نشاني اين مجمع كجاست و شماره تماس آن چيست؟

مگر مازندران شوراي استان ندارد كه آقايان نماينده ها خود را جداي از آنان مي دانند و ساختمان جدايي پيش بيني مي كنند و بر هزينه بيت المال مي افزايند؟

نماينده نبايد در واگذاري ميز مقام از خانواده وبستگان درجه يك استفاده كندولي اقاي نياز از اين اصل مبرا است چون اگر اينطوري باشد اقاي نماينده بايد كارش راتعطيل كنند ..مسئول دفتر دربابل وتهران وساري هيچ نسبتي باايشان ندارند اصلا حاجي انها نمي شناسد

1-غلط انداز بالشخصه حساسیتی نسبت به اقدام ایجاد دفتر مرکزی مجمع نمایندگان استان ندارد و مثبت یا بی تاثیر بودنش را به عملکرد و آینده آن وابسته می داند.

2- حدس و گمان بر روی سطح و تشکیلات و محل تولد و تحصیل و شغل و کار غلط انداز جهت نسبت دادن آن به این و آن عبث و بیهوده است و بهتر است بر روی محتوی و اصل حرف غلط انداز فکر شود.

3- احساس من یک احساس من در آوردی کشک و بی سابقه نیست و در ادارات مختلف نشان داده شده که هر جا پای برادران بابلی باز شد دیگران را یکسره به محاق فرو بردند و بخصوص ساروی ها را از دور خارج کردند.

4- با این احساس برخی حتماً فکر می کنند غلط انداز ساروی است و آدرس های حدیدی در ذهنشان می آید ولی افتخاراً عرض می شود غلط انداز سوادکوهی الاصل ساکن ساری است و به سوادکوه با تمام وجود عشق می ورزد و بدان افتخار می کند.

5- از اینکه غلط انداز باعث توهم و گمان برای شخصیت ها و کسان دیگری می شود از همه عزیزان عذرخواه هستم و امیدوارم آسیبی از این ناحیه به آنان وارد نشود.

6- با تمام این حرف ها برای کلیه نمایندگان و مجمعشان آرزوی موفقیت می نمایم.

بابل ساری عزیز مطالب قابل تاملی مطرح نمودند که باید تقدیر نمود واقعا مجمع نمایندگان فعلی و استاندار فعلی همگی حاکم هستند و به اندازه کافی می توانند امکانات بگیرند ولی تشکل مثلا مجمع نمایندگان ادوار مازندران با ثبت قانونی کاری بسیار زیبا و استفاده از همه نمایندگان ادوار استان میتوانست همگرایی را مژده دهد. این کارهای عبث بیشتر برای شرکتهای دولتی پردرامد قابل استفاده است نه برای نماینده که بدلیل انتظارات بجا ونابجای مردم و شهروندان که دستشان به جایی نمی رسد و تنها مامنشان نماینده مجلس است دیگر وقتی برای اینگونه اقدامات نمی ماند. بهتر است از این فرصت استفاده بهتر شود

ســـــلام

با جناب غلط انداز صد در صد موافقم.

ضمن تشكر از جناب غلط انداز خواستم خدمتشان عرض كنم:

1) "كسي كه خوابه رو ميشه از خواب بيدار كرد ولي كسي كه خودش رو بخواب زده هرگز"

2)شما رو به ضديت با بابلي ها متهم كرده اند! از قديم گفته اند: " عطر آن است كه ببويد نه آنكه عطار بگويد."

3) خيلي ساده با يك تحقيق ميداني مي توان نظر مردم شهرهاي مختلف استان و حتي خارج از استان را در مورد ساروي ها و بابلي ها جويا شده و سپس قضاوت كرد. براي بعضي ها حقيقت تلخ است.

4) بنده طولاني بودن كامنت هاي شما را اصلا ضعف نمي بينم بلكه آن را نقطه ي قوت مي بينم. چون كاملا موضوع تحليل و بررسي شده و حق مطلب اداء مي شود.

5)جامعه به افرادي مانند شما نياز دارد تا با قدرت بيشتر در مسير سازندگي گام بردارد.

