تعداد بازدید: 3113

توصیه به دیگران 4

چهارشنبه 23 مرداد 1392-8:28

برداشت های ناقص

مقدمه ای در باب آسیب شناسی رسانه، خبر و خبرنگار/هیچ دوربینی در دنیا وجود ندارد که بگوید من وقتی می خواهم از چهار نفر عکسی بگیرم برای مثال از یکی از آنها خوشم نمی آید و آن یک نفر را نمی گیرم و سه تای دیگر را در قاب تصویر می اندازم. یا هیچ دستگاه ضبط صوتی در دنیا وجود ندارد که دیالوگ کسی که دارد می گوید «بیا با هم دوست باشیم» را به صورت «بیا با هم دشمن باشیم» برداشت کند.


مازندنومه؛احسان شریعت،کارشناس ارشد جامعه شناسی:همه ی ما روزمره با اتفاقات و جریان های مختلفی روبرو هستیم که به زندگی معنا می بخشند.

انسان از طریق روایت کردن اتفاقات و روندهای غیر منظم زندگی به آنها نظم داده و آنها را برای خود معنا می کند.

این خصلت ذاتی آدمیست که هر چیزی را برای خود روایت کند، چه، انسان موجودی متفکر و روایتگر است. یعنی هر چه که از طریق حواس با آن برخورد می نماید را برای ذهن خویش روایت کرده و قصه ای از آن را به ذهن خویش تحویل می دهد. در غیر این صورت انسان نمی تواند نسبت به پدیده ها درک درستی داشته باشد.

روایتگری درک انسان از پدیده هاست. اما در روایتگری ما انسان ها با روایتگری یک دستگاه ضبط صدا و یا یک دوربین عکاسی تفاوت زیادی وجود دارد.

یک دستگاه ضبط صدا و یا یک دوربین عکاسی یا فیلمبرداری هر آنچه که در محیط مورد نظر از صدا تا تصویر وجود داشته باشد را بدون کم و کاست یا گزینش برداشت کرده و در خویش ضبط می کند.

هیچ دوربینی در دنیا وجود ندارد که بگوید من وقتی می خواهم از چهار نفر عکسی بگیرم برای مثال از یکی از آنها خوشم نمی آید و آن یک نفر را نمی گیرم و سه تای دیگر را در قاب تصویر می اندازم.

یا هیچ دستگاه ضبط صوتی در دنیا وجود ندارد که دیالوگ کسی که دارد می گوید «بیا با هم دوست باشیم» را به صورت «بیا با هم دشمن باشیم» برداشت کند.

این خصیصه انسان هاست که در برداشت از پدیده ها در آنها تغییراتی ایجاد کرده و آنها را با تغییرات دلخواهانه روایت می کنند.

انسان ها همواره هر اتفاق، پدیده، گزاره و حتی هر عقیده یا باوری را آنگونه که می خواهند برای خویش تعریف می کنند.

موضوعی که بدان اشاره شد در تمامی لایه های زندگی ما دیده می شود، از روابط خانوادگی گرفته تا سطوحی ملی و روابط سیاسی.

ما انسان ها همواره درگیر این خصیصه ذاتی هستیم که هر چیزی را مطابق با نظر خود تعریف می کنیم. این پدیده در زندگی اجتماعی به صورت بارزی وجود دارد. همیشه می توان افرادی را دید که بر سر مسأله ای درک مشترکی نداشته و هر کدام روایت خویش را ارائه می دهد.

یا می توان کسی را دید که نوع روایتش، خیل عظیمی از افراد دیگر را می آزارد. و یا گروهی را دید که با روایت های چندگانه از هم می پاشد. و یا کسی را دید که روایت خود را بر دیگران حکم کرده و به روایت آنان اهمیتی نمی دهد.

شاید اصلی ترین علت مشکلات روابط انسانی در جامعه همین روایت های انسانی باشد. البته این ویژگی انسانی را نمی توان به دلیل مسائلی که به وجود می آورد رد کرد. این یک ویژگی بنیادین بشری است و باید با آن برخورد مناسبی داشت.

