تعداد بازدید: 3246

توصیه به دیگران 5

چهارشنبه 22 آذر 1391-7:24

شین مثل شرم!

دو یادداشت درباره حادثه شین آباد/وزارتخانه ای با نام آموزش و پرورش که به قولی آموزش و پرورش فرزندان سرزمین مان را بر عهده دارد، تبدیل به غولی شده که نونهالان مان را می بلعد/آقای دامادی شما درست می گویید؛"هنوز هستند کسانی در این سرزمین که به عنوان نماینده ملت به شماها امیدوارند."


مازندنومه،کلثوم فلاحی:هنوز داغ دخترانی که در اتوبوس راهیان نور، دچار حادثه شدند از یادمان نرفته بود که حادثه دیگری اتفاق افتاد، حادثه ای تلخ و غم انگیز.

وزارتخانه ای با نام آموزش و پرورش که به قولی آموزش و پرورش فرزندان سرزمین مان را بر عهده دارد، تبدیل به غولی شده که نونهالان مان را می بلعد.

دستگاهی بس عریض و طویل که نه به کاهش سن اعتیاد توجه دارد و نه به کاهش سن فحشا.دستگاهی که به عقیده خود، تعلیم و تربیت نونهالان مان را بر عهده دارد اما گویا فقط در درس و مشق و امتحان خلاصه شده است.

این چه دستگاهی است که نه معلم از آن راضی است و نه دانش‌آموز، اما وزیر همچنان از خود، راضی است؟ این چه دستگاهی است که فرزندان مان را به کام مرگ می‌کشاند و پاسخگو هم نیست؟

چه اتفاق بزرگتر و سخت‌تر و اندوهناک‌تری باید بیفتد تا وزیر به خود بیاید و گستره نگاهش را از دالان تنگ، به مسیری فراخ هدایت کند؟

از وزیر این دستگاه آموزش می‌پرسم که این شب‌ها چگونه سر بر بالین می‌گذارد و چگونه آب راحت از گلویش پایین می‌رود در حالی که تعدادی از دختران این سرزمین در آتش بی تدبیری سوختند و جان باختند؟

اگر وزیر توانایی جلوگیری از این مسائل را ندارد، دست‌ها را بالا ببرد و کنار بکشد. اینکه وزیر با طعنه بگوید نمی‌دانستیم قرار است بخاری آتش بگیرد تا جلوی این اتفاق را بگیریم، جز اینکه دردی بر دردهای خانواده‌های مصیبت دیده از این حادثه بیفزاید، استفاده دیگری ندارد.

آقای وزیر ! بس است،اگر این طور پیش برود باید وزارتخانه را تعطیل کرده و از این مجلس ختم به آن مجلس ختم بروید.



*آن بی آبرویی بزرگ!

مازندنومه،یادداشت مهمان،حلیمه ملایی:صبح روز چهارشنبه صدای پیامی از گوشی موبایلم شنیدم. عجله ای برای خواندنش نبود هر روز به خاطر حرفه‌ام تازه‌ترین اخبار و حوادث از طرف همکاران و خبرگزاری ها در اسرع وقت به دستم می رسد، پیام را که دیدم خشکم زد، یکی از همکاران خبرنگار از پیرانشهر در خبری فوری نوشته بود، آتش سوزی در مدرسه شین آباد 28 مجروح داد.

او بعدا گفت از اولین کسانی بوده است که به محل آتش سوزی رسیده و همه چیز را به چشم خود دیده است، حتی بدن های تمام سوخته و نیمه جان دخترک های 10 ساله را روی دست مردم که گریه کنان به آمبولانس و اتومبیل ها می رسانند شاید که زودتر به بیمارستان برسند و زنده بمانند.


نزدیک های ساعت 8 و نیم روز چهارشنبه 15 آذر بخاری نفتی کهنه اتاق کلاس چهارم ابتدایی مدرسه انقلاب روستای شین آباد پیرانشهر آتش گرفت و منفجر شد.

