تأملی در استبداد سیاسی در تاریخ معاصر ایران
به بهانه سالروز صدور فرمان مشروطیت/بر اساس سرشت خودکامگی حکومت های استبدادی در ایران ، ارادت سالاری ، چاکرسالاری ، نوکر سالاری و تملق سالاری به جای شایسته سالاری از مهم ترین ویژگی های غالب بازیگران سیاسی رسمی در ایران است.
مازندنومه،لطف الله آجدانی:استبداد سیاسی به عنوان یک مفهوم ذهنی و نیز یک رفتار عینی سیاسی و اجتماعی در پیوند تنگاتنگی با فرهنگ سیاسی فرد و جامعه از یک سو و ساختار سیاسی حکومت و جامعه از سوی دیگر قرار دارد. از اینرو کلید واژه های چگونگی و چرایی زایش و پویش استبداد سیاسی در هر جامعه ای ، از جمله در تاریخ ایران و به ویژه تاریخ معاصر ایران را باید در فرهنگ سیاسی و نیز ساختار سیاسی جست و جو کرد.
میان نوع فرهنگ سیاسی با ضریب افزایش و کاهش استبداد سیاسی در جامعه همبستگی معناداری وجود دارد. در فرهنگ سیاسی مبتنی بر تفکر یکتا انگاری معرفتی و یکتا انگاری دینی ، در مقایسه با فرهنگ سیاسی مشارکتی در چارچوب تکثر اندیشه ها ، امکان بیشتری برای زایش و پویش استبداد سیاسی وجود دارد.
همان گونه که پلامناتز تصریح کرده است: «اعتقاد به این که تنها یک راه به سوی بهشت وجود دارد ، به عدم تساهل می انجامد. » (1) آن گاه که یکتا انگاری معرفتی به حوزه معرفت دینی راه می یابد ، یکتا انگاری دینی متولد گردیده که موجد استبداد دینی می شود و به تعبیر علامه حسین نائینی از روحانیان آزاد اندیش و اصلاح طلب دینی عصر مشروطه ، از میان دو شعبه استبداد دینی و استبداد سیاسی ، استبداد دینی که همدست استبداد سیاسی و عامل مشروع بخشی آن است خطرناکتر و زیانبارتر است. (2)
تلقی و تفکر یکتا انگاری معرفتی و یکتا انگاری دینی به سبب خصلت های مطلق نگری و جزم اندیشی خود ، راه را بر تساهل در برابر افکار مختلف و مخالف و آزادی اندیشه و اندیشه های آزاد می بندد و لاجرم زمینه های پیدایش و رشد رادیکالیسم سیاسی و دینی را فراهم می کند.
اقتدارگرایی یکی از دیرینه ترین و پایدارترین ویژگی های فرهنگ سیاسی جامعه ی ایران است. چهره های مختلف اقتدارگرایی را که متکی بر ساخت عمودی قدرت و شیوه های مبتنی بر قدرت مطلقه است ، می توان در انواع رژیم های سیاسی اتوکراسی ، حکومت مطلقه ، دیکتاتوری و توتالیتاریسم بازیافت. آمریت قدرت و سلطه جویی و خشونت متکی بر نیروهای نظامی ، محور اصلی و مشترک همه انواع حکومت های استبدادی است.
در تاریخ و جامعه ی ایران تا قبل از عصر مشروطه طلبی ، حکومت استبدادی مطلقه تنها شکل عمده رایج و حاکم در نظام سیاسی ایران بود. میراث باستانی ایران در اعتقاد به حکومت سلطانی که از فره ایزدی برخوردار بود ، با باورهای اسلامی در اعتقاد به حق الهی سلطنت که به موجب آن ، سلطنت از سوی خداوند به شخص سلطان به عنوان ظل الله اعطا می شد درهم آمیخت. استبداد به معنای تمرکز قدرت در دست پادشاهی خودکامه که هیچ گونه محدودیت قانونی نداشت و در مقابل حکومت شوندگان پاسخگو نبود ، از ویژگی های اصلی تاریخ ایران قبل از عصر مشروطه طلبی است.
پاتریمونیالیسم به عنوان گفتمان سیاسی غالب در نظام سنتی ایران پیش از انقلاب مشروطه ، صورتی از حاکمیت سیاسی سنتی بود که در آن یک خاندان پادشاهی ، قدرت جابرانه را از طریق دستگاه دیوانی و اهل شمشیر اعمال می کرد.
