تعداد بازدید: 3918

توصیه به دیگران 2

چهارشنبه 11 ارديبهشت 1392-9:18

لذت یک لحظه مادر داشتن !

گزارش تصویری مازندنومه از مادران آسایشگاه سالمندان ساری(به بهانه روز مادر)


تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سر داشتن

در بهشت آرزو ، ره یافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن

روز در انواع نعمت ها و ناز
شب بتی چون ماه در بر داشتن

صبح از بام جهان چون آفتاب
روی گیتی را منور داشتن

شامگه چون ماهِ رویا آفرین
ناز بر افلاک اختر داشتن

چون صبا در مزرع سبز فلک
بال در بال کبوتر داشتن

حشمت و جاه سلیمانی یافتن
شوکت و فر سکندر داشتن

تا ابد در اوج قدرت زیستن
ملک هستی را مسخر داشتن

بر تو ارزانی که ما را خوش تر است
لذت یک لحظه مادر داشتن !

شعر:فریدون مشیری

عکس:مصطفی کاظمی شهابی

 

 


  • محمد- از رشتپاسخ به این دیدگاه 1 0
    شنبه 1 تير 1392-0:0

    خدایا این چه دنیای بی وفاییست همین مادر ها ماها رو از بچگی تر خشک میکنند ولی چند صباحی ما نمی تونیم اونا رو نگهداریم .دنیا خیلی بی وفاست مگه نمیگن بهشت زیر پای مادران است پس کو ای که از جهنم بدتره وای خدای من

    • پنجشنبه 12 ارديبهشت 1392-0:0

      نمیدانم چه بگویم...تبریک یا تسلیت! به همه مادرها تبریک! اما مادر کشاورز عزیز من تسلیت و روحت شاد که جان و جوانیت را برای هیچی و پوچ در زندگی ... دادی!

      • پنجشنبه 12 ارديبهشت 1392-0:0

        خدا همه مادرای مهربان رو حفظ کنه و بهشون عمر با عزت و سلامتی بده.بچه بندپی شرقی ولی دانشجوی دانشگاه گیلانم و دلم نیومد امروز نیام پیش مادرم.ساعت 12 بامداد چهارشنبه از ترمینال سوار شدم و اومدم بندپی.امروز مادرم زمین کشاورزی مون بود فقط یه صبحانه مختصر خوردم و رفتم پیشش.آقا احسان مهدیان از ساری متنتون واقعا قشنگ بود.

        • چهارشنبه 11 ارديبهشت 1392-0:0

          ما که مادر داریم هم اشکمون دراومد

          • چهارشنبه 11 ارديبهشت 1392-0:0

            مادرم روزت مبارک

            • میر حمزه طاهری هریکنده ای نوپاپاسخ به این دیدگاه 0 0
              چهارشنبه 11 ارديبهشت 1392-0:0

              با سلام

              ضمن تبریک و تهنیت با شعر مازندرانی درباره روز مادر در وبلاگم به روزم . به امید دیدار

              www.harikandeh.blogsky.com

              • به مادرم ربابپاسخ به این دیدگاه 4 0
                چهارشنبه 11 ارديبهشت 1392-0:0

                وقتی حرف آرتروز به میان آمد



                یاد مادرم افتام



                که خم شد.



                از درد نگو که بیدار می شود



                و ضجه می زند



                شالیزارهای شمال می دانند



                این مادر من است که جوانی اش را به آفتاب !



                زیبایی اش را به خوشه های برنج داد



                تا ستاره ها سو سو بزنند



                و ماه دور زمین بگردد !



                احسان مهدیان-ساري

                • چهارشنبه 11 ارديبهشت 1392-0:0

                  نمی دونم چطوری دلشون میاد.دلم میگیره وقتی این تصاویر رو میبینم.چشماشون حرف میزنه پراز انتظاره.وای خدای من...


                  ©2013 APG.ir