تعداد بازدید: 5472

توصیه به دیگران 16

جمعه 29 دی 1391-23:26

آمدیم به شما خدمت کنیم

دیدار با کارگردان و نویسنده پایتخت 2/ما آمدیم مازندران شما،چون اعتقاد داشتیم این جا طبیعت زیبایی دارد و همین طور مردم دوست داشتنی ای.حاشیه سازی و عیب جویی اخلاق جوانمردان نیست.ما آمدیم به شما خدمت کنیم،این را به آن دوستان منتقد بگو+عکس


مازندنومه،سردبیر:صبح جمعه سرگرم گفت و گو با استاد حسن انوشه-سرپرست دانشنامه مازندران- بودم که دوستی که از عوامل سریال پایتخت 2 است تلفن زد و گفت:"هماهنگ کردم،عصر برو زیراب سر ضبط سریال.عکاس هم ببر."

ساعت هنوز 3بعدازظهر نشده بود که به اتفاق حمید صالحی از قائم شهر راه افتادیم.گروه،نزدیک میدان اصلی زیراب مشغول تصویربرداری بودند.

ماشین را که پارک کردم اول از همه گلستانه-دستیار اول و برنامه ریز سریال- را دیدم.دقایقی با هم گپ زدیم. گفت:کارشان خیلی فشرده است و هنوز ناهار نخورده اند.به ساعتم نگاه کردم،نزدیکی های 4 بود.

عده ای از جوان ها و نوجوان ها و بومیان ایستاده بودندبه تماشا.روز جمعه را نمی ماند و اطراف محیط فیلم برداری به نسبت شلوغ بود.

گلستانه گفت:از صبح تا حالا این جا داریم فیلم می گیریم،روزهای گذشته هم همین طور،حتی یک اعتراض و انتقاد نداشتیم.همه استقبال کرده اند.

گفتم:انتقادها بیشتر در محافل رسانه ای و روشنفکری استان مطرح است و مردم عادی عموما"نگاه مثبتی به پایتخت دارند.

ساعت از 4 گذشته بود که در منزلی نزدیک پل زیراب،میز و صندلی چیدند و گروه مشغول خوردن ناهار شدند.کنار سیروس مقدم-کارگردان- و محسن تنابنده-نویسنده و بازیگر پایتخت 1و2-دو صندلی برای من و عکاس مان-حمید صالحی -خالی کرده بودند.

پرینتی از تمام مطالب و نوشته های مازندنومه را که از پایتخت 1و2 منتشر کرده بودبم،آماده کرده بودم و دادم دست مقدم و تنابنده.تیترها و سوتیترها را خواندند.برای شان جالب بود.

مقدم چندبار تعارف مان کرد به ناهار!گفتیم صرف شده،تازه این ناهار یخ زده که دیگر تعارف ندارد!

گفت:ساعت 4:15 عصر شده ما تازه داریم ناهار می خوریم.منظورش این بود که دارند سنگ تمام می گذارند تا کار مورد اقبال مردم و مازندرانی ها واقع شود.

 گفتم برخلاف عده ای که در استان گرفتار فضای روشنفکرمابانه شدند و بدون دلیل متقن و کارشناسی و بر مبنای جو غالب آن روز،موضع گرفتند و می گیرند که پایتخت ضدفرهنگ و زبان مازندرانی است،معتقدم این سریال خدمت بزرگی به فرهنگ ما کرده است.

محسن تنابنده گفت:لهجه بازیگران و هنرپیشه های طنز مازندران را شنیده ای؟اجرای آن ها را روی صحنه دیده ای؟ حالا چه کسی کار ضدفرهنگی انجام می دهد؟

و ادامه داد:در جریان پایتخت 1 کسی به ما کمک نکرد،کسی به ما مشاوره نداد،ما می توانستیم در همان تهران 4 تا درخت پیدا کنیم و بگوییم این جا مثلا" مازندران است،اما این کار را نکردیم و آمدیم شمال تا فرهنگ مردم این جا برای مان ملموس تر شود و طبیعت و زندگی مازندرانی ها را به درستی به تصویر بکشیم.

تنابنده گفت:تازه در تهران به ما خرده گرفتند که چرا این قدر مازندرانی ها را مثبت نشان دادید؟!

