درگذشت جابر معافی سرپرست خبرگزاری فارس را به خانواده آن مرحو م و جامعه رسانه اي تسليت گفته و براي بازماندگان صبر و شكيبايي مسألت مي نماييم.

برار محمدعلی رضاپور -روزهای فرد ساعت 9 تا 10 نیم شب باشگاه امام رضای فردیس طبقه دوم در خدمتیم-زنگ بزن36500011

حالا خدا تو را چون نامت از همه دردها و رنج های مردمی که شبانه روز خبرش را به تو می دادند و تو شده بودی محرم غم هایشان،معاف کرد و با خودش برد تا در پس این دنیای طوفان زده خبر، برای همه آن زمان ها که می خواستی لحظه ای آرام سر بر شانه های خواب بگذاری،خاک سرد با دلی تب دار تو را در آغوش بگیرد و دیگر آرام شوی.

راستی شنیده ام چند ساعت نمانده به رفتنت گفته بودی دلت برای حرم امام رئوف ابالجواد علی بن الموسی الرضا(ع) تنگ شده، انگار قبل از آنکه پای دلت در پس این سالها که به رنج مردم این دیار پینه بسته بود را راهی حرم کنی ،گره دلت از پنجره فولاد باز شد

http://www.bloghnews.com/news/22800/

به یاد شادروان جابر معافی خبرنگار موفق و تازه در گذشته مازندرانی

***
صبح آن روز خدا داشت مرا بُر می زد

مثنوی داشت به این صفحه تلنگر می زد

گرچه یک شاخه ی رز داشت گلابم میداد

دو سه پیمانه ز معشوق شرابم میداد

کفن فاصله میخواست نقابم بشود

دمل حادثه انگار عذابم بشود

مرگ می گفت از این حادثه بیرون بزنیم

به کناری بنشینیم و شبیخون بزنیم

باد می گفت که دنیا چه صفایی دارد؟

زندگی در دل اندوه چه جایی دارد؟

***

آسمان داشت به این خانه تبسم می کرد

دست در گردن معشوق تکلم میکرد

مرگ ، آمد که به این فاصله پایان بدهد

مرگ ، آمد که به چشمان شما جان بدهد

چه بي خبر خبرساز شدي آقا جابر!

روحت شاد ، يادت گرامي و نامت ماندگار

باوفا کرجی!سلام،من ئم شمه نزدیک درمه :شهراندیشه.مثل این که اینتاروح الله عالی که اینجه نظربشته،مه رفق جا فقط اسم وری شباهت دارنه.وه نوری وچوئه که آما قم دانشگاه باهم دیمی وبعد وه اسلامشهر یارباط کریم تدریس کرده و من اندیشه وشهریار.آخرین بار،چن سال پیش بیه که وه ره اندیشه بدیمه.مثل این که اینتاروح الله عالی که اینجه نظربشته،مه رفق جا فقط اسم وری شباهت دارنه.شمه جام ممنونمه که خارج استان جام مازنی گپ زنی.بعضی مازرون نشیناکه شه منطقه ء زوون جا غریبونه،خاره که شمه جا یادبیرن.

رفتنش خیلی زود بود. همه را غافلگیر کرد.

روحش شاد. برای خانواده اش شکیبایی آرزو می کنم.

یاران مــوافق همـــه از دست شدنــــــــد.

در پای اجــل یکان یکان پست شــدنــــــد

بودیم به یک شراب در مجلس عمـــر

یک دور زما، پیشترک مست شـدنــــــد.



روحش شاد و يادش گرامي.

عصر روز قبل از فوت مرحوم برای اولین و آخرین بار خدمتشون رسیدم(به همراه مصطفی کاظمی،عکاس خبرگزاری).شکر خدا می کنم که این تجربه رو از من دریغ نکرد.تاکید داشت که ما در کنار وظایف روتین، وظیفه داریم مشکلات مردم رو انعکاس بدیم...خدایا با شهدا همخانه اش کن...

