تعداد بازدید: 2424

توصیه به دیگران 2

سه شنبه 18 تير 1392-15:26

نهاد ناآرام جهان

تحلیلی بر وضعیت جنبش های اجتماعی در هزاره سوم/از بهار عربی و سرنگونی دیکتاتورها گرفته تا ترکیه و برزیل و کشورهای اروپایی و جنبش وال استریت در ایالات متحده آمریکا، جنبش هایی اند با ریشه های متفاوت که همگی در یک خصیصه مشترک می باشند: اعتراض/جنبش های جدید که می توان آن ها را جنبش های اجتماعی در دوره پست مدرنیته نامید، جنبش هایی متکثر و بدون رهبر هستند.

 


مازندنومه؛احسان شریعت،کارشناس ارشد جامعه شناسی:قرن جدید قرن جنبش های اجتماعی است و این جنبش های اجتماعی در ایجاد تغییرات وسیع در جوامع انسانی نقش به سزایی داشته¬اند.

 "روشه" جنبش اجتماعی را عبارت از سازمانی کاملاً شکل گرفته و مشخص می داند که به منظور دفاع و یا گسترش و یا دست یابی به هدف های خاصی به گروه بندی و تشکل اعضا می پردازد(تغییرات اجتماعی، گی روشه).

 " گیدنز"، جنبش اجتماعی را کوششی جمعی برای پیشبرد منافع مشترک، یا تأمین هدفی مشترک، از طریق عمل جمعی خارج از حوزه نهادهای رسمی تعریف می کند(مبانی جامعه شناسی، گیدنز).

 از نظر وی آنچه که اصولاً جنبش اجتماعی را مشخص می¬سازد، متقاضی و مدعی بودن آنست که به منظور دفاع و یا گسترش و دست یابی به هدفهای خاصی به گروه بندی و تشکل اعضاء می پردازد(همان).

 در سال های پایانی قرن بیستم جامعه شناس آلمانی و متفکر منتسب به مکتب فرانکفورت "یورگن هابرماس" هزاره سوم را دوره ی ظهور جنبش های اجتماعی در سراسر جهان معرفی می کند.

 در سال های اخیر جنبش های اجتماعی متعددی در جای جای جهان با خاستگاه های گوناگون ظهور یافته و به صورت موجی اجتماعی بر علیه نظام های سیاسی وقت سر بر آورده اند.

 از بهار عربی و سرنگونی دیکتاتورها گرفته تا ترکیه و برزیل و کشورهای اروپایی و جنبش وال استریت در ایالات متحده آمریکا، جنبش هایی اند با ریشه های متفاوت که همگی در یک خصیصه مشترک می باشند: اعتراض.

 به زعم تحلیل گرانی که رویکرد پست مدرن دارند، جنبش های اجتماعی در هزاره سوم خصلت های متفاوتی نسبت به جنبش های کلاسیک دارند.

جنبش های جدید که می توان آن ها را جنبش های اجتماعی در دوره پست مدرنیته نامید، جنبش هایی متکثر و بدون رهبر هستند.

 در این گونه از جنبش ها کمتر یک ایدئولوژی منسجم و یکدست شکل گرفته و در زیر چتر رهبری کاریزماتیک استقلال می یابد.

 این جنبش ها با خاستگاه های گوناگونی تبلور می یابند. آزادی سیاسی، عدالت اقتصادی، و .. . اما هیچ کدام از آن ها تبدیل به یک فراروایت سیاسی و اجتماعی نشده اند. 

آن ها جنبش هایی اند برخلاف انقلابات سیاسی و اجتماعی قرن بیستم که همواره ی یک فراروایت سیاسی و اجتماعی را مد نظر داشته و بر اساس آن عمل می کردند.

 در جنبش های جدید قرن بیست و یکم نیازی نیست که محرومیت ها و نارضایتی ها به حد فراگیر برسد تا بتوان در جبهه مخالف با آن فراروایتی را به صورت آرمان های انقلاب ساخت و بر اساس آن دست به کنش سیاسی و قیام زد.