سیروس مقدم حرف های تنابنده را این گونه تکمیل کرد:آن هایی که منتقدند و به کار ایراد می گیرند،اگر ادله دارند چرا نمی آیند اینجا تا با ما صحبت کنند و از دور حرف می زنند؟

گفتم:عده ای از روی ناآگاهی می گویند که بعد از قرنی رفتند برای مازندرانی ها فیلم بسازند،طنزش را ساختند.

مقدم گفت:خب،جدی اش را دیگران بسازند،مگر قرار است در یک فیلم،همه چیز مازندران-از فرهنگش گرفته تا اقتصاد و مسایل اجتماعی اش- به تصویر کشیده شود؟

تنابنده گفت:ما الان داریم ناهار می خوریم،غذای ما زرشک پلو با مرغ است،خب مگر می شود من در آنِ واحد که این غذا را می خورم،ده نوع غذای دیگر را هم بخورم؟!فیلم هم همین گونه است.مگر می شود همه سوژه ها و داستان های عالَم را در یک سریال یا فیلم سینمایی نشان داد؟تمام مسایل هستی را که نمی توان در یک سریال به نمایش گذاشت!

***

ناهار که صرف شد گروه سازنده پایتخت 2 راه افتادند سمت سد سنبل رود.مقدم پیشنهاد داد تا بقیه حرف ها را در طول راه و داخل ماشین بزنیم.

راه که افتادیم،داخل ماشین از کارگردان پایتخت2 پرسیدم:تا امروز چند سکانس ضبط کردید؟

مقدم گفت:حدود 23 روز است در سوادکوه هستیم و تا حالا 80 تا 90 سکانس ضبط شده و حدود 50 سکانس دیگر هم باقی مانده که در همین سوادکوه ضبط می شود.

برای انتخاب لوکیشن ها چه قدر وقت صرف کردید؟می خواهم بدانم چه قدر دقت نظر داشته اید.شانسی که این جا را انتخاب نکردید؟-من پرسیدم.

-ما حدود 5/1 سال به دنبال لوکیشن مناسب بودیم.تحقیق کردیم و بعد سوادکوه را انتخاب کردیم.اول رفته بودیم بندرگز.می خواستیم مکان فیلم برداری جایی باشد که خانه ها به محل تردد قطار نزدیک باشد،دیدیم جذاب ترین و بهترین نقطه همین سوادکوه است.

-تغییرات اساسی که در این سری نداشتید؟لهجه ها و تیپ ها همانند که در سری اول بودند دیگر؟

مقدم گفت:همان خانواده هستند و ما تغییر زیادی نداریم،خلق و خوها و لهجه ها همان است،فقط تغییراتی روی تکیه کلام ها دادیم.

-پرسیدم:سازمان صدا  وسیما و یا استاندار مازندران توصیه هایی داشتند؟

-بله،مواردی را سفارش کردند.مشاوره هایی نیز به ما شد.

-می توانید بگویید مشاوران پروژه ی شما چه کسانی اند؟

-فعلا" آن دوستان تمایل ندارند ما نام شان را بگوییم،اما من آمادگی دارم هر وقت که زمانش رسید و در پایان هر قسمت از سریال نام آن ها را در تایتل بیاورم.

-حداقل بگویید کار و بار این مشاوران چیست؟از چه قشری هستند؟

کارگردان پایتخت 2 جواب داد:مشاوران ما جزو چهره های فرهنگی و علمی استان هستند و مقبولیت دارند و در زمینه آداب و رسوم و زبان و مانند این ها راه نمایی هایی دارند و به نوعی کمک می کنند.ما در این مجموعه به نوع روابط در خانواده توجه ويژه داریم و می خواهیم خصلت خانواده دوستی مازنی ها را برجسته کنیم.

در این صورت فکر می کنید علت اصلی مخالفت ها با این سریال موفق چیست؟-من پرسیدم.

-آستانه تحمل و شکیبایی ایرانی ها بالا نیست و سعه صدر کمی دارند.در هر فیلمی که صنفی به تصویر کشیده می شود،ما صحنه های منفی و مثبت زیادی داریم و هر دو را به تصویر می کشیم اما برخی بیننده ها از زاویه انتقادی وارد می شوند و تصور می کنند بخش منفی مربوط به صنف آن هاست!حالا چرا خودش را جای آن آدم های مثبت فیلم نمی گذارد برای من سئوال است!

مخاطب نباید خود را جای شخصیت های منفی و خطاکار فیلم تصور کند و آستانه تحمل پایینی داشته باشد.

