انحراف بزرگ
...اگر بحث مكتب ايران اصالت داشت الآن رضا شاه قهرمان اين امر شناخته مي شد و همه اين آقايان بايد مفتخر به گرامي داشت ايشان مي شدند(نقدي بر اظهارات تازه مشايي؛از: دکتر غلامعلي رنجبر،استاد دانشگاه-ساري)
جناب آقاي رحيم مشائي رئيس دفتر محترم رئيس جمهوري در روزهاي اخير نظر جنجال برانگيزي مبني بر «از مکتب اسلام دریافت های متنوعی وجود دارد، اما دریافت ما از حقیقت ایران و حقیقت اسلام مکتب ایران است و ما باید از این به بعد مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم» ارائه دادند كه مخالفت هاي متعددي را با خود به همراه داشته است.
اين بار تعداد زيادي از كساني كه گمان مي رفت به خاطر استفاده از گفتمان امام (ره) توسط دولت نهم و دهم و حمايت هايي كه شده است، همچنان در برابر اين مسائل سكوت كنند، وارد گود شده و از رئيس جمهور تقاضاي تغيير نامبرده را کرده اند.
تعدادي اين سخنان را انحراف آشكار دانستند و تعدادي آن را در راستاي يك گمان جاسوسي مطرح كرده و تلويحاً مفقود شدن چند ساعته ايشان در نيويورك را مشكوك جلوه مي دهند.
تلاش زيادي صورت مي گيرد كه از انتساب آقاي مشائي به ملي گرايي و حمل تفكرات نهضت آزادي جلوگيري شود و اين مسائل را ناشي از برداشت غلط از مقصود ايشان جلوه دهند.
تعدادي هم كه تازه به آلاف و علوفي رسيده اند و پست هاي سياسي زير زبان شان مزه كرده است فرصت را براي استحكام بخشيدن جايگاه خود در مجموعه طرفداران دولت غنيمت شمرده و بدون هيچ تحليل جامع و قابل قبولي چشم بسته از ايشان دفاع نموده و مخالفان را به برخوردهاي نا آگاهانه و ناشي از برداشت ناصحيح متهم مي نمايند.
در اينكه از مكتب اسلام و اصولاً هر مكتبي برداشت ها و دريافت هاي متعددي مي شود كشف تازه اي نيست و از ابتداي استقرار نظام اسلامي در زمان رسول الله (ص) اين برداشت هاي متفاوت وجود داشته و بلافاصله بعد از رحلت آن وجود مقدس گاه تعمداً بر تحريف محتواي اصول، فروع و احاديث اقدام شده تا به مقاصد دنيايي خود كه تصاحب موقعيت حكومت بود برسند كه رسيدند و عده زيادي از مسلمانان را به تبعيت از خود وادار نمودند.
اما گرايش اكثريت مسلمانان به تبعيت و تن دادن به حكومت غصب شده از ائمه (ع) دليل حق بودن آنها نشده است و اصولاًشيعه براي احيا و احقاق اين حق به وجود آمده است. احيا و استقامت اسلام واقعي كه همان اسلام ناب محمدي (ص) است براي نهضت تشيع هزينه هاي زيادي را به همراه داشته و به نظر مي رسد شروع خونين آن توسط امام حسين (ع) بود كه كار به جايي رسيد كه در همان زمان ايشان را خارجي (خروج از يا بر حاكميت كه به خروج از دين تعبير شده است).
ولي حضرت با اعلام اينكه «ان كان دين محمد لم يستقم الا بقتلي، فياسيوف خذيني» هدف از نهضت را به طور واضح و آشكار استقامت و حفظ و حراست از دين محمد (ص) عنوان فرمود كه اگر بنا باشد اين نتيجه با شهادت ايشان همراه باشد، از شمشيرها و تيرهاي دشمن استقبال خواهد فرمود.