برار رضا پور سلام -روح الله داش بعد از اینکه توی شورای شهر کرج رأی نیارده همه جا قهر بکرده-آدم که نونه خش بهار بد پائیز بو-حتی تلفن ها ره جواب ندنه قبل از رای گیری گته حتی اگه رای نیارم شق القمر کمبه-زیراب چه عملکردی داشتی بموئی کرج زیرابی ها ته سایه را با تیر زنه حق هم دارنه-...-بشناسی که گتنه طرف تو روستا راه ندانه سراغ خنه کدخدا ره گیته-آقای عالی با این کارت خوب درسی به ما دادی-متشکریم
ضمن عرض تسلیت -از سایت مازند نومه هم کمال تشکر را داریم

خانواده محترم معافی-سلام

تقدیر چنین رقم خورد که مقدرات او گریزی نباشد هر چند واقعه از دست دادن هر عزیزی به شکل مصیبت تجلی میکند: بهترین تسلیت باور مقدرات الهی است که :الذین اصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا الیه راجعون

برای آن مرحوم آمرزش و برای خانواده محترمشان از خداوند متعال صبر جمیل مسألت مینماییم-

براي جابرپسر خوب مازندران

فرامرزدرخشنده

جابرجان باور کن بعد ازتو هیچ چیز مثل نوشتن برای کسیکه سالها نوشت وزبان مردمی بود که نمیتوانستند بگویند سخت نیست.

توسالها قلم را با صداقتت به رقص درآوردی و قلم ها بعد از تو غمگین و خجول و شرمنده.

توسرفصل بودن بودي و در خزان پرگشودي و غمگين ترين پاييز را براي آنهايي كه دوستت داشتند رنگ آميزي كردي.

دوست خوب و نجیبم ای پسر خوب مازندران خبررفتنت غافلگیر کننده بود وهمه یارانت مات و مبهوت .

هجرتت گذشتن از همه دلبستگی ها و دراین هجرمازندران اين بهشت برين ماتم سرایی گشت ،همه براي عروجت گريستند و در اين سرزمين رویایی ،تو خاك سيه را در آغوش گرفتي وزن وفرزندانت را تنها گذاشتي وتبسم غم برلبان آنان براي هميشه نشاندي .

نميدانم بايد با اين دل چه كرد؟ صبوري كارآساني نيست .نميشود جلوي گذشتن زمان را گرفت .زمان ميگذرد ودرپس كوچه هاي شهركه ديوارهايش پر از تابلوهايي است كه مادراني از فراق عزيزان خود چه ضجه هايي كه نكشيدند و چه سينه هايي كه نسوخت.

امروز نوبت سوختن دلهاي ما است كه بسوزيم وبگريم و ياد تو را در دلهايمان براي هميشه نقش ببنديم و با نجابت و صبوري و متانت و افتادگي تو اين دل را آذين ببنديم.

روحت شاد يادت گرامي

انالله و انا الیه راجعون

آقا جابر معافی روحت شاد.

آرزو میکنم وسعت صبر این خانواده ی عزیز به اندازه ی دریای غمشان باشد.

با هم دعا کنیم تا خداوند بزرگ روح عزیز از دست رفته را قرین رحمت کند و خوب از این میهمان جدید پذیرایی کند.آمین

خبرنگاری که با رفتنش خبرساز شد/خداحافظ جابر دوست داشتنی!

