تعداد بازدید: 3723

توصیه به دیگران 1

سه شنبه 1 دی 1388-0:0

عاشورا محصول سقيفه

يادداشتي از دکتر غلامعلي رنجبر،استاد دانشگاه-ساري


شايد متصل كردن عاشورا و غدير و آنچه كه سقيفه بر غدير وارد كرد و نتيجه اش محصولي به نام عاشورا شد كمي عجيب باشد و اذهان ساده نتوانند آن را تحليل نمايند.

آنچه در واقعيت اتفاق افتاد گذشته از پيش بيني هاي مشخص و واضح پيامبر اكرم (ص) و امام علي (ع) اين بود كه اسلام با شهادت امام حسين (ع) و ياران با وفايش بايد حفظ شده و ادامه يابد. اصل اسلام كه بسيار مهم است و حفظ آن از اوجب واجبات، تاكنون با اين خون هاي مقدس نه تنها به خوبي حفظ شده است بلكه گسترش بسيار زيادي يافته و شرق و غرب عالم را در بر گرفته است.

حركت امام بسيار حساب شده و آينده نگرانه بود و افراد بي بصيرت نمي دانستند كه نه تنها براي امام دامي پهن نكرده اند بلكه در جهت يك حركت تاريخي براي ثبت دائمي يك جنايت بزرگ به نام خود اقدام كرده و نام خود را در تاريخ بشريت به عنوان يك جنايتكار غير قابل گذشت و قابل لعن و نفرين مطرح ساختند. در مقاله غدير و مسئوليت شيعه متذكر شدم كه دنيا پرستان از لبخند تلخي كه در غدير زدند براي ايجاد سقيفه برنامه ريزي كردند و محصول ناب غدير را كه پيام وحدت، صلح و دوستي و اسلام ناب محمدي (ص) و علوي (ع) را در بر داشت با محصول پر كينه سقيفه كه پيام دشمني و خصومت و خشونت و اسلام اموي و ابوسفياني را با خود به همراه داشت، تعويض نمودند.

 اين تعويض نه تنها به مردمي كه در آن زمان مي زيستند صدمه زد بلكه به كليت حركت اسلامي و مردم و نسل هاي بعد از آن نيز صدمات و لطمات جبران ناپذيري وارد شد. نمونه واضح اين صدمات تحميل جنگ هاي جمل، صفين و نهروان در دوران كوتاه حكومت علوي و تحميل صلح معاويه اي بر امام حسن (ع) و خلق صحنه هاي پر از جنايت و خشونت در عاشوراي حسيني توسط اصحاب سقيفه بود.

تحقيقاً اگر سقيفه قدرت نمي گرفت و مردم را در شرايط جهل و ناداني و بي اطلاعي و دنياخواهي قرار نمي داد و ثروت اندوزان و قدرت پرستان اراده خود را بر دينمداران و اسلام باوران حقيقي تحميل نمي كردند، جهان اسلام وضعيت ديگري داشت كه نشانه هايي از آن در زمان حكومت علوي با همه مزاحمت هايي كه قدرت پرستان اموي براي آن ايجاد كردند مشاهده شد.

ملاحظات زيادي در رابطه با تحميل شرايط بسيار سخت بر امام علي (ع) و وادار نمودن ايشان به تحمل يك دوره سكوت 25 ساله وجود دارد (به طوري كه به تعبير حضرت در جشمانش احساس وجود خار و در گلويش احساس وجود استخوان را داشت) كه وارد شدن به بحث عاشورا بدون بررسي و تحليل اين پيش زمينه ها بسياري از اطلاعات تاريخي را حذف خواهد كرد.

 اصولاً درس هاي تاريخي از مقايسات بين شرايط و تجربه هاي پيشينيان در دل تاريخ حاصل مي شود. بررسي شرايط به وجود آمدن يك واقعه و تحليل آن شرايط و تطبيق آن با شرايط حاضر مي تواند درس هاي زيادي به معتقدان و آيندگان بدهد. به اين صورت كه تاريخ قابليت تكرار دارد. اگرچه ممكن است افراد انساني تغيير نمايند ولي كاركردهاي تاريخي از فرمول مشخصي تبعيت مي كند كه در برخورد با پديده هاي مشابه در دل تاريخ، همان صحنه ها با اندكي تفاوت بازتوليد خواهد شد.