30 دختری که داخل کلاس بودند همه زخمی شدند بعضی ها تا 70 درصد کل بدنشان دچار سوختگی شده است.سیران یگانه هم چند روز بعد درگذشت.

شاهدان محلی و اولیای دانش آموزان می گویند بخاری نفتی غیر استاندارد کلاس که در حال خام سوزی بوده و نفت از آن سرریز کرده عامل آتش سوزی است.

اگرچه مسئولان مربوطه انکار می کنند و می گویند: "بخاری مشکلی نداشت، نفتی بوده مثل صدها مدرسه دیگر این کشور "و گاها نیز از کت و شلوارهای اتو کشیده دیپلماتشان کمی این طرف می آیند و ابراز تأسف و همدردی به رسانه ها و خبرنگاران تحویل می دهند.

عصر همان روز وقوع حادثه با آتش نشانی پیرانشهر تماس گرفتم. خودم را که معرفی کردم و سراغ مسئول عملیات امدادرسانی و مدرسه انقلاب شین آباد را که گرفتم تا اسم خبرنگار آمد،راستش را کف دستم گذاشتند،"نقص فنی بخاری به دلیل خام سوزی دلیل آتش سوزی و انفجار بخاری بوده است."


آنها گفتند که بخاری جلوی در ورودی کلاس آتش گرفته است و دانش آموزان نتوانسته اند خارج شوند و نرده های محکم، ضخیم و غیر استاندارد پنجره کلاس مزید برعلت شده و دانش آموزان را در میان شعله های دود و آتش بیشتر نگه داشت.

اکنون 16 دانش آموز مصدوم در بیمارستان امام خمینی ارومیه و 12 نفر دیگر که وضعیت جسمی وخیم تری دارند در بیمارستان سینای شهر تبریز بستری هستند.


حمیدرضا حاجی بابایی، وزیر آموزش و پرورش ایران، روز جمعه 17 آذر، سه روز بعد از وقوع این آتش سوزی وحشتناک که من نمی خواهم اسمش را حادثه بگذارم، بالاخره یادش می افتد که حتی یک عذرخواهی خشک و خالی از قربانیان، خانواده های داغدار این دختران بی گناهی که تا آخر عمرشان باید حسرت بخورند و مردمی که او را وزیرشان می دانند، نکرده است.

حق هم دارد این سه روز آخر هفته کلی کار سرش ریخته بود، هزار تا جشنواره و افتتاحیه و همایش و کنگره ی جورواجور که وزیر هم باید صندلی های جلو را مزین کند.

وقتی نمی ماند، آخر شب هم که رسانه و خبرنگار خوابیده و دوربین ضبط تأسف ها خاموش است، بگذار جمعه همه ملت کنار بخاریهای شان نشسته اند به عیادت می رویم.


دکتر حاجی بابایی صبح جمعه همراه با تعدادی از همکارانش وارد تبریز شد و از وضعیت جسمی و بدنهای نیم سوخته دانش آموزان دیدن کرد.

بعد هم سری به پیرانشهر زد و کلاس سوخته و دفتر و کتاب های پودر شده دخترک های را از نظر گذرانید که در آتش بی مسئولیتی و بی کفایتی مدیران مربوطه، صورتهای شان سوخته است.

بعضی هایشان شاید دیگر چشمی برایش نمانده که به دفتر مشقش نگاه کند. و اما وزیر قول داد که مدرسه بهتری برای شان می سازد! شاید هم قول آقای وزیر چند سالی روی کاغذ بماند، یا احتمال دارد بودجه‌اش را مانند 2 میلیارد تومان اعتباری که به گفته اسماعیل زاده، مدیرکل نوسازی مدارس استان آذربایجان سال قبل برگشت داده بودند گویا که هزینه کردنش لازم نبوده و همه چیز عالی است، دوباره برگشت بدهند. راست هم می گویند اینها که سوخته اند، توسعه فضای آموزشی می خواهند چکار!