گفتم:به خصوص اگر کار کمیک و طنز باشد که فضا به سوی انتزاعی و لانسه شدن برخی موقعیت ها پیش می رود تا خنده بر لب بنشاند.این جا اصلا" نباید بحث تمسخر و توهین مطرح شود.

 -بله،طنز بازگویی واقعیتی است با زبان شیرین و بامزه و ریشه در حقیقت و واقعیتی دارد.هر چیزی که به زبان طنز بیان می شود،برای آن است که بر نقصان و کمبودها با شیرینی فائق شویم.در کار طنز قصدمان تخریب نیست،سازندگی است.

ماشین مسیر پرپیچ و خم جاده زیراب به سمت شیرگاه را طی می کرد.از تونل شیرگاه گذشتیم و من سئوال بعدی را از سیروس مقدم پرسیدم:آقای تنابنده گفتند در جریان ساخت پایتخت1 کمکی از استان نشد،الان اوضاع چطور است؟

-این سری راضی هستیم،کمک های زیادی به ما شد.

-برخورد مردم بومی چطوره؟

-خیلی خوبه،علاوه بر مردم ، امام جمعه منطقه،سپاه،نیروی انتظامی،شهرداری و حتی کسبه و همسایه ها برخوردی خوب و نگاهی مثبت دارند و همه نوع همکاری در سطح استان وجود دارد.آقایان طاهایی و حمیدی هم خیلی کمک کردند و از روند کار رضایت داریم.

گفتم:به نظر کارگردان سریال پایتخت که جزو ده سریال برتر صدا و سیما شناخته شده،مهم ترین ويژگی این مجموعه چیه؟

مقدم ابتدا با یادآوری این جمله تنابنده که گفته بود در تهران به ما ایراد گرفتند چرا این همه مازندرانی ها را مثبت نشان دادید و تهرانی ها را منفی،تاکید کرد:ما مازندرانی ها را زیادی مثبت نشان ندادیم،مازندرانی ها خودشان مثبت هستند،ما واقعیت های موجود را به تصویر کشیدیم.

مازنی ها به شدت خونگرم و مهمان نوازند و ما تلاش کردیم این خصوصیت آن ها را در پایتخت به نمایش بگذاریم.

مقدم برای تصدیق حرفش داستانی از مهمان نوازی مردم روستای سنگده تعریف کرد:برای بازبینی رفته بودیم سنگده.ساعت حدود 6-5 صبح بود.به اولین خانه ای که رسیدیم در زدیم تا سئوال هایی بپرسیم.به زور ما را بردند داخل خانه و پذیرایی کردند،در حالی که نمی شناختندمان،حیلی مهمان دوست و ساده دل بودند.

کارگردان پایتخت در ادامه به ويژگی دوم این سریال اشاره کرد و گفت:علاوه بر خونگرمی و مهمان نوازی،ما تلاش کردیم همدلی و صمیمیت و همراهی یک خانواده مازندرانی را آن هم در شرایط سخت و دشوار نشان دهیم که با هم یکدل هستند و این خانواده هرگز از هم نمی پاشد.

و سومین خصوصیت مثبت کار،اعتقاد به حلال و حرام است.این خانواده مازندرانی به لقمه حلال اعتقاد دارند و آن را مایه خیر و برکت می دانند.مثلا" زن خانه وقتی 4 تا پرتقال برمی دارد،یادداشت می کند تا بعدا" پولش را بپردازد.

- احترام به سالمندان را هم فراموش نکنید.

-درسته،در مازندران برخلاف تهران به پیران احترام زیادی می گذارند و خیلی راحت نمی برندشان خانه سالمندان.شما ببینید این همه مشکل داشتند،اما وقتی باباپنجعلی مریض می شود ، پسر خانواده برای اولین بار گریه می کند! یا او را به حمام می برد و تر و خشک می کند.این ها همه نکته های مثبت این مجموعه است.

-ببینید آقای مقدم،من و شما هرچه از نکته های مثبت پایتخت بنویسیم و بگوییم،برای بعضی ها انگار مرغ یک پا دارد! نمی خواهند ببینند و توجه کنند!

-شاید!روزی که استاندار آمد این جا من از ایشان خواهش کردم که هرکس در استان نظر مختلفی دارد،تا موقعی که ما در مازندران حضور داریم،بیاید اینجا تا چهره به چهره با او حرف بزنیم.ما آماده شنیدن همه حرف ها به طور مستقیم هستیم.