پدیده چندگانگی روایت های انسانی (با استفاده از تقسیم بندی هابرماس به زیست جهان و جهان سیستم) دو وجهه ی اصلی در جامعه پیدا می کند:

اول: زیست جهان: زیست جهان محل کنش های انسانی و روابط انسانی است. جهانی که بر اساس تفاهم ارتباطی ساخت می یابد نه قواعد سیستمی. چندگانگی روایت ها در این جهان به صورت درک نادرست انسان ها از زبان یکدیگر صورت می پذیرد.

زبان در این جهان وسیله ارتباط است. اما وقتی پای چندگانگی روایت ها به میان می آید زبان حالت سیال یافته و به فراخور اقتضائات اجتماعی افراد می تواند تغییر پذیرد.

دوم:جهان سیستم: جهان سیستم یا جهان نظام جهانی است که در آن قواعد و نظم سیستمی تنظیم کننده امور است. اقتصاد و سیاست از مهم ترین محمل های جهان سیستم می باشند.

چندگانگی روایت در این جهان به صورت بسیار پیچیده ای عمل می کند. زیرا در این جهان همواره افرادی بر سر کارند که بیش از آنکه انسانی باشند برای خویشتن انسانی خویش، مهره ای هستند برای سیستم خویش.

این حالت موجب از خود بیگانگی فرد در منافع مجموعه ی خویش می گردد. برای مثال مدیر یک شرکت بزرگ اقتصادی گاه حاضر می شود به خاطر منافع شرکت، واقعیت را طور دیگری وانمود کرده و انسانیت خویش را زیر پای نهد. او در اینجا مهره ای است که برای بقای سیستم به کار گرفته شده، نه انسانی که زیبایی را می فهمد.

این حالت از خود بیگانگی گاه تا جایی پیش می رود که فرد منافع سیستم را آب حیات خود دانسته و گمان می کند که می بایست برای آن از هر اصولی عبور کند.

چندگانگی روایت ها در جهان سیستم بیشتر از زیست جهان که به زندگی معمولی انسان ها مربوط است، با خشونتی نمادین عمل می کند.

در جهان سیستم ما با رفتارهای واقعی و حس شدنی معمولی در گفتگوهای روزمره سر و کار نداریم، بلکه به قول شوتس با نمونه ها سر و کار داریم. در این حالت واقعیت تبدیل به جهانی پدیداری می شود. یعنی آنچه که می خواهیم بدان شناخت پیدا کنیم را نمی شود از ظاهر امر شناخت. بلکه گویی در همه ی ابعاد، لایه های زیرین تری وجود دارد که پدیده را به لابیرنت هایی تو در تو تبدیل می کند.

این از اصلی ترین ویژگی های جهان سیستم است. جهان سیستم را نمی شود به سادگی در موردش حکم کرد.

برای نگاه به جهان سیستم می بایست بسیار کل نگرانه و همه جانبه نگریست و تمامی جوانب را مورد توجه قرار داد.

برای مثال برای نگاه به عملکرد چهار ساله یک دولت و یا یک مدیر به هیچ عنوان نمی توان با نقد یک عملکرد مجزا، همه ی چهار سال عملکرد و یا کل فعالیت مدیر یا یک نهاد را زیر سوال برد.

ضمن اینکه هر سطح نیز شامل لایه های عمیقی است که با نگاه سطحی از بیرون نمی توان آن را شناخت. این یکی از مسائل همیشگی سیستم ها است که افراد عادی (برای مثال رسانه های منتقد) که از بیرون بدان نگاه می کنند نمی توانند تمامی جوانب را بنگرند. به همین خاطر به برداشت های جزئی بسنده کرده و آن برداشت جزئی را به کل سیستم نسبت می دهند.

مضافاً اینکه خود سیستم ها نیز اغلب نمی توانند شناخت جامعی از یکدیگر داشته و گاه این شناخت ناقص موجب برداشت های ناقص از یکدیگر می شود.

به همین دلیل است که ما گاه در برخورد با یک سیستم، خشن و دور از انصاف برخورد می کنیم. خشونتی که می توان عنوان "خشونت نمادین" را بر آن نهاد. خشونت نمادین یعنی آنکه با برداشت های ناقص نسبت به یک سیستم (برای مثال یک اداره دولتی یا شرکتی تعاونی) برخورد کنیم.

به این ترتیب می توان ویژگی اصلی جهان سیستم را پیچیدگی و گستردگی بیش از حد آن دانست. تمامی پدیده های طبیعی و انسانی پیچیده و مرکب اند و از عناصر گوناگونی تشکیل می شوند.