بعد از وقوع حادثه بلافاصله خضری، نماینده پیرانشهر و سردشت در تذکر شفاهی و کتبی اعلام کرد: وزیر آموزش و پرورش باید استعفا دهد، این عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس داد می زد ایهاالناس در هر جای دنیا اگر حوادثی از این دست اتفاق بیفتد وزیر مربوطه استعفا می دهد، وزیر ما کجاست، عده ای هم گفتند نماینده دو شهر مرزی محروم را چه به این حرفها.

وزیر که آنجا نبوده چرا فرافکنی می کنید چرا بنده‌ خدا را مقصر می کنید، و اما نمایندگان دیگر مناطق کُردنشین، بعضی هایشان احساس همدردی خود در حد یک جمله که مراتب تأسف و تألم خود را به گفته آنها از این "حادثه" اعلام می داریم، بسنده کردند، و نخواستند که‌ وارد جزئیات شوند، تعدادی نیز ترجیح دادند که سکوت کنند اصلاً به آنها چه ربطی دارد که بگویند کی مقصر است و کی بی کفایت؟

کجای کار می لنگد، اصلاً مگر می لنگد؟ حادثه بوده، طبیعی مثل زلزله‌ بم، دیه اش را تا ریال آخر بگیرند، ما که دوست نداشتیم این طور بشود، حالا که شده،ایمان تان به قضا و قدر کجا رفته!؟

شاید هم بخاری مارک معتبر نبوده، نکند نفت تاریخ مصرف گذشته بوده، اصلاً شاید سرایدار آب قاطی نفت کرده باشد ما چرا وزارتخانه را مقصر کنیم؟

شاید هم تقصیر باد بوده، می گویند پنجره‌ها باز بوده‌ آتش را شعله ور کرده است، راستی نکند تقصیر بچه ها بوده، چرا لباس گرم نمی پوشند تا بخاری احتیاج نداشته باشند، اصلاً مگر پیرانشهر خودش نماینده ندارد؟ ما بهتر است به بررسی مسائل تخصصی، اقتصادی و سیاسی و اظهارنظر در مورد استراتژی های کلان و اصلی و مسائل مهم کشور و مبارزه با غول تهاجم فرهنگی بپردازیم، این کارهای کوچک و پیش و پا افتاده و نزاع های داخلی بماند برای نماینده ساری.


به شما قول می دهم محمد دامادی، نماینده مردم ساری و میاندرود در مجلس هرگز پیرانشهر و شین آباد و دخترک های مظلوم کُرد این منطقه محروم مرزی و مردمان غیور مرزدارش را ندیده است ولی مثل نماینده یک ملت در نامه ای سرگشاده مسئول وزارت آموزش و پرورش را به باد انتقاد گرفت.


قول داد اگر عاملان این به قول او «بی آبرویی بزرگ» به صحن مجلس آورده نشوند و توضیح قانع کننده‌ نداشته‌ باشند، خودش «با حضور در دادگاهی صالحه از مسئولان ماجرا شکایت کرده و تا حصول نتیجه پیگیر آن خواهد بود».


دامادی که‌ من دوست دارم از این به بعد لقب نماینده افتخاری دانش آموزان مصدوم شین آباد را برایش به کار ببرم، در نامه اش که به سران سه قوه ارسال کرده است، سوختن 28 دانش آموز معصوم را این گونه وصف کرده است:"فاجعه صبح روز چهارشنبه تنی چند از معصوم ترین فرزندان این خاک در آتش بی خردی و بی مسئولیتی برخی به اصطلاح مدیران سوزانده‌ آنچنان که دل هر انسانی از دیدن چهره های امروزشان بر تخت بیمارستان به درد می آید، دردی که باید عرق شرم را بر پیشانی همه دست اندرکاران این ماجرا بشاند، شرم از رخدادن فاجعه ای که جبران آن ممکن نیست."


