تعداد بازدید: 2803

توصیه به دیگران 1

شنبه 22 اسفند 1388-0:0

نقدی بر مواضع آقاي صفار

...بنده تردید ندارم که آقای احمدی نژاد در مناظره های تلویزیونی اگرچه رفتارهای هجومی بر علیه رقبایش داشت،بازنده اصلی میدان اخلاق و حتی رای بود-حتی اگر بر پایه آراي متخذه تحلیل می شد سهم 14 میلیونی آقای موسوی غیر قابل انکار بود.(يادداشتي از دکتر غلامعلي رنجبر فرح آبادي،استاد دانشگاه-ساري )


آقای صفار هرندی وزیر سابق ارشاد اسلامی مطالبی را بیان کردند که در صحت برخی از موارد آن تردیدهای جدی وجود دارد.

 من به دنبال دفاع از آقای مشائی نبوده و نیستم. اینکه آقای دکتر احمدی نژاد ایشان را اسلام شناس مجنهدی می داند که (مجتهدین حوزه باید در برابر ایشان زانو زده و درس اسلام شناسی پیش ایشان پس بدهند!) هم به صاحب گفته ها مربوط است.

این ادعا که آقای دکتر احمدی نژاد به عنوان یک سیاستمدار توانست 40 میلیون نفر را پای صندوق های رای بکشاند مورد بحث بنده است.

 آقای صفار معتقد هستند که رفتار دولت نهم رضایتمندی مردم را در بر داشته و به همین دلیل توانسته 40 میلیون رای دهنده را در پای صندوق های رای بکشاند و اصلاً در کمال انصاف هیچ سهمی را برای دیگران قائل نشده است.

البته ایشان این حرف را زده تا بتواند نقد خود را به طرفداری بی محابای آقای دکتر احمدی نژاد از آقای رحیم مشائی بیان نماید.

 بنده به عنوان کسی که خود را در تحلیل ریشه های گرایش مردم به سمت صندوق های رای توانمند می بینم اعتقاد دارم این مسئله کلیت ندارد و جای نقد دارد. چند نکته اساسی در انتخابات گذشته وجود دارد که تحلیل گران محترم باید آن را مد نظر قرار داده و سپس نتایج ان را تبيين نمایند. این نکات عبارتند از:

 الف ـ تحلیل گر باید خود را از هر گونه استفاده حزبی، عقیدتی و تعصب هاي مربوط به گروه گرایی جدا نموده و بدون احساس وابستگی و به صورت آزاد اندیش بر اساس مستندات و واقعیات مسائل را تحلیل کند.

هر چند دستیابی به حقائق در چنین مواردی بسیار سخت است ولی محلل باید طوری رفتار کند که تحلیل او نزدیكترین حالت ممکن به حقیقت را داشته باشد و در بیان مسائل و واقعیت ها از شجاعت کافی هم برخوردار باشد و خوشایندها و بدآیندها، منافع حزبی و گروهی و رفتار جانبدارانه ملاک هجوم به رقیب و یا طرفداری از رفیق واقع نگردد.

 البته در فضای آزاد اندیشی جمهوری اسلامی موارد زیادی از این نوع تحلیل گران را شاهد هستیم که بی محابا ولی با رعایت منافع کلی نظام مجریان انتخابات را نقد کرده و بخصوص حوادث بعد از انتخابات را تحلیل می کنند.

 ب ـ بدون اینکه خود را در قید و بند طرفداری کور از آقای رفسنجانی قرار بدهم با اعلام اینکه هیچکس در ذهن من جایگاه رهبری معظم انقلاب را نمی تواند اشغال کند، ولی بی انصافی های زیادی از یک جریان برانداز گونه به مقصود حذف ایشان از صحنه قدرت از دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری شروع شده و برخی از عوامل قدرت نيز در آن دخیل بوده اند و با حمل بر رقابت سیاسی جرائم ارتکابی کاملاً در پوشش لایه هایی از هو و جنجال و تبلیغات مخفی مانده و هرگز پیگیری نشده است.

