...اين بود سفرنامه سواحل خزر
...بالاخره شمال كشور براي همه ما ايرانيها نوستالژيهاي خاص خودشرو داره كه شيرينه. اما اين بار داستان متفاوت بود. هرچي سعي كردم از طي اين مسير لذت ببرم، نشد كه نشد. حالا چرا؟ عرض ميكنم.(يادداشتي از بهزاد رهبر حقيقت،طنز نويس روزنامه ملت ما)
چند هفته پيش به ضرورت كاري مجبور بودم كناره درياي خزر رو از منتهياليه شرقي در استان گلستان تا امتداد غربي در آستارا طي كنم. بعد از مدتها كه فرصتي پيش نيامده بود تا سفري به شمال كشور و سواحل مثلا زيباي خزر![متوجه كنايه شديد؟] داشته باشم، اين طي طريق ميتونست برام جذاب باشه. اما خدا نگذره از اين ستون كشكول كه زندگيرو به كامم تلخ كرده. آقا سالها بود چندوقت يكبار ميرفتيم شمال و با كيفي كوك و احوالي مبروك برميگشتيم.
بالاخره شمال كشور براي همه ما ايرانيها نوستالژيهاي خاص خودشرو داره كه شيرينه. اما اين بار داستان متفاوت بود. هرچي سعي كردم از طي اين مسير لذت ببرم، نشد كه نشد. حالا چرا؟ عرض ميكنم. از روزي كه اين ستون پدرصلواتي كشكول(ستون طنز روزنامه ملت ما)راه افتاده، همه چي برام شده سوژه طنز تلخ اجتماعي. باور كنيد زندگي عاديام هم مختل شده. به هرجا چشم مياندازم، در هر نشست و برخاست چشمهام به دنبال كم و كاسته.
چيزهايي كه تا پيش از اين برام شيرين و دلنشين بود، حالا با اين نگاه نقادانه شده تلخ و گس، مثل همين مسير شمال. از زماني كه يادمون ميياد هميشه شنيديم كه سواحل زيباي خزر و آبهاي نيلگون و پرافسون و توصيفاتي از اين دست. ديگه خودمون هم باورمون شده كه خبريه. اما متاسفانه اين طور نيست. آبهاي سواحل مديترانه، درياي سرخ، اقيانوس آرام و جاهايي از اين دست رو ديديد يا نه؟ من كه نديدم، اما چيزي كه در عكسها و فيلمها كاملا مشخصه، آبي تميز و شفاف و سواحلي پاكيزه و آراسته و زيباست.
حالا انصافا شما در سواحل خزر خودمون چنين آب شفاف و سواحل تميزي رو ميبينيد؟ سراسر نوار ساحلي، انباشته از زباله و لاستيكپاره و انواع آت و آشغال و اوج بيسليقگي در ديزاين و طراحي مناطق تفريحي ساحلي است.
حالا شايد در بخشهاي خصوصي و ويلاهاي شخصي برخي خوشسليقگيها به چشم بخوره. وضع بودجههاي عمراني مربوط به استانداريها و شهرداريها هم جاي سوال داره كه اين پولها كه شامل بودجههاي عمراني دولت و درآمدهاي مختلف و ماليات و عوارض است كه از شهروندان و كسبه گرفته ميشه چي به سرش ميياد؟ شما اگه دقت كرده باشيد بيشتر شهرهاي شمالي داراي بلوار اصلي است كه نسبتا از نظر مبلمان شهري قابل تحمله.
اما به محض اينكه شما وارد خيابانهاي فرعي و كوچه پسكوچهها بشيد ديگه اثري از خدمات شهري مشاهده نميكنيد و تصور ميكنيد كه در حال قدم زدن در يك روستا هستيد. البته توي اين سفر چند شهر معدود مثل گرگان، نوشهر، رامسر و لاهيجان رو استثنا ميكنم كه انصافا شهرهايي زيبا هستند و خدمات شهري در اونها قابل ملاحظه است. اما صدها شهر ساحلي ديگه وضع اسفباري دارن. خلاصه كلام اينكه برخلاف شايعات و تبليغات رسانهها مبني بر داشتن شمالي زيبا واقعيت ماجرا اينطور نيست.
مگر اينكه معيار قضاوت ما محدود به داخل كشور باشه و بخواهيم با برخي شهرهاي ديگه مقايسه كنيم و كاري به جاهاي ديگه دنيا نداشته باشيم. چند وقت پيش فيلم مستندي درباره شهرهاي زيباي دنيا ديدم كه در مقايسه با شهرهاي شمالي خودمون، نشوندهنده تفاوتي از زمين تا آسمون بود.
به راستي سهم ما در زيباسازي شهرهاي شمالي و سواحل درياي خزر چي بوده؟ اگه خداوند 3 نعمت كوه و جنگل و دريا رو از اين مناطق دريغ كرده بود، حاصل زحمت خود انسانها در به وجود آوردن زيبايي چه نمرهيي ميگرفت؟ و آخرين نكته، داستان اشغال سواحل توسط ارگانهاي دولتي است كه با عرض تاسف عليرغم تلاشي كه چند سال پيش صورت گرفت و از برخي نهادها و ارگانها رفع تصرف شد، هنوز هم در طول خط ساحلي گاه كيلومترها امكان دسترسي به سواحل به واسطه وجود معارضهاي دولتي وجود نداره.
اين بود سفرنامه سواحل زيباي خزر.