قدرت سیاسی، موروثی و بخشی از مایملک شخصی فرمانروا بود. گفتمان سنتی پاتریمونیالیسم مرکب از دو عنصر عمده نظریه شاهی ایرانی و نظریه ی سیاسی شیعی بوده است. این گفتمان بر پدرسالاری سیاسی ، آمریت و اطاعت و تابعیت محض ، پیوند سیاست با اسطوره و مذهب ، قداست قدرت و نقد ناپذیری آن و حذف رقابت و مشارکت متکی است.
در تاریخ معاصر ایران ، مشروطه پایان عصر فرهنگ آمریت و پاتریمونیالیسم سنتی است. جنبش مشروطه خواهی در ایران به مثابه یک ضرورت برخاسته از زمینه های داخلی و از آن جمله اعتراض به ناکارآمدی سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی حکومت قاجاریه و نارضایتی از استبداد داخلی و نفوذ سلطه جویانه قدرت های خارجی در ایران از یک سو و انعکاسی از تأثیرپذیری گروه هایی از اندیشه گران ایرانی و فعالان سیاسی و اجتماعی ایران آن روزگار از جنبه هایی از اندیشه ها و تحولات و جنبش های ترقی خواهانه و تجدد طلبانه غربی ، نتیجه و نشانه تلاش جامعه ی ایرانی برای گذار از گفتمان و رفتارهای سیاسی سنتی مبتنی بر فرهنگ و ساختار پاتریمونیالیستی به سوی دموکراسی و جامعه ی مدنی بود.
جنبش مشروطه خواهی خواهان محدود کردن سلطنت در چارچوب قانون بود تا بدین وسیله از قدرت مطلقه ی سلطنت و ظلم و فساد برآمده از آن در جامعه جلوگیری شود. این جنبش بر آن بود تا نمایندگان انتخابی ملت ، کارگزاران اجرایی را منصوب کرده و بر فعالیت های آنان نظارت داشته باشند. تفکیک قوا به رسمیت شناخته شود و قوه ی قضائیه بر اساس اصول تفکیک قوا به صورت نهادی مستقل در جارچوب قوانین جزایی و مدنی عمل کند.
جهان بینی و اندیشه ی روشنفکران عصر مشروطه (3) با مبانی فکری نوگرایان و اصلاح طلبان درباری و حکومتی عصر قاجار از تفاوت های زیادی برخوردار بود. آنان به حق الهی پادشاهان اعتقادی نداشتند. آنان استبداد سلطنتی و استبداد دینی را دشمنان آزادی ، برابری و عدالت اجتماعی می دانستند.
در این شیوه از تفکر ، روشنفکران عصر قاجار و مشروطه ، دولتی را به رسمیت می شناختند که بر مبنای قانون شکل گیرد و عمل کند. نهادهای اجتماعی و سیاسی آن برخاسته از اراده عمومی و حاکمیت ملی در مفهوم جدید آن باشد. از این رو در گفتمان روشنفکران مشروطه خواه ، مبنای مشروعیت حکومت ها دگرگون شد. دیگر حقانیت و مشروعیت حکومت وابسته به موروثی بودن یا حق حاکمیت الهی نبود ، بلکه ریشه در نوعی قرارداد اجتماعی داشت.
اما مشروطه به علل مختلفی نتوانست در مسیر گذار خود از پاتریمونیالیسم به دموکراسی در مظاهر گوناگون لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی چندان موفق باشد. و در واقع با رژیم پهلوی، جامعه ی ایرانی وارد نئوپاتریمونیالیسم گردید. نظام سیاسی استبدادی و خودکامه ای که سلطان در آن نماینده یک ایدئولوژی یا واجد رسالت فرهی نبود ، بلکه صرفاً حکومتش آمیزه ای از ترس و تهدید و اطاعت محض را نهادینه می کرد.
گراهام فولر درباره شخصی بودن امر سیاست در ایران به درستی نوشته است: در نظام سیاسی و اجتماعی ایرانیان ، فرد با شخصیت ها سروکار دارد و نه با نهادها. مناسبات شخصی فراتر از هرگونه رابطه رسمی یا نهادی شده است. نهادها در غیاب شخصیت هایی که به آنها زندگی می بخشند و خصلت و قدرت آنها را تعیین می کنند ، بی معنا هستند. (4)
در بسیاری از مقاطع تاریخ معاصر ایران ، شخصی بودن سیاست در حوزه ی زندگی سیاسی باعث از دست رفتن استقلال عمل فرد شده و در نتیجه در خدمت شخص حاکم قرار گرفته و به ابزارهای اجرایی تصمیمات وی تبدیل شده است.