علي رغم اينكه همه ائمه (ع) ماقبل و مابعد ايشان يا با شمشير و دشنه ترور شده و يا با زهر مسموم شده و به شهادت رسيدند،تشيع دقيقاً از زمان شهادت حسين (ع)و ياران با وفايش رنگ خون گرفته و محرم رمز پايداري جهان تشيع و در حقيقت اسلام ناب محمدي و مقاومت آن در برابر اسلام هاي با قرائت آمريكايي (وهابي، سلفي، ...) شد.
بنابراين راز و رمز مذهب بر حق تشيع با ايران و ايرانيت همراه نبود و اصلاً مكتب ايراني محسوب نمي شود و محدود كردن اين مذهب به ايرانيت خيانت بزرگي است كه بوي محدود كردن اين مكتب در مرزهاي جغرافيايي ايران را مي دهد و جزء اهداف استكبار جهاني است كه قابليت نهضت زايي اين مكتب ارزشمند را در محدوده يك حاك محصور كند و از تاثير آن در ايجاد تحركات اجتماعي در آفريقا و آسيا و در آينده در اروپا و آمريكا جلوگيري كند.
امام (ره) در پاسخ به تبليغات وسيع غرب در مورد صدور انقلاب كه البته منظور آنها صدور از طريق نظامي بود، قاطعانه جواب داد كه ما انقلاب خودمان را به همه نقاط جهان صادر خواهيم كرد منتهي اين صدور از طريق نظامي نخواهد بود.
صدور انقلاب اسلامي ما از طريق فرهنگي و بيدار نمودن ملل اعم از مسلمانان و غير مسلمانان بوده و هست و ديديد كه در مقاطعي اين حركت ها در مصر، يمن، عربستان، عراق، لبنان، فلسطين و بسياري از كشورها امواج قابل ملاحظه اي را پديد آورد كه استراتژيست هاي جهان استكبار براي كنترل اين امواج دست به كار شده و تئوري هاي زيادي را براي مقابله با آن ارائه دادند كه هنوز هم ادامه دارد.
اگر بحث مكتب ايران اصالت داشت الآن رضا شاه قهرمان اين امر شناخته مي شد و همه اين آقايان بايد مفتخر به گرامي داشت ايشان مي شدند و از جنبه هايي اين حق را به تركيه و آتاتورك مي دادند كه اسلام با قرائت تركيه را داشته باشند و به عربستان هم اين حق را مي دهد كه اسلام با قرائت عربستاني را داشته باشد.
اين قرائت هاي مختلف در واقع تائيدي بر تئوري پلوراليسم مي باشد كه خود به عنوان شاخه اي از سكولاريسم عمل مي كند كه در كل به دنبال نوعي جدائي دين از سياست و درست پنداري هر برداشتي و هر قرائتي از اسلام مي باشد.
كاري كه آقاي كديور را به منجلاب سقوط در دامن استكبار كشانيد و سروش را با آن همه همهمه و سر و صدا در غرب ميخكوب كرده است و ناچار شد قرائت هاي جديدي را براي دلخوشي استكبار مطرح كند كه هر عاقلي انگشت تعجب از آنها بر دهان مي گيرد.
در جايي نقل شده كه آقاي مشائي مطرح كرده است كه انسان ظرفيت خدا شدن را دارد. انگار بنا است كه ايشان حرف هاي قديمي را در شكل گنده تر بزند تا شايد اهميت بيشتر و بالاتري پيدا كرده و تعدادي تبليغ بكنند كه به به عجب مخ و استعدادي ايشان دارند.
اين حرف در شكل حقيقي آن در واقع اشاره به خليفه الهي انسان دارد كه انسان كامل از ديدگاه شهيد شريعتي و شهيد مطهري و بسياري از علما جانشين خدا در زمين است و اين پتانسيل براي هر كسي وجود دارد و محال نيست اما با ظرفيت سازي هايي كه انجامي مي شود تاكنون در عالم واقع تا تالي تلو معصوم بيشتر پيش نرفتند و بنابراين در عالم واقع دسترسي حتي به مقام خليفه الهي براي انسان معمولي محقق نشده است.