 از جمله آقای صفار و رئیس سابق ایشان در کیهان نقش قابل توجهی در توسعه فضای تهمت پراکنی و انتساب ایشان به مافیای قدرت و ثروت داشتند. مسئله ای که علیرغم مطرود بودن این ادعا از دیدگاه رهبری و عدم قابل انتساب دانستن آن به آقای رفسنجانی در نماز جمعه معروف بعد از انتخابات، بسیاری از عناصر مدعی طرفداری از ولایت فقیه همچنان با تمسک به فرزندان آقای رفسنجانی به ایشان نسبت داده و تلاش زیادی انجام دادند تا ایشان را از چشم جامعه انداخته و از صحنه تاثیر گذاری سیاسی حذف کنند و جالب اینکه سعی وافر دارند این مسئله را به نام رهبری و با توسل به دیدگاه ایشان انجام دهند که با مواضع رهبری در برابر ایشان و افزایش تعداد ملاقات ها و نشست های کاری با ایشان نشان داده شد ساحت رهبری از چنین رفتاری مبراست.

 البته مي دانم براي اين قسمت از حرف هايم بايد تاوان زيادي پس داده و علي رغم همفكري با كساني كه خواهان پيگيري پرونده هاي مربوط به فرزندان ايشان (بدون تبعيض) هستند، اين را اعلام مي كنم كه حتي محكوميت فرزندان ايشان ربطي به ايشان ندارد مگر اينكه ايشان همانند آقاي منتظري گرفتار دفاع غير عادلانه از فرزند خود بشوند و با نظام و ولايت فقيه در بيفتند كه در آن صورت تكليف بر همه روشن است.

 ج ـ سوال اساسی اینجا است که چرا در انتخابات دوره نهم که در و دیوار شهرها و روستاها از تبلیغات مافیای قدرت و ثروت بر علیه آقای رفسنجانی پر شده بود و تراکت های زیادی با آرم ارگان های رسمی و صد البته با هزینه از بیت المال به درب منازل فرستاده شده بود، هرگز مورد پیگیری جدی قرار نگرفته و به راحتی و با غمض عین از کنار آن گذشتند و حداکثر کسی را از پستی در یک استان جدا کرده و در استان دیگر مسئولیت دادند.

 اگر جرمی واقع نشده بود چرا این جابجایی های کاری به دلیل دخالت های سیاسی انجام گرفته بود و اگر انجام شده بود نقش قوه قضائیه براي پيگيري اين موضوع چه بود؟ مدعی العموم در کجای این پیگیری ها قرار داشت و آيا اين پيگيري ها بايد منوط به شكايت افراد باشد يا مدعي العموم بايد راساً آن را براي سلامت جامعه پيگيري نمايد؟ فضا سازان که من غیر حق و بر اساس تهمت و افترا محیط ذهنی جامعه را گل آلود کرده بودند چرا به کارکرد مبتنی بر دروغ و تهمت خود تشویق شدند تا در دور دهم جری تر و با امکانات وسیع تر همان اعمال را تکرار کنند؟

 د ـ اصل قضیه اختلاف نظر بنده با آقای صفار در این است که آیا آقای دکتر احمدی نژاد ریشه کشاندن مردم به پای صندوق های رای بودند یا اینکه حضور افرادی نظیر مهندس موسوی، دکتر رضایی و آقای کروبی و گرم شدن تنور انتخابات از یکطرف و اعلام خطرهای رهبری معظم انقلاب و تبیین شرایط کشور برای مردم از سوی ایشان و تشدید این گمان که تمایل رهبری به انتخاب آقای دکتر احمدی نژاد است قطب های اساسی و اصلي کشیده شدن مردم به پای صندوق های رای بوده است؟

 بنده تردید ندارم که اگر رهبری با فرمایش هاي خود در کردستان و سایر سخنرانی ها گمان تمایل به ادامه کار دولت آقاي دكتر احمدي نژاد و مسئله رفتارهای کاری گرایش به خدمت رسانی به محرومان دولت ايشان را مطرح نمی کردند، آراي مردم به سمت ایشان هدایت نمی شد.