آقای دامادی چطور جبران آن ممکن نیست؛ قول داده اند مدرسه نو برای شان بسازند! به بهترین بیمارستان ایران و مراکز درمانی خارج فرستاده شوند! هزینه‌ هایش را وزیر می دهد تا ریال آخر!

وی مهر تایید بر سخنان نماینده پیرانشهر زده و می گوید: "شک نکنید اگر اتفاقی مشابه در کشور دیگری همچون کره، ژاپن و... رخ می داد وزیر مربوطه قطعاً تا امروز یا خودکشی کرده بود یا استعفاده داده و کنار رفته بود اما در این سرا حکایت وارونه است. چرا؟"


مطمئنم نماینده افتخاری دانش آموزان مصدوم شین آباد به این جای نامه که رسیده در دلش گفته است هر چه بادا باد!


ولی آقای دامادی، من کاری به مدرسه ای که فرزندان فلان وزیر و وکیل و مدیر و خود شما هم در آن درس می خوانند ندارم، فاصله‌ ملت و مسئولان را هم نمی خواهم مطرح کنم، حادثه چند ماه قبل کاروان راهیان نور و مرگ دانش آموزان دیگر هم باشد در لیست داغهای ایران، من اصلاً به آقای وزیر هم کاری ندارم. راستش را بخواهی اعتقادی به تقصیر وی در این ماجرا ندارم، وزارتخانه و وزیر را در ذهنم جدا کرده ام، او 170 میلیارد تومان اعتبار را به کجای کشور برساند؟

هشدار و تاکیدات رهبرمعظم انقلاب در مورد بی تدبیری مسئولان و توابعش را که به زیان ملت و نظام خواهد بود را هم یادم هست، حفظ آبروی نظام و ثبات در بهداشت روانی جامعه و گرفتن یقه مسئولان و وادار کردن وزیر و صغیر و کبیر و مدیر این مملکت و پیدا کردن واژه های پاسخگویی و عذرخواهی که به گفته شما در رویه سیاستمداران ما گم شده است باشد برای شما.


گریه کردن برای بدن های سوخته دخترکهای ایران هم باشد برای پدر و مادرهای هم استانی من، شما از قول ما به نمایندگان این مردم که زمان انتخابات خنده بر لب و با سلام و صلوات کوچه پس کوچه های دوردست ترین و محروم ترین روستاهای صعب العبور با قدوم مبارک و با شعارهای رنگ و لعابدار حماسی شان تزئین می کنند بگویید؛ خدا نظاره گر همه چیز است، بگویید قرار بود صدای مردم محروم کشور باشید، سوگند خوردید که در برابر هیچ کاستی و اهمال و سوءمدیریتی ساکت نباشید، حتی به قیمت جان تان. اما مثل اینکه واقعاً سوگندها را خوردید.


شما به مردم ایران قول دادید که اجازه ندهید بی کفایتی کسانی به نام مدیر و مسئول و رئیس، سرمایه های شان از بین ببرد و هزارها قول و سوگند دیگر.

مردم من دیگر سرمایه ای بزرگتر از فرزندانشان ندارند، که امروز تکه‌های گوشت جزغاله‌ شده‌ بر روی تختهای بیمارستان هستند.

همین طور است، آقای دامادی شما درست می گویید؛ "هنوز هستند کسانی در این سرزمین که به عنوان نماینده ملت به شماها امیدوارند."

به گفته خودتان نباید اجازه داد که «اعتماد عمومی بیش از این خدشه دار شود و سر سایر خدمتگزاران دلسوز کشور به دلیل کوتاهی عده ای اندک، پایین بیاید.»


  • چهارشنبه 22 آذر 1391-0:0

    من نظر شما و آقاي دامادي وديگران را كاملا قبول دارم. ولي بپذيريم. مشابه همين مدرسه در كشور خيلي هست . برنامه آينده چيست . اصلا وزير را اعدام كنيد.....
    به عنوان نمونه يك بيمار (خاص) در بيمارستان وليعصر (عج)قائم شهر به كمك دولت و..... نياز دارد .........


    ©2013 APG.ir