گفتم:مطمئن باشید کسی نمی آید.عده ای از استدلال  و منطق گریزان هستند و عادت کرده اند بر ساز مخالف بکوبند.شاید هم خجالت می کشند که بیایند و نظرشان برگردد!

-هر کس قصد فرهنگ سازی دارد،نباید کنار بکشد.ما باور داریم که داریم خدمت می کنیم،می خواهیم به مردم عیدی خوبی بدهیم،البته ادعا نداریم همه جای کارمان بی نقص است،ما هم ایراداتی داریم،اما باید توجه داشته باشیم که اگر بخواهد اوضاع به شکلی باشد که عده ای چشم بسته و بدون استدلال،ساز مخالف کوک کنند،دیگر کسی حاضر نمی شود بیاید در مازندران کار نمایشی بکند.

استان شما ظرفیت های اقتصادی و گردشگری زیادی دارد که مهجور مانده است،من اگر بتوانم با این سریال فقط یک گردشگر را برای استان تان جذب کنم،کارم مفید بوده است.

گفتم:آقای مقدم نظرتان چیست که در یکی از دانشگاه های مازندران مناظره ای بین تعدادی از مخالفان شما و برخی عوامل سریال برپا شود؟

-من آماده ام هر جا و در هر زمانی به ابهامات و انتقادات پاسخ دهم.تخریب از دور،کار خوبی نیست،باید از نزدیک یکدیگر را متقاعد کنیم.این سریال از چندین کانال نظارتی صدا و سیما رد شده و مجوز ساخت گرفته،ما کار یواشکی انجام نمی دهیم،مگر این که کسی بیاید و بگوید من اصلا" صدا و سیما را قبول ندارم که این حرف دیگری است.

***

دیگر رسیده بودیم سنبل رود،سنبل رود زیبا و خلوت.تک خانواده های مازندرانی آمده بودند برای گردش عصرجمعه ای.گروه مشغول مستقر کردن تجهیزات شان بودند.باید از سیروس مقدم خداحافظی می کردم تا به کارش برسد.

لحظه آخر تشکر کرد و گفت:این را هم از قول من بنویس که ما آمدیم مازندران شما،چون اعتقاد داشتیم این جا طبیعت زیبایی دارد و همین طور مردم دوست داشتنی ای.حاشیه سازی و عیب جویی اخلاق جوانمردان نیست.ما آمدیم به شما خدمت کنیم،این را به آن دوستان منتقد بگو.

***

با حمید صالحی از سنبل رود راه افتادیم سمت قائم شهر.در راه این جمله تنابنده و مقدم تمام ذهنم را مشغول کرده بود که:" در تهران به ما خرده گرفتند چرا این همه مازندرانی ها را مثبت نشان دادید؟!این گونه نیستند آن ها!"

حمید از من پرسید نظر خودت راجع به این ادعاچیست؟ ما مازنی ها این گونه مثبت هستیم یا نیستیم؟

گفتم:تنابنده موقعی که لقمه آخر ناهارش را خورد رو به من کرد و گفت:"بچه ها رفتند این جا کفش پلاستیکی بخرند،قیمتش حدود 20 هزار تومان بود،تا فهمیدند تهرانی هستیم و کفش ها را برای سریال می خواهیم پای ما 35 هزار تومان حساب کردند!"

عکس ها از:حمیدصالحی


  • چهارشنبه 4 بهمن 1391-0:0

    چه قلقلکی به مازندرانی ها می دهند

    • دوشنبه 2 بهمن 1391-0:0

      اوف بکوشتنی اماره خاره گزارش خارگزارش!بی خیال بواشین گزارش ندینی. آقای صادقی گزارشگر باید بی طرف باشد هرچقدرم که گارش تان خواندنی باشد بی طرف نیست ولی.

      • همکار رسانه ایپاسخ به این دیدگاه 0 0
        دوشنبه 2 بهمن 1391-0:0

        گزارش شما را خواندم.خیلی تنظیم زیبایی داشت.متاسفانه فضای حسادت میان مدیران سایتها وجود دارد و بعضی از سایت دارها چشم دیدن شما را ندارند که اینها نشان ازضعف آنها و قدرت قلم شما دارد.آنها در ظاهر به شما سلام می کنند و در باطن چشم دیدن تان را ندارند.باز هم بخاطر این گزارش جالب و ممتاز به شما خسته نباشید میگویم.