اعتراف می کنم هنوز مبهوت پیامکی هستم که از سامانه استانداری دریافت نمودم. برای نوشتن غمنامه فراق یار و برادر عزیزم سخت درگیر واژه ها هستم. نوشتن و رقم زدن در باره غم جانکاه ازدست دادن دوست و همکاربه اندازه مصیبت وارده سخت و جانفرسا ست. نمی دانم هستی کوچولو و عرفان نازنین با فراق پدری مهربان چه می کنند. دیروز که با پدر رنجور و حزینش در زادگاه جابرهم کلام شدم عمق مصیبت را چنان عمیق دیدم که جز اشک پاسخی دیگر برای همراهی نداشتم. جابر معافی خبرنگاری از جنس توده مردم بود. خبرنگاری پرتلاش و بی ادعا . رفاقت ما چنان محکم و صمیمی بود که با اسم کوچک همدیگر را صدا می کردیم . ازدست دادن جابر غم برادران شهیدم را تداعی می کند و احساس تنهایی مرا بشدت می آزارد. جابر همواره با اقبال همکاران صنفی مواجه بود و او هم برای خبرنگاران دل می سوخت و دغدغه رفاه و معیشت داشت. در جلسات صنفی جدی و اثر گذار بود. جابر خوش قلم مطبوعات و خبر گزاری های مازندران با رفتنش غم بزرگی بر دوش همکارانش گذاشت و البته رسالت خطیری متوجه آنها ساخت. صبح یکشنبه محوطه بیمارستان حکمت و آرامستان ملامجدالدین مملو از عشق و عاطفه همکاران مطبوعاتی به یکی از بزرگان اهالی رسانه استان بود.براستی باید جابررا بزرگ و عزیز شمرد . راه جابر راه خدمت بی منت و صادقانه به مردم است. حسی برای بیشتر نوشتن ندارم جز آرزوی صبر برای خانواده دغدارش و غفران و رحمت الهی برای این عزیز سفرکرده . بی شک خدمت صادقانه و خالصنه جابر معافی به فرهنگ شهادت و ارزشهای دفاع مقدس اورا صف شهدای هشت سال دفاع مقدس قرار داد ه و انشالله اجر او همنشینی با شهدا خواهد بود.

از ابتدای خبر رفتن ات از پیش مان، از هرکه می پرسیدی و می شنیدی، بانشاط بودن و امیدوار بودن ات را به زندگی یادآور می شد و دوچندان حسرت می خورد. بودن و زیستن و دوستی با تو برای من و دوستانت که دوستت دارم و دارند؛ افتخاری با ارزش و خاطره ای فراموش نشدنی خواهد بود.

ازغم دوست به يك باره فریاد کشم

صبح امروز بود كه خبر ناگواري رو شنيدم يكي از دوستان رسانه اي زنگ زد كه الياس مي دوني حال جابر معافي بده،تعجب كردم گفتم كه چرا، چي شده جابر كه حالش خوب بود؟

همكار رسانه ايم كه بغضي در گلو داشت گفت ،جابر داره با مرگ دست و پنجه نرم مي كنه و بيمارستان حكمت بردنش، خبري ديگه از احوالش ندارم و..........

به سرعت بيمارستان رفتم انبوهي از جمعيت در محوطه بيمارستان منتظر بودن ،منتظر يك اتفاق ،منتظر يك حادثه و يا يك شادي و سلامتي جابر،همكاران رسانه اي مسئولين خانه مطبوعات ،بچه هاي انجمن رسانه هاي مجازي ،معاون سياسي ،مهدي عبوري و فرماندار ساري هم به جمع ما آمده بودند خبر تكان دهندي اي رو كه نبايد مي شنيدم رو شنيدم كوهي از غم جمعيت رو فرا گرفت ،تمام بدنم سست شد و يخ كرد،عقربه هاي فشار سنج هم ديگر كار ساز نبود فشارسنج ها دروغ مي گفتند،در گرماي آخرين روز تابستان گريه هاي دوستان و اقوام جابر سيل خوروشان را ه انداخت دلها پركشيد و نفسها در سينه حبس شد،جابر معافي دوست و همكار عزيزم در اثر عارضه قلبي جان به جان آفرين تسليم كرد.

آره درست بود جابر از كنار ما رفت ،اين اتفاق همه رسانه ها رو در شوك فرو برد ، همه بي كلام در يك غم و اندوه سنگين به سر مي بردند با كسي حرف نمي زدند و نمي دانستند چگونه اين حادثه تلخ و دلخراش را باور كنند.

روح الله معافي، رمداني،هادي ابراهيمي، قرباني، برمكي،دهقان،مهدي روحي ،سيد موسوي ،مهدوي،عباسي،و چند نفر از خانواده مرحوم جابر معافي براي رتق و فتق امور در تكاپو بودند.