يعني عاقبت انسان هاي ظالم با همه شوكت و عظمت ظاهري، عاقبت مشخصي است و عاقبت انسان هاي ظلم پذير نيز مشخص است. وقتي انحرافي در يك نقطه از تاريخ از مسير اصلي حركت ايجاد مي شود، بايد منتظر آثار آن انحراف در نسل هاي آينده بود. يكي از بزرگترين خيانت ها به نسل هاي آينده اين است كه انحرافات از مسير حقيقي اسلام (كه خداوند تعيين كرده بود و مسير هدايت را به مسلمانان نشان داده بود) را پذيرفته و بر نسل هاي آينده نيز تحميل كردند.

 اين انحراف كه در ابتدا در شكل ساده خود فقط به كنار زدن ظاهري علي (ع) از حكومت و زير پا گذاشتن توصيه هاي غديريه پيامبر اعظم (ص) ايجاد شد و در آن از قتل و غارت و خونريزي و بگير و ببند مانند ساير حكومت هاي مرسوم تاريخ خبري نبود، سر از جنايت هاي معاويه و فرزندش يزيد در آورد. خداوند اراده كرده بود كه نهال نوپاي اسلام در مسير حقيقي خودش توسط امامان معصوم (ع) ادامه حيات پيدا كند تا از انحرافات و تحريفات مصون بوده و مردم هم طعم حاكميت اسلام را در زندگي خود بچشند و الگوي حكومت اسلامي كه توسط پيامبر بزرگوار (ص) چيده شده بود، در طي يك مدت زمان طولاني و در فرصت هاي آينده با كادر سازي از افراد عادي و انسان هاي غير معصوم با هدايت هاي ائمه معصوم (ع) تكميل شود.

اما هسته كودتاي سقيفه تمام آرزوهاي پيامبر (ص) در غدير را بر باد داد و اين همان نقطه اساسي و اصلي نگراني ايشان بود كه از ابلاغ پيام وحي براي معرفي علي (ع) به عنوان امام خودداري مي كرد، تا به جايي كه با خطاب تند خداوند مواجه شد كه اگر اين را ابلاغ نكني اصلاً رسالتت را انجام ندادي و نترس اين ما هستيم كه حافظ شما و اسلام خواهيم بود.

 انصافاً چنين بود و از نگاه تاريخي مسير اصلي پيامبر (ص) كه همان اسلام ناب بود با همه سختي ها حفظ شد و دست قدرت هاي جائر و حتي سخت گير، قدرت انهدام تفكر اسلامي را نداشته و معارف حقيقي اسلام هر روز بر ابعادش افزوده شد. سقيفه نقطه انشقاق دنياي اسلام و تكه پاره شدن قدرت مسلمانان بود و عليرغم موفقيت هاي ظاهري در كشورگشايي ها كه عمده آنها نه به خاطر قدرت جسماني و يا مهارت هاي رزمي و سازماندهي قوي سپاه مسلمين، بلكه به خاطر فساد بيش از اندازه موجود در دربار ساسانيان و بي محتوايي و بي انگيزگي مدافعان نظام هاي طاغوتي و فاسد در دفاع از خودشان بود و اينكه منطق قوي اسلام با سرعت زياد در دلها نفوذ مي كرد و ماندگار مي شد.

 شايد خيلي ها فتح ايران را به سردار قادسيه نسبت دهند، اما در واقع جنگ و نبردي در كار نبود و سپاه مسلمين با سپاه كارآزموده و قوي ساسانيان در دوران انوشيروان و يا كيقباد رو به رو نبود كه سپاه عظيم روم را نابود كند، بلكه با سپاه بي انگيزه و ضعيف شده يزدگرد سوم رو به رو بود كه دچار فساد و تباهي شده و بدنه اين سپاه با شنيدن منطق اسلام انگيزه اي براي مبارزه و مقابله با آن نداشتند و به دليل ضعف فرماندهي و سازماندهي و عدم انسجام و تداركات جنگي و پشتيباني هاي مربوطه، بدون مقاومت هاي جدي خود را تسليم كردند. اينها از يك نگاه تسليم نيروهاي نظامي سپاه مسلمانان نشده بودند، بلكه تسليم منطق انساني و پيام رحماني اسلام شدند.

