تعداد بازدید: 5992

توصیه به دیگران 120

شنبه 19 اسفند 1391-23:1

سوادکوهیان را چه می شود؟

شاید هم دوستان زیرابی به این می اندیشند که سوادکوه جنوبی و سوادکوه شمالی مثل کره شمالی و کره جنوبی متولد بشود، آخر دو سوادکوه یعنی تکثیر سوادکوه! شاید هم دوستان پل سفیدی ما، دل به این خوش کرده اند به هرحال به این ترفند بچه زرنگ تهران می شوند و کسی دیگر آنان را شمالی نمی نامد!


مازندنومه؛یادداشت مهمان،امین امیری،عضوهیئت مدیره انجمن سوادکوه شناسی:سر نهفته در دریای مه، پا گرفته در جنگل ابر، جان یله کرده در هوای درخت و تن داده به شکوه کوه ؛ سوادکوه دیرنده دیار یار پیداست.


ای سوادکوه!گفته بودم که« می سازیمت ای دیار کهن،چنان ساختنی که رشک پایتخت های جهان باشی»؛اما با این درد چه کنم که آویختگان بر دامن قدرت،  تو را نیز آویزه ای می خواهند که در نقشه ی جغرافیا از آستین پایتخت به آستان مازندران چنگ آویخته باشد: تو را که گردن آویز پیکر زمردین مازندرانی.

 گفته بودم: «فراخی ات اگرچه در محاصره  کوه و جنگل تنگجایی می نماید؛ چنانت می سازیم که همه ی دل های فراخ جهان در تو جای بگیرد»؛ اما با این درد چه کنم که تنگجایی ات، تنگ نظری کاسبکارانی را سبب شده است که بر گذشته ی تاریخ ساز این مرز و بوم چشم بسته اند و رضا به ثمن بخس داده اند و  آب و ملک پدران را به برخی از روبه صفتان پایتخت نشینی واگذاشته اند که ازاین بیشه ی شیرخیز عشرتکده ای برای پنجشنبه ها و جمعه های شان فراهم کرده اند.

 گفته بودم:«  حالا که تو را چنان که باید شناخته ایم دست از تو نمی کشیم که زلال ترین  آسمان جهان دست بر سرت می کشد و کوه ها در برابرت دست بر سینه ایستاده اند و درختان در باد برای تو دست تکان می دهند و ابرها دست بردار از سرت نیستند و رودخانه با تو دست در آغوش است و مه با چکاد روستاهای بلندت دست دارد و باران چکه چکه در جشن شکوفاییت  دست می زند»؛ اما با این درد چه کنم که هنوز تو را نشناخته ایم و دست از تو کشیده ایم و آسمان و کوه ودرخت و ابر و مه و بارانت را حراج کرده ایم و ترجیح داده ایم که من باشیم و ما نه؛ پل سفیدی و زیرابی باشیم اما سوادکوهی نه و راضی شده ایم که نام سوادکوه در تاریخ گم شود تا پل سفید و زیراب پیدا شوند و به چشم بیایند .

 شاید هم دوستان زیرابی به این می اندیشند که سوادکوه جنوبی و سوادکوه شمالی مثل کره شمالی و کره جنوبی متولد بشود، آخر دو سوادکوه یعنی تکثیر سوادکوه! شاید هم دوستان پل سفیدی ما، دل به این خوش کرده اند به هرحال به این ترفند بچه زرنگ تهران می شوند و کسی دیگر آنان را شمالی نمی نامد!


گفته بودم:« با همین دست ها می سازیمت بی دغدغه ی  دست انداز  دستپاچگی ،  دستاویز دست تنگی  ، دستبرد دست کمی، دست درازی دست کوتاهی.  بر رغم این دست ها می سازیمت»؛اما با این درد چه کنم که درست دستکاری همین دست ها سرانجام کار دستت داده است. دست پاچگان قدرت تنگدستی تو را بهانه و دست دراز کرده اند تا به بهای دست اندازی و دست کاری در طول و عرض جغرافیایی تو دست کم  کارخود را در تاریخ سوادکوه به چشم بنمایانند و سری در میان سرها دربیاورند!

با این درد چه کنم که کسانی به نام مردم و به کام خود تصمیم می گیرند و به جای مصالح مردم و مرزو بوم خود به مقام و منصب حکومتی چشم دوخته اند و به جای منفعت عام به  منافع تجاری و اقتصادی یک عده قلیل تاجر مآب می اندیشند و بس: فلان آقا می خواهد  لقب نمایندگی را پیش وپس اسم خود یدک بکشد، با خروار خروار شعار مثل پیله وران بالا محله و پایین محله سوادکوه  را درمی نوردد اما در پایان لقب گندم نمای جوفروش را برازنده است وبس!

  فلان آقا می خواهد بخشدار یا فرماندار شود یا بماند، سوادکوه باید تجزیه شود تا این امر مهم دست دهد! فلان آقا یا خانم  می خواهد شورای شهر ابدالدهر باشد اما بالاتر از ابروی خود را نمی بیند. و فلان وفلان و فلان هم همین طور خیالی در سر می پرورند، پس سوادکوه باید تاوان پس دهد!


با این درد چه کنم که دانشگاه معتبر شهید بهشتی پردیس،(پارک علمی تحقیقاتی زیراب)که باخون دل خوردن های آن پیرفرزانه همراه بوده ، ده سال چشم به راه حمایت است تا ایده کلانش پیاده شود،اما دریغ از حامیان شهر!راستی با خود اندیشیده ایم اگراین مرکز علمی درآمل،بابل،ساری و...بود از چه اقبالی برخوردارمی شد؟!


با این درد چه کنم که در افواه عمومی به داشته های خود: دکتر داریوش گوران ،دکتر رمضان بخشیان و دکترهرمیداس و... می بالیم ،اما همتی ازسوی خودمان نشان ندادیم که فضایی فراهم کنیم تا فعالیت های شان را گهگاهی در زادگاه شان انجام دهند!


 بااین درد چه کنم بر از دست داده های خود از جمله زنده نام حبیب الله بدیعی کمان دار زرین دست و نوازنده شیرین پنجه ویلن که ترنم ترانه های گل های آن به بلندای کوه الوات استوار و جاویداست می نالیم  اما متاسفانه درشهرخود غریب مانده و مسئولان شهری از نامگذاری کوچه و خیابانی در زادگاهش به نام او بیم وهراس دارند.

 با این درد چه کنم که تنها بیمارستان سوادکوه سالهاست که خود به بیماری مزمن توسعه نیافتگی دچار است و سرکنگبینی را می ماند که بر صفرا می افزاید! یا جاده محورسوادکوه که جزقتلگاه نمی توان چیز دیگری نامید،بلاتکلیف در دست پیمانکاران است،یا البرزمرکزی که روزی 7هزارنفر در آن مشغول به کاربودند،اکنون به چه روزی افتاده است؟!