همیجوری در اینترنت می گشتم این پایگاه خبری را باز کردم. به عنوان یک مازندرانی از افتتاح دفتر مجمع نمایندگان استان خوشحال شدم . بدون در نظر گرفتن هر خط و جناح و با هر تفکری کار زیباییست. نمی دانم این غلط انداز شخص حقوقی یا موسسه یا سازمان یا نام وبلاگ و نام مستعار است . اما با خواندن مطالب دوازه ماده ای اش مطمئنم آدم مقرض و منفی گراست.

سوال اصلي اين است كه نمايندگان استان در سال چند بار فرصت مي كنند كه همگي در يكروزو و ساعت در مركز استان دور هم جمع شوند از اينكه در جلسه افتتاحيه دفترشان نصفشان نبودند مي توان به همگرايي هم پي برد اگر بنا بود دفتر براي مجمع نمايندگان ايجاد شود بايد در تهران و داخل مجلس بود و تنها زماني كه همه اعضاي مجمع مي توانند كنار هم بنشيند پس از جلسات علني است وگرنه اين نوع اقدامات در جهت بي خاصيت نمودن وظيفه نمايندگي است. يك نماينده مجلس در مجلس شوراي اسلامي معنا دارد و قانون برايشان مشخص كرده كه چه كارهايي بايد انجام بدهند اي كاش استاندار و نمايندگان به جاي اين نوشابه بازكردن ها كمي هم تلاش مي كردند تا تشكلهاي جوانان شكل بگيرد چند جزب و گروه قانوني از اين امكانات استفاده نمايند. اگر از استاندار تحقيق و تفحص مي شود با اين مكان و كمي هم احتمالا امكانات منتفي مي شود و استان به تعامل و همگرايي مي رسد. اين نشانه يك اصل در مديريت است به نام اصل پاركينسون كه مديران دوست دارند تعداد بيشتري افراد را تحت امر خود داشته باشند و بايد با كارهاي بي جا از جمله اين دفتر حوزه نفوذ را در تعداد آدمهاي دور وبر و فرمان بر گسترش دهند. نكته اينجاست مجلس به فرموده مقام معظم رهبري بايد الگوي مديريتي سايرين باشد مطلبي كه ايشان در سخناني كه در ابتداي شكل گيري اين دوره در مورد امكاناتي كه قرار بود به نمايندگان داده شود مطرح نمودند البته به عنوان توصيه. حالا بايد ديد هزينه اينگونه فعاليتها از كجا پرداخت مي گردد آيا نمايندگان ما اجازه مي دهند كه ريالي خارج از برنامه هزينه شود و مي خواهند كه نظارت نمايند كه آيا قانون اجرا مي شود و بودجه درست هزينه مي شود. اينكه در آخر سال يك هزينه اي به استان تحميل نمودن مي تواند نظارت را بدنبال داشته باشد. اي بابا زياد بگيم خوب نيست اصلا به ما چه شايد اين درسته و عقل و منطق اشتباه مي گن

1- گدایی پست و مقام حتی از برادر کار غلط انداز نیست

2- مصداق ذهنیت زد و بند بازی نسبت دادن عین صفت به غلط انداز منتقد است.

3- نقد هیچ ربطی به ارادت و حسادت ندارد

4- طولانی بودن کامنت ها جزء ضعف های اساسی غلط انداز است و توصیه می شود متن های غلط اندازانه خوانده نشود.

این جناب غلط انداز همیشه کامنت هاش بیشتر از متن اصلی است..

کامنت های طولانی مثل متن های طولانی نشریات که حوصله خواننده رو سر میبره.

خواننده جان ول هاکن نل ته وسه باوم این غلط انداز کی هسه. ولی حسود ونه اتا دیگه نومه

این غلط انداز ساروی همیشه در برابر بابلی ها موضع میگیرد.اگر نیازها ساروی بودن او برای شان سینه هم میزد!!خودش معلوم نیست چه کاره هست یا اینکه قبلا میزی داشت که از او گرفته اند و حالا منتقد شده است!مطالبش هم بقول ما درشور زیاد داره.حال که یکی آمده دارد کار میکند چرا باید موضع انفعالی و منتقدانه گرفت؟چه اشکال دارد که مثلا همین ایرج نیاز که توانایی هایی دارد بیاید در ساری کار کند؟حالا باشد برادر نماینده.اگر برادر غلط انداز کاره ای بود و شما را به منصبی می رساند و اگر شما توانایی وشایستگی اش را داشتید بد بود؟بد انجاست که طرف ناتوان باشد و با رانت برادر و دوست وفامیل سمتی بگیرد.کمی دید خود را بازتر کن اقای استاد غلط انداز

همه حرف این است که کارها با صداقت و برای مردم انجام شود نه برای عده ای خاص و فامیل بازی و تبارگرایی و رانت خواری و زد و بند. حرف این است که به حق عمل شود و برنامه های جهت دار و طراحی شده و توطئه گرانه اجرا نباشد و نخواهیم کلاه سر خلق الله بگذاریم.

