تعداد بازدید: 4479

توصیه به دیگران 27

جمعه 6 بهمن 1391-23:22

آقای اسلامی،احساساتی نشوید!

بازتاب نامه حسین اسلامی(3)/نه به سیاسیون تازه به دوران رسیده بتازید و نه این موضوع را فتنه بدانید و از وزیر کشور درخواست در آوردن چشم فتنه را بنمایید و به جای این قلم فرسایی و فتنه انگیزی به مدیران استان بتازید که چه بر سر مرزن آباد و تنکابن ،رامسر و اشکور آورده اند که امروز فکر تشکیل استان جدید افتاده اند.


مازندنومه؛یادداشت مهمان،جمشید حجتی نیا: در پی انتشار خبر"ارائه کتابچه طرح تقسیم مازندران به وزارت کشور"توسط آقای احمدی-نماینده محترم شهرستان های چالوس و نوشهر- ،نمایندگان استان گیلان بر آشفتند و بعضی از برادران مازندرانی هم با اعلام نظر در سایت ها سخنان متفاوت و دور از انتظار ارائه کردند.

آنچه که بیش از همه تعجب ما را بر انگیخت نامه آقای اسلامی -مورخ مازندرانی- به وزیر کشور است که حاوی نکاتی جالب و دور از انصافی است.

آقای اسلامی با خطاب قرار دادن آقای احمدی لاشکی،باور دارد او به بهارستان دلبستگی پیدا کرده است و زیاد آدم مانده و وی را از دیگر مازندرانی ها-که آنها را انسان قلمداد کرده است-متمایز ساخت.

اسلامی به بحث تشکیل استان جدید در غرب مازندران تاخت و به تهران و سمنان و گلستان که روزگاری بخش هایی از آن جزء مازندران بوده است نیز ایراد گرفت.

اندیشه تشکیل استان جدید در غرب مازندران مربوط به 3 دهه گذشته است که در آن روزگار آقای احمدی لاشکی نوجوانی بیش نبود و تدوین آن طرح هم توسط عده ای از دردمندان غرب مازندران -که مثل شما انسان هستند- و با پیگیری چندین ساله تدوین شده است و آقای احمدی بنا بر وظیفه ذاتی خود مسئول پیگیری است.

جناب آقای اسلامی،نماینده مجلس که از آرای بالای دو شهرستان برخوردار است نمی تواند اعلام نظر کند؟شما به چه عنوانی به تهران و سمنان و گلستان می تازید؟و خود را قیم مردم غرب مازندران می دانید و آنها را بیدار باش می دهید؟فکر می کنید که از آنها انسان تر هستید و یا عاقل تر!

جملاتی از متن شما اقتباس شده است، نگاه کنید:

"مرزن آباد تاریخ ساز که همیشه برگ اول شناسنامه مازندران است.تنکابن که دیلم تو همیشه لرزه بر اندام زورگویان می انداخت و همیشه دیلم تو حافظ جان و مال و ناموس مازندران بوده و رامسر و اشکور که کتوال و قلعه بان مازندران بود".

آقای اسلامی احساساتی نشوید.نه به سیاسیون تازه به دوران رسیده بتازید و نه این موضوع را فتنه بدانید و از وزیر کشور درخواست در آوردن چشم فتنه را بنمایید و به جای این قلم فرسایی و فتنه انگیزی به مدیران استان بتازید که چه بر سر مرزن آباد و تنکابن ،رامسر و اشکور آورده اند که امروز فکر تشکیل استان جدید افتاده اند.

در کجای تاریخ قبل از دوران قاجار منطقه تنکابن قدیم(نوشهر تا رودسر) جزءمازندران بوده است که امروز می خواهد از آن جدا شود؟

آیا تشکیل اولین حکومت علوی و شیعه در شهر آمل توسط ناصر کبیر از تنکابن شروع نشده است؟ آیا پایگاه اولیه و آخری ناصر کبیر رودسر نبوده است؟

مرزن آباد تاریخ ساز ، امروز از عمران و آبادی و امکانات شهری و صنایع و... چه بهره برده است؟ شهری که بیش از 90 سال دارای یک پادگان نظامی است در حالی که خود می تواند در جهت توسعه شهری یک منطقه بسیار موثر باشد.

مرزن آبادی که در راه ورودی و خروجی استان قرار گرفته است و سالانه ده ها میلیون مسافر در آن تردد می کنند چه سهمی از بازار ،گردشگری ،توسعه شهری،تولیدات صنعتی ،تولیدات صنایع دستی و... دارد؟

آیا این شهر ارتقا یافت؟سهم بودجه این دو شهر نسبت به شهرهای جدید التاسیس مانند محمود آباد ،جویبار،نور و... چقدر است؟

هنوز این شهر از داشتن یک پارک ،بلوار در خیابان اصلی و یا چند رستوران مناسب جهت استفاده مسافران محروم است . آیا مرزن آباد محلی برای توقف و پارک خودروهای مسافران دارد؟

جناب آقای اسلامی ،تنکابنی که دیلم او همیشه لرزه بر اندام زورگویان می انداخت ،فرماندار این شهر در فتح هرات به شهادت رسید و تعداد شهدای شهرستان تنکابن به اندازه شهدای بعضی از استانهای کشور است،رادمردانی چون شهید شیرودی ،شهید رزاقی ،شهید گلگون و شهید خلعتبری و... را دارد که شهرت آنها کشوری و جهانی است.

این شهر زمانی جزء چهار شهر بزرگ شمال (گرگان ،ساری ،تنکابن ،رشت)بود و امروز همه آن شهرها مرکز استان شده اند غیر از تنکاین ؟!آیا قابل مقایسه است؟

آیا فرمانداری ویژه ای که دولت نهم به مردم این منطقه اهدا کرده است مدیران کل استان حاضر شده اند بخشی از اختیارات خود را به مدیران شهر تنکابن تفویض نمایند؟

آیا شما می توانید از تاسیسات بندری ،شیلات ،شهرک های صنعتی فعال ،کارخانه مادر بزرگ ،راه های اصلی و مناسب ،مراکز گردشگری و مراکز تخصصی درمانی به اندازه نیاز مردم ،توسعه بازار مناسب با جمعیت ،تاسیس دانشگاههای دولتی و... در آن نام ببرید؟

آقای اسلامی آیا رامسر و اشکور که قلعه بان مازندران بوده اند ، حق الزحمه قلعه بانی خود را دریافت کرده اند؟آیا می دانید از 11 روستای اشکور فقط تعدادی پیرمرد و پیرزن باقی مانده اندو به جهت عدم سرمایه گذاری در آن منطقه اکثر جوانانش به تهران و سایر شهرهای بزرگ مهاجرت کرده اند؟

امروز متاسفانه تعداد محدود کودکان منطقه از ادامه تحصیل بازمانده اند و شاید یک مدرسه شبانه روزی می توانست مشکل تحصیل آنها را حل کند!

اشکوری که در سه راهی شهرستان رودسر ،قزوین و رامسر قرار گرفته و پتانسیل لازم برای اشتغال ده ها هزار نفر را دارد ، بزرگترین درخواست مردم منطقه اش وجود یک دستگاه خودرو وانت جهت سرویس دهی مدارس یا انتقال بیماران به مرکز دهستان (تمل) است!

آیا می دانید جمعیت رامسر در تاریخ سرشماری نسبت به گذشته به جای افزایش جمعیت کاهش داشته است؟ آیا می دانید شهر رامسر که امروز عنوان گردشگری را به یدک می کشد و در تابستان نیز پذیرای میلیون ها مسافر است از ترافیک رنج می برد؟

آیا می دانید رامسر در شانزده سال گذشته در انتظار حل مشکل آب آشامیدنی خود است ،با آنکه یکی از پر باران ترین شهرهای کشور است؟!

مورخ مازندرانی! به جای انتشار حرف های احساسی و شعاری با سیر و سیاحت در غرب مازندران و نگاه به زندگی مردم با عقلانیت و تفکر به مردم غرب مازندران بنگرید!

چرا به فکر استان جدید افتاده ایم؟ غرب مازندران جهت توسعه و پیشرفت منطقه با توجه به پتانسیل های موجود در آن که خداوند بزرگ همه نوع مواهب را فراهم نموده است نیازمند تشکیل استانی جدید است.

به پیگیری استان جدید امیدواراریم تا در سایه تلاش و هوش سرشار و سلحشوری مردمان این منطقه و پشتکار و توجه نظام جمهوری اسلامی بتوانیم در جهت عمران و آبادی و توزیع عادلانه ثروت ، استانی نمونه را که ان شاا... مواهب آن به سایر استانهای همجوار خواهد رسید بسازیم.


