تعداد بازدید: 4943

توصیه به دیگران 2

دوشنبه 23 ارديبهشت 1392-22:51

شاد بودن هنر است

گزارش تصویری مازندنومه از جشن تتی در تهران


مازندنومه:چهارمین جشنواره آیینی – سنتی «تتی»(شکوفه) به همت موسسه فرهنگی و هنری «پارپیرار» و با همکاری انجمن های مازندرانی مقیم تهران(از جمله تلارپی،سواد کوه شناسی و ...)،همین طور مازندرانی های شاغل  در شهرداری تهران، انجمن خودرو سازان،همیاران پارپیرار، شرکت نوسازی اراضی عباس آباد، و جمعی از علاقه مندان فرهنگ مازندران، پنج شنبه مورخ 19اردیبهشت ماه 1392 با شعار«آری،آری شاد بودن به همین آسانی است» در بوستان آب و آتش تهران برگزار شد.

دوستان ما در موسسه پارپیرار تعدادی عکس از این جشن را برای انتشار در مازندنومه ارسال کردند که در زیر نمایش داده شده است:

 


  • پنجشنبه 27 دی 1397-13:26

    مازندران از دنیا رفت چون نه زمین های گرفته شده را پس گرفت نه زبان اصیل خود را حفظ کرد اگر مازنی باشه اون مازنی صحبت کردنش مساوی با فارسی است باید قوم های دیگر را نباید ساکن شهر خودت کنی مهمان نوازی کن ولی ساکت شهرت بشه و دو روز دیگه مثل استراباد جدایت کنن نه مثل رامسر باید زبان خود را بهبود ببخشیم کلاس زبان مازنی اصیل کلمات فارسی را جایگزین کنیم و به جاش از لغت انگلیسی یا آلمانی یا ووو بزاریم در تمام مدارس به زبان مازنی در مغازه و شرکت و اداره جات در تلویزون نه به فارسی مازنی و دوبله فیلم و کسترش لباس زیبای مازنی دورود بر شما من مثل شما ساده ام اما با مسلط بودن چند زبان خارجه و عاشق مازندرانم از شرق تا غرب و از شمیرزاد فیروزکوه و کردکوی دماوند دورود بر هرچی مازنی ارسالی. شهسواری هستم و دو است که به مامیطر بابل امدم شمه دا باوم شمه گپبزوعن تک بلارم مازرون درف یا درفش جور دره

    • برار مازنيپاسخ به این دیدگاه 2 6
      چهارشنبه 1 خرداد 1392-0:0

      برادر پيشرفته اروپائي عارضم خدمتتان من يک دهاتي زاده ام و مثل حضرتعالي در اروپا نشو نمو نکردم فرق من شما در اينه که من دلم دهاتيه ولي دلت شهري و با تفکر غلط ادمهاي امروزي هستش اگه شما ميري داخل 4 تا کتاب ميگردي به قول خودت شعر ميگي و نثر مينويسي اينو بگم خدمتتون من حرفا حرف دل . نيت شماها خراب کردن ادمهاي هستش که نميگم زياد ولي دارن براي فرهنگ کار ميکن هستش. برادر حرفهاي من همش اينه که اگه اين همه تحليل بلدي پس چرا نمياي ميدون ببينيم شما چه جوري فرهنگ رو به نمايش ميذاري .

      • زبان وجهان!!پاسخ به این دیدگاه 5 2
        سه شنبه 31 ارديبهشت 1392-0:0

        براستي گفته اند كه زبان هركس نشاندهنده جهاني است كه او در آن زندگي مي كند! و حقيقتي است كه آدمي در زير زبانش پنهان است و وقتي دهان مي گشايد جهانش عيان مي شود حال به نوشته هاي دوستي كه مدعي اهلي بودن در حوزه فرهنگ هستند توجه كنيد فردي كه كامنتهايي بنام "برار مازني" را از خود بر جاي گذاشته است:

        "اگه مرد هستید" بساط خاله زنک بازی "این همه تحلیل بلدی چرا لنگش نمیکنی" اگه مرد کاري بسم الله اگه نيستي نگو لنگش کن" از زباني نيش گون ،جهاني مناخ و سيه گون استنباط نمي شود؟!!!!