به نظر می رسد دوستی که به نام خبرنگار و همکار دانشگاهی کامنت گذاشته یکنفر هستند و در دو احتمال دارد شخص مورد انتقاد را هم شامل شوند.

اطلاعات غلط علط انداز نشان می دهد که همه سوابق در رزومه مورد نظر موجود بوده و گسست آن به دلایل تغییر در ریاست دانشگاه و سایر اماکن بوده است. به هر حال تا اینجای کار قابل سرزنش نیست و هر کسی حق دارد برای رشد خود تلاش کند منتهی از مسیر صحیح و در رقابت درست با دیگران. غلط انداز می داند که ریاست دانشگاهها با چه زد و بندهای پشت صحنه ای نصیب افراد می شود و چه توصیه هایی با تراشیدن چه رابطه هایی در پشت صحنه منجر به نتیجه ای به نام رئیس دانشگاه برای یک نفر می شود.

همین رئیس دانشگاه وقتی که بر سر کار نشست از افراد قبلی انتقام کشی کرده و یکی یکی آنهایی را که در جریان مدیریت خود همراه نمی بیند و برایش کمر خم و راست نمی کنند و احتمالاً نقد و انتقادی را به مدیریت و انتخاب هایش مطرح می کند از هر راه ممکن مسیر انتقام کشی را باز کرده و منتقد را منزوی می سازد. شاید ایرج ما هم دچار این مسیر بداخلاقی مدیریتی در دانشگاه محل خدمت خود شده است و از این بابت برای مدیری که نمی تواند با چنین نیروی توانمندی سازگاری نماید باید تاسف خورد.

منتهی حرف غلط اندازانه ما این است که این موقعیت ها را باید برای دیگران هم خواست و فکر نشود بر روی کره خاکی فقط یک نفر پیدا می شود که می تواند همه این کارها را انجام دهد.

تازه خطر اصلی در این قبضه کردن مسئولیت ها خلاصه نمی شود. خطر در کلاه های آینده است که بر سر مردم سایر شهرستان ها گذاشته می شود و با پیگیری پنهانی طرح هایی نظیر کلانشهر بابل با همکاری قدرت های همشهری در استانداری و وزارتخانه های مختلف و اعمال نفوذ برای رسیدن به مقصود در فکر ضربه زدن به مرکز استان و مردم سایر شهرستان ها بر بیایند و آنچنان زیر درخت را ببرند که سر آن خبر نداشته باشد.

سال ها بود که مجمع نداشتیم ، سال ها بود که زبان زد بودیم در زیراب زدن و بد هم گفتن ، سی سال بیشتر از انقلاب گذشته و همواره در پی جا انداختن حق به نام خود بودیم ، عادت کرده ایم برای اثبات حقانیت خود دیگران را تخریب کرده و حق نمایی کنیم ، و... . اما اگر کسی ( به هر دلیلی ) کار مثبتی کرد نمی دانیم که باید قدر دان باشیم . نمی دانیم که باید حمایت کنیم . نمدانیم که باید مشارکت کرده و اصلاح نماییم و نمی دانیم که ... .

خواهش دارم که بیایید کار مثبت را قدردان باشیم که مشکل بزرگ جمع ما مازنی ها عدم کارکرد گروهی و عدم تحمل یکدیگر و... است .

غلط انداز خدا تره چنده حسود هاکرده وچه؟

بی خیال بواش بل وشون شه کار هاکنن

با توجه به ترکیب حضار در ردیف اول صندلی ها بنده نکته قابل عرضی ندارم و ...