خانومهاي خبرنگار با خانوم جابر ابراز همدردي مي كردند مادر ،پدر ،خواهران و برادر جابر و جاويد عباسي رو نمي شد كنترل كرد با ناله درد دلهاشون رو با ازدست رفتشون مرحوم جابرمعافي مي گفتن ،باهاش حرف مي زدند و گاهي از حال مي رفتند.

هادي ابراهيمي با دادستاني و پزشكي قانوني هماهنگي هاي لازم رو انجام داد تا كار ترخين مرحوم زودتر انجام بشه دكتر عباسي مديركل پزشكي قانوني شخصا براي اجراي مراحل كار قانوني به بيمارستان اومد ،مهدي عبوري به مسئولين شهرداري دستور داد تا اتوبوس و ديگر نيازهاي برنامه تدفين رو در اختيار ما بگذارند و به من گفت هماهنگ كن اگر در آرامگاه شهر ساري بخوان دفن كنند كارهاي مربوطه رو شخصا انجام بدم.

حاج آقا ابراهيمي مديركل ارشاد و همكارانش هم امدن و يكسري كارهاي مراسم رو هماهنگ كردند،لحظات ناراحتي در گذر بود همه دوستان و اقوام جابر دوست داشتن براي آخرين بار ببيننش ولي نمي شد يعني مقدور نبود جمعيت براي ديدن جابر هر لحظه بيشتر مي شد و تردد افراد غوغايي به پا كرد ،خيابان پر تردد زير بار ترافيك رفت و هر لحظه غم از دست دادن جابر فضاي تلخ محوطه را سنگين تر مي كرد.

مئسولين ديگه متوجه اين ضايعه تلخ شدند زنگها به صدا در آمد ، بچه هاي رسانه تلفنهاي مسئولين رو پاسخ مي دادند و از رفتن دوست و برادر خوبشون مي گفتن انصافا چقدر طرفدار داشت جابر ،خدا رحمتش كنه آخه دور از تنش و امورات دنيايي بود.

عباس رمداني حالش بد شد رفت مغازه يكي از دوستاش تا كمي تجديد قوا كنه من مي دونستم كه حاج عباس خيلي حالش بده رفتم كه كمكش كنم با ناراحتي گفت خوبم،سرهنگ قاسمي و دكتر خورشيدي به جمع ما ملحق شدند،دكتر يوسف نژاد و علي بابايي كارنامي زنگ زدند كه در ماموريت هستند و برنامه ها ي روزهاي آينده رو جويا شدند،معاون عمراني مهندس هاشمي و،عباس رجبي،گراميان،عباسي مديركل تعزيرات،فلاح معاون معدني سازمان صنايع و حاجي خنجري تلفني تسليت گفتند.

همكاران عكاس به ثبت لحظه ها ي فراق مي پرداختن ،آمبولانس وارد بيمارستان شد تا براي انتقال جابر به غسالخونه ساري حركت كنه دل تو دلهاي بچه ها و خانواده نبود همسرش مدام مي گفت كه بي جابر شديم چقدر در كارش دقت داشت تا خبر چند ثانيه زودتر رو خروجي بره،جاويد عباسي كنار سردخونه از گريه كردن زياد از حال رفته بود ،همديگه رو در آغوش گرفتيم و تا تونستيم گريه كرديم ،حسين برزگر كنار باغچه تنها خلوت كرد و به سر و صورت خودش مي زد و زير لب زمزمه مي كرد

دوست خوبم حامي يك خاطره از جابر تعريف كرد از قول همسر جابر كه قبل از فوتش جابر خوابي ديد و اين خواب نويد يك اتفاق خوب رو براي حامي داد.

صادق پاك نيا و خواهرش هم براي از دست دادن دوست خوبشون گريه مي كردند ،خانوم فلاحي و الناز پاك نيا رو به سمت سرد خونه بيمارستان صدا كردم و گفتم كه كمك كنند مهر انگيز عباسي همسر جابر بتونه با شوهرش ودا كنه خواهر مهر انگيز هم فرياد مي كشيد فراق جابر رو به گوش همه مي رسوند

و اينكه خدايا پروردگارا...........