        • برار مازنيپاسخ به این دیدگاه 2 5
          سه شنبه 31 ارديبهشت 1392-0:0

          سلام به هم دياران مازني خواستم به دوست استراتژيک خودم بگويم اگه مرد کاري بسم الله اگه نيستي نگو لنگش کن اين بندگان خدا بدون هيچ درامدي دارن فرهنگ مازني رو در شهر 72 ملت تهران ارائه ميدن برادر هنوز هم استانيهاي ما به زبانشون ميگن گيلکي ,صدا و سيما زبان طبري رو براي طنز و لودگي داره استفاده ميکنه و ...حالا داريد شما استراتژيک و نوستالژيک ميکنيد .حرف حرف ,برادر بيا اگه زيبا ميزني بستان و بزن.

          • يکشنبه 29 ارديبهشت 1392-0:0

            كار اجرايي واقعا سخت و طاقت فرساست بي شك بايد از جناب آقاي موسوي چلك و آقاي جلالي كه زحمات امور اجرايي و هماهنگي و لينك زدن با عوامل متعدد را مي كشند بايد تشكر كرد ولي بايد تفكر و انديشه نو را براي عوامل اجرايي جا انداخت تا مشكلات فكري و تكراري اين گونه مراسم بر پيشاني آن سنگيني نكند.

            • خوشا به حالت ای روستایی!!پاسخ به این دیدگاه 4 0
              يکشنبه 29 ارديبهشت 1392-0:0





              تو آب و روغنی کردی به نورت ره کجا باشد



              مبر تو آب بی‌روغن که بی‌دشمن نمی‌آیی



              چه نقد پاک می‌دانی تو خود را وین نمی‌بینی



              که اندر دست خود ماندی و در مخزن نمی‌آیی

              • يك روستاييپاسخ به این دیدگاه 1 6
                شنبه 28 ارديبهشت 1392-0:0

                سپاس از زحمات گروه پارپيرار و بويژه آقاي فرهود جلالي كندلوسي و همچنين آقاي موسوي چلك و همه عزيزان. شمه خنابدون

                • جمعه 27 ارديبهشت 1392-0:0

                  شمه عروسی موارکه ایشاءا...

                  • مهران مازنیپاسخ به این دیدگاه 5 4
                    جمعه 27 ارديبهشت 1392-0:0

                    اجرای جشن مازنی ها ، آن هم در تهران بسیار کار مشکلی است ، حال که جوانان فرهیخته مازنی به این کار مشغول اند مراتب سپاس ما تقدیم آنان باد . اما بر این اصل هم معتقدیم که هر برنامه ای را می شود بهتر اجرا کرد پس دوستان و هم دیاران ، لطفا گوشه ای از نقد های خود را برای مجریان برنامه ارسال کنید تا شاهد اجراهای پر بار تر در سال های آینده باشیم . شمه خنابدون

                    • برای"برار مازنی" پاسخ به این دیدگاه 6 3
                      پنجشنبه 26 ارديبهشت 1392-0:0

                      اعتقادم این است که نقادی خیلی بهتر از فحاشی و مداحی است! لذا دو شعر زیبا به خوانندگان سایت محترم مازندنوم تقدیم می دارم،تا بکار دوستانی که در وسط فرهنگ قرار دارند بخورد:

                      شرح می‌خواهد بیان این سخن

                      لیک می‌ترسم ز افهام کهن

                      فهمهای کهنهٔ کوته‌نظر

                      صد خیال بد در آرد در فکر

                      بر سماع راست هر کس چیر نیست

                      لقمهٔ هر مرغکی انجیر نیست

                      خاصه مرغی مرده‌ای پوسیده‌ای

                      پرخیالی اعمیی بی‌دیده‌ای

                      نقش ماهی را چه دریا و چه خاک

                      رنگ هندو را چه صابون و چه زاک

                      نقش اگر غمگین نگاری بر ورق

                      او ندارد از غم و شادی سبق

                      صورتش غمگین و او فارغ از آن

                      صورتش خندان و او زان بی‌نشان

                      وین غم و شادی که اندر دل حظیست

                      پیش آن شادی و غم جز نقش نیست

                      صورت غمگین نقش از بهر ماست

                      تا که ما را یاد آید راه راست

                      صورت خندان نقش از بهر تست

                      تا از آن صورت شود معنی درست

                      نقشهایی کاندرین حمامهاست

                      از برون جامه‌کن چون جامه‌هاست

                      تا برونی جامه‌ها بینی و بس

                      جامه بیرون کن درآ ای هم‌نفس

                      زانک با جامه درون سو راه نیست

                      تن ز جان جامه ز تن آگاه نیست

                      مولوی

                      و دوم شعری از استاد شفیعی کدکنی:

                      طفلی به نام شادی، دیریست گم شده ست/ با چشم های روشن براق/ با گیسویی بلند به بالای آرزو/ هر کس ازو نشانی دارد ما را کند خبر/ این هم نشان ما :/ یک سو خلیج فارس / سوی دگر خزر”





                      • برنجستانكيپاسخ به این دیدگاه 4 5
                        پنجشنبه 26 ارديبهشت 1392-0:0

                        اولا كه فرمايشات برار مازني رو تاييد ميكنم

                        ودر ادامه بايد گفت كه تلاش كنيم ببينيم هدف از اين برنامه ها اون هم در دل پايتخت چيست قطعا شناساندن زندگي كشاورزي و اداوات كشاورزي و برگشت به گذشته و مرور خاطرات قديم نيست و نخواهد بود

                        شايد اين لباس هاي نيمه سنتي يا اداوت وسيله اي باشد براي نشان دادن وفاق و همدلي آنچه كه در اين جشن ها به نظر ميرسد مهم است گردهمايي خانواده هاي مازندراني در تهران آن هم در فضاي شاد است چه گروه سياسي يا دولتي توان جمع كردن اين همه مازندراني را در پايتخت دارد

                        سالهاست مديران مسئولين سياسي مازندراني مقيم تهران در فكر تشكيل مجمعي با نام خانه مازندران هستند چرا موفق نميشوند دليلش كاملا مشخص است اون وفاق و همدلي وجود ندارد

                        همه اين جشن ها و گردهمايي ها هدفش ايجاد وفاق و همدلي و پاسخ به نياز جامعه امروز ما به فضاي شاد است اين مراسم ها به همت چند جوان و چند موسسه غير دلتي مردم نهاد برگزار ميشود هيچ گروه و جناح سياسي هم پشت آن نيست و دوست هم داريم جوانان علاقمند مازندراني ايستگاه به ايستگاه سوار اين قطار شوند همونطوريكه در جشن تتي اول كار با چهار پنج جوان شكل ميگرفته حالا به هفتاد و هشتاد نفر رسيده چه هدف استراتژيكي زيبا تر از اين

                        • برار مازنیپاسخ به این دیدگاه 5 5
                          چهارشنبه 25 ارديبهشت 1392-0:0

