تعداد بازدید: 4084

توصیه به دیگران 3

پنجشنبه 24 شهريور 1390-23:24

تولدت مبارک

دو هفته قبل که جوان رعنای نکایی به خیل شهدا پیوست ، بیشتر از هر چیز تاریخ تولدش توجه ام را جلب کرد، 25 شهریور 1363.چه غمناک خواهد بود که پدر در روز تولدش نه در منزل حتی روی زمین خاکی هم نباشد و به جمع افلاکیان پیوسته باشد.(به بهانه 25 شهريور،روز تولد شهيد منتظرقائم-محمد غلام نژاد،يادداشتي از کلثوم فلاحي،خبرنگار-ساري)


معمولا وقتی روز تولد پدر از راه می رسه ، مادرها-به ویژه مادرهای جوون تر - توی گوش بچه ها می گن «فردا تولد باباست، نباید بهش بگی ، باید غافل گیرش کنیم»، بعد یواشکی کیکی می خرند و کادویی.

پدر هم انگار که اصلا روز تولدش یادش نمونده و به خاطر مامان و بچه آن چنان ذوق زده می شه که اونا باور می کنن واقعا بابا رو غافل گیر کردن. همین که پدر می خواد شمع رو فوت کنه،بچه زودتر از بابا ،شمع کیک رو فوت می کنه و با هم می خندن.

 از این حرف ها گذشته، بعضی پدران فرصت حضور در خانه را ندارند چه برسد به جشن تولد و کیک و شمع.

دو هفته قبل که جوان رعنای نکایی به خیل شهدا پیوست ، بیشتر از هر چیز تاریخ تولدش توجه ام را جلب کرد، 25 شهریور 1363 .

بی درنگ به این فکر کردم که چند روزی به سالروز تولدش باقی نمانده و چه غمناک خواهد بود که پدر در روز تولدش نه در منزل حتی روی زمین خاکی هم نباشد و به جمع افلاکیان پیوسته باشد.

نمی دانم فرزند کوچک شهید منتظر قائم بهانه پدر را می گیرد یا نه ، یا اینکه می داند روز تولد پدر است یا نه ، از مادر سراغ پدر را می گیرد یا نه ، هیچ نمی دانم اما می دانم که چقدر برای فرا رسیدن سالروز تولد عزیزان مان روزشماری می کنیم تا هدیه تقدیم کنیم و عرض تبریکی.

اکنون که پدر نیست آغوش های فراوانی برای محمد طاها باز شده ،اما آیا دست نوازش بر سر این کودک باقی خواهد ماند؟

***

همواره سعی بر تکریم خانواده شهداست اما در برخی موارد کوتاهی هایی هم مشاهده می شود . برخی خانواده شهدا را فراموش می کنند و برخی هم یادواره برگزار می کنند براي بهره برداری شخصی و سياسي.

به یقین جان بر کفان جوان ما صرفا برای پاسداری از مرزهای میهن عزیز در این راه گام نهاده اند وگوشه چشمی به پاداش های زمینی ندارند، اما وظیفه ما در مقابل امثال شهید منتظر قائم چیست؟ برگزاری یادواره؟ گرامی داشت سالروز شهادت؟ نامگذاری خیابانی به نام شهید؟يا...

 اگرچه همه این مسائل هم می تواند جزئی از وظیفه ما در مقابل خانواده شهدا باشد اما اصل نیست بلکه فرع است.

 وظیفه اصلی در مقابل خانواده شهدا ، تکریم و گرامی داشتن و رفع حوائج آنهاست، اینکه به یاد آنها باشیم و فراموش شان نکنیم، فرزندان آنها را گرامی بداریم تا جای خالی پدر را کمتر احساس کنند و بدانند که قدر شهید را می دانیم ، بدانند شهید آنها راه را بیراه نرفته و ما هم پیرو همین راه هستیم، در تنهایی فکر نکنند که چرا پدرم رفت، بلکه با غرور و افتخار راه پدر را تحسین کنند.

25 شهریور است و من از روز شنیدن خبر شهادت منتظر قائم به فکر روز تولدش هستم و بی قرار، بی قراری ام از بابت همسر شهید است که چگونه تاب گذراندن این این روز را خواهد داشت.

نمی توان حال همسر شهید را درک کرد و هرچه می نویسم باز هم جای برای نوشتن دارد اما هرچه می چرخم باز هم به خداوند می رسم ، خدایی که بزرگتر از آن است که وصف شود.

***

سلمان خطی-هنرمند و بازيگر و کارگردان بنام قائم شهري-باجناق شهید است ، از او در خصوص خصوصیات اخلاقی شهید می پرسم. پاسخ می دهد:" طی چهار سالی که محمد ازدواج کرده و باجناقم شده بود شاید باورش برای خواننده سخت باشد که بگویم در این مدت 40 – 50 روز هم همدیگر را ندیدیم و وی به صورت مداوم در ماموریت بود.