هنوز بر سر زبان هاست که از استان همجوار برای فروش نمک،گچ و...به سوادکوه می آمدند،اما امروزفرزندان ما... کاش دوستان ماگستره دیدشان را فراتر برده ،به جای زیراب و پل سفید کردن و تانوک بینی خود را دیدن تدابیر بهتری اندیشه می کردند. بگذریم.اما ای خواجه درد بی شمار هست،ولیکن طبیب نیست !

با این درد چه کنم که مفهوم کلان اندیشی و کلان نگری هنوز برای خرد و کلان بزرگان ما جا نیفتاده است. آیا اگر عضو شورای شهر زیراب ضمن آن که به منافع زیراب می اندیشد،به فکر منافع پل سفید هم باشد و عمران و آبادانی پل سفید را عمران و آبادانی زیراب بداند خبط و خطا کرده است؟

فاصله چندکیلومتری پل سفید و زیراب که با گسترش بالازیراب و آزادمهر از میان برداشته می شود این قدر تعیین کننده است؟

خیلی ازپروژه های علمی و عمرانی و...در آلاشت،شیرگاه و زیراب و پل سفید نیمه کاره مانده است، ولی دوستان ما به جای کمک به همدیگر در پیشبرد آن،به دنبال بازی های کودکانه  یعنی( تفکیک شهرستان سوادکوه ) هستند.

چرا شبه جزیره ای فکر می کنید و زیراب و پل سفید و آلاشت و شیرگاه را منفک و جدای از یکدیگر می انگارید؟!

به یاد بیاورید سخن امیر اکرم درمحضرنصرالله خان یاور را که :سوادکوه را سم اسب می دانست نه سم گاو! در این سخن غور کنید تا حکمت نهفته در آن را دریابید.

ازپدرم و برخی از ریش سفیدان منطقه، آوازه مردان عشایر سلحشور سوادکوه رابسیار شنیده ام که با وجود درگیری های داخلی درمقابل حمله دشمن سر از پانمی شناختند.

 به یاد بیاورید که هژبر که چون شیر در کوه های پل سفید می غرید در قادیکلای زیراب نیز پایگاه داشت و در برابر روس ها می ایستاد.

با این درد چه کنم که روزی به روزترین فن آوری صنعتی ،سانترال برق و نقاله( زیراب) و اشباع و تراورس ( شیرگاه) وکارگاه صنایع دستی (آلاشت)... ، در سوادکوه قرار داشت که هنوز بنای آن در زیر باران و تابش  آفتاب برافراخته است و همچون نمادی آینده ی آبادان منطقه را نوید می دهد؛ اما امروز پای همه ی فن آوری ها را از این خاک بریده اند و سبب رشد منفی جمعیت در آن شده اند و شهر و روستای آن رو به ویرانی اند و فرهیختگان آن گریزپا شده اند و دانش آموختگان آن در جستجوی فرصت شغلی بهتر که حق آنان است دل از این مرزو بوم کنده اند.

البته اگر اینان پیر فرزانه عطاءالله قبادیان را الگوی خویش سازند که در پیرانه سر، عطای پایتخت را به لقای آن بخشید و مصمم و استوار پای عمران و آبادی این مرزو بوم ایستاده است، باز جای امیدواری است و می توان به آینده دل خوش کرد!


با این درد چه کنم که با تجزیه سوادکوه و فراموشی نام آن، سوادکوهی نمی تواند به عظمت پل ورسک دل ببندد و گردن بیفرازد که غار اسپهبد خورشید در سوادکوه است و  قلعه اولاد جان پناه احساس وطن دوستی اوست و سر را بالا بگیرد که آخرین بازمانده های خط پهلوی بر برج های لاجیم و رسکت دیریست که خوش چشم سیاحان را می نوازد.

  راستی هیچ به حال رانندگان سوادکوهی اندیشیده اید که افتخارشان را از آنان سلب کرده اید؟ دیگر با چه رویی پشت کامیون ها ونیسان ها بنویسند: (خاک پاک سوادکوه !یا سوادکوه سرزمین خورشید!)

 «در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا می خورد و می تراشد.»


  • يکشنبه 26 بهمن 1393-21:44

    من یک پلسفیدی هستم. برای اون دسته از افرادی ک علیه پلسفیدیها مطلب مینویسن وااااااااقعا متاسفم.زمانی بوده که پدران وپدربزرگان محترم زیرابی برای گزراندن دوران دبیرستان به پلسفید سرازیر میشدند...آن زمان اونجا شهری نبود ..اونجا معروف بوده به دره زیراب... متاسفانه اونها بعد از تحصیلات و رسیدن به پستعای مهم و کلیدی در دولت به جای پیشرفت سوادکوه تبری شدن برای نابودی سوادکوه.ای دوستی که علیه پلسفیدیها مطلب مینویسی شما و امسال شماها پیش خدا جوابگویید...

    • پنجشنبه 16 بهمن 1393-11:42

      درود به شما جناب امیری به نکات خوبی اشاره کردید ایکاش روزی برسه که ما ازین مناقشات قومی قبیله ای دست بر داریم و بفکر پیشرفت شهر و دیارمون باشیم همه ما فرزندان این خاکیم و به سرزمینمون میبالیم .

      • مهران محمدزاده سوادکوهیپاسخ به این دیدگاه 7 0
        يکشنبه 10 شهريور 1392-0:0

        سلام.من از شیرگاه هستم و دارم دیوانه می شم که شیرگاه جدا شده ومردم هم راضی هستند...دیگه افسوس خوردن دیگه فایده نداره.ما باید عضو یک NGO بشیم و نذاریم هر اتفاقی یرای سوادکوه بیفته.نظرتون چیه؟NGO با من؟شاید به نظرتون یخورده رویایی و مسخره باشه ولی بالاخره باید از یک جایی شروع بشه؟!

        • ابراهیم از زیرآبپاسخ به این دیدگاه 4 0
          دوشنبه 28 مرداد 1392-0:0

          دوستانم خوب .من مربی تیم ملی هستم و حدود 25 سال که در تهران زندگی میکنم .

          تو رو خدا به خود ببالید که سوادکوهی هستید . از اول سوادکوه شناخته شده بود هژبر و ... خیلی های دیگه . و نویسنده عزیز لطفا یکطرفه کلاهت را قاضی نکن و جرات داشته باش و بگو مال کجایی. و همیشه بگو . من مازندرونیمه و افتخار کمبه به اصالت و رگ و رشیه خودم

          • یک پل سفیدیپاسخ به این دیدگاه 2 2
            شنبه 17 فروردين 1392-0:0

            مطمئنم خودتو پل سفیدی جا زدی !!!!!!!!! پل سفیدیها رو بجان هم ننداز که خودت در بری . واقعا که روی شیطان را سپید کردی !!!!!!!!! زیرابی ...............