                          با سلام و عرض ادب به این برادر بدون نام که تقریبا در بیشتر جاها ایشان از در انتقاد وارد شده چون مطالب ایشان به نظر بنده که از علاقمندان سایت مازند نومه هستم اشنا هستش . حال این را میخواهم بگویم چرا مازندران شاگرد اخر فرهنگ کشور ه چون افراد مثل این دوست بزرگوار سازی زیبا میزنند ولی نمیدانم کجای این فرهنگ قرار دارن که صدای سازشون رو ما نمیشنویم . برادر اگه این همه تحلیل بلدی چرا لنگش نمیکنی مثل یه مرد بیا وسط میدون برای اعتلای فرهنگ بومی و محلی مازندران زحمت بکش حال گیرم این دوستان دارن اشتباه میکنند پس درستش کجاست ما که بهتر از این ندیدیم شما اگه دیدید به ما نشون بدید . شما رو به حضرت عباس فرهنگ رو قربانی کج سلیقگی هایتان نکنید اگه مرد هستید مانند دیگر اقوام بیائید توی میدان به همدیگه کمک کنید. بس کنید بساط خاله زنک بازی رو برادر.

                          • جشن نوستالوزيك يا استراتزيك؟!پاسخ به این دیدگاه 6 6
                            چهارشنبه 25 ارديبهشت 1392-0:0

                            متاسفانه اينگونه جشنها كاملا فانتزي و بدون ريشه و انديشه مشخصي در بعد توسعه مازندران خود را تكرارمي كند براين باورم كه اين گونه جشنها اگر نگويم يك فعاليت اقتصادي اجتماعي را ولو در روند خود دنبال مي كند بايد به عرض برسانم كاملا نوستالو‍‍‍زيك است تا استرتزيك!هنر و فرهنگ از زندگي روح مي گيرد و بدان روح خوبش را مي سپارد به سخن ديگر مي خواهم عرض كنم چند درصد از روستاهاي مازندران با لباس سنتي زندگي مي كنند؟و مهمتر چند نفر از اين دوستان كه دغدغه مند فرهنگ نشان مي دهند وقتي به روستايشان بر مي گردند لباس سنتي لباس زندگي شان است؟! پس اگر نگويم اين لباس كارشان است! اين نوع لباس پوشيدن نه از زندگي بر آمده و نه بر زندگي خودشان جريان مي يابد! cultureبه مفهوم كشت و كشاورزي ودر عين حال به مفهوم فرهنگ است به عبارتي مهرباني،همياري، همكاري در زمين كشاورزي تمرين شد وبه فرهنگ تبديل شده است! حال خود همين دوستان چقدر به اين مهم عملا باور داشته اند؟! برگزار كنندگان اين گونه جشنها گواهي مي دهند كه هر ساله تهيه ادوات كشاورزي و محصولات آن دربرگزاري جشنها در خود مازندران با چه مسايل و مشكلاتي روبرو هستند!!!! ايمان بنده هم اين است كه اين جشنها بايد تمريني براي يافتن راهكاري براي توسعه مبتني بر خردجمعي باشد اما چه نسبتي بين اين جشنها و توسعه وجود دارد؟!اغلب همين دوستان كه اينگونه خود را دم مسيحا و يد بيضاي فرهنگ مي دانند نسبتشان در توسعه روستاهايشان چيست؟چقدر پاسدار زبان و طبيعت بكر روستاي خويش بوده اند؟ دوستان جوان مازندراني خصوصا دانشجويان بجاي آنكه پياده نظام يك پديده نوستالوزيك باشند بايد سرداران توسعه استراتزيك باشند به سخني ديگر با تشكيل گروه مطالعاتي توسعه روستايي در روستاهاي خويش بفكر حفظ زبان،طبيعت، فرهنگ و تمدن در قالب برنامه توسعه باشند در اين راستاست كه طراح جشن محلي در دهكده براي همدلي و شناخت بيشتر وبهتر از همديكر در روستا مي تواند به تشكيل گروههاي همفكر در يك موضوع خاص در باب تامين اجتماعي و همياري و حفظ محيط زيست كمك شاياني كند كما اينكه زندگي را پاسدارند،كه زندگي روح فرهنگ و هنر است و سلامت و سعادت تداوم و تجلي آن.پس برگزاري اين چنيني با يك گروه خاص و هميشگي ، بيشتر به يك شو ونمايش بدون ريشه و انديشه متعالي شبيه است نه از زندگي آب مي نوشد و نه تشنگي را مي زدايد منار ه هاي است كه از آن اذان فرهنگ و شادي و زندگي بلند مي شود ولي نماز سعادت و شادي و توسعه ،اقامه نمي شود!!شايد در كوتاه مدت سر را گرم دارد اما به ترك سر نمي ارزد!