در این میان پدیده های جهان سیستم بسیار پیچیده تر و گسترده ترند. به همین دلیل همواره نیاز است تا با نگاه جامع و کل گرایانه (نگاهی که مکتب گشتالت بر آن تأکید دارد) به آنها نظر افکنیم.

این فهم جامع و همه جانبه دشوار است. به همین خاطر همیشه سیستم ها در معرض برداشت های ناقصی که در شکل نقد ارائه می شوند قرار دارند.

بسیار می بینیم که مردم عادی با یک سری اطلاعات بسیار اندک از عملکرد سیستمی شکایت دارند. به همین دلیل در قرون جدید که جامعه های انسانی هر چه بیشتر به سمت پیچیده شدن پیش رفته اند، گروهی نوظهور پدید آمده اند تا نقش واسطه را ایفا کرده و به مردم عادی در شناخت جهان اطراف به ویژه جهان سیستم کمک رسانند.

رسانه های گروهی در جهان مدرن این نقش را عهده دار شده اند. "رسانه" که در زبان انگلیسی دقیقاً به کلمه ی "واسطه" (Media) معنا می شود، حلقه واسطه ای است میان مردم و جهان پیرامون که سعی دارد تا مردم را از شناخت ناقص رها ساخته و به شناخت جامعی برساند.

این گونه است که در جوامع جدید عده ای از انسان ها کارشان این است که از حوادث و روندهای پیرامون و وضعیت جامعه شناخت کامل تری نسبت به آنچه خود مردم می توانستند ببینند به مردم ارائه می دهند.

اصلی ترین آسیب رسانه ها، خبرنگاران، گزارشگران و راویان اخبار جامعه نیز از همین نقطه آغاز می شود. از نقطه ای که خود̊ رسالت بنیادین رسانه را تشکیل می دهد یعنی شناخت جامع. رسانه ها به دلایل گوناگون گاه در نقطه مقابل شناخت جامع یعنی شناخت ناقص قرار گرفته و وضعیت را وارونه جلوه می دهند.

این انعکاس وارونه که دلایل زیادی دارد در جهان سیستم بسیار بیشتر اتفاق می افتد. در ادامه به دلایل انعکاس وارونه پرداخته می شود.

بزرگ ترین آسیب رسانه، «انعکاس وارونه» است. انعکاس وارونه به حالت کلی و همه گیری اشاره می شود که در آن وضعیت رسانه از انعکاس جامع و کامل شرایط عاجز مانده و با شناختی ناقص گزارشی ناقص تهیه کرده و در اختیار افکار عمومی قرار می دهد.

انعکاس وارونه دلایل بسیاری دارد که در زیر به چکیده ای از آن ها اشاره می شود: 1)ضعف عامل: ضعف آموزش فنون و مهارت های لازم در مشاغل گوناگون رسانه ای اعم از خبرنگار و غیره. در این حالت یکی از عوامل رسانه که در حلقه ی اصلی انعکاس جهان پیرامون می باشد به دلیل آموزش های ناصحیح و ناقص، توانایی فهم جامع و متعاقباً گزارش جامع از شرایط را ندارد. 2)فردیت عامل: تک محوری و خود محوری عاملان رسانه اعم از عوامل زیردستی همچون خبرنگار یا عوامل بالادستی همچون رئیس، سردبیر و غیره. در این حالت فرد به دور از اخلاق حرفه ای رسانه عمل کرده و بیشتر به دنبال اثبات خود می باشد تا کار رسانه ای. 3)ابزار شدن رسانه: یکی از اصلی ترین آسیب های رسانه آن است که رسانه ی خاص به ابزار دست گروهی یا مرامی خاص تبدیل شده و به اطاعت کورکورانه از ایشان تن در دهد. در این حالت رسانه همه چیز را از دید منافع آن گروه دیده و جهان را وارونه گزارش می کند.

در مورد مافیای رسانه ای بسیار شنیده شده است. مافیای رسانه ای دقیقاً حالتی است که برخی از رسانه ها و افراد پشت پرده با یکدیگر تبانی کرده تا برای به چنگ آوردن منافعی خاص و یا برای حفظ منافع و موقعیتی خاص، خط مشی مطابق با آن منافع و موقعیت را در برخورد با اخبار و جهان پیرامون داشته باشند. برای مثال باج خواهی از سیستم های اقتصادی و سیاسی از بارزترین حالات است.