اين مفهوم فقط در مورد ائمه طاهرين (ع) مصداق پيدا كرده و آنها هستند كه شايستگي خليفه الهي را پيدا نموده اند، اگرچه در عالم نظر امكان داشتن انساني كه شايستگي خليفه الهي را داشته باشد در ميان انسان هاي معمولي منتفي نيست و عصمت پيش شرط رسيدن به اين درجه محسوب نشده است، در عمل هنوز نمونه بيروني و واقعي از آن به وجود نيامده است كه از آن به عنوان مثال استفاده شود.
اما موضوع آقاي مشائي پا را از اين فراتر گذاشته و از مسئله خداگونه شدن به مسئله خدا شدن انسان را ارتقا داده است. انگار قرائت جديد خداگونه شدن در فرهنگ نانوشته و مجهول آقاي مشائي خدا شدن معني شده است.
اين مسئله ابعادي را ايجاد مي كند كه منجر به شرك (بزرگترين گناه در نزد خداوند) مي شود. حتي تصور خدا شدن براي ائمه (ع) هم شرك است و مجاز به آن نيستيم. اگر اين امر مجاز مي بود مخالفت علماي تشيع با فرقي مانند علي اللهي چه معنايي داشت. در صورت پذيرش تئوري آقاي مشائي، چه كسي بهتر از حضرت رسول (ص) شايسته خدا شدن را داشت؟ آيا احدي از علما و يا در منابع غني شيعه كه ايشان از آن به مكتب ايران تعبير كرده اند در جايي از پيامبر به عنوان خدا ياد شده است؟ آيا پيامبر (ص) ظرفيت خدا شدن را دارد؟ و شخص ايشان اين امر را مباح دانشتند؟ آيا اين همان بت كردن انسان نيست؟ بت هاي جديدي كه به جاي سنگ و چوب و خرما و ... امروزه با همت جناب آقاي مشائي به يك موجود زنده به نام انسان تغيير شكل داده اند و در برابر خداي واحد متعال ادعاي شراكت مي كنند.
اگر در جايي توبه شديداً مورد نياز باشد اين شرك جلي است كه بر كليه مسلمان مقابله با اين تفكر واجب اشت و خطر اين كلام از خطر مكتب ايران خواندن تشيع هم به مراتب بيشتر است.
من در صدد تحليل رفتار و برسي انگيزه طرح چنين مسائل نيستم و احتمالات مربوط به جاسوسي و سرويس دهي به بيگانگان گرچه منتفي نيست بلكه بايد در جاي خود توسط مسئولين مربوطه پيگيري شود ولي اتهام غلط برداشتي علماي اعلام توسط برخي از جان نثاران سياسي آقاي مشائي جاي تعجب فراوان دارد كه برخي از اين افراد برا حفظ موقعيت هاي سياسي خود حاضرند همانند ابن سعد رفتار كرده و همه علما را به باد انتقاد بگيرند تا رضايت آقاي مشائي را براي خود به همراه داشته باشند.
عجيب تر اينكه به جاي آقاي مشائي كه در جريانات گذشته بر روي عقائد خود پافشاري هم مي كرد اين ها توجيه و تفسير مي كنند كه مقصود ايشان چه بوده و چه نبوده است و اين توهم را دامن مي زنند كه علمايي همانند آقاي جوادي آملي، آقاي استادِي، آيت الله العظمي ناصر مكارم شيرازي، آيت الله العظمي صافي گلپايگاني، آيت الله مصباح يزدي، آيت الله يزدي، آيت الله خاتمي و ... همه از مطالب ايشان دچار سوء برداشت شده اند و تحت تاثير تبليغات و فضا سازي اين و آن قرار گرفته اند.