            • پلسفیدی دیگرپاسخ به این دیدگاه 4 1
              شنبه 17 فروردين 1392-0:0

              یک پلسفیدی عزیز:من هم پلسفیدی هستم..آبروی ماراحفظ کن....یه مقدارفراترفکرکن.بلندنظرباش..حرفهایی که میزنی درحدبچه دبستانیه..ضمن سلام خدمت جناب امین امیری:برادرخوب من :من هم متاسفم بزرگانی چون حبیب الله بدیعی درزادگاهشان بی نام ونشان هستن.شهردارمحترم وشورای شهربایددل شیرداشته باشند،حتی منزل وی بایدبااخذبلیط موردبازدیدقراربگیرد...اگراصفهان یا شیرازبودچه میکردند.تندیسش را وسط میدان میزدند

              • یک پل سفیدی پاسخ به این دیدگاه 2 0
                جمعه 16 فروردين 1392-0:0

                گفتم مطلبمو بگذار . نگفتم پیامم رو بگذار . واقعاً که !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

                • یک پل سفیدیپاسخ به این دیدگاه 2 1
                  پنجشنبه 15 فروردين 1392-0:0

                  گزینشی عمل کردی ! مطلبمو بگذار . چیز بدی نگفتم . دوست گرامی : (زیرابی)

                  • سه شنبه 13 فروردين 1392-0:0

                    جناب قاسمی دبیرپرورشی بود....عجیبه...کی مهندس شدن؟؟؟این همه شربه پاکردن بامصاحبش؟؟

                    • سه شنبه 13 فروردين 1392-0:0

                      باتشکرازمازندنومه :امین عزیز:سلام برتو:صفت بزرگ منشی ومردانگی رابه تومیدهم..کاش بزرگترهای ماازشمایادبگیرند..اگرماسوادکوهی هامتحدباشیم،الگوی مازندران وحتی ایران خواهیم بود..به نکته های خوبی اشاره کردی..خاک اجدادمان رابه بیگانه نفروشیم،حتی اگرازگرسنگی هم بمیریم..ازلاجیمی ها یادبگیریم...

                      • یک پل سفیدیپاسخ به این دیدگاه 4 1
                        دوشنبه 12 فروردين 1392-0:0



                        آقا مهدی سلام :

                        ضمن تشکر از این ابراز احساسی که داشته اید . حتماً میدانید که این چیزهایی که شما مطرح کردید را هر فرد بی سواد سوادکوهی هم واقف است . اما نکته اینجاست که از بی موالاتی عده ای شدن مسئول و از بی خردی اینها عده ای کینه شتری خودشونو نشون میدن . شما میدونی که هر سوادکوهی حاضر است جونشو بده اما اسم سوادکوه را با افتخار ببره این در ذات سوادکوهیهاست لاکن اگه شما در خونه خودت امنیتت از بین بره بازم اونجا میمونی ؟ ولو اینکه جونتو از دست بدی ؟ این عاقلانه نیست . کمی تعقل کنی میفهمی که بهر حال ظلم هم حدی داره . ما تاکنون مقام و مسئول قوی درحد علمای صاحب نفوذ در باند سیاسی کشور نداشتیم . علمای ما همه پاک ساده و بی آلایش بودن...

                        ضمنا این مسئولینی که شما میفرمایید پل سفیدی چند برابر با نفوذ تر ش در مقابل تو شهر زیراب هستند که . که اگه همه بشینند باهم همفکری کنند سوادکوه آباد میشه . یک بزرگی میگفت سوادکوهیهای مقیم ساری باهم نشستند که یک مسجد بنام سوادکوهیهای مقیم مرکز استان مثل شهمیرزادیها و ترکها و سمنانیها و غیره بسازند . اما تو اونجا هم زیرابیها گفتند صرفا زیرابی باشه .... به نظر شما چی دلیلشه ؟

                        لطفاً واقه بین باشید .مردم پل سفید از دست جفاهایی که در حقشون میشه خسته شدند . میدونید که پل سفیدیها انسانهای آرام و بی سر و صدایی هستند . البته چون خودم پل سفیدی هستم نمیگم تمام مردم زیراب به این موضوع اذعان دارند و همواره در طول تاریخ زیرابیها درد سر ساز بودند . لطفا تاریخ سوادکوه را بخونید .

                        ضمنا اونی که این مطلب را گفت و رسانه ای کرد مهندس قاسمی بعنوان رییس شورای شهرستان بود اما ایشون نظر خودش را نگفت . باطلاع برسد که ریاست شوراهای قریب به 40 پارچه آبادی منطقه راستوپی و دهیاریها نامه ای محضر استاندار مازندران و تهران و وزیر کشور نوشته اند و درخواست الحاق به تهران نموده اند و این بیچاره قاسمی اون را رسانه ای کرد . همه فکر میکنند که قاسمی مطرح کرد . فهمیدی ؟ نفرین بر اونایی که باعث این غائله شدن ...... قاسمی مرد بود که اونو مصاحبه کرد و لعنت بر اونایی که در خفا و مزورانه داشتند کار جدایی ولوپی ، عدم تشکیل شهرستان شیر گاه را بقصد انتقال مرکز بخش و فرمانداری به زیراب انجام میدادند الی یوم القیامه ............ لطفا بیشتر تحقیق کن

                        • يکشنبه 11 فروردين 1392-0:0

                          اولا سلام

                          دوما خدا لعنت کنه ...رو که برای جذب رای خودش این بلا رو سر سوادکوه آورد

                          سوما آقای پل سفیدی شما که مرکز شهرستان بودید و همه مسئولین اجرایی تو شهر خودتون بودند شما که فاصلتون با ساری 100 کیلومتر هم نمی شه و مسئولهای پل سفیدی مرکز استان و همزبون های مازنی تون رو داشتین چی کار کردین که می خواهید برید تو تهران غریبه صاحب امکانات بشید پس نتیجتا مشکل از مسئول های شما هست که با این درخواست دارند از بی عرضگی هاشون فرار می کنند . بعدش اقایی که می گی زمین میشه 500متری هزار بهت بگم بشه یه میلیون .می خوای چه کار کنی بفروشیش بری کار ایجاد کنی بعد اگه تو سوادکوه باشی کارت نگیره ورشکست شی و یا اگه بری جای دیگه اونوقت ریشه تو از سوادکوه برداشتی که و یا اگه بخوای بخریباید دوبرابر بخری که . خواهشا کوته فکر نباشین زیرابی ،پل سفیدی شیزگاهی الاشتی ، بابا ما همه سوادکوهی هستیم بخدا سوادکوه واحد نه چیز دیگه بخودتون بیاید. مشکل از ریشه است نه جدا شدن مشکلی رو حل میکنه نه تفرقه بین مردم. یکی باشین غیرتتون کجا رفته. از نویسنده مقاله هم تشکر...

                          • یک پل سفیدیپاسخ به این دیدگاه 1 1
                            جمعه 9 فروردين 1392-0:0

                            خوش بحالت که اندر خم یک کوچه ای .... ما که راه کوچه را گم کردیم . خواهشا دست ما رو هم بگیرید .

                            ما ز یاران چشم یاری داشتیم

                            خود غلط بود آنچه میپنداشتیم...............