        • محمدعلی رضاپورپاسخ به این دیدگاه 0 0
          يکشنبه 1 بهمن 1391-0:0

          ای سلام،قبلی نظر که هدابیمه،ونه شعر ،خار خار بخونس نیه که اسا درس کمه.اینتا رم دومه که شعر،این قسمت دله،جالب تایپ ناونه ولی قبلی نظرتون،وهتر بیه. اسا خار یا زار، شما خارونه پیشکش:|||من از خطه ی سبز مازندران ام| گلستانی ام.غنچه ی بوستان ام |||دلم تا به دل های مردانش آمیخت |من آموختم عشق، از دوستانم |||شوم شرمسار رخ دلپذیرش |اگرشعری از عشق رویش نخوانم |||تورا دوست دارم که از
          " دوست"هستی " |خداوند بخشنده ی مهربانم" |||خداوندخوبی،پذیرفته خویت| چنین شد که من،این چنین مست آن ام|| |صفا جا هکرده مه دل ره وهاری |همیشه بهاری،همیشه جوان ام| ||دله ورنی و غصه ها ره ورینی |دلاور!تویی دلبر دلستانم||| ته دریا(دریو)،ته دشت و ته کوه و ته جنگل |دهد رازها،رازهایی نشانم |||خرامان مرو،یک دم ناز بنشین| به جانم به جانم به جانم به جانم |||دلم تنگ شد.کو کلام نخستین؟ |" من از خطه ی سبز مازندران ام."|||( درترکیب وصفی "دم ناز"،لطفا "م" را با"کسره بخوانید)

          • يکشنبه 1 بهمن 1391-0:0

            من با نظر یحیی از کانادا موافقم.واقعا گزارش زیبایی خواندم.گمان نکنم خبرنگارهای دیگر در این حد بتوانند گزارش بنویسند.البته جسارت نمیکنم.نظر خودم را گفتم.

            • يکشنبه 1 بهمن 1391-0:0

              آقای یحیی از کانادا شما مگر همه نشریات استان رو مطالعه می فرمایید که چنین نظری می دید اگر بخواهید حداقل دوسه تا گزارشگر تو مازندران بهتون معرفی می کنم که بهتر از این می تونند گزارش بنویسند و می نویسند سوال و جوابم که بنویسند خوندنی هست.

              • يکشنبه 1 بهمن 1391-0:0

                وقتي كامنت هاي موافق ميخونم تازه متوجه شدم در يك استان بدبخت با آدم هاي بدون اعتمادبنفس و شايدم خودخواهي دارم زندكي مي كنم.هر جي سرتون بياد تا ته دنيا حقتونه.سرتونو مثل كبك فرو كرديد تو برف كه طعم تلخ بعضي از واقعيتا اذيتتون نكنه.

                • محمدازمونیخپاسخ به این دیدگاه 0 0
                  يکشنبه 1 بهمن 1391-0:0

                  بنام خداباسلام به نظرمن انگارگزاشگرجزواعضای سریال بودمعمولاگزاشگربایدبی طرف باشدآقاهمش داشت تعریف می کرد؟ ظاهراغیرمازنی بوداصالتا

                  • یحیی-کاناداپاسخ به این دیدگاه 0 0
                    شنبه 30 دی 1391-0:0

                    من به محتوای سریال کاری ندارم.هر چند زمان پخش ان ایران بودم و چیز بدی در ان ندیدم.اما به خبرنگاران جوان استان خودم پیشنهاد می کنم این گزارش را ده بار بخوانند و یاد بگیرند که گزارش نویس یعنی چی.سبک داستانی گزارش و گنجاندن سئوالها لابلای روایت و نیز فضاسازیهای انجام شده و صداقت در قلم الگویی است برای سایر همکاران شما که سطح کارشان را بالا ببرند.این متن می توانست بشکل سئوال و جواب تنظیم شود اما سردبیر محترم ان را به شکل جذاب تری تنظیم کردند که خواننده را تا آخر نگه می دارد و مثل داستان به جلو میبرد.من افتخار میکنم به این روزنامه نگاران باسواد و اهل قلم همولایتی ام که با متد نوین گزارش می نویسند و خبر تنظیم میکنند.مازندنومه نه یک سروگردن بلکه بیشتر از یک سروگردن بالاتر از بقیه در استان است.همین یک گزارش و گزارشی که سردبیر محترم از دکتر انوشه گرفتند و تنظیم کردند گواه ادعاست.من در سایر رسانه های استان چنین خلاقیت و سبکی ندیدم.تشکر مرا از راه دور بپذیرید.یحیی