                            شادبودن هنر است،

                            بشکفد بارِدگر لالهء رنگين مُراد،

                            غنچهء سرخِ فروبستهء دل باز شود،

                            من نگويم که بهاری که گذشت آيد باز،

                            روزگارِ که به سر آمده آغاز شود،

                            روزگارِ دگری است،

                            و بهارانِ دگر،

                            شادبودن هنر است،

                            شادکردن هنرِ والاتر !

                            ليک هرگز، نپسنديم به خويش،

                            که چون يک شکلک بيجان شب و روز،

                            بيخبر از همه خندان باشيم،

                            بيغمی عيبِ بزرگيست،

                            که دور از ما باد !

                            کاشکی آيينه يی بود،

                            درونبين که در او،

                            خويش را ميديديم،

                            آنچه پنهان بود، آيينه ها ميديديم،

                            ميشديم آگه از آن،

                            نيرویِ پاکيزه نهاد،

                            که به ما،

                            زيستن آموزد و جاويدشدن،

                            پيکِ پيروزی و اميد شدن،

                            شادبودن هنر است،

                            گر به شادیِ تو دلهای دگر باشد شاد،

                            زنده گی صحنهء يکتای هنرمندیِ ماست،

                            هرکسی نغمهء خود خواند و از صحنه رود،

                            صحنه پيوسته به جاست،

                            خُرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد

                            • سوادكوهي كيجاپاسخ به این دیدگاه 2 1
                              چهارشنبه 25 ارديبهشت 1392-0:0

                              من هم با كامنت لباس سنتي كاملا موافقم. خيلي ها لباس سنتي مازندراني رو نمي شناسن. من تو يه سايتي كه مازندراني بود لباس محلي مازندراني رو يه جور لباس لري حالا با چين كمتر ديدم كه واقعا تعجب كردم. اين جشن ها و برنامه ها بايد بر اساس يه برنامه بلند مدت جهت شناساندن فرهنگ و اداب و رسوم مازندراني ها باشه و جذب بيشتر توريست و گردشگر و سرمايه گذار باشه. اگر ما به دنبال تفرقه و جدايي باشيم هيچوقت ادماي بزرگ ريسك نمي كنند سرمايه و عمرشون رو تو استان ما بيارن . حتي خيلي از هم استاني ها هم به اين نتيجه مي رسن بهتره بيرون استان سرمايه گذاري كنند. اين جشن ها به نزديكتر شدن و اتحاد ما در جهت انجام پروژه هاي بزرگتر علمي فرهنگي و صنعتي كمك ميكنه خيلي كمك ميكنه . به اميد سرافرازي ايران و ايراني

                              • لباس سنتیپاسخ به این دیدگاه 4 0
                                چهارشنبه 25 ارديبهشت 1392-0:0

                                دوستان دمتون گرم تو مراسم بودم بد نبود ،ولی چرا دوستان لباس سنتی نمی پوشند ؟ بازم دم آقای موسوی گرم اهل عمل ولی دوستان دیگه حتی به تریبون بیشتر علاقمند هستندو این کمی دلزدگی میاره،ولی اگرچرم بعنوان کفش،شولا،کلاه نمدی بپوشند خیلی خودمونی تر جلوه می کردند.

                                • سه شنبه 24 ارديبهشت 1392-0:0



                                  شاد کردن هنری والاتر

                                  لیک هرگز نپسندیم به خویش

                                  که چو یک شکلک بی جان شب و روز

                                  بی خبر از همه خندان باشیم

                                  بی غمی عیب بزرگی است

                                  که دور از ما باد


                                  ©2013 APG.ir