                            • جمعه 9 فروردين 1392-0:0

                              سلام.ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

                              • یک پل سفیدیپاسخ به این دیدگاه 3 3
                                پنجشنبه 8 فروردين 1392-0:0

                                شما که مغزت بزرگه چرا قضیه را اینقدر کوچیک میبینید ؟ تمام جهون هسته مازندرون و سوادکوه هم مرکز ثقل مازندرون و پل سفید هم نقطه پرگار ...... حالا بسوز

                                خبر نداری قضیه اینقدر مهمه که تمام علما و سیاسیون برای این موضوع وارد شدن و قراره 1+5 هم وارد بشه ....... خیلی جالبه اگه میخوای شما هم بیا تو گود بعد میفهمی یک من ماست چند من روغن داره ... آقایون دارن با قصه حال میکنن . بخشی نگری چیه ؟ اینقدر کلمات قلمبه سلمبه بکار نبر عزیز دلم . ما نسبت به آب وخاکمون تعصب داریم . سوادکوهیها .... از شما میپرسم : مگه نه؟

                                پس عاقل باش و فقط نگاه کن و حرف خوب بزن . خبرنگار عاقل.....

                                • پنجشنبه 8 فروردين 1392-0:0

                                  چرا اینقدر بخشی نگری می کنید .واقعا که بعضی ها با این شهر من شهر من مغزشان کوچک شده و دنیا را مثل مورچه می بینند.بگویید ایران مازندران وتمامش کنید تا پیشرفت داشته باشید.به خدا همه ضعف ما مازندرانیها همین بخشی نگریهاست

                                  • یک پل سفیدیپاسخ به این دیدگاه 2 1
                                    چهارشنبه 7 فروردين 1392-0:0

                                    نه ، وقتی شیرگاه شد سوادکوه شمالی ، پل سفید میشه سوادکوه جنوبی و زیراب میشه سوادکوه ((رضوی)) . اینطوری بهتر نیست ؟

                                    با شهرستان شدن شیرگاه شما 50 سال دیگه هم مرکز و دارای فرمانداری نمیشید. یات خودتان را بخواب زدید یا راستی راستی خوابید!!!!!!!!!!!!!!!!!.................

                                    • چهارشنبه 7 فروردين 1392-0:0

                                      آقا بهتر نيست زيراب بشه سوادكوه مركزي؟

                                      • ملیکا-شیرگاه،سوادکوهپاسخ به این دیدگاه 2 0
                                        دوشنبه 5 فروردين 1392-0:0

                                        مازندنومه چرانزدی؟؟ملیکا

                                        • شنبه 26 اسفند 1391-0:0

                                          این سوادکوهی ها اماره دیوانه هاکردنه سوادکوه سوادکوه................

                                          • یک پل سفیدپاسخ به این دیدگاه 10 6
                                            جمعه 25 اسفند 1391-0:0

                                            در هاله ای از احساس سخن میگویید . لازمست تدبر بیشتری به خرج دهی . مثال شما از کشورها و مردم مناطق دیگه با این منطقه تطابق ندارد . چون نمیدونید قصه چیست . کسی نمیخواد آداب و معاشرت و پیشینه سوادکوه رو از بین ببره یا فراموش کنه . با الحاق به تهران معجزه هم نمیشه ولی جان مون از دست قوم لوط راحت میشه . شیر فهم شد ؟ پیشینه سوادکوه پیشکش . رونق و آبادی هم مال شما ما میخواهیم زندگی کنیم نه زنده بمونیم . اغیار سوادکوهی دارن ظلم میکنند وگرنه هیچ وقت 40 پارپه آبادی نامه به استاندار نمینوشتند و شوراهای منطقه مهر و امضاء نمیزدند و اصناف و اصناف و بازار پل سفیدی پیگیر نمیشدند . ....... حالا عمق فاجعه رو درک کن . این قصه مربوط به اظهار نظر یک شخص نیست . مربوط به درخواست تمام مردم منطقه است . از بنده و شما هم کاری ساخته نیست . فیروزکوه دم گوشمونه 2 تا کارخونه سیمان منطقه را عوض کرده . تازه فرمانداری فیروز کوه با 45 هزار جمعیت فرمانداری ویژه است و کلی نیرو سه تا معونت داره اما سوادکوه چی ؟ خطیرکوه به سمنان ملحق شد از پل زرشک دره تا شهمیرزاد رو برید ببینید و سری به روستای کمرود خطیرکوه بزنید تا مزه آبادی رو بچشید . اما برای یاد آوری عرض میکنم که اولاً سوادکوه از شمال تهران هست تا دریا در ثانی لهجه و زبان و فرهنگ و آداب و رسوم این مناطق با هم همخوانی داره ثالثا کسی نمیخواد بچه شمال تهران بشه که شما اینجور جو گیر شدید . میخواهیم یک شهرستان بنام سوادکوه محروم در استان تهران باشیم . مازندران که تا حالا خیرش بما نرسید . از 34 سال جمهوری اسلامی و سالهای قبل انقلاب هنوز هم تنها منطقه محروم مازندرانیم . گفتیم چند سالی بشیم جزء پایتخت شاید حد اقل فرهنگ ما توسط سریال پایتخت تهدید نشه . اینجا شده سرزمین آدمخورها . از اون فرهنگ و رسوم مردانگی و جوانمردی خبری نیست . اگه یک نفر جوانمرد دیدی سلام برسون . خیلی خوش بین هستی بابا . ما را به خیر تو امید نیست ................................................

                                            • جمعه 25 اسفند 1391-0:0

                                              نه كسي را بايد گفت نه كسي را شايد گفت و به راهي تاريك;قدمي بنهادم ;نه اميدي به جلو ;نه ره برگشتي;چشمهايم بسته مي سپارم ره

                                              تا كجا بايد رفت;تا كجا بايد رفت;

                                              • کامران از دیار سبز تبرستانپاسخ به این دیدگاه 1 0
                                                جمعه 25 اسفند 1391-0:0

                                                " که مازندران شهر ما یاد باد ، همیشه برو بومش آباد باد / که در بوستانش همیشه گلست ، به باغ اندرون لاله و سنبلست / هوا خوش گوار و زمین پرنگار ، نه سرد و نه گرم و همیشه بهار "

                                                "" زنده باد تپورستان بزرگ و زنده باد مازندرانی ""

                                                • مهرداد یوسفیپاسخ به این دیدگاه 6 2
                                                  پنجشنبه 24 اسفند 1391-0:0