                    • شنبه 30 دی 1391-0:0

                      من نمیدانم چرا همه سعی دارند در سریال سازی مثال های غذایی بزنند. این زرشک پلو با مرغ هم از آن حرف ها بود. هنوز نفهمیده اند که کار هنری با پختن بگوشت و لوبیا پته و زرشک پلو با مرغ فرق دارد.
                      آقای مقدم! تیپ های سریال شما نمایانگر همه مازندرانی ها است. شما دارید با این سریال مازنی ها را به مردم معرفی میکنید. وقتی در کل سریال شما همه افراد خنگ و ساده و ابله لهجه مازندرانی داشته باشند همین در ذهن همه جا میفتد. شما میخواهید سریال بسازید که چه بشود؟ همه شما را ببینند یا مازنی ها را بشناسند یا سرگرم شوند یا چه؟ چرا حتی محض درمان یک مازنی با لهجه خوب و بدون خنگ بازی و بدون سوتی نشان داده نمیشود؟ یعنی همه مازنی ها همین طوری درمانده و بیچاره هستند و در هیچ جای دنیا یک مازنی با رده شغلی بالا و با فن بیان بالا پیدا نمیشود؟ وقتی تمام تیپ های سریال شما از دم سرو ته یک کرباسند و شبیه هم هستند، ملت همین برداشت را در مورد مازنی ها پیدا میکنند. ضعف قصه شما در همین است که پردازش درستی ندارد. در سریال در مسیر زاینده رود همه جور اصفهانی در قصه وجود داشت. ولی در این سریال همه مازنی ها از دم بیکاره و بدبخت و ساده لوح هستند و این تصویر غیر واقعی است. البته خوشحال میشوم که بدانم حرف من اشتباه است و با دلایل خوب قانع خواهم شد.

                      • شنبه 30 دی 1391-0:0

                        حمید مچکرم بابت عکسهات/علی مچکرم بابت متن زیبات.

                        • شنبه 30 دی 1391-0:0

                          تشکر از این گزارش وزین تان و تشکر از عکسهای زیبایتان.موفق باشید

                          • ر-خداپرستپاسخ به این دیدگاه 0 0
                            شنبه 30 دی 1391-0:0

                            من فکر نکنم منتقدان سریال حتی یک کتاب درباره طنز خوانده باشند که اگر خوانده بودند نظرشان این نبود.اگر حرف حساب داشتند تا الان می دادند جایی چاپ میشد.فقط مثل...می آیند این زیر کامنت های بی خود می گذارند.واقعا اینها استدلال و منطق ندارد.کورکورانه حرف میزنند

                            • شنبه 30 دی 1391-0:0

                              آقایان مخالف،لطفا حساس نشوید! این سریال بینظیر است و حتما مردم خسته ما را می خنداند.چرا ئبا شادی مردم مخالفید؟

                              • شنبه 30 دی 1391-0:0

                                جناب مدیر سایت. از این که با وجود اختلاف نظر، نوشته ی مرا منتشر کرده اید، خیلی ممنونم. نشان دادید که واقعا سعه ی صدر دارید؛ بر خلاف اعتقاد بعضی دوستان خوب مثل مازیار مازندرانی من فکر می کنم اندیشه های شما کاملا مستقل است. فکر می کنم این سیاست درست شما در انعکاس نظرات مخالف خیلی زیباست و به نفع همه از جمله سایت مازندنومه است. بهروز باشید.

                                • شنبه 30 دی 1391-0:0

                                  سپاسگزارم از شما با این گزارش خواندنی.واقعا مخالفان پایتخت نمی توانند دلیل منطقی بیاورند و بیشترشان از فیلم و سریال و طنز چیزی نمیدانند .از همین کامنتها مشخص است که این کاره نیستند و فقط در حد یک بیننده معمولی هستند.لطفا کار را به اهلش بسپارید که سپرده شده است

                                  • محمدعلی رضاپورپاسخ به این دیدگاه 0 0
                                    شنبه 30 دی 1391-0:0