چه مصيبتي چه اتفاق تلخي تحملش خيلي سخته كه روز قبل با جابر حرف زدي و صحبت كردي و فرداش شاهد باشي و ببيني كه دوستت سفر كرد و براي ديدن معبود هموني كه وعده داد تا روزي به پيشم بر خواهيد گشت رفت و همه دوستان و آشنايان و خانواده رو در غم از دست دادنش فرو برد.

و چه سخته از همسرش بشنوي كه بچه هاي جابر منتظرش هستند و سوال مي كنند كه مامان جون بابام نفس مي كشه ،حالش خوب شد بيارينش خونه و تصور اين كه مادر در اين اوضاع و احوال سخت بايد چه جوابي به دلبندانش بده،ازجاويد عباسي كه رو به آسمون فرياد مي زنه كه بي سرپرست شديم و براي ديدن جابر لحظه ها رو مي شماره تا شايد دوباره به دنياي مادي برگرده،از خواهراش مي شنوي كه برادر كوچكشان چرا و با چه دليلي در اين سن كم از دنيا رفته ......و واي... واي ....بر دل مادر كه چه بر آنها گذشت و چگونه دست به آسمان منتظر سلامتي جابر بودند،خواهر زاده ها و برادر زاده ها و همه اهالي رسانه و دوستان جابر و اهالي محله نيز با خود زمزمه هاي عاشقانه داشتند و از خداي جابر مي خواستند كه او را با خوبان محشور كند.

جابر ديگر ميان ما نيست و سفر كرد ياد و خاطرهاي جابر براي من ماندگار شد ،جابر در سخت ترين شرايط به وظيفه خود عمل مي كرد و در بحراني ترين شرايط براي كار درست گام بر مي داشت،جابر براي توسعه و رشد شهرمان ساري و استان مازندران از هيچ كوششي دريغ نكرد و شبانه روز براي اطلاع رساني تلاش بي وقفه مي نمود،جابر در اطلاع رساني و مديريت اخبار نفر اول مازندران و نفر اول خبرگزاري فارس در كشور بود.

او امروز ميان ما نيست ولي درسهايي از رفتار و منش و كردار او به جا مانده است تا چراغ راه آينده ما باشد و بی تردید در دنیا حوادث تلخ و رنج آوری وجود دارد که هر یک به نوبه خود می تواند بار سنگینی از مصیبت را بر دوش آدمی نهاده و آینه ی دلش را از طوفان غم و غصه غبار آلود نماید در این میان آنچه از هر حادثه ای برای انسان ، تلخ تر و غم انگيز تر است، حادثه ای انکار ناپذیر مرگ است

مرگ بگونه ای است که با آن کام وجود بازماندگان تلخ و خاطرشان آزرده می شود، چرا که آنها به اندازه ای به عزیز خود دل بسته اند که جدایی از او برایشان امری است غیر منتظره، که پذیرش آن به سختی در صفحه ی ذهنشان نقش خواهد بست.

از خداوند مهربان براي خانواد اش صبر و براي آن سفر كرده علو درجات را خواستاريم.

روحش شاد و يادش گرامي باد

الياس خليلي-خبرنگار

حسین برزگرولیکچالی

با اندوه فراورن درگذشت جانگداز دوست گرامی و همکارعزیزمان مرحوم مغفور شادروان جابرمعافی را به جامعه رسانه ای استان مازندران وخانواده محترم آن فقیدسعید تسلیت می گویم .حسین برزگرولیکچالی( بازرس خانه مطبوعات مازندران)

مه جان برار،روح الله عالی.شه هسی؟مگه مازندنومه جا ته ره پیداهکنیم.کجه هان دری؟

خداوند بیامرزدش و بانیکان محشورش فرماید!تسلیت به همه ی اهالی فرهنگ بویژه همدیاران مازندری بویژه نزدیکانش.