                                                  بسیاری از کشورهای نوپا برای اینکه خود را ریشه دار و کهن به جامعه جهانی بشناسانند با ساختن فیلم و افسانه های تاریخی و مصادره شخصیت های چندملیتی(مصادره مولوی از سوی شوروی، ترکیه، افغانستان،تاجیکستان و یا دانشمندان ایرانی توسط کشورهای عربی و...)برای شکل دادن هویت ملی و القای آن به ملت خویش از هیچ دروغ،لاف و گزافه گویی و جعل گذشته شکوهمند و افتخار آمیز رویگردان نیستند آنان که از هویت ملی پیشین خود گسسته اند به خوبی از کارکرد گذشته هرچند خیالی و پنداری برای انسجام بخشی به ملت خود آگاهند اکنون که سخن از پیوستن پل سفید و بخش هایی از سوادکوه به تهران می باشد برخی از ذوق و هول تهرانی شدن در دیگ هویت شکنی افتاده اند و مازندران را گناهکار کمبودها و کاستی های خود می دانند گویی مردم تهران برای پیوستن آنان فرش قرمز پهن کردند و بی صبرانه منتظر آن لحظه تاریخی هستند اگر کوچکی و جمعیت اندک شما علت فراموش شدگی شهرتان در استان همزبان و همنژاد ولی کوچک مازندران است چگونه می توانید توجه استان تهران را با آن حجم مسائل خرد و کلان روزانه اش و جمعیت ناهمگون قومی و اجتماعی به مشکلات شهر کوچک و کم جمعیت خود جلب کنید؟گذشته از آن ای کاش از بافت جمعیتی شهرهای بزرگ استانتان کمی آگاهی داشتید و ساروی ها را نازی و مهاجر ناپذیر نمی خواندید اگر کمترین اطلاعاتی در این زمینه داشتید این تهمت را بر ساروی ها روا نمی داشتید برای آگاهی شما باید بنویسم که اکثریت جمعیت ساری از روستاهای پیرامونش، ییلاقات سوادکوه و شهرهای نکا،بهشهر، بابل و قائمشهر به مرکز استان آمده اند و نوادگانشان دوستانه در کنار اقلیت ساروی اصیل زندگی می کنند و خود را ساروی می دانند و به آن تعصب دارند لابد آرزوهایتان و استدلالتان در تهرانی شدن هم به همین دانسته های شگرفتان متکی است شما و همفکرانتان نه یک دل بلکه صد دل به تهران و تهرانی دل باختید و فکر می کنید اگر تهرانی شوید درهای بسته روزی و نعمت به روی شما گشوده می شود و همه ایران شما را تهرانی می دانند و از این بابت به خودتان می نازید از سرنوشت فیروزکوه درس بگیرید که هنوز مردم روستاهای این سرزمین هویت مازندرانی را نگه داشته و خود را به ما نزدیکتر از تهرانی ها می دانند اگر جایگاه شهرستانی ها را به ویژه مردم شهرهای کوچک و توسعه نیافته را نزد تهرانی ها می دانستید به خودتان می آمدید نمونه اش سریال پایتخت و تمسخر آداب و لهجه مازندرانی برای خنداندن بینندگان است کاری که دهه هاست با گیلانی و لر و دیگر تیره های ایرانی شده است با چنین نگرشی امکان آبادی و پیشرفت در آن استان برای شما فراهم است؟ آرزو بر جوانان عیب نیست

                                                  • مریم از پلسفیدپاسخ به این دیدگاه 6 5
                                                    پنجشنبه 24 اسفند 1391-0:0

                                                    هیچ قومی به اندازه ما ایرانی ها مازنی ها و سوادکوهی ها تو گذشته زندگی نمیکنیم 11!!!!!!!!!تو رو خدا بس کنید ما میخوایم تو دنیای امروز زندگی کنیم ما دیگه نمیخوایم با حلوا حلوا کردن دهنمنو شیرین کنیم ، ما زندگی شیرین میخوایم و چون زیر سایه مازندران جز تلخی و نا کامی و بی عدالتی ناکامی نچشیدیم میخوایم از این سایه سنگین خودمونو نجات بدیم و زیر سایه تهران به زندگی بهتر که حقمون برسیم

                                                    زنده باد ابادانی زنده باد ترقی زنده باد پیشرفت زنده باد تهرانی شدن

                                                  • پنجشنبه 24 اسفند 1391-0:0

                                                    هیچ قومی سرنوشتش را جز خودش تغییر نمی دهد .

                                                    زنده باد سوادکوهی زنده باد مازندرانی زنده باد ایرانی

                                                    • چهارشنبه 23 اسفند 1391-0:0

                                                      سوادكوهي و قائم شهري و جويباري يكي اند.

                                                      • سوادکوهیپاسخ به این دیدگاه 6 3
                                                        چهارشنبه 23 اسفند 1391-0:0

                                                        نمیدانم دلیل آقایان بر تکه تکه کردن سوادکوه بزرگ چیست و اصرار بربخش شدن شهرها و جدائی شیرگاه هستند واقعاً اگر قصد و نیت و عرضه خدمت دارید سوادکوه را از گدوگ تا هفتن بدانید پیشرفت سوادکوه در یکدلی و اتحاد و دوری از کینه و نفاق بین سوادکوهی هاست .

                                                        • یک پل سفیدیپاسخ به این دیدگاه 1 5
                                                          سه شنبه 22 اسفند 1391-0:0



                                                          آقا مهردادجان : خدمتتون عرض کنم اینجا نیستی ببینی که عده ای دارن گوشت ما رو میخورن . ببینم اگه یک وقتی جا توی خونه ات تنگ بشه و همه ی اعضای خانواده بخوان سرت بلا بیارن مگه دیوانه ای که اونجا بمونی میری یک فکری بحالت میکنی . آخه عزیز من ماهم به اندازه شما تعصب داریم اما تنها راه چاره را این دیدیم و به نظر مردم که با سردی و گرمی اون آشنا هستند این تنها راه رهایی از این بن بست هست . گویی که وضع ما بهتر از این نشه ولی از اینی که هستیم عقب تر نمی افته و بدتر نمیشه . بازم عرض میکنم از اتفاقات منطقه خبر نداری . چون خبر نداری بهت حق میدم ولی اگه کنار ما بودی و این همه اجحاف را لمس میکردی اینو نمیگفتی . همون بهتر که بومهن باشیم تا... .

                                                          • مهرداد یوسفیپاسخ به این دیدگاه 7 0
                                                            سه شنبه 22 اسفند 1391-0:0