                                    سلام،
                                    من نمی دانم که چرا گویش مازندرانی را هم صداوسیمای ساری و هم غیر مازندرانی ها
                                    باید به طنز بگیرند و جایی در فیلم و سریال و...نبینیم که مازندرانی زبانی در اوج شکوه است .چرا؟؟؟
                                    باز خدا،روح استاد شهریاررا شادمان فرماید وخیردهدبه سازندگان سریال شهریار که درآن، نیمای مازنی بسیارشکوهمندبود ولی درآن جا هم ظاهرا نیما به مازنی سخن
                                    نمی گفت.با این حال،من افتخار می کنم که به مازنی سخن می گویم.این هم شعری از این جانب،تقدیم همدیاران خطه ی عشق:

                                    من از خطه ی سبز مازندران ام
                                    گلستانی ام.غنچه ی بوستان ام
                                    دلم تا به دل های مردانش آمیخت
                                    من آموختم عشق، از دوستانم
                                    شوم شرمسار رخ دلپذیرش
                                    اگرشعری از عشق رویش نخوانم
                                    تورا دوست دارم که از " دوست"هستی
                                    " خداوند بخشنده ی مهربانم"
                                    خداوندخوبی،پذیرفته خویت
                                    چنین شد که من،این چنین مست آن ام
                                    صفا جا هکرده مه دل ره وهاری
                                    همیشه بهاری،همیشه جوان ام
                                    دله ورنی و غصه ها ره ورینی
                                    دلاور!تویی دلبر دلستانم
                                    ته دریا(دریو)،ته دشت و ته کوه و ته جنگل
                                    دهد رازها،رازهایی نشانم
                                    خرامان مرو،یک دم ناز بنشین
                                    به جانم به جانم به جانم به جانم
                                    دلم تنگ شد.کو کلام نخستین؟
                                    " من از خطه ی سبز مازندران ام."
                                    ( درترکیب وصفی "دم ناز"،لطفا "م" را با"کسره بخوانید)

                                    • مازیار مازندرانیپاسخ به این دیدگاه 0 0
                                      شنبه 30 دی 1391-0:0

                                      شما گزارشگری یا پاچه خور که این را گفتی: "گفتم:مطمئن باشید کسی نمی آید.عده ای از استدلال و منطق گریزان هستند و عادت کرده اند بر ساز مخالف بکوبند.شاید هم خجالت می کشند که بیایند و نظرشان برگردد!" شما حتی کامنتهای مربوط به خبر "شیرگاه پایتخت میشود" را هم نخوانده اید. افرادی مثل تو، که 4کلاس درس نخوانده اند اختیار استان را به دست گرفتند و باعث عقب ماندگیمان شده اند.

                                      • شنبه 30 دی 1391-0:0

                                        باید هم تهرانی ها بگویند چرا مازندران را مثبت نشان می دهیم. تقصیر خودمان است. تمام باغات مازندران را تهرانی ها خریده و در آن ویلاهای چندین میلیاردی می سازند از آب و هوا و زیمن ما استفاده می کنند آخر هم به ما خرده میگیرند. یک سر به روستای هتکه لو از توابع شیرگاه بزنید تهرانی ها آنجا بسیار فراوان هستند.

                                        • شنبه 30 دی 1391-0:0

                                          مدیر محترم سایت مازندنومه، سلام.
                                          از متن خبر بالا چنین بر می آید که شما نیز مثل آقای مقدم طرفدار سعه ی صدر هستید. پس لطفا نظر مرا به عنوان بخشی کوچکی از مخاطبان تحمل کنید. ممنونم.
                                          قبل از هر چیز باید بگویم که حرف های زیر فقط یک روی سکه است یعنی من هم قبول دارم که آقای مقدم کارگردان بزرگی هستند. نه من، که اکثریت بر این باورند.
                                          ایشان در بیان علت مخالفت با پایتخت فرموده اند:
                                          "-آستانه تحمل و شکیبایی ایرانی ها بالا نیست و سعه صدر کمی دارند"
                                          جالب است! این چنین به منتقدن حمله می کنید و آن وقت دیگران را به نداشتن سعه ی صدر متهم می‌کنید؟
                                          آقای کارگردان! ما از خدایمان است که بخندیم ولی چه کنیم که کج کردن دهن جناب خمسه و ادا و اطوار در آوردنش را طنز نمی دانیم. البته باید اعتراف کنیم که این مشکل فیلم شما نیست و کلا سینمای ایران راه های خنداندن را در روش های این چنینی جستجو می کند.
                                          مقایسه ی این سریال با برنامه های استانی هم از آن دست استدلالات عجیب و غریب است. این که عده‌ای در صدا و سیمای استان، اشتباهی را مرتکب می شوند، دلیل موجهی برای تکرار آن در سطح ملی و صد البته دلیل قانع کننده ای برای بستن دهان منتقدان نیست.
                                          چرا منتقدان سریال تان را «روشنفکر!» می نامید و به شکل تلویحی نظر آن ها را بی اهمیت نشان می‌دهید؟
                                          چرا در سریالتان تفاوت لهجه را معیار حماقت افراد نشان می دهید؟ چه لزومی دارد که من دقیقا مثل یک تهرانی بگویم "تحت تاثیر"؟ استاد من! حنجره ی من در این محیط زبانی خاص، این گونه ساخته شده است. من شکی ندارم که امثال این فیلم ها و سریال ها در بلند مدت تاثیر زیادی در گریختن مردم و به ویژه جوانان از هویت بومی شان دارد و این تأثیر بسیار بیشتر از برنامه های استانی است. ما منتقدانِ به قول شما روشنفکر بر آنیم که این خسران، کم اهمیت نیست.
                                          بهروز باشید.