در این جنبش ها هر گونه عامل کم اهمیتی می تواند به شروع یک جنبش بینجامد. گویی نفس اعتراض است که مهم می باشد، نه علت اعتراض.

 در علت یابی و تبیین جنبش های جدید باید به سراغ یک تحلیل مقایسه ای میان جنبش های قرن بیستم و جنبش های قرن بیست و یکم (هزاره سوم) رفت.

در جنبش های قرن بیستم تمامی مردم آموزش دیده و تحصیلکرده نبوده اند و تنها بخشی از مردم دارای تحصیلات آکادمیک و بخشی از آنان دارای قوه ی تحلیل سیاسی بوده اند.

 از طرف دیگر در جنبش های قرن بیستم توسعه رسانه های گروهی به این حد نبوده که امروز جهان شاهد آن است.

 خصلت عمده ی آن جنبش ها این بوده که در آن زمان اعتراضات مردمی خصلتی باواسطه داشته است؛ یعنی مردم به طور مستقیم دارای آگاهی سیاسی نبوده اند.

آگاهی سیاسی بیشتر در دست عده ای از نخبگان معترض بوده که دارای تحلیل سیاسی بوده اند. این نخبگان و روشنفکران اندیشه هایی را در قالب نقد وضعیت موجود و طرح یک تصویر آرمانی از آینده ای که با می توانست با سقوط نظام حاکم تحقق یابد می پروراندند.

 آنان این تصویر آرمانی را در قالب کلان روایتی که بتواند اغلب اقشار اجتماعی را با علائق و سلائق متفاوت در زیر چتر واحدی گرد هم آورد می ساختند.

این آگاهی سیاسی به طور سلسله مراتبی از روشنفکران به طبقات و اقشار گوناگون جامعه تزریق شده و جامعه نوعی آگاهی با واسطه را تجربه می کرد.

درست است که مردم نیز دارای تحلیل های خاص خود بوده و کم و بیش از آگاهی سیاسی برخوردار بودند، اما مردم نقدها و تحلیل های مردم در قالب آگاهی سیاسی روشنفکران سر و شکل یافته و نظم خاصی به خود می گرفت.

بنابراین مردم عادی جهان اجتماعی را طوری نقد می کردند که در کتاب ها و مقالات و سخنرانی ها و اندیشه های روشنفکران موجود بود.

 در واقع روشنفکر نقد وضعیت موجود را در قالب یک نظریه به مردم تحویل می داد و مردم را به سلاح آن اندیشه مجهز می کرد.

 به این ترتیب آرام آرام یک گفتمان مشترک در میان مردم شکل می گرفت که سر چشمه ی آن در دست روشنفکران و رهبران معترض قرار داشت.

 این گفتمان مشترک دو وجهه ی مهم داشت: اول) وجهه ی انتقادی نسبت به وضعیت موجود؛ و دوم)وجهه ی آرمانی در مورد آینده.

 تمامی انقلابات قرن بیستم با این دو وجهه عمل کردند. هنگامی که گفتمان انقلابی به سطحی از فراگیری در میان اکثر اقشار اجتماعی می رسید، خصلت سلسله مراتبی آگاهی سیاسی و گفتمان انقلابی حکم می کرد که فرد یا افرادی به طور خود به خود به مقام رهبری گفتمان سیاسی اعتراضی منصوب شده تا این آگاهی سیاسی اعتراضی را به سر منزل مقصود برسانند.

 این ویژگی خود به خود بودن انتخاب رهبر یا رهبران سیاسی ناآگاهانه نبوده است، بلکه خود به خودی بوده است. چه، وقتی یک آگاهی سیاسی به صورت گفتمانی فراگیر در میان اغلب اقشار اجتماعی گسترش یابد منطقاً منتشرکننده ی آن آگاهی سیاسی یعنی صاحب آن اندیشه برای مردم به مقام رهبری جنبش می رسد.

 اما در جنبش های اجتماعی در هزاره سوم وضعیت تا حد زیادی فرق دارد. در جنبش های جدید اغلب خصائص جنبش های قرن بیستم وجود نداشته و تغییر حالت داده است.