این که امیر عباس هویدا در پاسخ فردی که از شخص محمدرضا شاه پهلوی به عنوان «شخص اول مملکت» یاد کرده و از سیاست های دولت هویدا انتقاد کرد چنین گفته است: «مگر ما شخص دومی هم در این مملکت داریم که از شاهنشاه به عنوان شخص اول نام می برید؟ همه همه ما مطیع و فرمانبر اعلیحضرت هستیم ، دومی در این مملکت وجود ندارد»(5) ، انعکاسی از واقعیت تمرکز قدرت در شخص حاکم است.
ارتش و نیروها و نهادهای نظامی و امنیتی همواره در یک نظام استبدادی به عنوان نهادهای سرکوبگر نقش مهمی در حفظ و تثبیت حکومت های استبدادی دارند. در تاریخ معاصر ایران و در بسیاری از مقاطع ، از جمله در عصر رضا شاه پهلوی نیروهای نظامی وابسته به حکومت از نقش مهم سیاسی حتی در انتخابات مجلس نیز برخوردار بودند.
بر اساس سرشت خودکامگی حکومت های استبدادی در ایران ، ارادت سالاری ، چاکرسالاری ، نوکر سالاری و تملق سالاری به جای شایسته سالاری از مهم ترین ویژگی های غالب بازیگران سیاسی رسمی در ایران است.
این رویکردها که به افزایش توهمات و تکبر و خودبزرگ بینی حاکم و تقویت و تشدید افکار و تمایلات استبدادی قدرت حاکمه انجامیده است یکی از مهم ترین علل و عوامل وقفه جنبش های دموکراسی خواهی و تأخیر جامعه مدنی و حقوق شهروندی در برابر حکومت ها بوده است.
می توان با دکتر ازغندی هم عقیده بود که : مردمی که سالهای مدید تحت سلطه ی اقتدارگرایانه زندگی کرده و تربیت شده اند به صورت طبیعی خصلت استبدادی پیدا می کنند. نظام سیاسی در پویش جامعه پذیری سیاسی می تواند با استفاده از ساز و کارهای تأثیرگذاری چون ایدئولوژی سیاسی ، احزاب رسمی ، نخبگان سیاسی ، رسانه های گروهی ، دیوان سالاری و مجلس بر فرهنگ سیاسی مردم اثراتی چون تفرد گرایی ، مسئولیت گریزی ، عافیت طلبی و محافظه کاری ، نفع طلبی ، فسادپذیری و در همان حال قدرت طلبی و خشونت گرایی سیاسی را بر جای بگذارد.(6)
تاریخ ایران مشحون از خشونت به عنوان عنصر اساسی در فرهنگ سیاسی جامعه ایرانی است. در حالی که در مفهوم مدرن ، مبارزه سیاسی برای کسب قدرت بر اصل رقابت استوار است ، تلقی جامعه ایران ، غالباً و به طور عمده مفهوم مبارزه سیاسی مبتنی بر ستیز و خشونت است.
افراطی گری ها و خشونت گرایی های گروههایی از انقلابیون مشروطه خواه که راه را بر هرج و مرج هموار و زمینه را برای سرخوردگی از آرمانهای مشروطه از یکسو و روی کار آمدن قدرت رضا شاه برای پایان بخشیدن به هرج و مرج ها از سوی دیگر تسهیل و تسریع کرد ، انعکاسی از رفتارهای سیاسی مغایر با قواعد و اصول مبارزه سیاسی در چارچوب عقلانیت و اعتدال و متضاد با روش های دموکراتیک است.(7)
تردیدی نیست بسیاری از خشونت های سیاسی و اجتماعی در هر جامعه ای ، نسبتی مستقیم با عملکرد دولت های متبوع آن دارد ، زیرا هرچه در جامعه ای امکان ابراز عقیده آزادتر باشد ، راه های مشارکت سیاسی بازتر و چنانچه شهروندان خود را در آینده جامعه خود سهیم تر بدانند ، نیاز آنها به توسل به خشونت برای بیان آرای خود کمتر خواهد بود.