ایمیل نویسنده: (mtb_math@yahoo.com)


  • غرب استانىپاسخ به این دیدگاه 4 2
    سه شنبه 10 بهمن 1391-0:0

    آقاى برگ چغندر، همه چيز رو با هم قاطى نکنيد. بيان دغدغه هاى اقشار مردم يک منطقه وظيفه اهالى هنر و فرهنگ و رسانه اون هست. بابک شمس يا هر فرد ديگه اى که مطالبه همگانى مردم غرب استان رو بيان ميکنه نشون ميده که در مسير درست حرکت ميکنه. تنها حرف درست در کامنتهاى شما همون اسمى هست که براى خودت انتخاب کردى که الحق براى کامنتهاى شما اسم مناسبى هست! و اما آقاى باغ نارنج انصاف بدهيد که چه کسى زورگو است؟ ما که اين همه سال براى رسيدن به حقمان تلاش ميکنيم يا شماها که اين همه سال مانع رسيدن ما به حقمان ميشويد... خيلى حرفهاى ديگر براى گفتن دارم. از کامنت بى طرفانه آقاى اهل دل هم تشکر ميکنم. و ميخواستم پيرو کامنت ايشان کف خواسته هايمان را براى دست برداشتن از خواسته استانى شدن بيان کنم. اما به احترام آقاى صادقى و مازندنومه اين آخرين کامنت من در اين مطلب است. مازندنومه به نظر من سايت بى طرفى است. فقط اگر آقاى صادقى جانبدارى اش از صدا و سيماى به اصطلاح استانى را کنار بگذارد خيلى بهتر مى شود.

    • باغ نارنجپاسخ به این دیدگاه 3 4
      سه شنبه 10 بهمن 1391-0:0

      زور که نیست...
      شما فقط میتوانید جان خودتان را بگیرید آنهم به قیمت جهنم جاوید!!
      شما که نمی توانید جان یک استان را بگیرید؟.... چون زور دارید پس همه کار می کنید؟ شما دارید زورگیری می کنید
      زورگیر...

      • سه شنبه 10 بهمن 1391-0:0

        روزی با یکی از هم استانیهای گیلانی خودم از فرهنگ و هنر مازندران با اب و تاب حرف میزدم یه دفعه وسط حرفم گفت شما برو مرکز استان (ساری) از بچه های بزرگ و کوچک بپرس زبونتون چیه همه میگنن گیلکی !!!!من دیگه چیزی نگفتم حالا اینو میخواستم بگم هم ولایتی های عزیز یه ذره از یزدی ها و اصفهانیها یاد بگیرم که برای استان و فرهنگ شون چقدر زحمت میکشن در صورتی که ما در ابتدائی ترین اصول فرهنگ موندیم تقریبا اکابر هستیم .چرا این همه پرخاشگری .راستی گلستان چرا جدا شد تا جائی که 2ماه بعد از جدائی این استان از یه شهروندگنبدی پرسیدم برای کدام استان هستید سریعا گفت گلستان راستی چرا.اقای اسلامی شما برای فرهنگ مازندران چه کردید شما تخصص تان طی چند وقت اخیر وقت ساری شناسی هستش ایا برای رامسر شناسی هم وقت میذارید تو رو خدا بیائید اهالی دلسوز استان رو جمع کنید بحث و بررسی واقع بیننانه کنید و نظر جمع را در جدائی یا عدم جدائی اعلام کنید در شان و شخصیت شما نیست داخل یه خبر رسانی استانی باهم بحث کنید.. سپاس

        • برگ چغندرپاسخ به این دیدگاه 2 4
          سه شنبه 10 بهمن 1391-0:0

          سهراب سپهری گفت : من قطاری دیدم که سیاست می برد وه چه خالی می رفت! جناب ابراهیمی، قطعا تا زمانی که جناب شمس اهل هنر باشد بالای سر حاج حسین هم جای دارد. محال است که هنرمندان بمیرند و بی هنران جای ایشان گیرند،از حاج حسین گذشت ، زیاد سخت نگیر ، هوای بابک شمس ها را داشته باشید که هنرمند بمانند. حاج حسین در کنار مدیران ارشد باشد یا مدیران در کنارش عکس بگیرند چه فرقی می کند؟
          چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون رو ، حاج حسین در پیرانه سر حالا یک کاری کرد ، شما حالا میدان داری برای مازندران کنید.

          • تنکابن گیلانپاسخ به این دیدگاه 6 3
            سه شنبه 10 بهمن 1391-0:0

            سلام، مازندنومه محبت کن کامنت غرب استانی ها رو منتشر کن

            • غرب استانىپاسخ به این دیدگاه 3 2
              سه شنبه 10 بهمن 1391-0:0

              آقاى بى طرف، تنها چيزى که در کامنت شما ديده نميشه بى طرفى است. شما فقط حرفهاى نخ نما شده شرقيها را البته با سبک يکى به نعل يکى به ميخ و با لحنى نسبتا مؤدبانه بيان کرديد. انصافا شرايط تنکابن و رامسر مثل گلوگاه و دماوند و ... است؟ ما در اينجا فرهنگ و لهجه کاملا متمايل به استان همجوار را در کنار عامل فاصله حداقل نصف تا مرکز استان همجوار داريم. خب وقتى ترکيب اين عوامل تا اين حد نسبت به استان همجوار وجود دارد چه توجيهى براى بودنشان تحت نظر سارى وجود دارد؟ بعد شما ميفرماييد که گلوگاه را هم شعبه آذربايجان کنيم و ... ! يعنى انصافا يکى از بى ربط ترين حرفهاى ممکن را زديد. شايد البته شرايط آستارا کمى مشابه باشد اما آنجا با توجه به بندر استراتژيک و کنار مرز بودن شرايطش فرق ميکند ضمن اينکه اگر هم آنجا اشتباهى در تقسيمات کشورى وجود دارد دليل نميشود که آن اشتباه را اينجا هم تکرار کنيم و ادامه دهيم. حساب حساب دو دو تاست که ما ميگوييم چهار تا ميشود و شما ميگوييد پنج تا ! ما فقط خواستيم که يک توجيه منطقى براى ماندن تنکابن و رامسر در مازندران بياوريد. نکته ديگر اين که شما چطور مشكلات يک قائمشهرى در سارى را با مشکلات يک رامسرى يکى ميدانيد؟ واقعا از نظر شما چهار ساعت رفت و چهار ساعت برگشت با نهايتا چهل و پنج دقيقه مجموع رفت و برگشت فرقى نميکند؟ آنچه براى خودتان نمى پسنديد براى ديگران هم نپسنديد. تا الآن که شما مرکز بوديد آيا حاضريد از اين به بعد يکى از شهرهاى غرب يا حتى وسط استان مرکز شود؟ کاش چند اداره کل مازندران را بياورند غرب استان تا شما هم درد ما را بچشيد. براى حل اين مشکلات هيج چاره اى جز آنچه گفتيم متصور نيست. مثلا به فرماندارى ويژه بنگريد که چطور در حد حرف باقى ماند. به قول حاج قاسم احمدى استاندار به مديران کل گفته هر هفته دوشنبه ها به غرب استان بيايند اما مطمئنا پس از مدتى کارشناس را ميفرستند و سپس آن هم نمى آيد. در حالى که ما دنبال حل اساسى اين مشکلات هستيم. کوچکتر شدن استانها امرى هست که از ضروريات توسعه است در حالى که با استدلال شما اصلا نيازى به استان نداريم و تهران بايد مستقيما همه جا را اداره کند!

              • رضاتهرانیپاسخ به این دیدگاه 6 2
                سه شنبه 10 بهمن 1391-0:0

                آقای بی طرف(که اصلاً با این نظرتون،بهت نمیاد بی طرف باشی!!!!)انواع توهین ها رو به کسی که بهرحال توی شهرش،نه استانش،استاد خطابش میکنن،میکنی،بعد میگی دوستان،چراتوهین؟!!!!!.از یک طرف میگی،بخاطر ضعف مدیریت،باید تمرکز زدائی شود!! یا فاصلۀ رامسر تا ساری رو،یکی میدونی!!!!.بعد هم میگی وقتی کم میاریم میگیم صلوات!!حتماًهمینطوره،همۀ ما وقتی یک جاهائی کم بیاریم،درد،داشته باشیم،صلوات میفرستیم.مثل خودت!!!!!.پیشنهاد دادم،برای جلوگیری از توهین های بیشتر،بیخیال داستان شیم،که اگه میخواستن،حلش کنن،تا حالا،حل شده بود،این ماجرا.اینهمه آدم هم علاف نمیشدن!!!!!.درمورد تنوع لهجه ها هم خدمت تون عرض کنم،هیچ استانی را شما سراغ ندارید،به اندازۀ مازندران،با اینهمه لهجه!!!.فاصلۀ ساری تا قائمشهر،15کیلومتر،بیشتر نیست،ولی لهجه هاشون متفاوت.حالا تصور کن فاصلۀ،بهشهرتارامسر!!مثال های شما در باب زبان و لهجه هم،که خود دانی ازاین رسوائی!!!.در باب نظر آخرتون هم،خواستار تمرکز زدائی شدید،با مدیران محلی،توأم با اختیارات تام!!!!بزرگوار،مدیران محلی،چه گلی به سرمون زدن،که الآن،اختیار تام هم بهشون بدیم!!مگه حالا،استاندار،معاونینشون،فرمانداران،محلی نیستن؟دردمردم رو نمیدونن؟از درد،غرب استانی ها خبر ندارن؟چرا با اینهمه مقاله و نظر کاربران،برای،یکبار،فقط یکبار،نمیگن،مازندرانی ها،استان،تجزیه میشه،یا نمیشه.که اگه گفته بودن،الآن،سردبیرصبور،بادودستش تو سرش نمیزد(بابت اینهمه،توهین،همولایتی به هم زبونش).بی طرف نازنین!!!!!!!!داخل این تابوت،نعشی نیست که تو بخواهی اونو دفن کنی!!!!!!!!!!!!!.