اين مصيبتي كه الآن از طريق رئيس دفتر رئيس جمهوري، ايران را فرا گرفته است يكبار ديگر پيش بيني رهبر عظيم الشان انقلاب را اثبات مي كند كه وجود ايشان در مقام معاون اولي (كنار رئيس جمهوري) موجب تشديد اختلافات در درون دولت نيز خواهد شد هرچند رئيس جمهوري محترم با تندروي هاي خود تعدادي از عناصر قوه مجريه را فداي وجود آقاي مشائي بكنند باز هم امر توليد اختلاف در درون قوه مجريه متاسفانه ادامه خواهد داشت و به نظر مي رسد حضور ايشان به عنوان بزرگترين مانع در نزديكي دولت با مجلس و قواي ديگر خواهد بود.
ايميل نويسنده: (ali.ranjbar@gmail.com)
- يکشنبه 24 مرداد 1389-0:0
من از این گونه مطالب خوشم نمیاد/چون یکطرفه به قاضی رفتن است.مشایی اگرنمی توند حرف بزند پس من کارگر می تونم؟همه باید اظهار نظر کنند/نظر شخصی داده به دولت چه مربوطه!
- جمعه 22 مرداد 1389-0:0
1- دوستي كه دوست دارد به صورت ناشناس فقط با متلك اندازي دلش را خوش نمايد، توجه دارند كه اين حقير پر تقصير بيش از هر كسي سابقه در قلم زدن از ابتداي انقلاب در موضوعات مختلف داشته و از روي شانس بد ايشان هميشه اهل مطالعات مفصل در زمينه هاي متنوع از قبل از انقلاب بوده و خوشبختانه هنوز هم اهل اينكارم و لاجرم مي نويسم. حال اين لطف سايت ها است كه آن را منتشر مي كنند و بر حقير منت مي گذارند.
دوست ناشناس دوم كه از نگاه انيجانب به كديور ابراز ناراحتي كرده اند اگر همان دوست اولي نباشد كه احتمال آن خيلي دور از ذهن نيست، بايد بدانند كه در جهان استكبار هر چيزي با محاسبه خاص خودش انجام مي گيرد و هيچ كس بي حساب نمي تواند وارد خاك يك كشور بشود و از آنجا كسب درآمد و ارتزاق نمايد. جايگاههاع علمي بدون دليل به افراد داده نمي شود و در پس هر اتفاقي يك مسئله اي است كه در در مورد ايشان قطعاً سرويس دهي هاي مناسب مورد انتظار بوده است. - جمعه 22 مرداد 1389-0:0
آقای دکتر کدیور را این گونه معرفی کرد که به منجلاب سقوط در دامن استکبار کشیده شده است. از ایشان که استاد دانشگاه است زدن چنین حرفی بسیار عجیب است آیا به صرف اینکه آقای کدیور در آمریکا زندگی می کند می توان گفت در دامن استکبار سقوط کرده است. اگر منظور این باشد که حکومت ولایت فقیه را قبول ندارد خیلی از فقهای گذشته نیز این دیدگاه را قبول ندارند آیا آنها نیز در دامن استکبار سقوط کردند. مجددا از این گونه نوشتن ها از سوی کسی که همکار عضو هیات علمی ما است جای تاسف دارد
- جمعه 22 مرداد 1389-0:0
یکی تو این دولت پیدا شده که حرف حساب می زنه،ملت تحمل نمی کنند!چرا؟حرف بقیه رو بشنوید...اون ممه رو لولو خورد...من می دونم کجاش سوخته...و...تازه مشایی همشهری ما هم هست،باید حمایتش کرد.
- جمعه 22 مرداد 1389-0:0
جواب مخالفان مشایی را دکتر زیباکلام به خوبی داد.حتما"بخوانید.من اگر جای احمدی نژاد بودم زیباکلام را مشاورم می کردم.بهترین جواب را به مخالفان مشایی داد.
- چهارشنبه 20 مرداد 1389-0:0
سلام
من نمی دونم تخصص این استاد محترم در چیست ولی تقریبا هر هفته در این سایت این استاد محترم به بهانه های مختلف در مورد همه امور از اقتصاد گرفته تا فرهنگ ، سیاست ، دین و همه امور مقاله منتشر می کند و خود را صاحب نظر می داند من تعجب می کنم ایشان با این همه معلومات و تخصص اینجا چیکار می کنند