ایمیل نویسنده: (abie_malakouti_2008@yahoo.com)


  • چهارشنبه 23 مرداد 1392-0:0

    مطلب فوق العاده ای بود - جای چنین تحلیل هایی در استان خالی بود

    • کارمند بیمهپاسخ به این دیدگاه 1 1
      چهارشنبه 23 مرداد 1392-0:0

      اگر شما راوی یا تاریخ نگار باشی حرفی نیست اما شما دارید از رویداد یا پدیده تحلیل ارائه می نمایید و در رسانه پخش می کنید . آنگاه شما مسئولیتی را بعهده گرفتید که باید پاسخگوی افکار عمومی باشی . دیگر شما دوربین عکاسی و یا ضبط نیستی که نمی تواند مردم را برای ضبط صدا و تصویر گزینش و بد وخوب جدا کند ، بلکه شما خود را در وادی کارشناس قرار داده و دارید از بخشی از رفتارهای جامعه ( حتی بحق ) انتقاد کرده تقاضای اصلاح آن را دارید . محقق باید در حوزه تحقیق خود پروسه علمی آن را طی کند آنگاه بیاید قضاوت یا روایت کند ، در هر صورت امیدوارم در کارت موفق باشی و کارهای بهتری از شما در رسانه بخوانیم.

      • چهارشنبه 23 مرداد 1392-0:0

        مطلبي علمي و واقعي و نشآت گرفته از فهم نويسنده.

        • الف - مازندرانیپاسخ به این دیدگاه 1 0
          چهارشنبه 23 مرداد 1392-0:0

          سلام علیکم

          (" روایت گری ، درکِ انسان (ها) از پدیده هاست ")

          اگر واقعیت را (در یک تعریف کلی و البته نادقیق)

          فاکت ها و یا موجودیت های واقع شده و یا هستنده (معمولا عینی و مادی) قابل احساس و مشهود "آنطور که هست" برای همه بپنداریم ؛ و حقیقت را آرمان ها و اهداف و ... قراردی "آنطور که باید باشد" تعریف کنیم

          (احتمالا)می توان گفت : که زیست جهان واقعیت و جهان سیستمی حقیقت است

          در جهان حقیقت پدیده ها(معنوی) (معمولا) طبق قرارداد سعی در نزدیک شدن به نظم سیستمی دارند

          در جهان واقعیت نیز همینگونه است

          ولی آنتروپی در جهان واقعیت به صورت باالذات باعث عدم سنخیت ها میشود و در جهان حقیقت معمولا یک عامل "کنترل شده" می باشد

          افراد جامعه ی جهانِ واقعیت هنگامی به روایت های درست نزدیک میشوند که درک درستی از جهان حقیقت داشته و قابلیت بیشتری در کنترل عامل آنتروپی به دست آورند

          به عبارت دیگر هرچه الگوی زیست در جهان واقعیت ، بهتر در قالب جهان حقیقت جا بگیرد از استعداد عامل آنتروپی کاسته و به پتانسیل عمل عامل نظم و کنشگری سیستمی افزوده خواهد شد و احتمالا "روایت" های صحیح و صحیحتری از حقیقت و واقعیت ارائه خواهد شد



          سوآل :



          حال بیایید "اصحاب رسانه" را افرادِ جامعه یِ -جهان واقعیت- ، و اهداف ، انگیزه ها ،قواعد ، بایدها و نباید ها ، هنجارها و خلاصه همه ی اصول ایدئولوژیک کاری را -جهان حقیقت- در نظر بگیریم

          اگر رسانه (به مثابه ی رکن چهارم) بخواهد لزوما به صورت یک "سیستم یکپارچه" به پیش رود و مُثُل بالقوه ی افلاطونی را به یوتوپیای بالفعلِ دموکراسی نزدیک کند و روایت ها و درک صحیحی را از وضعیت موجود آنطور که هست بازتاب دهد و کمک کند که همه ی افراد جامعه این پتانسیل را بالفعل کنند و آنها نیز روایت های صادقانه از پدیده ها ارائه و قواعد درست برای سیستم تفکری وضع کنند ،

          چه ها باید کرد؟


          ©2013 APG.ir