من به زعم خود سهم عظیمی از این آرا و اصل شرکت مردم در انتخابات را به زحمات رهبری و فعالیت تاثیر گذار ایشان و توجهی که خداوند به ایشان دارند و نیز فتح قلوب مردم به اذن الله توسط ایشان مربوط می دانم.

بقیه افراد وسیله هایی بودند که از این سفره پهن شده استفاده می بردند و سهم خود را برداشت می کردند.

تعجب بنده از آقای صفار در همین نکته است که چرا ایشان که خود را مرید رهبری می داند و در همین سخنرانی در قسمت نقد از حمایت بی چون و چرای آقای دکتر احمدی نژاد از آقای مشائی و به طرفداری از رهبری نشان دادند که این گونه فکر می کنند، زحمات بقیه بخصوص رهبری را نادیده گرفته و افتخار کشاندن 40 میلیون نفر به پای صندوق های رای را به آقای دکتر احمدی نژاد و تیم کاری ایشان و دولت نهم منتسب کرده و برای بقیه سهمی قائل نشده اند.

 آقای صفار باید بگویند به چه حقی به خود اجازه می دهند که بی محابا و ملاحظه حرف های بی پایه ای را تکرار کنند که نمی توان برای آن مستندی را جمع آوری کرد؟

در همین انتخابات حتی اگر بر پایه آراي متخذه تحلیل می شد سهم 14 میلیونی آقای موسوی غیر قابل انکار بود. مضافاً اینکه تاثیر حضور ایشان در گرما بخشیدن به فضای انتخابات نيز غیرقابل انکار است.

ما نباید رفتارهای منفی صورت گرفته در بعد از انتخابات توسط ایشان، آقای کروبی و حتی آقای دکتر احمدی نژاد را بهانه ای قرار بدهیم تا واقعیات دوران انتخابات را به گونه ای دیگر تحلیل کرده و بر اساس تمایلات خودمان آنرا برجسته سازی کنیم.

بنده تردید ندارم که آقای دکتر احمدی نژاد در مناظره های تلویزیونی اگرچه رفتارهای هجومی بر علیه رقبایش داشت بازنده اصلی میدان اخلاق و حتی رای بود، لیکن حضور قوی و قاطع رهبری و توهماتی که به حمایت های ایشان از آقای دکتر احمدی نژاد دامن زده می شد، ایشان را نجات داده و آراي مومنین و آنهایی که از حضور مجدد استکبار در سرنوشت کشور ترسیده بودند و حق هم داشتند به سمت ایشان هدایت شد.

 من بخش قاطعی از این 24 میلیون رای را به حساب رهبری می گذارم و حتی اعتقاد دارم بخش قاطعی از آراي آقای دکتر رضایی و بخش قابل توجهی از آقای میرحسین موسوی نیز به رهبری قابل انتساب می باشد.

سهم قابل توجهی از کل این آرا به صدا و سیما و حضور علما و رهبران و معتمدان جامعه و سهم مهمی نیز برای رفتارهای منفی عوامل استکبار مربوط می شود.

شنيده ام كه در مباحث درون گروهي يكي از اعوان و انصار آقاي دكتر احمدي نژاد سهم تمام عوامل دست اندركار در ستاد ايشان به علاوه خود ايشان را بين 6 الي 8 ميليون تحليل كرده و بقيه را منسوب به علائق مردم به رهبري و ساير فعاليت هاي صورت گرفته مي دانند. انشاء الله خداوند به همه ما انصاف عطا فرمايد.


  • دوشنبه 24 اسفند 1388-0:0

    درود.متن خوبی بود.شفاف و اصولی.سپاسگذارم

    • شنبه 22 اسفند 1388-0:0

      هر کي بالاخره به ريشه اش بر مي گرده!چپ هنوز نفس مي کشه.سپاس

      • شنبه 22 اسفند 1388-0:0

        به به!جانا سخن از زبان ما می گويي!پياده شو که با هم بريم دکي جون!

        • شنبه 22 اسفند 1388-0:0

          آفرين دکتر؛بالاخره حرف دلت رو زدی!اما چه دير؟موسوي خودشو داغون کرد که همین حرف ها رو بزنه،شما تازه بهش رسیدید؟!


          ©2013 APG.ir