خدمت اشخاصی که از پیشرفت شهربابل ناراحتند و یادداشت ذیل را آوردند عرض کنم که بابل با تمامی زیبایی ها و پیشرفت هایی که در اکثر زمینه ها داشته است با مساعدت دلسوزانه مردم و خیرین آن شهر و سپس نماینده های اکثرا" خوب آن شهر بوده است نه با بودجه های استانی که سالانه به مرکز استان ساری تقدیم می گردد و مثل گوشت قربانی اگر دلشان سوخت به شهرهای استان بودجه های ناچیز می دهند که اگر حقیقتا" بودجه عدالتگونه به این شهر نایل می شد الان بابل یکی از توریستی ترین و آبرومندانه ترین شهر استان لقب می گرفت با همه کاستی ها یی که در این شهر هست نمونه اش همان جاده گنج افروز که اخیرا" جاده خطرناکش در تصادفات از بوی خون کمی فاصله گرفت و کمی بازسازی شد که مطمنا" از بودجه کلان ساری نبوده است ؛ هنوز بابل از هرهر لحاظ یل مازندارن می باشد و باعث افتخار مردم مازندارن ؛ بهرحال داداش شهر خوب داشتن عرضه می خواهد و وسلام.

تيرت به كاهدون خورده، من ساروي نيستم.ولي بازم عرض ميكنم بجاي اين كارهاي دون و بي ارزش و كودكانه ،يك سبك جديد بساز يا يك حرف تازه اي داشته باش.بشخصه از سبك هاي جديد و متنوع استقبال و حمايت ميكنم.

واي كه هرچه از اين مركز بي خاصيت استان مازندران بگوئيم كم گفته ايم. مشكلات تمام شهرهاي مازندران يك طرف اين ساري يك طرف. هيچ دم و دودي از اين شهر بلند نمي شود نه در جهت مثبت كه بگوئيم رو به شكوفائي ست و نه در جهت منفي كه بگوئيم رو به ويراني ست.
اگر مشكلات معيشتي اجازه مي داد فرار مي كردم از اين شهري كه برايم خيابان هايش كابوس شده.

«....از وقتی گرگان مرکز استان شده،چند میدان،تفریح گاه،آبشار و پارک در آن احداث شد....»
واقعاً؟!!!! کی؟ کجا؟ آبشارها هم به ید قدرت الله متعال احداث شده اند نه مسئولین بی حال.

تا ميبينن يكي كارش درسته و بجا صحبت ميكنه فوري حسودان شروع ميكنن به دشمني.بجاي دشمني و رشك و حسادت شماها هم يه سبك جديد بسازيد،حرف تازه اي داشته باشيد.غلط انداز به كار خودت ادامه بده.

دوران کودکی دو همسایه داشتیم که یکی لات و لمپن و دروغگو و دزد و گردن کلفت که پدر بی سواد زحمتکشم می گفت پول مرا خورده است و او را ضحاک می نامید. و دیگری انسانی خردمند با شعور فرهنگی و سیاسی و اجتماعی بسی والا، یک روان کاو. پدرم همیشه در حضور روان کاو به کودکانشان می آموخت که از هیچ کس جز خداوند بزرگ و متعال و خرد ناب کهکشان نترسید و از خرد و منطق خود استفاده کنید، حتی در مقابل این همسایه لات و ضحاک! جالب توجه این جاست هر وقت ما نوجوانان با همسایه لات و لمپن مان بحث و گفتگو می کردیم و با گفتار منطقی می خواستیم همسایه ضحاک را قانع کنیم مورد ضرب و شتم و چک و لگد پدر بی سواد و نادان قرار می گرفتیم! روزی همسایه خردمند روان کاومان که صدای ناله و فریاد و گریه ما بی گناهان را شنیده بود با عصبانیت به پدر بی سوادم گفت. برادر من، تو از یک سو به کودکانت حقیقت و راستگویی و صداقت و پاکی و آزادی و آزاد اندیشی و سخن گفتن و جسارت را مقابل همسایه لات و لمپن و زورگو.... می آموزی، از سوی دیگر این کودکان را برای لسان منطقی مورد ضرب و شتم قرار می دهی! چنین رفتار و کردار و پندار و گفتاری را که به غلط آموختی هم خودت را بدبخت می کنی، هم این کودکان را به غلط می اندازی و هم این جامعه را بدبخت می کنی!!!

من میگم بیایین همه مون در برابر شهرداری و دیگر مسوولان استان سکوت کنیم تا بلکه خودشون حیا کنن!!