                • سوال از آقای حسین اسلامیپاسخ به این دیدگاه 3 1
                  سه شنبه 10 بهمن 1391-0:0

                  آقای اسلامی، سؤال ما کاملا واضحه و جواب روشن داره. تا الآن اين همه شما مرکز بوديد و ما رنج ميکشيديم. آيا حاضريد كه از اين به بعد ما مرکز بشيم و شما برای انجام کارهایتان به سمت غرب استان بدوید؟ بله يا خير؟ "هر چيزى که براى خودتان نمى پسنديد پس براى ديگران هم نپسنديد."! يک بار ديگه کامنتهاى آقاى پورآهنگر و شهروند دردمند تنکابنى رو با دقت بخونيد. انصافا يک دليل بياريد که چرا تنکابن و رامسر بايد در مازندران شمت باشند؟! ميگيم فاصله تا مرکز استان، ميگن ربطى نداره. ميگيم لهجه و فرهنگ، ميگن ربطى نداره. خب دقيقا به چى ربط داره؟ واقعا چه توجيهى داره؟

                  • ابراهیمیپاسخ به این دیدگاه 1 1
                    سه شنبه 10 بهمن 1391-0:0

                    آقای اسلامی عزیز
                    در مرزن آباد دیدمتان،در جایگاه مسئولین و سیاسی ها، بابک شمس را هم در جاهای مختلف می بینیم، در بین مردم و کنار آنها، برخلاف شما که خیلی مدیردوست و سیاسی شده اید او برای ما هنرمندی است که هرجا می رود قدر می بیند و بر صدر(در بین مردم) می نشیند.

                    • سه شنبه 10 بهمن 1391-0:0

                      اینجانب قصد دارم با یک جمع بندی عرضی به خدمت شما عزیزان در جنگ لفظی داشته باشم و از مازند نومه که زمینه را برای این گفتگوها فراهم کرد و نمیدانست که بقول اقای اسلامی ما بلد نیستیم و اهل گفتگو نیستیم خواهش کنم که این بحث را جمع کنند و بیش از این فرصت به هتاکان ندهند که برای یک کلمه اساسی هم حتما باید چند تا لنترانی به یکدیگر بگویند ! اولا انچه که اقای اسلامی نوشتند و خیلی هم انشا کلاس اولی بود و چطور باو میگویند که استادند نمیدانم تقریبا همان چیزی بود که بقیه موافق و مخالف گفته اند . یعنی همه اعتراف و اذعان دارند که با مدیریت غلط ( و نه فقط با دوری و نزدیکی ) دارند چه بلاهائی به سر ما میاورند . پس این اقای مدیر چه بیخ گوش ما باشد و چه چند فرسنگ دورتر با همین تدبیر سی و چندساله عمل خواهد کرد . پس اصلح اینست که اولا تمرکز زدائی بشود و اصلا چه ضرورتی دارد که همه کارها در مراکز استان صورت بگیرد ؟ شما از قائمشهر هم وقتی برای یک کار اداری مجبور بشوید بیائید ساری همان عذابی را میکشید که از رامسر بیائید و درست است که فاصله بیشتر است ولی در هردو مورد برمیخوریم به ثقل امور در کف مدیران ستادی و درد اینجاست ! حالا اینکه اقای اسلامی احساساتی حرف زد و با کلمات دور از ادب و اخلاق به همه تاخت میبینیم که ضمن اینکه خودش هم معترف است و ان را ناشی از درد میداند دیگران دکتر و مهندس و سردار و سرباز و ان طرفی و این طرفی هم به نوعی همین هتاکی ها را داشتند ! ودر مجموع ان اقائی که میگوید به بهانه هفته وحدت بیائید صلوات بفرستید هم کاری ندارد که چه کسی باید نعش این معضل را از زمین بردارد....؟همیشه خدا وقتی کم اوردند میگویند صلوات بفرستید و یا حواله اش کنید به ابوالفضل.... اخر ما به دین و دستور ان حضرت حق نداریم دست از دادخواهی هایمان برداریم....درد اینجاست !من دوباره می ایم سر اصل مطلب که بله این مشکل و مضل مورد اد عا و اشاره اهالی عزیز غرب استان وجود دارد و الحق اقای اسلامی انرا نفی نکردند اما چون برسر راه حل امدند گفتند - و همه میگوئیم - که راه برای رفع مشکلات مطرح شده تکه تکه شدن جغرافیا نیست ! زبان گیلکی به رامسری نزدیک هست هم بچه گانه است ! اگر برای زبانها و گویشها و لهجه ها بخواهند مرزبندی ارضی درست بکنند که الا ماشااله ما در گیلان و مازندران و گلستان کم نداریم! پس گلوگاه مازندران که ترکی حرف میزند بشود شعبه اذربایجان و شمیرانات و دماوند تهران هم بشوند مازندران و انزلی هم برود تبریز ....خوب اینگونه که استدلال نمیکنند ! حالا این وسط من و چندی کم سواد جای خود داریم که ازاین قبیل استدلالات می اوریم اما ان سردار و استاد روزنامه نگاری و این تاریخ نویس چرا اینجوری شدند...! من خودم از این حرفها خسته شدم و ختم کلامم اینست که به داد غرب مازندران باید رسید و نه با تکه تکه کردن مازندران که با تمرکز زدائی و تقسیم اعتبار بر اساس نیازها و گماردن مدیران محلی با اختیارات تام و تمام ...وخدا همه مارا بیامرزد...حالا وقت یک صلوات است

                      • غرب استانىپاسخ به این دیدگاه 2 1
                        دوشنبه 9 بهمن 1391-0:0

                        امان از پاسخهاى بيربط. امان از توهم توطئه. خدايا خودت ما رو از دست اين جماعت نجات بده. ما هرچى ميگيم اينا ميگن زمين خريدند ويلا ساختند و ... . خب اصلا فرض که اين طور باشه چه ربطى به حرفهاى ما داره؟ - ما : لهجه و فرهنگ ما زمين تا آسمون با شما فرق داره. آنها : زمين خريدند. - ما : فاصله ما تا مرکز گيلان حداقل نصف فاصله مون تا ساريه. آنها : زمين خريدند. - ما : تبعيض در بودجه و امکانات و ... نسبت به غرب مازندران کاملا مشهوده. آنها : زمين خريدند. - ما : از مدير و رئيس گرفته تا کارمندان رده پايين ادارات رو هم شرقيها از خودشون به ما تحميل ميکنند. آنها : زمين خريدند. - ما : حداقل سى و چند ساله که اهالى غرب مازندران پيگير استانى شدن هستند. آنها : زمين خريدند. - ما : اگه راست ميگيد مرکز استان رو بياريد غرب يا حتى وسط استان. آنها : زمين خريدند. - ما : پس حداقل تنکابن و رامسر گيلک زبان رو به گيلان برگردونيد. آنها : زمين خريدند. .... واقعا درسته که ميگن اونى که خوابيده رو ميشه بيدا کرد اما اونى که خودشو به خواب زده نه. هرچقدر هم که ما بگيم بابا اين خواسته همگانى مردم غرب استانه، باز اونها حرف خودشونو ميزنن و ميگن نه، فقط عده اى اندک توطئه ميکنند که به پست و مقام و ... برسند. يعنى از نظر اونها هر کسى که براى پيگيرى اين خواسته همگانى مردم غرب استان اقدامى انجام بده دنبال پست و مقام و پول و ... هست. امان از توهم توطئه. خدايا به تو پناه مي بريم که ياور مظلومانى. خودت ما رو به حقمون برسون. ضمنا آقاى برگ چغندر خودت يه بار ديگه جوابتو بخون ببين چي نوشتى؟ سؤال ما کاملا واضحه و جواب روشن داره. تا الآن اين همه شما مرکز بوديد و ما رنج ميکشيديم. آيا حاضريد كه از اين به بعد ما مرکز بشيم؟ بله يا خير؟ "هر چيزى که براى خودتان نمى پسنديد براى ديگران هم نپسنديد." يک بار ديگه کامنتهاى آقاى پورآهنگر و شهروند دردمند تنکابنى رو با دقت بخونيد. انصافا يک دليل بياريد که چرا تنکابن و رامسر بايد در مازندران باشه. ميگيم فاصله تا مرکز استان، ميگن ربطى نداره. ميگيم لهجه و فرهنگ، ميگن ربطى نداره. خب دقيقا به چى ربط داره؟ واقعا چه توجيهى داره؟

                        • دوشنبه 9 بهمن 1391-0:0

                          آقای حجتی نیا:شما که بچه مسلمان هستی.شما که ازمردم هستید.آیا به دوهزار و سه هزار هم رفتی؟خندیدی یا خون گریه کردی؟چرا بهشت مازندران را پاره پاره کردند . ویلا سازی کردند که حالا صاحبان ویلا با شلوارک و...و...جولان بدهند. آنجا حالا مازندران است؟دوهزار و سه هزار خاک مازندران است ؟از شرق مازندران آمدندآنجا را دوهزارجلس و سه هزارجلس کردند؟بچه مسلمانها چکاره بودند؟نمایندگان آنجا کجا بودند؟شما باخودتان چه کردید؟اگر اهل دردی که هستی .به فردای بزرگراه شمال اندیشه کن!