ظاهرا اطلاعات غلط انداز درباره آقای ایرج نیازآذری بروز نیست چراکه ایشان ازبهمن 87 تاکنون کارشناس ارشد بودجه و تشکیلات دانشگاه مازندران است و سمتی در روابط عمومی ندارد. ازطرفی آقای نیاز از تیرماه 90 همکاری خود با هفته نامه پیام کشاورز قطع کرد. همچنین تا آنجا که من اطلاع دارم وی هیچگاه عضو خانه کشاورز نبوده و معلوم نیست جناب غلط انداز چنین اطلاعات نادرستی را از کجا سرهم نموده . جناب غلط انداز بهتر است بجای اختلاف افکنی اطلاعات خود را کامل کند. خانه مطبوعات هم مدیر اجرایی و کارمند دارد و ریاست هیات مدیره شغل حساب نمی شه .

انتصاب آقای ایرج نیازآذری فرصت خوبی برای اهالی رسانه هست . ایشان نیروی کاربلد و خوش فکری می باشد . جناب غلط انداز بجای به سخره گرفتن و حواشی درست کردن و اختلاف افکنی اگر هنر دارد کمک کند تا این نهال نوپا شکل بگیرد.

امیدوارم این تشکل برای توسعه استان مفید فایده باشد

معلوم است که آقای نیاز آذری نماینده ی فعالی است .اول هم از نیاز قوم و خویش های خود شروع کرده است .

به نام اسلام و استان و به کام ؟؟؟

خدا از سر تقصیرات ما بگذرد انشاالله.

1- مشکل اصلی استان حتماً کمبود این تشکل بوده که می تواند شق القمر کند

2- ایرج نیاز آذری برای تمام کارها و مسئولیت ها مناسب است چون برادر نماینده ای است که فعلاً رئیس مجمع نمایندگان استان است

3- چند شغله بودن برای ایرج نیاز آذری معنی ندارد، یعنی همزمان روابط عمومی دانشگاه مازندران، رئیس خانه مطبوعات استان، عضو موثر خانه کشاورز، سردبیر هفته نامه خانه کشاورز، سردبیر سایت مجازی سلام مازندران، نویسنده مسئول وبلاگ و مسئول دفتر استانی مجمع نمایندگان.

3- شما را به خدا یک چند تا پست نان و آبدار دیگر هم به ایشان بدهید تا بلکه قانع شود.

4- از صبح فردا بابلی ها مثل مور و ملخ توی دفتر مجمع لانه می کنند و هر کدام به فکر دریافت پروژه ای و یا طرحی نان و آب دار خواهند بود و به دور و بری ها هم خوب سرویس خواهند داد و خیلی ها را هم خواهند خرید.

5- نمایندگان سایر شهرستان ها ببینند و حسرت بخورند که نماینده بابل چقدر به برادرش اهمیت می دهد و آقای استاندار هم خوش خیال که این مجمع فقط کارکرد استانی دارد. از صبح فردا کارکرد بایلی آن به وضوح مشخص خواهد شد.

6- به عنوان غلط انداز پیشنهاد می کنم اولین طرحی که پیگیری می شود، طرح کلانشهر بابل باشد تا با همکاری معاون انگیزه دار و سابقه دار استاندار و ایرج نساز آذری این پروژه به سرانجام برسد.

7- پروژه بزرگ دیگر هم انتقال مرکز استان به بابل باشد تا کلانشهر بودن به بابل بیاید.

8- پروژه دیگر هم جدایی غرب استان به عنوان استان جدید باشد که کاملاً با منافع استان همخوانی دارد.

9- پروژه بعدی تعیین استاندار جدید بابلی و جا انداختن آن برای تسهیل در رسیدن به مقاصد فوق

10- پروژه بعدی الحاق قائمشهر و بابلسر و کیاکلا و بهنمیر و جویبار به بابل برای تحقق مرکزیت استان و کلانشهر بابل

11- ملاحظه می فرمائید که مجمع خیلی کارها دارد که باید انجام دهد و تازه ایجاد فرودگاه اختصاصی برای شهرستان بابل، ایجاد خط مترو تهران به بابل، انتقال مرکز تعدادی از سازمان ها و ادارات کل و بانک ها به بابل، تخلیه سریع استانداری و استقرار معاونین در بابل، و ... همه از پروژه هایی هستند که ایرج مسئولیت پیگیری آن ها را بر عهده دارد.

12- موفق باشید و لا اقل برای ما که آب نداشته باشد برای شما نان داشته باشد.