اما دریغ کردن دولت ها از امکان طبیعی ترین و بدیهی ترین فعالیت های سیاسی و اجتماعی از شهروندان ، گرایش آنها به شیوه های خشونت آمیز را بیشتر خواهد کرد. و در همان حال که میان خشونت در فرهنگ سیاسی جامعه با ساختار استبدادی حکومت همبستگی معناداری وجود دارد ، نمی توان این واقعیت را انکار کرد که وجود پدیده یکتا انگاری فکری و ایدئولوژی زدگی که مطلق اندیشی و جزم اندیشی از الزامات و پی آمدهای آن است ، در سرشت خود خشونت طلب است.
رفتارهای افراطی و خشونت طلبانه گروه هایی از مشروطه خواهان در قالب انجمن های تندروی سیاسی در عصر مشروطه ، انعکاسی از همین کژتابی هایی است که راه را برای تشدید هرج و مرج داخلی و سرخوردگی بسیاری از مشروطه خواهان و مردم از مشروطیت هموار کرد. (8)
در تاریخ سیاسی معاصر ایران ، در فرصت هایی که مبارزات و فعالیت های سیاسی امکان پذیر گردید و احزاب و مطبوعات و مبارزات پارلمانی تا حدودی مجالی برای ظهور و حضور پیدا کردند ، اما غالباً این فرصت ها آن چنان آلوده به جنجال ها ، اتهامات ، التهابات ، تخریب ، توهین و بداخلاقی های سیاسی و اجتماعی گردیده است که جامعه ایرانی را در بسیاری از مقاطع و تا حدود زیادی از کسب تجربه ای موفقیت آمیز مبتنی بر مشارکت و رقابت مدنی محروم ساخته است.
تجربه انقلاب مشروطیت و نهضت ملی شدن نفت ایران به رغم پاره ای دستاوردهای ارزشمند آن ، نمونه هایی از نقش بازدارنده ی کژتابی های فرهنگ سیاسی و ساختار سیاسی جامعه ایران در برابر تلاش های مدنی برای رسیدن به دموکراسی است.
پی نوشت ها:
1 - ر. ک. حسین بشیریه. دولت عقل ، تهران: مؤسسه نشر علوم نوین ، 1374 ، ص 61
2- برای آگاهی بیشتر در این زمینه نگاه شود به : لطف الله آجدانی ، علما و انقلاب مشروطیت ایران ، چاپ سوم ، تهران ، انتشارات کتاب آمه ، 1390
3- برای آگاهی بیشتر در این زمینه نگاه شود به : لطف الله آجدانی. روشنفکران ایران در عصر مشروطیت، چاپ دوم ، تهران:نشر اختران، 1387 و نیز: لطف الله آجدانی. اندیشه های سیاسی در عصر مشروطیت ایران ، چاپ اول ، تهران:انتشارات علم ، 1391
4 - گراهام فولر. قبله عالم ، ترجمه عباس مخبر ، تهران:نشر مرکز ، 1373 ، صص 31-30
5 - آنتونی پارسونز، غرور و سقوط ، ترجمه منوچهر راستین ، تهران: انتشارات هفته ، 1363، ص 101
6 - علیرضا ازغندی. ناکارآمدی نخبگان سیاسی در ایران بین دو انقلاب ، تهران:انتشارات قومس، 1376، صص175-173
7- برای آگاهی بیشتر در این زمینه نگاه شود به: ماشاءالله آجودانی. مشروطه ی ایرانی ، چاپ پنجم ، نشر اختران ، آذر 1383.
8- برای آگاهی بیشتر در این زمینه نگاه شود به : فریدون آدمیت. ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ، جلد اول ، چاپ اول ، تهران:انتشارات پیام ، 2535ش.
- جمعه 18 مرداد 1392-0:0
ما در جامعه ایران به روانپزشک و روانشناس و روانکاو و جامعه شناس بیشتر احتیاج داریم تا ...!!!
- جمعه 18 مرداد 1392-0:0
فریاد از دهان بیرون می آید نه وسیله، مانند کشورهای دیگر!
وسیله=دهان
- پنجشنبه 17 مرداد 1392-0:0
ما که این سخنان حکیمانه رو نمیفهمیم؟!!
شما بفرمایید اگه قرار باشه ما از بیکاری و فقر و بی خانمانی جایی فریاد بزنیم با چی و چه وسیله ای... آقایون کامنت نویس و دانشمند.... - پنجشنبه 17 مرداد 1392-0:0
ما که این سخنان حکیمانه رو نمیفهمیم؟!!