اصلی ترین مولفه ای که در جنبش های جدید می بایست بدان توجه کرد وضعیت جوامع در دوران جدید و خصوصاً در قرن بیست و یکم است.

 در جوامع حال حاضر اطلاعات و دانستنی ها به طور چشمگیری جامعه را در خود غرق ساخته و همه ی مردم به نوعی از دریای بیکران اطلاعات بهره می برند.

تحصیلات آکادمیک بسیار افزایش یافته و رسانه های گروهی در انواع مختلف (مخصوصاً جهان مجازی) در زندگی روزمره مردم ایفای نقش می کنند.

 اطلاعات در جامعه معاصر، بازاندیشی افراد و جامعه را به شدت افزایش می دهد. افراد به طور روزمره قابلیت بازاندیشی و نگاه مجدد به جهان اجتماعی را پیدا می کنند.

به همین دلیل امروز دیگر آگاهی سیاسی خصلت سلسله مراتبی ندارد. زیرا آگاهی در همه جا وجود دارد.

اغلب اقشار اجتماعی به طور بی واسطه با آگاهی های سیاسی متکثر و پراکنده ای که در فضا-زمان پخش می شود ارتباط دارند.

به همین دلیل در جنبش های جدید کمتر فراروایتی همه گیر شکل می گیرد، چه، آگاهی سیاسی آن اندازه متکثر است که نمی توان آن را در چارچوب روایتی بزرگ انسجام بخشید.

 این گونه است که در جنبش های جدید هر فرد به مثابه یک روشنفکر سیاسی به طور مستقیم و بی واسطه با جهان سیاسی مواجه شده و درکی از دیدگاه سیاسی و متعاقباً اعتراضات سیاسی پیدا می کند.

 روشنفکران و رهبران سیاسی در شکل قرن بیستمی و به صورت کلاسیک دیگر وجود نداشته و یا چنان تأثیری بر روند جنبش ها ندارند.

بخش بزرگی از این جنبش ها در فضای مجازی شکل گرفته و پیگیری می شود. شرایط جهان مجازی این اجازه را به هر فردی با هر خصلتی می دهد تا در فرایند شکل گیری اعتراض سیاسی شرکت کرده و خود را به بدنه ی جنبش متصل گرداند.

 خلاصه آنکه نظريه پردازان جنبش هاي اجتماعي جديد معتقدند كه موضوعات نزاع ميان طبقات اجتماعي رو به كاهش است و به همين ترتيب معرفي جنبش ها به عنوان سوژه هاي همگن ديگر عملي نيست، و اين ها خصيصه هاي جامعه هايي هستند كه از آن به عنوان جوامع پست مدرن و يا پسا صنعتي نام برده مي شود. 

ایمیل نویسنده: (abie_malakouti_2008@yahoo.com)


  • www.worldessence.blogfa.comپاسخ به این دیدگاه 0 0
    پنجشنبه 27 تير 1392-0:0

    دوست گرامی سلام. مطالبتون جالب خوشحال میشم به منم سر بزنین شاید بتونیم همکاری کنیم.

    • گفتمانی فراگیر !پاسخ به این دیدگاه 0 0
      چهارشنبه 19 تير 1392-0:0

      نویسنده بحث مفیدی را به پیش می کشد ولی این خطر هست که باز هم تعمیم غلطی در راه باشد و یا درحال شکل گرفتن باشد تا ما ایرانیان ویژگی اوضاع خودمان را فراموش کرده با سر در گمی به راه حل های تقلیدی رو بیاوریم . ویژگی های اجنماعی و اقتصادی ما با قریب به اتفاق تمامی کشور های جهان متفاوت است . وجه تفاوت بسیار مهم ما معیشت و منابع درآمدی دولت های ما در نیم قرن اخیر است و برخلاف رای نویسنده محترم ، این دارد می رود تا به صورت گفتمانی فراگیر در میان اغلب اقشار اجتماعی گسترش یابد .

      • چهارشنبه 19 تير 1392-0:0

        به نظر شما مصر و كشورهاي عربي جامعه پست مدرنه؟


        ©2013 APG.ir