در هر صورت ورود سپاه مسلمانان به سرزمين هاي جديد و وسيع و پر امكانات ايران و فتح امپراطوري بزرگ ساساني، دنياطلبي بسياري از مسلمانان را بر انگيخت و هر روز بر مستغلات و ثروت خود در دوران خلفاي ثلاثه افزودند و تا جايي در ثروت و قدرت غوطه ور شدند كه توده مردم به وضع آنها و ميزان فاصله گرفتن آنها از شيوه هاي ساده زيستي اسلامي و زهد و تقواي توصيه شده در اسلام پي برده و با اعتراض به حاكم بي تدبير، از علي (ع) با تحكم و التماس خواستند كه مسير منحرف شده حكومت اسلامي را به جاده اصلي برگرداند.

انحراف به قدري ريشه دوانده بود و جهل حاكم شده بود كه علي (ع) در بدو شروع كار پس از 25 سال عزلت، با غائله جمل مواجه شد. عمق نفوذ اين توطئه گران به قدري بود كه تمام ثروت خود را در استخدام نيروهايي كه بتوانند علي (ع) را سر جاي خود بنشانند و او را مجبور به تن دادن به حفظ موقعيت هاي تثبيت شده خود بنمايند، به كار گرفته و با استفاده از ام المومنين به عنوان نمادي كه موجب فريب مردم بشود و قدرت مظلوم نمايي آنها را افزايش دهد جريان جمل را به راه انداختند كه در نوع خود اولين حركت انسجام يافته و مبارزه مسلحانه بر عليه حكومت اسلامي بود.

در اين جنگ به دليل عدم كارآزمودگي نيروهاي جمل با درايت و قدرت سازماندهي امير المومنين به سادگي شكست بر اردوگاه اصحاب جمل تحميل شد، ولي معاندين و اصحاب قدرت و ثروت دريافتند كه بايد براي مقابله با حكومت علوي يك ارتش سازماندهي شده و مجهز را بايد بوجود بياورند.

 اين ارتش رفته رفته در اردوگاه معاويه سازماندهي شده و شام به عنوان مركز اين فعاليت ها با دقت و درايت انتخاب شد. چرا كه اهالي شام اسلام را با معاويه شناخته و از محتواي آن و مسائل غدير و غصب و مباحث مربوط به نص وصيت پيامبر (ص) بي خبر بودند و تنها معاويه را جبهه حق پنداشته و با شيوه هاي معمول در نظامات پادشاهي به صورتي منسجم و فرمانبر سازماندهي شدند.

 اگرچه اين ارتش سازماندهي شده نيز در برابر درايت و قدرت هماهنگ سازي و بينش وسيع و قوي و تجربه بالاي جنگي حضرت علي (ع) نتوانست مقاومت چنداني بكند، ولي نفوذي ها و فريبكاران از يك طرف و عمل جاهلان متهتك و عالمان متنسك از طرف ديگر موجب تحميل يك صلح فريبكارانه اي بر علي (ع) شد كه با زور و اسلحه كشيدن بر روي فرمانده خود او را وادار به پذيرش آن نمودند.

 بلافاصله خشك مغزان و انسان هاي فاقد تدبير و دلسوزي به جاي تحليل صحيح وقايع تاريخي به بهانه ها روي آورده و از صفين رها شده به سمت نهروان رفتند و با تمسك به ظاهر اسلام فرار از حكومت و عبور از علي (ع) را شعار دادند و آنهم بهانه اي بهتر از الحكم لله گير نياورند كه هم توجيه قرآني داشته باشند و هم علت شكست را به علي (ع) منتسب نمايند.