                          • دوشنبه 9 بهمن 1391-0:0

                            شرق استانی :من از شرق استان به مازندران آمدم ،چند میلیارد سرمایه خودم و چند میلیارد تومان وام از ساری گرفتم برای آبادانی و اشتغال و کار آفرینی در همین شهر .اگر قرار به درد دل باشد یک کتاب حرف دارم،وقتی فرهنگ غالب بر این بشود که با ویلا داری سرمان گرم شود ،و خودمان میدان نیاییم و به دیگران هم اجازه ندهیم به این دلیل که چرا مادرش او را در ساری دنیا نیاورد .و فقط حرف و ادعایی باشد چه فایده ای دارد .مردان کار وکوشش اینجا هم که به جاهای دیگر می روند.این چه لجبازی است که با خودتان و دیگران دارید.با تهمت زدن و آه و ناله کردن که کار نمی شود.فردا پس فردا اگر جاده شمال باز شود چکار خواهید کرد؟باز زمین فروشی و ویلا داری و دست فروشی ؟؟

                            • دوشنبه 9 بهمن 1391-0:0

                              دوست حاج حسین اسلامی.چقدر دشوار است آدم استخوان در گلو بشود.حرف برای گفتن و اسناد زیادی برای رو کردن داشته باشدکه پاسخ همه آنهایی باشد که مردم را به جان هم می اندازند. فقط بحث حاج حسین حفظ دوستی و محبت بین مردم است .اگر قرار بر دفاع شخصی بود و قرار بر افشاگری بود.معلوم می شد که حاج حسین با سند و مدرک حرف دارد بزند که نزد و مجبور شد احساسی حرف بزند،او به مازندران می اندیشد.به حاج حسین گفتم فقط یک گوشه از این اسناد را رو کن.جواب داد که تف سر بالا است.چرا دل مردم شرق مازندران را درد بیاورم که چه شود !! به اندازه کافی دل غرب مازندران را بی جهت درد آوردند که برای خودشان نام و نانی بیشتر بدست آورند.آنچه که من دیدم و شنیدم فقط در یک کلام ،شرق مازندران خیلی مظلوم است همسایه کم سایه اگر ،همسایه باسایه باشیم بهتر است . به خدا شما در تقسیم به نسبت به تمام مازندران بدهکار هستید که طلبکار نیستید،آخ اگر حاج حسین فقط پروژه های مصوب شهر ساری را که به اونجا بردند را بگویید!!!!!!و....و.....حاج حسین معذرت می خواهم،دیگه چیزی نمی گویم ،معذرت ،معذرت

                              • دوشنبه 9 بهمن 1391-0:0

                                ای آقا رضا از تنکابن با شما هستم .من برگ چغندر هستم .از طرف حاج حسین جواب دادم.چرا چشم خودت را می بندی .خوب یک ذره باز کن شاید بتوانی ببینی

                                • رضا از تنکابنپاسخ به این دیدگاه 2 1
                                  دوشنبه 9 بهمن 1391-0:0

                                  آقای دکتر اسلامی سلام، برای بار دوم می نویسم که چرا به کامنت شهروند دردمند تنکابنی و کامنت پورآهنگر پاسخ نمی دهید؟! نکنه برایتان مقرون به صرفه نیست!!! ما منتظر پاسخ شما استاد عزیز به این دو کامنت هستیم. البته اگر پاسخی داشته باشید! همین روحیات شما ما را مصمم بر جدایی می کند.

                                  • يکشنبه 8 بهمن 1391-0:0

                                    جناب اسلامی بزرگ وبزرگتر شدن یه قیمت نابودی هم استانی ومردمانمون در غرب شاید خواسته انها به حق باشه چرااینو نمیبینید یک طرفه به قاضی می رویم؟

                                    • غلط اندازپاسخ به این دیدگاه 0 1
                                      يکشنبه 8 بهمن 1391-0:0

                                      در استقبال از پیشنهاد آقای رضا تهرانی میلاد مسعود حضرت ختمی مرتبت پیامبر وحدت و صداقت و مهر و محبت و عشق و رحمت را به غرب استانی ها و مرکز استانی ها و شرق استانی ها و همه آنها که در کامنت گذاری ها سهیم بودند تبریک عرض می نمایم.

                                      • غرب استانىپاسخ به این دیدگاه 2 1
                                        يکشنبه 8 بهمن 1391-0:0

                                        براى بعضيها متأسفم که فقط به دنبال انگ زدن و برچسب زدنند. تا يک نفر حرف حق ميزنه و حرف دل مردم رو ميزنه فورا اون رو متهم ميکنند که دنبال پست و مقامه. دقيقا اين بحثهاى ما با اونها ناشى از همين نگرش توهم توطئه هست که در اونها وجود داره و خواست عمومى و همگانى اقشار مختلف مردم غرب استان رو انکار کرده و اون رو توطئه عده اى محدود ميدونند! يا اون فردى كه در كمال وقاحت به نام مقدس حضرت ابوالفضل العباس ( ع ) قسم ميخوره و دلايل ما رو دروغ ميدونه. حاج قاسم احمدى، سردار حجتى نيا، و ساير دلسوزان غرب استان؛ به اين جو سازيها و برچسب زدنها كوچكترين توجهى نکنيد كه در طول تاريخ هميشه بر ضد حق طلبان وجود داشته و با قدرت به پيگيرى استانى شدن ادامه بديد که مردم غرب استان يکپارچه با شما هستند. ضمنا استان شدن غرب مازندران و احيانا شرق گيلان فقط به اهالى غرب مازندران و شرق گيلان ربط داره و به ساير نماينده هاى گيلان و مازندران اجازه نميديم که در کار ما دخالت کنند چون به اونها هيچ ربطى نداره و حق چنين کارى رو ندارند. آقاى اسلامى شما هم به مرکز سارى شناسى بپردازيد و تصميم گيرى در اين باره را به اهالى غرب استان واگذار کنيد چون فقط آنها هستند که حق اظهار نظر در اين باره را دارند و به ديگران ربطى ندارد.

                                        • رضاتهرانیپاسخ به این دیدگاه 1 1
                                          يکشنبه 8 بهمن 1391-0:0

                                          کاربران محترم،غرب استانی ها،شرق استانی ها،مرکز استانی ها،میلاد پیامبراکرم ،محمد مصطفی(ص)،وسلالۀ پاکش،پرچمدارشیعۀ راستین علوی،حضرت امام جعفر صادق (ع)،نزدیک.بیائید به حرمت این روز،یک قراری باهم بزاریم،اینکه این بحث رو همین جا تموم کنیم،ازاین به بعد از خدا برای هم چیزهای خوب بخواهیم،دست ما هم که جائی بند نیست و صدای مارو کسی نمیشنوه،شایدهم با خوندن این نظرات،به ریش مون،میخندن،از نوع قهقهه!!!!!!!!!!!.تنکابنی،رامسری،چالوسی،آملی،بابلی،ساروی،بس کنید این بحث های بی حاصل رو.نه وزیرکشور نامۀ آقای اسلامی رو میخونه،نه جوابیۀ آقای حجتی نیا رو!!!!.ماچرا بجان هم بیافتیم وتو سرو کلۀ هم بزنیم؟آقایان،برگ چغندر!!مهدی 340 !!،غلط انداز!!هم استانی!!غریب مازندران!!سوادکوهی!!ونوشه!!بزرگواران!!برای اینکه تو هفتۀ وحدت،مشت محکمی توی دهن یاوه گویان،تفرقه اندازان بزنیم،کامنت های خوب،بقول معروف،ازنوع پاستوریزش،بنویسیم.مازندنومه،نازنینا!!!،شما هم توی این کارخیر شریک شو،معطلشون نکن لطفاً!!. در آخر اگر،استان جدید تشکیل شد،باهر اسمی،تمام مازندرانی ها،قول شرف میدن که به شما تبریک بگن،اگه تشکیل نشد،قول بدین،مثل یک مازندرانی،یا بهتر بگم،یک تبرستانی،به مازندرانی بودنتون افتخار کنین،تفرقه اندازها رو هم بفرستین استان همسایه(واسه تبعیدوشکنجه شدنشون!!!!!!!!!!!!!!).منتظر پیام های تبریکتون به جهت این روزهای عزیز هستم،غربی ها واسه شرقی ها،شرقی ها واسۀ غربی ها،مرکزنشین ها هم واسۀ جفتشون.(احمد آمد،آمدتاباشکستن بت ها،عبادت خدای یکتا را به بشریت بیاموزد،ما هم با شکستن بت غرور و خودخواهی درونمان به استقبال احمدو آل محمد(ص) میرویم). یا حق.

