هوا،دلگیر
به شهردار گفتم دو قطره بارون باریده شهر رو آب گرفته،می گوید:«چه اشکالی داره،آب روشنیه!»/ میزان درآمدش را هم نمی دانم ، از روستایی در همین نزدیکی ما می آید. یک بار دیدم دخترش او را آورد و در جایش مستقر کرد،شاید برخی فرزندان ، پدری را که خوش پوش نباشد همراهی نکنند.
مازندنومه؛کلثوم فلاحي:هواشناسی کاهش دمای هوا را پیش بینی کرد و از شب جمعه هم باران گرفت.هوا ناگهان سرد شده،بارش برف و باران و گاهی هم تگرگ. برخی خیابان ها بازهم دچار آبگرفتگی شده.
به شهردار گفتم دو قطره بارون باریده شهر رو آب گرفته،می گوید:«چه اشکالی داره،آب روشنیه!»- با خنده می گوید.
هر روز که سر کار می روم پیرمردی را می بینم که از دو پا معلول است. هر صبح سر خیابان می رود،فکر می کنم سیگاری می فروشد و کبریت و... رهگذران و مشتریان هم گاهی مبلغی به او می دهند.
علت معلولیتش را نمی دانم ، دو عصا دارد ، صبح می آید و ظهر به خانه می رود و بعد از ظهر باز می آید و دوباره شب به خانه برمی گردد.
میزان درآمدش را هم نمی دانم ، از روستایی در همین نزدیکی ما می آید. یک بار دیدم دخترش او را آورد و در جایش مستقر کرد،شاید برخی فرزندان ، پدری را که خوش پوش نباشد همراهی نکنند.
در راه خانه هستم ، سوار تاکسی. مرد را در مسیر می بینم. باران باریده و هوا سرد است. چندمتری تا کوچه منتهی به خانه ام نمانده ، به راننده می گویم پیاده می شوم، تا آن مرد بتواند سوار تاکسی شود.
راننده از آن مرد عبور می کند، چندمتری جلوتر جوانکی ایستاده ، او را سوار می کند. ماشین حرکت می کند و مرد آرام آرام به راه خود ادامه می دهد.
شاید خودروی دیگری بیاید. مرد در محل کارش روی زمین می نشیند، پاکیزه نیست و لباس هایی شلخته دارد، دست روزگار او را نیازمند کرده و برخی به جای کمرنگ کردن ضربه روزگار ، ضربه اي ديگر بر مرد می کنند.
سرما را بیشتر احساس می کنم.
"سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت،
هوا دلگیر،
درها بسته ،
سرها در گریبان،
دست ها پنهان،
نفس ها ابر،
دل ها خسته و غمگین ،
درختان اسکلت های بلور آجین،
زمین دل مرده ،
سقف آسمان کوتاه ،
غبارآلوده مهر و ماه
زمستان است."
ايميل نويسنده: (falahi.dargahlo@gmail.com)