 به ياد بياوريد در جريان جنگ تحميلي نيز در عين طرفداري و تجهيز آشكار قواي عراقي توسط جهان استكبار، با پرچمداري سازمان هاي بين المللي و واسطه گري افراد ذينفوذ جهاني در صدد تحميل صلح غير شرافتمندانه به جمهوري اسلامي بودند كه امام (ره) نسبت به آنها مقاومت نشان داد و با استدلال و منطق محتواي آنها را براي مردم آشكار مي ساخت. در همان زمان بسياري از دنيا خواهاني كه امروز در پشت بسياري از صحنه هاي ثروت اندوزي و در اختيار گرفتن قدرت سياسي نظام براي موقعيت سازي در جهت منافع خود و وابستگان به خود هستند، در سطح وسيع به صورت آشكار و پنهان با روزنامه و شب نامه تبليغ مي كردند كه امام (ره) دارد مملكت را به فنا مي دهد و چرا صلح تحميلي آنها را قبول نمي كند.

 مردم از جنگ خسته شده اند و چقدر بايد جوانان ما كشته بشوند و ما خسارت بدهيم و ... پس از اينكه در يك شرايط استثنايي و با لحاظ تمام منافع جمهوري اسلامي و شناسايي آغازگر جنگ توسط سازمان ملل و قطعنامه تا حدودي مطلوب 598 امام (ره) با تعبيري كه از آن به كار بردند كه معادل نوشيدن جام زهر بود، اين صلح تحميلي را پذيرفتند و بلافاصله پس از چند سال مخالفان ديروز جنگ و تحميل كنندگان صلح به امام (ره) از اينطرف بام افتاده و گفتند كه چرا بايد صلح را مي پذيرفتيم.

 درست قضيه نهروان همين روند را داشت و تحميل كنندگان صلح به اميرالمومنين فرياد اعتراض برداشتند كه اگر ما جاهل بوديم شما چرا آن را قبول كرديد؟ اينها بر عكس آنچه تصور مي شود خواهان جنگ با معاويه نبودند بلكه صرفاً به مقابله با علي (ع) برخاستند و به نفع معاويه در جبهه سپاه علوي شكاف ايجاد كردند تا جايي كه امام را مجبور به مقابله با خود كردند و عمق فتنه آنها به قدري زياد بود كه با دفع آنها امام (ع) فرمود امروز چشم فتنه را در آوردم.

 عقده هاي شكست در برابر علي (ع) با تحميل صلح به امام حسن (ع) خاتمه نيافت و با وجود زيركي بيش از اندازه معاويه در عدم مواجهه قهرآميز با امام حسين (ع) و سفارش به يزيد كه از اين كار اجتناب نمايد، گوش شنوايي در يزيد نبود و شايد تحليل گران حكومتي و مشاوران سياسي و نظامي يزيد امر را بر او مشتبه كرده و فكر كردند با كمترين خسارت مي توانند مشكل امام حسين (ع) را از سر راه بر دارند و كاري را كه پدرش نتوانست و يا نخواست انجام دهد، در ظرف مدت كوتاهي به پايان برده و ديگر آب از آب تكان نخواهد خورد.

 اين بود كه ابتدا با لبخند و فراخواني به مهماني جهت پذيرش حاكميت يزيد آنهم با امضاء معاهده و تسليم نامه، اقداماتي را براي وادار كردن امام (ع) جهت تن دادن به آن نمودند كه چون با مقاومت ايشان رو به رو شدند، بنا را بر ترور را گذاشته و حتي در مكه معظمه حاضر شدند كه حرمت حرم را بشكنند و اين اقدام خائنانه را انجام بدهند.

 جالب اينجاست كه هنوز هم سازمان هاي اطلاعاتي دنياي مدرن براي منافع كشورها و قدرت هاي استكباري شخصيت ها و وزنه هاي علمي و اجتماعي و سياسي مخالف خود را با ترور از ميان بر مي دارند ولي حركت هاي دفاعي ملل جهان در برابر خود را با تبليغ تروريسم و با نسبت دادن اين مسئله به آنها با استفاده از رسانه هاي جمعي، جنايات و خيانت هاي خود را توجيه مي كنند.