                                          • م.ب /خبرنگارپاسخ به این دیدگاه 0 2
                                            يکشنبه 8 بهمن 1391-0:0

                                            جناب اسلامی
                                            طبق روایات چه بسا دعاها قضا و قدر را بر می گرداند
                                            این آخر عمری بازیچه برخی متعصبین نشوید و یک عمر کار و تلاش خود را با دعاهای مردم تباه نسازید
                                            دلم برات می سوزه
                                            بگذارید دعاهای خیر مردم همچنان پشت سرتان باشد نه اینکه...

                                            • برگ چغندرپاسخ به این دیدگاه 1 0
                                              يکشنبه 8 بهمن 1391-0:0

                                              حضرت آقای پور آهنگر. پس بیائیم شیر یا خط کنیم!!ظاهراً آخر این بازی باید به اینجا ختم شود. کار ما به کجا رسید!!! در پاسخ آقای شهروند دردمند تنکابنی حالا ما چکار باید بکنیم که باید خیرات می کردیم و نکردیم، ما که هستیم که شما نیستید؟ ما یاد نداشتیم که شما را دلخوش کنیم، اصلاً ما چکاره بودیم؟؟!! اکنون چکاره هستیم؟؟!!هر چه برای ما بود و هست، برای شما هم بوده و هست. همه سوار یک کشتی هستیم. فعلاً هوا بس ناجوانمردانه سرد است، خیلی هم ابری است ، خدا به خیر کند.

                                              • يکشنبه 8 بهمن 1391-0:0

                                                وای به حال مردمی که عملاً نخواهند ببینند و عملاً نخواهند بشنوند. فعلاً یک دسته منتظران پُست و مقام در رامسر و تنکابن به جان مردم خودشان و مردم مازندران افتادند. یکی از رامسر از اینکه مرزبان مازندران بود مُزد می خواهد،حالا مُزدش را با آویزان شدن به گیلان می خواهد بگیرد. یکی می گوید راه ما به ساری زیاد است، یکی بهانه دارد که لهجه ما با شما فرق دارد. یکی بهانه ی رادیو دریا، یکی از صدا و سیما، به حضرت عباس همه اینها دروغه. دارند و داریم سر مردم شیره می مالیم.

                                                • يکشنبه 8 بهمن 1391-0:0

                                                  جناب آقای بابک شمس،برادر عزیز که در جمع دانشگاهی تشریف داشتید و از حاج حسین گله کردید. همه می دانیم که در جمع دانشگاهی برای نماینده مجلس سینه نمی زنند. شما حاج قاسم نامه نوشتید، در تمام شهرها هر نماینده ای چندین نفر پاکار دارد. روی نماینده ها ما نمی توانیم زیاد حساب کنیم، باز خدا پدر و مادر دولتی ها را بیامرزد. اگر دست دولتی ها باز باشد باور کنید که مسوولین شایسته تر روی کار می آیند، ما تجربه دمکراسی نداریم، ما قبیله ای رأی می دهیم، یا قهر می کنیم و ناز می دیم، یا با یک چای شیرین رأی می دهیم. اینکه گفتند میزان رأی ملّت است . و مجلس عصاره فضیلت ملّت است، این حرف آرمانی است. یعنی باید اینگونه باشد. باید اینگونه بشود. و این کار به زمان نیاز دارد. شما نگاه کنید چند درصد وقت نمایندگان به دخالت در کارهای اجرائی است؟چند درصد در فکر مجلس و قانونگذاری هستند؟ ما چرا اینهمه باید مدّاحی نمایندگانی را بکنیم که زیادی به فکر خودشان هستند. حاج حسین که برای خودش پُست و مقام داد نزد. از دست همین نمایند ها به فریاد آمد. شما قضاوت کنید، وقتی گفته شد که ما می خواهیم آویزان گیلان شویم، تمام نمایندگان گیلان به حرف آمدند، امّا از نمایندگان مازندران هنوز سکوت خفت بار است. شما اگر دانشگاهی هستید یک نگاه به گلستان سازی و تبعات آن و یک نگاه به گرفتاریهای ویران کننده ایران و مازندران با این جداسازیها و رو در روی هم قرار دادن مردم بکنید. این استان سازی ها یک خود زنی ملّی است.

                                                  • يکشنبه 8 بهمن 1391-0:0

                                                    اگر بخواهیم اینگونه استدلال و فکر کنیم باید به جای 31 استان، 300 استان داشته باشیم.
                                                    بهبهان هم قبل از قاجار جز اهواز نبوده...
                                                    عسلویه گاز دارد چرا استان نباشد!!
                                                    کاشان با اینهمه مفاخر...؟!
                                                    اصلاً چرا چابهار ثروتمند جزوی از سیستان باشد؟
                                                    شاهرود و سمنان قرابت خونی ندارند...!
                                                    نیشابور تا مشهد یعنی آلمان تا لهستان!
                                                    آخر اینها استدلال است؟؟؟ آخر این چه تفکری است که چون تنکابن مفاخر دارد یا رامسر آب ندارد باید جدا شوند؟ فیروزکوه ثروتمند شد یا رودهن؟ چرا درد حقیقی را رفع نکنیم برادران!
                                                    به جای شعار جدایی، شعار محرومیت زدایی سر دهیم. راستی گفتیم نیشابور، یاد خراسان افتادم. مگر طبس بعد از الحاق به یزد، مشکل آبش رفع شد؟
                                                    راستی! یاد دعوای قم و کاشان افتادم. آن زمان که قم استان شد، گفتند کاشان هم به قم ملحق شود. کاشانیها داد و بیداد کردند، ما میخواهیم با اصفهان باشیم. نکند برعکسش اتفاق افتاده و شما میخواهید به رشت ملحق شوید و قضیه، مرگ-تب است؟؟!!!

                                                    • حسین اسلامی سارویپاسخ به این دیدگاه 1 1
                                                      يکشنبه 8 بهمن 1391-0:0

                                                      جناب شمس! این درست است که بفرمایید در جمع دانشگاهی آنهم صد درصد حرف اسلامی نادرست بود،
                                                      و اینکه آقای بابک شمس اهل قلم اینهمه از یک نماینده به هر قیمت دفاع کند،
                                                      و اینکه یک مدیر کل به شما گفت که دارم میرم مازندران
                                                      و اینکه به حرفای این و اون استناد کنیم که من بر حقم و دیگران باطل!! درست است؟؟
                                                      برادر عزیز! همه ما بیمار هستیم. ما حرف زدن بلد نیستیم.
                                                      هنوز ریشه های زندگی قبیله ای و قومی گری در ما زنده است.
                                                      ما بزرگ نشدیم -که بزرگ ببینیم- که کوچک شده ایم. کوچک و کوچک تر. و می خواهیم کوچکتر شویم. ما شهامت روبرو شدن با واقعیت را نداریم. فقط فرار می کنیم. استان سازیهای اینگونه فقط فرار از واقعیتهاست.
                                                      ما تحمل پیداکردن درد و چاره ی آن را نداریم. فقط دنبال مسّکن هستیم. آقای شمس! ما مریض هستیم.
                                                      ما باید همدیگر را تحمل بکنیم. ما باید یاد بگیریم که انسان هستیم و باید با هم و درکنار هم باشیم. این دیوارکشیها کار عقلانی نیست.
                                                      مازندران همان اندازه که به شما تعلق دارد به من هم تعلق دارد.
                                                      شما تجربه گلستان سازی را ببینید!!! ما داریم ناآگاهانه آتش بیار معرکه ی دیگران می شویم. مردم و خودمان را فریب ندهیم و خودمان هم فریب نخوریم.

                                                      • در جواب غلط اندازپاسخ به این دیدگاه 0 1
                                                        يکشنبه 8 بهمن 1391-0:0

                                                        واقعا متأسفم که انواع قياسهاى مع الفارغ رو درباره مهندس حجتى نيا انجام داديد. اون هم فقط به جرم اينکه حرف دل مردم رو زده. شرم بر شما با اين طرز تفکرتان که فقط به دنبال انگ زدن و برچسب زدنيد. دليل انتقاد ما به آقاى اسلامى، انکار خواست عمومى مردم غرب استان توسط اوست. تمام اين بحثهاى ما با شماها هم ناشى از وجود همين نگرش توهم توطئه در امثال شماست که اين خواسته اقشار مختلف مردم غرب استان را که مثل روز روشن است به سادگى انکار ميکنيد و آن را توطئه عده اى محدود ميخوانيد! اين هم از اين قضيه 130 ميليارد کذايى و پر حرف و حديث و مورد ترديد که آن را پيراهن عثمان کرده ايد در حالى که حق غرب استان چندين سال است که پايمال ميشود. همين نشان از جمود فکرى شما دارد که غرب استانيها را به ستوه آورده ايد. شما جز خودتان را نمى بينيد. صدا و سيماى مازندران خواننده ساروى را مى آورد در يکى از روستاهاى تنکابن تا با آن لهجه ساروى بخواند و به مردم هم ميگويد که براى او دست بزنيد! در حالى که اگر واقعا قصد توجه به غرب استان را داشت برنامه هايى را با لهجه و فرهنگ خاص غرب استان توسط هنرمندان بومى آن براى اين منطقه ترتيب ميداد. آقاى صادقى اميدوارم انتقادم به صدا و سيماى مازندران دليل بر عدم نمايش کامنتم توسط شما نشود. ضمنا آقاى صادقى شما که کارمند صدا و سيماى مردم مازندران هستيد بهتر است بدانيد که در جدول نارضايتيهاى مردم غرب مازندران، صدا و سيماى مازندران با اختلاف بسيار زيادى نسبت به ساير رقبا صدرنشين است! پس آقاى غلط انداز و آقاى اسلامى و سايرين، فريادهايتان را بر سر صدا و سيماى مازندران بزنيد که با بى توجهى به لهجه مردم غرب استان آتش بيار اين معرکه شده و داد غرب استانيها را در آورده است. بهتر است برنامه هاى صدا و سيماى گلستان را که در همسايگى شماست در نظر بگيريد که چگونه به فرهنگ تمام مردمش توجه ميکند در حالى که صدا و سيماى مازندران به لهجه خاص غرب استان کوچکترين توجهى نميکند. از صدا و سيماى استان بپرسيد که چرا راديو دريا را که اميد غرب استانيها بود تعطيل کردند؟ و چرا به درخواستهاى فراوان غرب استانيها براى راه اندازى مجدد آن بى توجهند؟