                                                            سلام دوست پل سفیدی که نمی دونم تا چه زمانی هم استانی من هستی درست می گی من ساروی هستم ولی به عنوان یک برنتی تبار به سوادکوه تعصب دارم و ریشه هام رو در این سرزمین جستجو می کنم چون ما جدا از نیاز به آب،خوراک، پوشاک و سرپناه نیازهای مدرنی مثل هویت جویی و بالیدن به گذشته تاریخی شکوهمند و پیوند یافته با زادگاهش داریم که نباید جایگزین هم بشن زیرا به برآوردن هر دو گروه نیازمندیم امیدواری من برای گسسته نشدن رشته پیوند تاریخی و جغرافیایی سوادکوه و غرب استان از تبرستان از سر شکم سیری و ندونستن کمبودهای این دو بخش استانم نیست اما راه درمان رو زیر پرچم دیگران رفتن نمی دونم. ما پرنده مهاجر نیستیم که برای دانه و گرمای بیشتر کوچ کنیم یا بدتر خودمون رو زیر مجموعه بیگانه کنیم که شاید ثروتمند و آباد بشیم امروز رو نبین به فردای پل سفید فکر کن که نوادگانتون بی هویت می شند و نیاکانشون رو سرزنش می کنند.راستی هیچ می دونی چرا مردم استان باسک اسپانیا می خوان از این کشور جدا بشند؟یا ملت اسکاتلند،ایرلند و ولز از بریتانیا؟مردم جدایی خواه این کشورها که در رفاه نسبی به سر می برند و هیچ تبعیض و تفاوتی میون اونها با انگلیسی ها و اسپانیایی ها وجود نداره تازه باج زیادی هم برای از پا نشستن از دولت های حاکم گرفتند پس چرا هنوز خواستار استقلال هستند؟پاسخ این پرسش یک کلمه هست:حفظ هویت زبانی،فرهنگی و تاریخی متمایز از پایتخت نشینان(صد در صد مادرید و لندن آوازه و جذابیت بیشتری از تهران دارند و می تونند امکانات و رفاه بیشتری برای این سرزمین های نامبرده فراهم کنند ولی هیچ اسکاتلندی آرزوی انگلیسی شدن نداره یا باسکی ها آرزوی اسپانیایی بودن) باور کن اگه کمترین اراده ای برای آبادانی سوادکوه وجود داشت در همین مازندران جامه عمل می پوشید اگه پیوستن به تهران آباد کننده هست پس چرا استان قزوین،قم و البرز از تهران جدا شدند و مردمش نه تنها ایستادگی نکردند که خوشحال بودند که از سایه کلانشهر تهران بیرون اومده و صاحب استان شدند من دو سال رودهن زندگی کردم شهر خوش آب و هواییه زمانی به خاطر باغ هاش ییلاق تهرانی ها و دولتمردان قاجار بود بارها هم بومهن رفتم علت اینکه این دو شهر رشد نکردند مهاجرپذیر بودن اونهاست همه جمعیت این دو شهر به ویژه بومهن از کارگران مازندران و استان های دیگه ایرانه که هیچ تعصبی به سکونتگاهشون ندارند و خودشون رو بومهنی نمی دونند و اونجا رو خوابگاه می دونند نه زادگاه، برای همین اراده، دلسوزی و پیگیری برای توسعه شهر وجود نداره چون هویتشون در جای دیگه است حتی بخشی از تهران شدن هم نتونسته به اونها کمک کنه پس علت توسعه نیافتگی رودهن و بومهن در مساحت و جمعیت کم یا بدی آب و هوا نیست در نداشتن انسجام و همدلیه این دو دستگی که در مردم سوادکوه می بینم نگران کننده است با این دو دستگی حتی اگه تهرانی هم بشید سرنوشتی بهتر از بومهن نخواهید داشت

                                                            • محمد پارسا و امیر عطا از کرجپاسخ به این دیدگاه 3 2
                                                              سه شنبه 22 اسفند 1391-0:0

                                                              ما از اینکه دایجون امین ما اینقدر به خاک پاک سوادکوه تعصب دارد ،به ایشان و پدر بزرگوارشان که حق و الانصاف نور منطقه دراسله و شش رودبار و قائیکلا بزرگ میباشد افتخار میکنیم -هرچند ما متولد تهران و کرجیم ،ولی خواهیم گفت ما سوادکوهی هستیم و با افتخار خواهیم گفت تا کور شود آن چشمی که نتواند دید.دورود بر سوادکوه پر افتخار تاریخ و صد درود

                                                              • یک پل سفیدی پاسخ به این دیدگاه 7 6
                                                                سه شنبه 22 اسفند 1391-0:0

                                                                آقا مهرداد عزیز . کجای کاری رودهن و بومهن را با آب و خاک سوادکوه مقایسه نکن . بهت قول میدم وقتی این مقدار از سوادکوه جزء تهران بشه زمینهای روستاهای این منطقه میشه متری 5000000 تومان.

                                                                لذتش به اینه که از تمام مواهب خدا دادی بهره ببری خدا مارو خلق کرده که زندگی کنیم نه اینکه زنده بمونیم . سوادکوه بجز نامی که پوزشو میدید چیزی نداره . القاب و الفاظش مارا دیوانه کرده . چند تا سوادکوهی دارید که برای این منطقه قدم گرفتند . کارخانه زدند . رشد جمعیت سوادکوه شده منفی . حالا هی تعصب کاذب بی اهمیت خودتونو به رخ بکشید . مطمئنم که سوادوه زندگی نمیکنی . اگه بودی این حرفو نمیزدی . بیرون نشستی میگی لنگش کن . سوادکوه نه سوادش مونده نه کوه . یک عده ای دارن عده دیگر رو درسته قورت میدن . اینجا سرزمین آدم خورها شده . میگی نه یک شب بیا اگه نخوردنت .

                                                                • حمید صالحیپاسخ به این دیدگاه 6 0
                                                                  دوشنبه 21 اسفند 1391-0:0

                                                                  تجزیه طلب ها

                                                                  • مهرداد یوسفیپاسخ به این دیدگاه 7 2
                                                                    دوشنبه 21 اسفند 1391-0:0

                                                                    اگه گسستن از مازندران و پیوستن به تهران مایه آبادی و پیشرفت باشه شهر بومهن که در سی کیلومتری تهران قرار داره و سال هاست که یکی از مناطق تهران شده باید خیلی پیشرفت می کرد کسانی که مثل من از نزدیک این شهر رو دیده اند می دونند چقدر دچار مشکلات توسعه نیافتگی و فقره مرزهای جغرافیایی و استانی پیشرفت و آبادی نمیاره که اگه رفاه می آورد امروز جنوب تهران باید آباد و مرفه نشین می بود در حالیکه چنین نیست دوستان بدونند که هر کس در شهر خود شهریار است جایگاه و احترامی که شما سوادکوهی ها در مازندران دارید هرگز در تهران نخواهید داشت

                                                                    • ايران منشپاسخ به این دیدگاه 3 3
                                                                      دوشنبه 21 اسفند 1391-0:0

                                                                      شما هم همچون بنده به رجز خواني بسنده كرده و با بيان احساسي خواستيد عواطف را برانگيزيد وليكن راه چاره را نشان نداده ايد .

                                                                      البته احساساتتان ستودني است .

                                                                      • دوشنبه 21 اسفند 1391-0:0

                                                                        سلام خدمت نویسنده این متن زیبا و بقیه دوستان. متن جالب و پر محتوای بوداقای امیری امیدوارم موفق وپیرزو باشید و در جواب بقیه دوستان بگم که اینجا جای بی احترامی نیست ......افتخار میکنم سوادکوهی هستم به امید ابادانی شهرمان.

