تعداد بازدید: 3393

توصیه به دیگران 2

يکشنبه 9 خرداد 1389-0:0

مامانم، شوخی بسه!

...دخترت زن شده اما هنوزم لج میکنه/ واسه یک خنده ی نازت سرشو کج میکنه(درآستانه روز مادر؛شعري از رویابیژنی،شاعر و گرافيست بابلي)


یه چراغی که جا شمعش / کرم ِ شبتاب می نشست

یه درخت ِ لوس که زود / برگای بازش رو می بست

باغچه ی ریحون و نعنا و تربچه های ریز

چایی ِ داغ و مَویز / آشای نذری رو میز

حوض ِ کاشی که پُر از ماهی و گلکاغذی بود

شبای جمعه که وقت ِ خوش ِحلواپزی بود

یه خدا بوی ِ گلای ِ شب بو و یاس ِ سفید

لباسای نوی عید / شاخه های ِ ول ِ بید

 

 از چی ِ اون روزای آبی فرار کردی بگو

منو اینجور بیقرار کردی بگو!؟

 

یه تراس که گلدوناش شمعدونی های  پُر پَره

یه بابا که عاشقه / ناز ِ زنش رو می خره

شبای تو پشه بند که غمزه غوغا می کنه

زنی که عشوه به بابا می کنه / خودشو تو دل اون جا می کنه

چادر نمازشو تا می کنه زیر سرش

یه نگاه پر از تمنا می کنه به همسرش

پلکشو روی چشاش  بند می کنه از رو حیا

خودشو قند میکنه / یعنی بیا

صداشو ریزمیکنه / یواش یواش

تا الاه ِصبح می آد صدای ناز ِ خنده هاش

 

از چی ِ اون روزای آبی فرار کردی بگو

منو اینجور بیقرار کردی بگو!؟

 

بوی ِ نفتالین ِ تند ِ لحاف ِ زمستونی

بوی عطر و مهمونی

پچ پچ فواره با حوض ِ بزرگِ تو حیاط

ِکر کِر خنده با جیب ِ بی بساط

دو دره کردن مدرسه سر ِ جبر و حساب

الکی مریض شدن تا تو بگی : پیشم بخواب

ول شدن تو بغلت / زیر پتوت / لای تنت

واسه بو کشیدن ِ عطر ِ عرق / تو بدنت

روزایی که خط خطی نبود به چشم آدما

یه خونه پر از خدا

خدا

خدا

خدا

خدا

از چی ِ اون روزای آبی فرار کردی بگو

منو اینجور بیقرار کردی بگو!؟

 

دیگه این بازی بسه / قبوله / تو برنده ای

ادای مرده نگیر / کلک نزن / تو زنده ای

نمی بینی که زمونه داره ریزم می کنه ؟

بودن ِ بی تو مریضم می کنه ؟

خالی خونه ی سبزت داره زردی می گیره

دیگای تو مطبخت انگاری سردی می گیره؟

عزیزم ! بسه دیگه / کار تو طنازی نبود

مگه این رفتن ِ تو / مثل قدیم بازی نبود؟

تو خودت یادم دادی جرزنِ بازی نباشم

هیچ جوری از کلک ِ آدما راضی نباشم

گفتی تا سی که شمردم چشممو وا بکنم

هر جا قایم شده باشی تو رو پیدا بکنم

دیگه این شوخی بسه / پس چرا پیدا نمی شی؟

چرا مثل ِ قدیما پا نمی شی؟

ساقی ِ چایی ِ بابا نمی شی؟

جای انگشتای زبرت توی انگشدونه نیست

دیگه یک گلدون عاشق رو تراس خونه نیست

قُل قُل سماور ِ بی کسی دودم می کنه

جای خالیت تو اتاق داره کبودم می کنه

دخترت زن شده اما هنوزم لج میکنه

واسه یک خنده ی نازت سرشو کج میکنه

بازی سر شکستنک داره / چرا دل می زنی؟

رو سر و صورت ِ عمر ِدخترت/ گِل می زنی

 

دیگه این شوخی رو بس کن ...  به من خسته بخند

مث اون روزا بیا یواش و چشمامو ببند

من با دستام / دستتو روی چشام ناز می کنم

دونه انگشتای ناز و خسته تو واز می کنم

میدونم تویی / ولی دروغی حیرت می کنم

میگم ات نذار به این بازی ات عادت بکنم

مامانم !

 نذار به این بازی ات عادت بکنم

مامانم !

 نذار به این بازی ات عادت بکنم

مامانم !

 نذار به این بازی ات عادت بکنم

مامانم ! نذار به این... بسه دیگه...


  • رویابیژنیپاسخ به این دیدگاه 0 0
    شنبه 6 شهريور 1389-0:0

    حال من خوبست مادر/ تو اما باور نکن....

    • سه شنبه 11 خرداد 1389-0:0

      خیلی خوب بود.مثلا"شاعران ما یاد بگیرن که شعر خوب چیه!گریه ام گرفت نازنین.

      • سه شنبه 11 خرداد 1389-0:0

        عالی بود . به شما خواهر عزیزم با تمام وجود تبریک می گویم و از مازند نومه هم بخاطر درج این شعر بسیار زیبا متشکرم

        • محمدحسين ملايي كندلوسيپاسخ به این دیدگاه 1 0
          يکشنبه 9 خرداد 1389-0:0

          بسيار زيبا بود.كاش ميتوانستم جمله اي پيدا كنم تا زيبايي متن فوق را بيان كنم.احساسات خوبه اما اين احساسات هميشه كار دست ما ايراني ها داه اما براي مادر هر كاري ارزشمنده.


          ©2013 APG.ir