                                                        • غلط اندازپاسخ به این دیدگاه 1 0
                                                          يکشنبه 8 بهمن 1391-0:0

                                                          عجب فرمایشات درر باری آقای حجتی نیا داشتند. واقعاً که بزرگترین محقق زمان ما هستند و تمام ظرفیت های تاریخی و فرهنگی منطقه را ریز ریز مطالعه فرمودند. همین چند وقت پیش بود که فردی...حقایق تاریخی شیعه را به رخ ما کشید که اولین حکومت علویان در مازندران تشکیل نشده بلکه جای دیگری بوده و تمام کسانی که گفتند مازندران مهد علویان دروغ گفته اند. جعل که شاخ و دم ندارد و ابوهریره ها در طول تاریخ فراوان بودند. همین چند سال پیش بود که کسروی که خودش یک روحانی بود بزرگترین تحریف ها را علیه روحانیت شیعه انجام داد و تاریخ وارونه ای از نقش روحانیت در جنبش مشروطه نوشت و آنهایی را که به دنبال مشروطه مشروعه بودند را منفی و وابسته به استعمار جلوه می داد. همین آقای تقی زاده بدبخت که کارش به جاسوسی برای انگلیسی ها کشیده شد اولش روحانی بود و بعد تیشه به ریشه روحانیت می زد و شد یکی از خدمتگزاران استقرار رضاخان. حالا با آسمون و ریسمون کردن مثل همین غلط انداز بدبخت می توانی آینده مرحله دوم هدفمندی یارانه ها را خیلی خوب توصیف بکنی و وضع مردم را بعد از یک دوره دریافت یارانه 200 هزار تومانی توپ توپ فرض بکنی و از باعث و بانی آن تشکر بکنی و توافق دولت و مجلس را برای اختصاص درآمد مرحله دوم به بخش صنعت توی بوق بکنید. آخه یکی پیدا نمی شه بگه پدر بیامرز مگر همین توافق به صورت قانون مدون نبود که 30 درصد از درآمد مرحله اول یارانه ها را به تولید بدهند و از مسیر درآمدهای ناشی از تولید مشکل کشور را حل بکنند. یادتان رفت که چه مملکت گل و بلبلی را ترسیم می کردند و آنقدر اشتغال برای مردم تولید کرده بودند که به دلیل فراوانی شغل و کمبود نیرو برای احراز این شغل ها نمی دانستند که از نیروهای خارجی دعوت بکنند یا اینکه هر فرد ایرانی را مجبور بکنند که بیش از ده شغل داشته باشد. آخرش چی شد؟ دولت برای فریب افکار عمومی و کلاه گذاری بر سر برخی از نمایندگان بی فکر و احساساتی و معامله گر همه درآمد حاصل از هدفمندی را بعلاوه برخی از درآمدهای دیگر را به مردم داده تا فقط رضایتمندی و طرفداری مردم را داشته باشد. هدف سازندگی نبود بلکه هدف حفظ محبوبیت بود و گول زدن مردم. حالا جناب سردار حجتی نیا در قیافه یک نظامی متلک پرانی می کنه و بیچاره پیرمرد تاریخدان ساروی را به باد انتقاد گرفته که چرا مرزن آباد و تنکابن را پاره تن مازندران خطاب کرده است. بابا آقای اسلامی ول کن این جمود مغزها را که هزار بار استدلال هم بکنی ساز خودشان را می زنند و سرمست از جو سازی هایی که انجام دادند و با اتکاء به همان آقا رحیم استان شدن را برای خود کمترین توفیق می دانند و از همین الآن عمران و آبادی و رفاه و پولدار شدن و اشتغال و رونق اقتصادی و ... را برای خودشان قابل دسترس تر می بینند و از کلاهی که در این مدت با همین جوسازی ها بر سر شرق استان گذاشته اند شادمان هستند. آماری را که آقای محمدپور در سیمای مازندران نشان داد برخورداری غرب مازندران با توجه به سرانه جمعیت بالاترین ارقام از بودجه سالیانه بوده است و محرومترین شهرها در بودجه به شرق مازندران با جمعیت کثیر مربوط می شد. کسی بعد از آن نگفت چرا چنین ظلمی در حق شرق مازندران می شود و همه مسئولان خفه خون گرفتند. کسی نگفت آقایان در دولت با چه لابی گری توانستند خارج از چارچوب بودجه برای غرب استان 130 میلیاردتومان برای دو تا شهر بودجه اختصاصی بگیرند. هر توجیهی داشته باشد معلوم است که با اعمال نفوذ این حاصل شده است و شرق مازندران از آن محروم بوده است. سیاست به من چه استاندار هم قابل تامل است. غلط انداز بدبخت اینهمه پرونده خودت را سنگین نکن و با سردار حجتی نیا کل کل نکن که فردا شما را به جرم مطالبی که گفتید به دار مجازات خواهد کشانید و یا خلوتی ترتیب گوشمالی شما را خواهد داد. هر چه باشد اون برای خودش سرداری است و اگه نتواند تو را سرجای خودت بنشاند آیا می تواند از پس تاریخدان ساروی بر بیاید؟

                                                          • شهروند دردمند تنکابنیپاسخ به این دیدگاه 2 2
                                                            يکشنبه 8 بهمن 1391-0:0

                                                            آقای اسلامی سلام، طرح استان شدن شرق گیلان و غرب مازندران مراحل پایانی خودش رو می گذراند. ما چه خیری از مازندران دیدیم که به ماندن در آن دلخوش باشیم. اصلا چرا باید در مازندران بمانیم. مگر خودتان ننوشتید که تنکابن دیلم!؟ پس چه انتظاری دارید که تنکابن دیلم و گیلک حتما مازندرانی شود؟! این انتظار شما مثل آن استکه به شما بگوییم که بفرمائید گیلک شوید! و دست از مازنی بودن خود بکشید! جناب اسلامی آیا واقعا دغدغه تجزیه مازندران را دارید؟! آیا حاضرید که مثلا مرکز استان به تنکابن، چالوس یا یکی دیگر از شهرهای غرب مازندران بیاید تا هم مردم غرب مازندران راضی شده و هم از تجزیه مازندران شما جلوگیری شود؟! مسلما هرگز راضی به این امر نخواهید شد! پس توقعی از ما هم نداشته باشید که بله قربانگوی شما مازندرانیهای محترم شویم! امام عزیزمان فرمودند که میزان رای و خواسته ملت است. شما به خودتان زحمت داده و به غرب استان تشریف فرما شوید تا از نزدیک مطالبه مردم را مشاهده نمائید! مطالبه ای که چندین سال استکه مردم برای رسیدن به آن تلاش می کنند! آیا شما هم مجبور بوده اید که به خاطر یک کار ساده و دریافت یک مجوز بسیار کوچک 4 الی 5 ساعت راه را تا مرکز استان طی نمایید و با همین میزان زمان از دست رفته نیز برگردید؟! تازه اگر هم جواب نگرفته باشید مجبور شود که در روزهای آتی نیز دوباره بروید؟! آیا تا حالا شده که خدای ناکرده عزیزی را در این طی مسافت طاقت فرسا بخاطر خطرات جاده ای و تصادفات از دست داده باشید؟! ولی ما این تجربیات تلخ را داریم! آقای اسلامی محبت نموده یک سوزن به خودتان بزنید و سپس یک جوالدوز هم به ما! مردم غرب مازندران مگر چه گناهی کردند که باید زیر سلطه مازندران و متحمل جفا و تبعیضهای شما باشند؟! به خدا ما هم مسلمانیم! به خدا ما هم شیعه آقا امیرالمومنین هستیم! به خدا ما هم شیفته و عاشق امام حسینیم! به خدا ما هم تابع ولایت و رهبر و حامی نظام مقدس جمهوری اسلامی هستیم و برای تحقق و به وجود آمدن این نظام اسلامی جوانهای زیادی را فدا و تقدیم نمودیم! برادرمن چرا یکطرفه به مسئله نگاه می کنید؟! مقداری وجدان و انصافتان را هم به کار بیندازید و خودتان را جای ما بگذارید! چرا باید من تنکابنی که فاصله ام تا مرکز گیلان 120 کیلومتر است به جای رفتن به رشت فاصله 235 کیلومتری تا مرکز مازندران را طی کنم؟! چرا باید یک رامسری به جای طی فاصله اندک 100 کیلومتری تا رشت فاصله 255 کیلومتری تا ساری را طی نماید؟! یک لحظه و فقط یک لحظه نه بیشتر، خودتان را جای ما بگذارید که برای رفتن به ساری مجبوریم ساعت 3 یا 4 صبح از خانه بزنیم بیرون و آن هم معلوم نیست که به مقصد برسیم یا خیر! جناب اسلامی آیا می دانستید که فاصله مان به مراکز استانهای گیلان، البرز، قزوین و حتی در صورت راه اندازی بزرگراه تهران شمال به تهران بسیار نزدیکتر از ساری است؟! آقای اسلامی برای بُرون رفت از این معضل 3 راه حل بیشتر متصور نیست: 1- انتقال مرکز استان به یکی شهرهای غرب استان، تا شما هم بچشید آنچه را که ما سالهاست در حال چشیدن و تحمل آن هستیم! 2- الحاق برخی شهرستانهای غرب مازندران از جمله: تنکابن و رامسر به استان گیلان با توجه به قرابت فرهنگی، گویشی، نژادی و فاصله اندک این شهرستانها به گیلان و مرکز آن 3- ایجاد استان جدید ساحلی در حد فاصل شرق گیلان و غرب مازندران از رودسر و املش تا نوشهر _ که در اینصورت مشکل مشابه مردم شرق گیلان هم بر طرف گشته و هم محال ثلاث شمالی تاریخی هم شکل خواهد گرفت. زیرا جنابعالی هم بهتر از من می دانید که زمانی را که ایران دارای 10 استان بود، شهرستان تنکابن و رشت جزو استان اول بودند که شهرستان تنکابن هم از رودسر و املش شروع و تا نوشهر و رویان ادامه داشته است./ ببخشید که مقداری طولانی شد. آنچه را که خداپسندانه بود پیشنهاد دادم ، تصمیم گیری را نیز به وجدان تان می سپارم. گرچه مقداری دیر شده و خبری را که بنده دارم به زودی استان ساحلی اعلام خواهد شد و نماینده محترم رودسر و املش نیز دستور موافقت رئیس محترم جمهور را در نامه درخواست الحاق رودسر و املش به استان جدید گرفته است! موفق و موید باشید./ از مدیریت سایت وزین مازندنومه هم کمافی السابق انتظار انتشار کامنت و احترام به سلیقه های کاربران مختلف را دارم که قطعا چنین خواهد بود. برای دوستان مازندنومه نیز آرزوی توفیق دارم._ شهروند دردمند از تنکابن