                                                                        • رضا از لفور سوادكوهپاسخ به این دیدگاه 3 2
                                                                          دوشنبه 21 اسفند 1391-0:0

                                                                          آقاي اميري عزيز دمدگرم متن خوبي بود اما كسي قصد نداره كه سوادكوه را تيكه تيكه كنه. پروژه تبديل شدن سوادكوه به دو بخش شمالي و جنوبي از چهار سال پيش توسط يكي از نمايندگان شروع شده و علت اينكار هم جدايي طلبي و تقسيم و تيكه تيكه كردن سوادكوه نبوده. هدف از اينكار گرفتن اعتباري جدا از سبد دولت براي مناطق مختلف سوادكوه بوده. زماني كه بخشداري و فرمانداري در منطقه اي ايجاد بشه اعتبار جداگانه اي براي اون منطقه تعريف ميشه و قطعا با اين كار بودجه تخصيصي به منطقه خيلي بيشتر و بهتر از الان خواهد بود. الان ما تو كشور شهرستاني با بيست هزار نفر جمعيت داريم درحاليكه سوادكوه با قريب به هشتاد هزار نفر يك شهرستان تلقي ميشه. همين كياكلا ور دل خودمان كه به تازگي شهرستان شده به اندازه جمعيت شيرگاه جمعيت نداره. وقتي ميشه از اين فرصت استفاده كرد چرا ما استفاده نكنيم. وقتي ساروي ها از اين موقعيت استفاده ميكنند با جدا كردن مياندرود ما چرا اين كار را انجام نديم. وقتي ميشه زيراب و آلاشت و لفور يه بخش بشن تا هر كدوم سزانه اعتباري جدايي داشته باشن چرا نشه. وقتي ميشه شيرگاه به شهرستان تبديل بشه چرا اينكار انجام نشه. بازم دمشون گرم كه نام سوادكوه را برنداشتن واين يعني افتخار ما.

                                                                          درضمن بچه تهروني بخاطر يه تفريح آخر هفته خاك مازندران و سوادكوه را نجس نكن.

                                                                          شما تهروني ها كه ماشالاه همه ميدونن معروف به چي هستين. :)

                                                                          • رضا سوادکوهی از ساری پاسخ به این دیدگاه 5 2
                                                                            دوشنبه 21 اسفند 1391-0:0

                                                                            اقای نویسنده مقاله باید موجب وحدت سوادکوه شود نه این که موجب تحریک وعکس العمل های نامناسب گردد .روزی که روستاها را کلا- کلا کردند ساز جدایی زدند وحالا دسته بندی زیرابی ، شیرگاهی ، پل سفیدی و... کاش بعضی از افراد منطقی با موضوع برخورد کنند نه احساسی

                                                                            • سوادکوهی دلسوختهپاسخ به این دیدگاه 6 1
                                                                              دوشنبه 21 اسفند 1391-0:0

                                                                              پسرک شیک پوش که برای سواد کویها بال بال میزنی و غیرتت به جوش آمده و نگران سوادکوه مظلوم شده ای .حضر تعالی به جای قطار کردن اسامی کسانی مانند امیر اکرم خان ونصر اله خان یاور و هژبرو عطااله قبادی و امثالهم نامی از سرداران رشید و شهید سوادکوهی دوران دفاع مقدس در این مقاله تبلیغاتی خود می بردید .پسرک شیک پوش ،سوادکوه مظلوم قربانی جریانی شده است که در تما م دولتها با هر تفکر و منش سیاسی با عوض کردن رنگ در کنار دولتها قرار می گیرند و داعیه مهر بانتر از مادر میشوند ودر همه انتصابات دستی بر آتش دارند که این موضوع در این دولت احمدی نژادپر رنگتر شده است کسانی که در زمان انتخابات با میر حسین موسوی عکس یاد گاری گرفتند اما به یکباره آنان را در کنار احمدی نژاد دیدیم و الان هم دولت شد حیاط خلوت این آقایون .پسرک شیک پوش شما نگران سواد کوه نباشید بگذارید سوادکوه مظلوم با مردمان مهربان و صبورش با همین وضیعت گذران زندگی کنند و شماها پیگیر همایش های سوادکوهای مقیم تهران و ساری باشید تا شاید روزی با این همایش ها مشکل سوادکوه شمالی و سوادکوه جنوبی و سوادکوه مرکزی حل شود ودر آخر مامردم محروم سوادکوه شکوه و شکایت خودمان را با خد ایمان می کنیم و به در گاه آن رئوف و مهربان خواهیم برد .

                                                                              • دوشنبه 21 اسفند 1391-0:0

                                                                                چرا نظراتم حذف میشه؟

                                                                                • رضا از قائمشهرپاسخ به این دیدگاه 3 2
                                                                                  دوشنبه 21 اسفند 1391-0:0

                                                                                  نصرالله خان کیه؟امیر اکرم کیه؟

                                                                                  • يکشنبه 20 اسفند 1391-0:0

                                                                                    پس چرا نساختی تا حالا؟!!!!!!!

                                                                                    بس کنید ! از خواب پاشید! زندگی بهتر حق ماس ما نام سوائکوه و با خودمان به تهران خواهیم برد !ما پلسفیدی ها پس از اینهمه بی عدالتی ها دیپه نمیخوایم زیر پرچم مازنی ها باشیم تا همچنان محروم باشیم! ما میریم و زیر چتر و حمایت تهران یکبار دیگه تاریخ ساز میشیم !!!!!!ما تهرانی ها سوا

                                                                                    • يکشنبه 20 اسفند 1391-0:0

                                                                                      سیاست کلان بخاطر پیشینه پر فروغ و تاریخ ساز این سرزمین ایجاب می کنه که تکه تکه بشه تا....

                                                                                      • محمدعلی رضاپورپاسخ به این دیدگاه 6 1
                                                                                        يکشنبه 20 اسفند 1391-0:0

                                                                                        متاسفانه خیلی ها غیرت ملی و محلی را فدای آب و نانی بیش تر می کنند و افتخاری را که پس از گذشت قرن ها به دست آمده است، چند روزه به تاراج می سپارند . فلان غرب مازندرانی که حاضراست،استانی داشته باشد حتی بدون نام مازندران.فلان سوادکوهی که حاضر است تهرانی شود بی غم افتخارات سوادکوه مازندران .فلان ...که....ولی همچنان پرافتخار:"من از خطه ی سبز مازندران ام ."

                                                                                        • م. سوادكوهيپاسخ به این دیدگاه 3 0
                                                                                          يکشنبه 20 اسفند 1391-0:0

                                                                                          امين جان دمت گرم حرف جوانهاي سوادكوه را گفتي.



                                                                                          آقايون دنبال پست و مقام هستند نه سوادكوه.



                                                                                          سوادكوه بزرگ به جواناني مثل شما افتخار ميكند.

                                                                                          • يکشنبه 20 اسفند 1391-0:0

                                                                                            میگم اصلا سوادکوه که از لب دریا (جویبار) بوده تا شمال تهران . همه مسیر دارن مازندرانی صحبت میکنند . فیروزکوه و دماوند و جاجرود و شمیرانات مال سوادکوه هست . اگه این اتفاق بیافته میشه از جاجرود تا آزادمهر را یک استان کرد بنام (استان سوادکوه ) به مرکزیت دماوند !!!!!! چطوره

                                                                                            کسرمون نباشه راه حل بدیم تا تأسف بخوریم .!!!!!!!!!!!!!!!!