شما بفرمایید اگه قرار باشه ما از بیکاری و فقر و بی خانمانی جایی فریاد بزنیم با چی و چه وسیله ای دهن مارو...میکنن؟؟!! آقایون کامنت نویس و دانشمند.... - سه شنبه 15 مرداد 1392-0:0
به نظر بنده نویسنده شرایط حاکم بر زمان خاصی را با توجه به اسناد پیوست مطرح نمودند که یه برشی از تاریخ ایران است .
خواننده می تواند شرایط اکنونی ایران را هم با آن بسنجد
شاید برداشتها ی افراد برای این زمان متفاوت باشد و حتما" لازم نیست ما نظر نویسنده را بدانیم - سه شنبه 15 مرداد 1392-0:0
آب در کوزه و ما گرد جهان میگردیم؟!! آقای نویسنده یکی به نعل میزنه یکی به تخته اصل و واقعبت روز مارو نمیبینه؟!!! واقعا چه مقاله جالبی بود! خودتون واسه خودتون کامنت میذارید؟؟!
- سه شنبه 15 مرداد 1392-0:0
دوستان مازندنومه درانتخاب تیترهای مقالات از واژه " بهانه " استفاده می کنند که به نظرمی رسد انتخاب خوبی نباشد . درتیترمقالات امروز شاید پنج مرتبه از این واژه استفاده شده است . چرا مثلا به " بهانه " ی انقلاب مشروطیت ویا به " بهانه " ی تودیع فلان کس ؟ آیا نمی توان نوشت : " به مناسبت ..." ؟
- سه شنبه 15 مرداد 1392-0:0
یکتا انگاری ها موجد استبداد در کلیه شئون می شود . این گزاره ای درست است که استاد آجودانی به آن اشاره کرده اند . درکل مقاله ی خوبی است .
- سه شنبه 15 مرداد 1392-0:0
اگرچه در مسائل تاریخی صاحب نظر نیستم ولی مطالعاتی چند از مسائل تاریخی از زمانهای قبل از انقلاب داشته و به ضرورت اشتغال در سپاه و فعالیت در روابط عمومی و نگارشگری در مطبوعات ناچار از مطالعه بر روی رفتارها، دیدگاهها و تاریخچه فعالیت های گروهها و گروهک ها و بررسی چرایی و چگونگی اضمحلال برخی از آنها و شکل و نوع وابستگی آنها بودم.
از مقاله بسیار زیبا و خوب آقای آخدانی لذت بردم و به عنوان مقدمه ای برای ورود به مباحثی عمیق تر آن را در سطح سایت های تولیدی نظیر مازندنومه بسیار مقید و آگاهی بخش می دانم.
نکته ای که با اجازه ایشان می خواهم اضافه کنم این است که در این مقاله هدف گم شده است و نمی توان مقصود نویسنده را از ورود به مباحث عمیق چرایی و چگونگی پدید آمده و پذیرش استبداد سیاسی یا دینی را به روشنی دریافت. اینکه جامعه ایرانی زمینه های لازم را از نظر رفتارشناسی برای پذیرش استبداد و فردگرایی و ... دارا است و کم و بیش تمام کشورهای اسلامی، نه فقط شیعی، مبتلابه آن بوده و وجود هرج و مرج سیاسی استبداد پهلوی بعد از مشروطیت را قابل پذیرش ساخته بحثی است و اینکه ما در شرایط حاضر چه درسی باید از آن بگیریم و آیا امروز ما هم تسلط استبداد سیاسی و دینی است و آیا اقشار روشنفکر و روحانیت به سمت این استبداد خیز برداشته اند یا نه و یا اینکه اساساً استبداد و پذیرش آن ریشه دینی دارد یا نه و ماهیت جمهوری اسلامی با مشروطیت تفاوت دارد یا خیر و رویه های مسئولان آن تمامیت خواه و مطلق گرایانه است و اشتراک لفظی و لغوی ولایت مطلقه فقیه با حکومت های مطلقه و توتالیتر مفهوم و عمل مشترک را نتیجه می دهد بحثی است که ابتر مانده است. انشاء الله با توضیحات بیتشر و واضح تر زمینه های ورود به نقد دیدگاه را فراهم فرمایند. - سه شنبه 15 مرداد 1392-0:0
وقتي اثارونوشتههاي عناصري جون بشيريه وغيره به عنوان منابع نويسنده معرفي ميشود ازش انتظارديگري نيست