                                                            • بابک شمس ناتریپاسخ به این دیدگاه 3 2
                                                              شنبه 7 بهمن 1391-0:0

                                                              جناب حاج حسین آقای اسلامی
                                                              امروز در یک جمع دانشگاهی بودم...عده زیادی در مورد نامه شما سخن می گفتند...100 درصد افراد حاضر در این نشست معتقد بودند یادداشت شما توهین آمیز،هتاکانه،تخریبی و کاملا غیرمنصفانه بود...شرق استانی هم در جمعشان بود....استاد گرانقدر،عزیز بزرگوار...شما نظر خودتان را دادید و من هم در ذیل یادداشتتان نظر خود را نوشتم...ندیدید که اطرافیان و دوستانتان با نامهای مستعار چگونه به توهین پرداختند؟؟!!
                                                              آقای اسلامی، تو رو خدا تاریخ بنویسید...از شما خواهش می کنم...کسانی که شما را تشویق به نوشتن در رسانه می کنند والله خیرخواه شما نیستند...
                                                              شما در نامه تان با ادبیاتی قلم زدید که هیچ سنخیتی با نگاه مهندس حجتی نیا ندارد و به اشتباه فکر می کنید که حرفتان با ایشان مشترک است...
                                                              قاسم احمدی لاشکی 2 بار رای شورای شهر آورده و الان هم نماینده است...4 سال دیگر هم نماینده نشود باز اهل فرهنگ، کار دانشگاهی و قلم است و سرباز وظیفه شناس این نظام...همان حاج قاسم که در نوجوانی به جبهه رفت...در جوانی شورای شهر شد و در فرمانداری چکمه پوش در روستاها و بین مردم می رفت...
                                                              قاسم احمدی به پست و میز نیازی ندارد...او معلم است...شغلش شغل انبیاست...
                                                              آقای اسلامی،چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید...یکبار دیگر نامه ای را که نوشتید با انصاف بخوانید...همان حسین اسلامی باش که بارها از شما در محافل فرهنگی و هنری به نیکی یاد کردم...
                                                              حاج حسین آقا...در بین همشهریانتان من و شما دوستان مشترکی داریم...خیلی ها در همکلامی به من گفتند که نامه شما احساسی بود...
                                                              چندی پیش از یکی از مدیران کل که در غرب استان بود سوال کردم عصر چالوس تشریف دارید؟ گفت: نه، میرم مازندران...خندیدم...گفتم مگر اینجا افغانستان است؟خیلی از مدیران ارشد استان به غرب استان محلی برای تفریح نگاه می کنند که حالا یه سر بریم غرب استان تنوعی میشه برامون...
                                                              در پایان
                                                              از درد گفتن و از درد شنیدن با مردم بی درد نمی دانی چه دردی است؟؟؟

                                                              • رضا از تنکابنپاسخ به این دیدگاه 2 1
                                                                شنبه 7 بهمن 1391-0:0

                                                                آقای دکتر اسلامی سلام، چرا به کامنت شهروند دردمند تنکابنی و کامنت پورآهنگر پاسخ نمی دهید؟! نکنه برایتان مقرون به صرفه نیست!!! ما منتظر پاسخ شما استاد عزیز به این دو کامنت هستیم. البته اگر پاسخی داشته باشید!

                                                                • شنبه 7 بهمن 1391-0:0

                                                                  برادر عزیز جناب آقای اسلامی این همه سردار حجتی نیا از پیشینه این طرح برای شما گفتند اون وقت شما باز هی میگی یک نماینده یک نماینده. انگار که مثلا اگه احمدی نبود مردم این خواسته رو نداشتند! نه عزیز من، نه. سال 58 احمدی کجا بود؟! احمدی الآن فقط داره وظیفه ذاتیشو انجام میده. استاد عزیز استانی شدن غرب مازندران فقط و فقط به مردم غرب استان ارتباط دارد و لا غیر! اگر اکثریت مردم غرب استان مخالف باشند نباید انجام شود اما حالا که این خواسته تا این حد بین مردم فراگیر شده باید به خواستشان تن داده شود. آقای اسلامی شما چرا اصرار دارید که تنکابن و رامسر را به زور به مازندران خودتان بچسبانید آن هم در شرایطی که هیچ سنخیتی با مازندران شما و علی الخصوص شرق استان ندارند. آقای اسلامی کامنت آقای پورآهنگر را بخوانید: آیا حاضرید مرکز استان به غرب استان که شما آن را قلب استان می نامید انتقال یابد؟ آقای اسلامی شما بهتر است به همان مرکز ساری شناسی خود برسید و تصمیم گیری در این باره را به مردم غرب استان واگذار کنید.

                                                                  • هم استانيپاسخ به این دیدگاه 2 1
                                                                    شنبه 7 بهمن 1391-0:0

                                                                    درود بر دكتر اسلامي! همه‌ي گفتني‌ها را گفتيد. در خانه اگر كس است يك حرف بس است.

                                                                    • غریب مازندرانپاسخ به این دیدگاه 3 1
                                                                      شنبه 7 بهمن 1391-0:0

                                                                      ما فقط میخواهیم از استان بابل و ساری جدا شویم و از زیر سایه آنها خارج شویم . . گناه که نکردیم

                                                                      • حسین اسلامی سارویپاسخ به این دیدگاه 1 2
                                                                        شنبه 7 بهمن 1391-0:0