امام (ع) با درايت تمام حج را نيمه كاره رها كرده و براي تكميل حركت افشاگرانه و آگاه ساز خود به سمت مقصد حركت كردند و در نهايت در كربلا با سپاهي مواجه شدند كه همه از خودي ها بودند. اينها روزگاري رزمندگان اسلام بودند و از سپاهيان علي (ع) محسوب مي شدند. برخي از آنها همبازي هاي دوران كودكي و جزء ياران غار امام (ع) بودند كه دنياخواهي آنها را از امام (ع) دور ساخت و حاضر شدند دستان ناپاك خود را براي رسيدن به مطامع حكومتي و موقعيت سياسي به خون پاك فرزند پيامبر (ص) آغشته كنند.

 اين هم از تجربه هاي تاريخي است كه نشان مي دهد، مي شود رزمنده بود و فرمانده سپاه علي (ع) هم بود ولي به خاطر عدم مواظبت و دنياخواهي و طمع ورود در حاكميت و پيدا كردن جايگاه بالادستي در نظام و يا كسب ثروت هاي هنگفت و خوشگذراني ها و راحت زيستي ها دچار لغزش شده و تن به جنايت داد. اكثر نيروهايي كه در كربلا به مقابله با امام حسين (ع) آمده بودند كساني نبودند كه از شام آمده باشند و نسبت به امام (ع) شناخت نداشته باشند، بلكه همگي از كوفه بوده و تعداد زيادي هم از دعوت كنندگان امام (ع) براي همراهي كردن ايشان جهت براندازي حكومت يزيد بودند.

اهالي كوفه همه از نان خوران علي (ع) محسوب مي شدند و از سفره علي (ع) بهره هاي فراواني برده بودند. حالا كارشان به جايي رسيده كه يا پروژه قتل فرزند علي (ع) را فرماندهي مي كنند و يا مستقيماً دست به شمشير برده و براي قتل ايشان گوي سبقت از همديگر مي ربايند.

 اين همان انحرافي است كه اين غافلان و دنياپرستان جاهل از كودتاي سقيفه به ارث بردند و آن پديده است كه امروز مي خواهد عاشورا را به وجود بياورد و قامت عدالت را خم كند. اين ها در صدد محو تمام آثار اسلام بودند ولي غافل از آنكه تمامي اخبار حاكي از آن بود كه اين خون زنده كننده مجدد اسلام خواهد بود و براي نجات اسلام از انحراف و مرزبندي بين حق و باطل و تشخيص صلاح و فساد خود حضرت مي فرمايد كه فيا سيوف خذيني.

ترديد نداشته باشيد كه عاشورا محصول كودتاي سقيفه است و يزيد وارث شوم آن كودتا و كارگردانان سقيفه مسئول غير مستقيم و مباشر در قتل حسين (ع) هستند. همانطوري كه در سقيفه افراد دانسته از روي دنياخواهي و قدرت طلبي علي (ع) و وحي الهي را كنار زدند و بر عليه اسلام و مسلمين و خواسته الهي كودتا كردند، در عاشورا نيز يزيد و خودي هاي كوفه و بخشي از رزمندگان سپاه علي (ع) در اثر دنيا خواهي و قدرت طلبي مي خواستند با قتل حسين (ع) كار اسلام را يكسزه كنند. اين خط همچنان ادامه دارد و ملاحظه مي شود دنياي استكبار نيز با همراهي برخي از غافلان و تعدادي از وابستگان و دنياخواهان و جستجوگران قدرت شعارهايي مبني بر حذف اسلام از صحنه سياست مي دهند و به جاي جانم فداي اسلام، جانم فداي ايران را مي گويند.

 غافل از آنكه خاك ارزش فدا كردن جان را ندارد و فقط مكتب است كه آينده جان نثاران را با وعده بهشت تضمين مي كند و به دستور مكتب و براي حفظ آن همه ائمه (ع) و بزرگان دين و شهداي گرانقدر خود را فدا مي كنند. ارزش اسلام آنقدر بالا و والا است كه حسين (ع) و يارانش در راه آن شهيد و خانواده عزت و كرامت و بزرگي به خاطر آن اسير مي شوند. اميد آن كه عاقبت ما شهادت در راه اسلام باشد و يا تا توان داريم بتوانيم كاري زينبي (س) بكنيم وگرنه يزيديان فراوانند. 

ايميل نويسنده: (ali.ranjbar@gmail.com)



    ©2013 APG.ir