                                                                                            برادر من این کار بخش شدن زیراب کار خوبی بود . پل سفیدیها هیچ نارحت نشدند بلکه خوشحال شدند . الان شیرگاه هم داره شهرستان میشه . اگه شاخصهای توسعه این هست چرا نشه ؟؟؟؟؟ زیراب هم شهرستان بشه چرا که نه ؟ اما خواهشاً گوش پل سفید را نبرید که زیراب را آباد کنید . این عین نامردیه که پل سفید از حیث بخش مرکزی و فرمانداری بیافته . دوستان زیرابی دارن مثل برادران یوسف پدرش را گول میزنند تا برادر کوچک را که پیش پدر عزیز هست و جایگاه داره ازبین ببرن . بعد فکرشو نمیکنند که کاروان از دل چاه یوسف (پل سفید) را میبره به مصر (تهران) و انو عزیز مصر میکنه . یک کم به این موضوع بیشتر فکر کنید . خیلی دارن ظلم میکنند . البته یک عده بزرگان سوادکوهی هم آتیش بیار معرکه اند .

                                                                                            وا اسفا................................

                                                                                            • یک پل سفیدی پاسخ به این دیدگاه 5 3
                                                                                              يکشنبه 20 اسفند 1391-0:0

                                                                                              جناب امیری: نوشتن و حسرت خوردن کار زیبنده ای نیست . مروت و جوانمردی زمانی رقم خورد که پل سفید در سال 87 پیشنهاد ادغام دو شهر پل سفید و زیراب را بنام شهر سوادکوه داده اند و به عمل حسن نظرشان را ثابت کرده اند این نشان میدهد که هنوز بارقه ای از غیرت هژبر در وجود پل سفیدیها هست . که علی رغم اینکه از ادغام دو شهر بیشترین خسارت را میدید : 1- کاهش سرانه شهروندان 2- توزیع اموال منقول و غیر منقول شهر که ده برابر زیراب است . 3- شورای آینده که بخاطر جمعیت بیشتر زیراب از آنان خواهد بود و همچنین شهردار .... اما دوستان شورای شهر و یک عده از بدبینان زیرابی با بهره گیری از روش توصیه امیر اکرم به نصرالله خان که برو هژبر را دستگیر کن !!!! نفر جمع کرده و از راه دراسله و شش رودبار نقشه دستگیری هژبر را کشیده اند که بین راه مبهوت هوش و زکاوت او شدند و زانوی ادب ساییدند . .... اینبار مجددا این اتفاق تکرار شد که عمق نامهربانی در منزل سوادکوهیها تداعی شود . اما هژبر هژبر بود و بعد از آن هم در حمله قزاقها مجدداً در منزل زیرابیها جلسه گذاشت و دشمن متجاوز را تا دریا روانه کرد . .... این است رسم ادب و جوانمردی در عصری که رسانه نبود و مرام و معرفت حرف اول را میزد .

                                                                                              حالا تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل

                                                                                              • يکشنبه 20 اسفند 1391-0:0

                                                                                                رضا به ثمن بخس داده اند!!!

                                                                                                • بچه مازندرانپاسخ به این دیدگاه 19 0
                                                                                                  يکشنبه 20 اسفند 1391-0:0

                                                                                                  جناب بچه تهرون!

                                                                                                  با حرف زدنت عمق بی شخصیتیتو اثبات کردی...

                                                                                                  آخه به قول تو تهرون! فکر کردی کجاست؟ فکر کردی آدمهای یه شهر با چهارتا بزرگراه و وزارتخونه و سفارت بزرگ و متشخص میشن؟ شهری که با بودجه ی مملکت- با پول مالیات هنگفتی که من-پدر من و تمام مردم این مرز و بوم میدن ساخته شده. پس زیادی به شهر پر از فساد و مهاجرتون نناز. راستی نگفتی از کدوم دهات مهاجرت کردین تهران؟ چند سالی میشه؟ مازندران هر چی باشه بر عکس تهران انقدر قدمت و اصالت داره که یکی مثل تو نیاد مسخرش نکنه. امام حسن مجتبی(ع) توی مسجد جامع ساری نماز خونده...

                                                                                                  مازندران انقدر زیبایی و سرسبزی داره که هرساله بیشترین مسافرو به خودش جذب میکنه. علاوه بر اینها مردم استان عزیزم به لطف پروردگار و طبیعت سازگارش وضع مادی خوبی دارن. برعکس شما که مسافرت عید و تابستونت شماله من و خانوادم خیلی از کشورا رو برای سفرهای نوروزیمون گشتیم.

                                                                                                  همیشه سبز باشی مازندران عزیزم...

                                                                                                  هیچ جای دنیارو با یه وجب از خاکت عوض نمیکنم..

                                                                                                  • سوادکوهی پاسخ به این دیدگاه 4 0
                                                                                                    يکشنبه 20 اسفند 1391-0:0

                                                                                                    هرگاه خورشید دو تکه شد سرزمین خورشید نیز دو تکه می شود .

                                                                                                    • يکشنبه 20 اسفند 1391-0:0

                                                                                                      مقاله جالبی بود .امیدوارم موفق باشید

                                                                                                      • سوادکوهیپاسخ به این دیدگاه 5 0
                                                                                                        يکشنبه 20 اسفند 1391-0:0

                                                                                                        یا سلام خدمت اقای امیری و بقیه دوستان مشکلات شهرمان را به صورت زیبای توصیف کردید به امید ابادانی شهرمان در جواب بچه تهرون بگم سوادکوه هر چی باشه خاک ماست برای شما ارزش نداره برای بقیه ارزشمنده شما تهرانی ها مگه چه جور ادمای هستین انقد به خوتون می نازید؟؟؟؟؟

                                                                                                        • يکشنبه 20 اسفند 1391-0:0

                                                                                                          شورزندی سوادکوه را عشق است و هیچ سوادکوهی تنها نمی ماند ما همه پشت هم هستیم عشق سوادکوه زیراب دراسله

                                                                                                          • يکشنبه 20 اسفند 1391-0:0

                                                                                                            من سوادکوهی نیستم، ولی همیشه تصوری که از سوادکوه و سوادکوهی ها دارم و داشتم انسان هایی قوی و با معلومات و غیرتمند نسبت به سرزمینشون، حقیقتا فکر نمی کردم در این منطقه دو دسته گی وجود داشته باشه، ولی امیدوارم تغییرات مثبتی در این منطقه ببینیم. ***

                                                                                                            • بچه تهرونپاسخ به این دیدگاه 4 21
                                                                                                              يکشنبه 20 اسفند 1391-0:0

                                                                                                              اول اینکه مورچه چیه کله پاچه داشته باشه؟؟نه تنهاسوادکوه بلکه همه جای مازندران شماجزتفریح آخرهفته به دردچیزدیگه ای نمی خوره..ضمنا اگه سوادکوهی هاعرضه داشتن...پس اینقدربهش ننازین.سوادکو؟؟پس باسوادنداره.

                                                                                                              • يکشنبه 20 اسفند 1391-0:0

                                                                                                                بسیار متن توصیفی وتشبیهی زیبایی بوداما مازندران را خود مازندرانیها آباد یا خراب می کنند همانطور که اگر اصفهان و تبریز و... روز به روز پیشرفت می کند اولا مردمش می خواهند بعد مدیران را وادار می کنند که شهر و استانشان را آباد کنند سواد کوه اگر می خواهد فراموش نشود. اولا مردمش باید بخواهندو به آن غیرت داشته باشند و بعد مدیران را وادار به آبادانی کنند.


                                                                                                                ©2013 APG.ir