                                                                        هم ولایتی عزیزم جناب جمشید حجتی نیا
                                                                        حرف دل مرا زدی،راست گفتی،از اینکه عصبی شدم و از اینکه با استان سازی دارند سر نخ را گم میکنند رنج میبرم.از اینکه یک نماینده بجای علت با معلول بازی کند و مردم را به جان هم بیاندازد رنج میبرم ،از اینکه تهران و سمنان به مازندران تجاوز کرده اند رنج میبرم،از اینکه با گلستان سازی چندان گلی بر سر مردم شرق مازندران نزدند رنج میبرم،از اینکه به غرب مازندران هم نرسیدند رنج میبرم من به ریشه ی این گرفتاریها توجه دادم که از دلارهای هفت تومانی مابیابانهای اراک و چاه بهار و ... را آباد کردید.حالا شهر داری این شهر ها از عوارض این صنایع دارند کار میکنند.اما در مازندران چه شد؟
                                                                        آیا شما از اینکه تمام صنعت گردشگری ما شد ویلا داریم رنج نمی برید؟از کشاورزی ما چی؟حالا به ما کارخانه سیمان میدهند !!!! آیا شما میدانید که این استان سازی ها در آینده دور چه بلایی سر مردم خواهد آورد؟آیا شما میدانید که با قطعه قطعه کردن استانها تفرقه و تمایلات خانمان بر انداز قومی گری چه بر سر ایران خواهد آورد؟
                                                                        من شواهد زیادی هم در داخل و هم در خارج دارم،من هم مثل تمام مردم ایران آرزو دارم که خاش و سراوان هم آباد تر بشوند،من هم مثل تمام مردم مازندران آرزوی سعادت و خوشبختی و آبادانی بیشتر غرب مازندران را دارم.من به دولت میتازم که ضعف خودشان را با تفرقه در بین مردم نپوشانند.
                                                                        شما میدانید که نمایندگان ما به نمایندگی دوره ی بعدی خودشان بیشتر فکر میکنند، اجازه بدهید که بیشتر وارد این قضیه نشوم،شما نمیبینید که با گلستان سازی چه فرقی کرد؟با ما بیشتر دوست شدند؟چهار نفر پست و مقام بالاتر گرفتند. من هم حرف شما را زدم،آنهم با شیوه ی دیگر حالا هم به لطف خدا این چراغ روشن شد. مقاله من که به نفع غرب مازندران شد. تمام حرف من این است که درد را درمان کنیم،علت درد را پیدا کنیم،مردم را بازی ندهیم به مسولین توجه بدهیم که بیشتر به فکر منطقه باشند. توانایی های مردم عزیز در غرب مازندران در جدا شدن نیست، توانایی های مردم غرب مازندران در این است که هم غرب مازندران را و هم دیگر مناطق مازندران را آباد تر کنند.عامل وحدت و پیشرفت و عزت و سر بلندی مازندران و ایران شوند. از قلم نازنین شما هم سپاسگزارم. امثال شما را در غرب مازندران داریم که طاقت جدایی نداریم،هر کجا میروید ما را هم با خود ببرید. به خدا قسم ساری و تنکابن و رامسر و گلوگاه و... برایم فرقی ندارد. من مازندرانی هستم.

                                                                        • رضا از قائمشهرپاسخ به این دیدگاه 2 1
                                                                          شنبه 7 بهمن 1391-0:0

                                                                          مورخ مازندرانی! به جای انتشار حرف های احساسی و شعاری با سیر و سیاحت در غرب مازندران و نگاه به زندگی مردم با عقلانیت و تفکر به مردم غرب مازندران بنگرید! احسنت جناب حجتی نیا

                                                                          • شنبه 7 بهمن 1391-0:0

                                                                            درود بر مردان همیشه اگاه تاریخ . اقای حجتی نیا !!!!!!! اول اینکه: مطالعه تاریخی شما باید بیشتر شو دوما :بنده حاضرم شمارا به بخش دودانگه که در 50کیلومتری جنوب ساری قرار دارد ببرم بعد قضاوت کنید مرزن اباد .اشکور و.....ابادتر است یا این منطقه سوم اینکه شما وکسانی که قلم میزنید لازمه اش اینه که احساسی و مغرضانه نباید بنویسیم

                                                                            • حامی حجتی نیاپاسخ به این دیدگاه 2 0
                                                                              شنبه 7 بهمن 1391-0:0

                                                                              درود بر سردار عزیزمان جناب مهندس جمشید حجتی نیا

                                                                              • شنبه 7 بهمن 1391-0:0

                                                                                ما نمي خواهيم با گالش ها در يك استان باشيم.خواهش مي كنم تنكابن و رامسر را از مازندران جدا كنيد و به استان گيلان يا گالش بفرستد.ضمنا انزمان كه امل و چالوس و ساري و گرگان بود رشت و خيلي از شهرها هنوز تاسيس نشده بودند.اصالت و قدمت اين شهرها خيلي بالاست.ضمنا ويكي پديا سنديتي ندارد و هرشخصي مي تواند مقاله اش را در ويكي پديا بگذارد.

                                                                                • مازند نومه توجه کند !پاسخ به این دیدگاه 0 2
                                                                                  شنبه 7 بهمن 1391-0:0

                                                                                  درج واژه های رکیک توهین آمیز نسبت به هر کس و به هر مقامی درست نیست . این کار فضایی را که با زحمت بسیار برای گفت و گوی مردم گشوده اید بکلی بی اعتبار می کند . برای نمونه به اظهارات جناب « سوادکوهی » در همین جا توجه کنید . این گونه گفتار تمایل بسیاری را برای مشارکت در بحث از بین می برد . با تشکر

                                                                                  • سوادکوهی پاسخ به این دیدگاه 1 0
                                                                                    شنبه 7 بهمن 1391-0:0



                                                                                    بالاخره یه مرد پیدا شد تا از تمامیت ارضی مازندران دفاع کنه . آقای اسلامی مردم با تواند . بنویس تا مسئولان بی عرضه استان بیدار شوند . ما را از آنان خیری نیست مگر اینکه نخبگانی مثل شما بنویسند .




                                                                                    • شنبه 7 بهمن 1391-0:0

                                                                                      دوستان عزیز غرب مازندران به هوش باشید که این یک توطئه ای بیش نیست نمایندگانی که توانایی محقق کردن قول هایشان در زمان تبلیغات انتخاباتی را ندارند حال برای ما "حاجی یک کلام"شدند که ای دولت بیکار ننشین ما استان تازه می خواهیم آیا رفع مشکل غرب استان که البته به نظر من شرق استان بیشتر مشکل و معظل دارد با جدا شدن قابل حل است؟ خوب به جای حرف های تفرقه افکنانه ،بنشینید و فکر کنید که چطور غرب مازندران را از این حالی که هست بهتر بکنیم چرا صورت مساله رو پاک می کنید

                                                                                      • شنبه 7 بهمن 1391-0:0



                                                                                        فعلاً که دارید با زور مازندران را تجزیه می کنید، مجلس رفتن با قیمت پاره پاره کردن ملّت ها خیلی گران است. این یک معلول است. علّت نیست. آقای محترم ما مشکل کهنه و بیماری بسیار قدیمی در امور اداری داریم. در کجای دنیا و کجای تاریخ شما دیدید یا خواندید که هر روز استان سازی کنند که پیشرفت کنند. ما هیچ کاری دیگری برای رفاه مردم نداریم جز استان سازی!این چه بی فرهنگی است که اجازه بدهیم استاندار یا یک نماینده مجلس برای سر پوش گذاشتن روی ضعف و نارسائی و گرم کردن تنور ........ هر روز استان سازی کنیم و با تفرقه انداختن دو روز بیشتر استاندار و وکیل مجلس باشیم؟ این چه درد بی درمانی است که ما را گرفتار کرده است تا عملاً بفهمیم که مشکل ما در مازندران با استان سازی حل نمی شود. حالا بندر گز و کردکوی و علی آباد و گنبد و ... در استان گلستان بهشت شدند؟ پس چرا هنوز یک باران تند، نصف استان گلستان را با خودش می برد؟ بندر ترکمن و آق قلا بهشت شد؟ گلستان شد؟




                                                                                        • تنکابن گیلانپاسخ به این دیدگاه 2 0
                                                                                          شنبه 7 بهمن 1391-0:0

                                                                                          دوستان عزیز به خودتان زحمت داده و سری به ویکی پدیا زده و به لینک زیر بروید http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DB%8C%D9%86%D9%87_%D8%AA%D9%82%D8%B3%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%AA_%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%DB%8C_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 تا با استانهای 10 گانه ایران در سال 1316 آشنا شده و متوجه شوید که تنکابن، رشت و 4 شهرستان دیگر جزو استان اول ایران به مرکزیت رشت بودند و ساری، گرگان و 4 شهرستان دیگر نیز جزو استان دوم ایران بودند!!! فکر نمی کنم که در سندیت ویکی پدیا نیز بتوانید شبهه وارد نمائید!

                                                                                          جهت دسترسی سریع به استانهای ده گانه ایران به لینک بالا رجوع و یا جمله ( پیشینه تقسیمات کشوری ایران ) را در گوگل سرچ نمائید!

                                                                                          • پوراهنگرپاسخ به این دیدگاه 2 1
                                                                                            شنبه 7 بهمن 1391-0:0

                                                                                            بنده یک پیشنهاد دارم که اگر انجام بشود مازندران به قول اقای اسلامی تجزیه هم نمیشه و دغدغه ایشان هم حل میشه و ما غرب مازندرانی ها هم خوشحال میشیم و اون اینه که مرکز استان از ساری به تنکابن تغییر پیدا کنه و جابه جا بشه !.نظر شما چیه اقای دکتر ؟ اگه موافقی کتابچه رو اصلاح کنن!!

                                                                                            • جمعه 6 بهمن 1391-0:0

                                                                                              احسنت بر آقای حجتی نیا

                                                                                              • مرتضی از نور پاسخ به این دیدگاه 2 3
                                                                                                جمعه 6 بهمن 1391-0:0

                                                                                                احسنت.ظاهرا تمام مازندران در بابل .امل و ساری خلاصه شده است و اقای اسلامی تحت همین تفکر چنین متنِی را نوشته و قلم فرسایی نموده...


                                                                                                ©2013 APG.ir