محمد دوره آموزشی را در دانشگاه امام حسین (ع) گذراند. همسرش در خانه مادرش می ماند و خانه ای برای خود تهیه نکرده بوند و حتی جهیزیه اش را هم باز نکرده بود.

خطي مي گويد:محمد بسیار رئوف و مهربان بود و اگر کسی به او حرفی می زد سعه صدر داشت و واقعا صبور و با صداقت بود. همیشه خنده رو بود و هیچ وقت او را عصبانی ندیدم یا اینکه از کسی گلایه کند. با دشمنش هم خوشرویی می کرد.

 او ادامه مي دهد:محمد قبل از رفتن به سپاه ، از اعضای بسیج فعال نکا در گروه انصار بود. در رابطه با امر به معروف و نهی از منکر رابطه تنگاتنگی با سپاه داشت و هرگز سپاه را به عنوان شغل و منبع درآمد انتخاب نکرد.

 اين هنرمند متعهد افزود:سپاه کربلای مازندران و سپاه نکا ، درخواست همکاری کردند اما تصمیم گرفت پس از اتمام دوره آموزشی در تهران بماند. پس از آن در قرارگاه خاتم الانبیا هم خواستار حضورش بودند اما بازهم نپذیرفت. آگاهانه به گروه "صابرین " سپاه پیوست.

 یکی ازهمکارانش به او گفته بود تو که در مناطق خوب درخواست همکاری داشتی چرا نماندی؟ اینجا آخرش یا شهید می شود و یا روی ویلچیر می نشینی و محمدجواد تبسمی کرده و پاسخ داده بود همه این مسائل را پذیرفته و آگاهانه به این حوزه وارد شده ام.

از خطی پرسیدم در طی این چهار سال آیا محمدجشن تولد گرفته بود؟ پاسخ داد: وقتی به مرخصی می آمد خیلی وقت کم داشت.

وی خاطره ای را هم به نقل از همسر شهید تعریف می کند:« وقتی محمد به مرخصی می آمد در خلوت خودمان با هم خاله بازی می کردیم . محمدجواد دراز می کشید و می گفت پارچه سفیدی روی تنم بکش و فکر کن من شهید شده ام ، می خواهم بدانم پس از شهادتم چه می کنی و می خندید»".

و امروز پارچه سفید روی شهید کشیده شده و خاله بازی نیست ، واقعی است، شهید حتما نظاره گر رفتار زینبانه همسرش است، حتما می بیند که همسرش محکم و استوار ایستاده تا دل پسر کوچکش نلرزد.

بيست و هفتمين سالروز تولد شهيد محمدمنتظرقائم مبارک.


  • برجاي ماندهپاسخ به این دیدگاه 0 0
    شنبه 26 شهريور 1390-0:0

    محمد عزيزمان تولدت مبارك- اميدوارم شفاعت مارو تو اون دنيا بكني. هر چند ما بر جاي مانده ها...
    محمد عزيز با اينكه تو را نديده ام، اما اين روزها بدجوري دلتنگت شده ام و بدرستي احساس پسر يتيمت را درك مي كنم دستم را بگير و كمكم كن تا از هر چه زشتي بدور باشم. خيلي دوستت دارم

    • خبرنگار آملیپاسخ به این دیدگاه 0 0
      شنبه 26 شهريور 1390-0:0

      با سلام خدمت خانم فلاحی واقعا جایش بود که در آستانه هفته دفاع مقدس از عزیزان مان که در مقابله با کوردلان پژاک مظلومانه به شهادت رسیدند در روز تولدش یادی بکنیم. انشالله خودشان شفیع همه ما در روز قیامت باشند.راستی ما همیشه پیگیر اخبار، مقالات و یادداشت‌های زیبای همکارمان هستیم همانطور که شما نیز همیشه با مطالعه اخبار و گزارشات، ما را با نظرات و پیشنهادات زیبایتان که چراغ راه تعالی و پیشرفت است مطلع می‌کنید امیدوارم همیشه موفق، موید و مستدام باشید. آمل- مسافر

      • جمعه 25 شهريور 1390-0:0

        چه قدر نازنين بود اين شهيد.دست شما درد نکند

        • راحله حاجیانپاسخ به این دیدگاه 0 0
          جمعه 25 شهريور 1390-0:0

          سرکار خانم فلاحی عزیز چه زیبا نوشته ایی یاد دلنوشته ایی از یک شاعر افتادم که سنگر دلم گرفته از روزگار تباهی ،تباهی فکر ها ذکرها ازروز گار پیپ پاپیون پا پاو...... اما فردا از ان اوست،ان کودک یتیم ،ان وارث شهید،خشمش نگون کند همه توده های پلید.ره توشه های شهیدان کلام امام،اتش زند به خرمن اندیشه های خام،جاری شود به قلب خشک کویر،شطی ز سرخی اندیشه های هر شهیدوبسترد زمغزها اندیشه پلید. اری دوست عزیزم اگر چه هزاران نفر تولد دوباره این شهید را نظاره کردند ولی بر کودک دلبندش چه سخت میگذرد


          ©2013 APG.ir