                                          • ابراهیم زاده پاسخ به این دیدگاه 0 0
                                            شنبه 30 دی 1391-0:0

                                            سلام - علی آقا خسته نباشی
                                            گزارش جالب از کار در آمد .
                                            موفق باسید .

                                            • شنبه 30 دی 1391-0:0

                                              خوش به حال آقای سردبیر همیشه جاهای خوب خوب می ره!!!

                                              • شنبه 30 دی 1391-0:0

                                                سلام الان این گروه شیرگاه زیولا هستن

                                                • مهدی ابراهیمیپاسخ به این دیدگاه 0 0
                                                  شنبه 30 دی 1391-0:0

                                                  مخالفان ساخت پایتخت با این گزارش عالی شما خلع سلاح شدند.چرا نمی روند با آنها بحث کنند؟

                                                  • شنبه 30 دی 1391-0:0

                                                    گزارش زیبایی بود.جان داشت.تازگی داشت.شیوه نگارش آن جذاب بود.سبک خوبی داشت.از هنرتان تشکر میکنم.دا کند سریال هم خوب از آب دراید

                                                    • شنبه 30 دی 1391-0:0

                                                      عجب گزارش توپی نوشتی برادر.حظ بردم.مخالف هم اگ بودم الان شدم موافق.چون فکر می کن با سوادها دارن از این سریال حمایت میکنند.

                                                      • شنبه 30 دی 1391-0:0

                                                        منتقدان سریال منطق توخالی دارند.ما منتظر پایتخت 2 هستیم،هیچ جا نمیریم همین جا هستیم!

                                                        • شنبه 30 دی 1391-0:0

                                                          ...مجبوريد با اين سريال هاي مزخرفي كه از شمال ايران نشون مي دهد موافق و همراه باشيد بخاطر اينكه ترسو و ناتوانيد.

                                                          • مثل هیچکسپاسخ به این دیدگاه 0 0
                                                            شنبه 30 دی 1391-0:0

                                                            همه استدلال برای مثبت نشان دادن کار همین بود؟ مازندران طبیعت زیبایی دارد. مردم خونگرم و خانواده دوست دارد. به پیران احترام می کند. برای پدر مریضش گریه می کند. مهمان نواز هستند و خیلی ما را تحویل گرفتند. منتقدان نق نقو هستند و اگر جرات دارند بیایند اینجا با ما رو در رو صحبت کنند. آقای استاندار و آقای حمیدی آمدند اینجا و ما را دلگرمی دادند و چند تا سفارش ویژه. ما طنزش را ساختیم و دیگران چیزهای دیگرش را بسازند. واقعاً که خیلی هنر کردید. جالب بود. این را هم بگذارید کنار آنهمه ای که کامنت نوشته شد و پخشش نکردید. چرا حرف منتقدان را که در چندین شماره به صورت مقاله های مستقل و کامنت سریال را نقد کردند به طور خلاصه مطرح نکردید؟ شما هم رفتید که فقط از آنها تعریف کنید و منتقدان را در غیاب سرزنش نمائید و بفرمائید ما که راضی هستیم انگار تمام مردم راضی هستند.


                                                            ©2013 APG.ir