من مونده ام که این آقای هنرپیشه اهل رشت و با همسر ساروی چرا مطلب خودش را بریده بریده گفته و حق و حقوق مطلب را خوب ادا نکرده است. بالاخره مشخص نکردند که مردم مقصر هستند یا مسئولان. مسئولان چه کارهایی را باید می کردند که نکردند. آیا با زدن چهار تا تابلوی بزرگ مسئله حل می شد؟ آیا صرف زدن چند تا پارک کفایت می کند؟ آیا مردم در ساخت و ساز پارک ها باید مشارکت بکنند یا چشم به دولت داشته باشند؟ آیا مصوبات سفرهای متعدد هیات دولت عملی شده است و هیچ مصوبه بر زمین مانده جدی نداریم؟ آیا با اینهمه پول دولت نهم و دهم سهم مازندران داده شده است و در عمران و آبادانی آن سهم موثر داشته است؟ آیا مشکل بیکاری کاهش پیدا کرده است؟ آیا مشکل اقتصاد خانوار با اعطاء یارانه های نقدی حل شده است؟ آیا قدرت خرید مردم با دادن یارانه های نقدی افزایش پیدا کرده است؟ آیا چالش بین فقر و غنا کاهش یافته است؟ آیا مازندران من حیث المجموع با رشد شاخص های اقتصادی رو به رو بوده است؟ آیا شهری از شهرهای مازندران داریم که از اعتبارات دولتی به رشد و بالندگی رسیده باشد و مردم آن در ناز و نعمت باشند؟ و چندین سوال دیگر که این عزیز داماد ساروی ها می توانست آنها را به عنوان نکات خوب و ارزشمند مطرح فرماید. با این وجود شما آقای سنگ چاپ عزیز برای ما ساروی ها و مازندرانی ها و شمالی ها خیلی عزیز هستید و تا وقتی که پایتان را کج نگذارید و در مقابل مردم و جمهوری اسلامی نایستید و ارزش های اسلامی را زیر پا نگذارید جزء‌مفاخر ما خواهید بود.

بيمارستان و دانشكده كه هر دهكوره اي داره.طرف كه منظورش اين نبود.تو مازندران شهر و روستاش عين همه.قيمت زمين هم بيخودي بالاست.

مازن ها و گیلک ها شایسته ی توجه بیشتر دولت مرکزی ایران هستند.

افرین بر افشین عزیز که درددل مردم فهیم ساری را عنوان نمودی.

کاش امکانات بابل برای ما بود و امکانات ما برای بابل . .

شمال = مازندران+ گیلان

جناب کلانشهر بابل ، این انصاف است که شما با آن همه امکانات و دانشگاه و بیمارستان و . . گله و شکایت داشته باشید و ما هم داشته باشیم ؟ این کجای انصاف میباشد ؟ شما که نماینده هایتان از گذشته های دور نریمان و مجدآرا و . . گرفته تا حال ناصری و نیاز آذری بسیاری از بودجه های استانی را برای بابل سرازیر کردند دیگر چرا اعتراض دارید ؟ جناب مدیر محترم سایت وزین مازند نومه اگر انصاف داری مطلب بنده را به چاپ برسان

من از سالهاي 72 تا 75 در خيابان گنج افروز بابل ساكن بودم ، چند روز پيش براي يك كاري از آن خيابان رد شدم باور بفرمائيد حس كردم دقيقا برگشتم به همان سالها . يعني غير از خروجي بحرارم و بيمارستان آيت الله روحاني ( كه ساختش از همان سالها شروع شده بود) هيچ چيز جديدي نديدم .

شهردار جدید هم چندتا عقب نشینی انجام داده مربوط به اموزش وپرورش بودهاست

متاسفانه باید پذیرفت که شهر های شمال کشور ( خصوصا استان مازندران ) از حرکت رو به جلو و پیشرفت بسیار کندی برخوردار هستند . دلیل اصلی آن هم برمیگردد به ناتوانی مدیران ارشد و نمایندگان استان که هیچگونه تلاشی برای جذب اعتبار و سرمایه برای شهر های استان نمیکنند و اینگونه است که مازندران غریب و تنها مانده است .

بنی آدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش ز یک گوهرند، چو نیمی ز ما ( مازندران ) به درد آورد روزگار، دگر نیم ( گیلان ) را نماند قرار!

bekhoda in dardo dele ma ham hast, motshaker az in honarmandeh azizemun

شما که غیر بومی هستید این همه مینالید ما چه بگوییم.اگر طبیعت خدادادی مازندران نبود...