در گذشت امپراتور خبر استانهای ساحلی را به همه خانواده بزرگ رسانه تسلیت عرض می نمایم. (سوژه نیوز)

فقدان آقای جابر معافی سالها در ذهنمان ماندگار شد، روحش شاد

برای من که بیش از 5 سال با جابر معافی کار کردم بسیار سخت بود که بپذیرم که اون دیگه بین ما نیست.جابر در هر شرایطی لبخند روی لب داشت.

روحش شاد و قرین رحمت الهی باد

درگذشت جابرمعافی سرپرست خبرگزاری فارس وروزنامه رسالت در استان را تسلیت می گویم.ایشان سخنگوی خانه مطبوعات هم بودند.شخصی که با ادب ونزاکت به سوا لات خبرنگاران پاسخ می گفت.از قدیم گفته اند .انسان (آدم )آهی است ودمی ناچیز که اگر این دو نباشند دیگر وجود انسان هم نیست.خداوندا همه ما را ببخش وبیامرز.آرزومند شادی روح آن مرحوم وصبر وبردباری خانواده گرامی اش به ویژه همسر محترم ایشان خانم مهرانگیز عباسی هستم.امیدوارم شاهد موفقیت دو کودک خردسالش در آینده باشیم.روحش شاد

درگذشت بزرگ مرد رسانه مازندران تسلیت باد

روحت شاد جابر همیشه خندان...

بابک شمس ناتری

شوک سنگینی به جامعه رسانه ای استان و فعالان رسانه ای کشور که از این همکار گرامی شناخت داشتند وارد شد. خبر تلخی بود و تلخ تر این که چاره ای جز باور خبر نداریم.

مازندران وزنه سنگینی در حوزه رسانه را از دست داد. گواه این مدعا عملکرد بسیار خوب مرحوم معافی در دوره فعالیتش در خبرگزاری فارس است. سندی که همواره ماندگار خواهد بود و بر فعالیت و اخلاق حرفه ای جابر معافی مهر تایید می زند. برای خانواده گرامی اش شکیبایی آرزو می کنم. روحش شاد و یادش گرامی...

صبح امروز پس از بیدار شدن از خواب و نگاه کردن به تلفن همراه بیش از 10 تماس بی پاسخ و چند اس ام اس داشتم....قبل از نگاه کردن به اس ام اس ها به یکی از همکارانم تماس رفتم و وی نیز با این جمله حرف خود را شروع کرد " جابر معافی فوت کرد "

انگار ناخداگاه آب سردی بر بدنت ریخته باشند...یخ زدم.

جابر سرپرست خبرگزاری فارس که یک سال است با وی در این خبرگزاری همکاری نزدیک دارم.

او که اگر یک روز خبر نمی فرستادم شخصا زنگ میزد و می گفت "حسین باز چه بهونه ای داری که خبر نفرستادی""یعنی تو این شهرها یدونه خبر پیدا نمیشه که واسه ما بفرستی؟" و صحبتهایش گاه با عصبانیت کاری و گاه با خنده های زیبا...

اما وقتی پیشش میرفتی و حضوری با او همکلام میشدی هیچ عصبانیتی نمیدیدی و همیشه با رویی گشاده و لبخندی بر لب هم صحبتت می شد...

درگذشت نابهنگام این خبرنگار پرتلاش و فعال رسانه ای را به خانواده اش و همکاران عزیزم تسلیت می گویم

روحش شاد

مرگ پایان کبوتر نیست اگرچه تلخ است یادشان نامشان قلمشان و مهمتر پیگریهاشان بعنوان خبرنگار و انعکاس خوشی و ناخوشی مردم نام ایشان و همه ی خبرنگاران را زنده نگه میدارد .روحشان قرین رحمت الهی و خداوند به بازماندگانش صبر عطا نماید.

روح اله عالی- مدیر صنایع کوچک شرکت شهرکهای صنعتی استان البرز

دوست دارم که تسلیت نگویم چرا که نمی خواهم باور کنم از بینمان رفتی-

کاش دیشب را نمی آمد سحر

کاش گم در راه پیک بد خبر

دیده پر خون از غم هجران و او

با لب خندان چه آسان بر سفر

ای دریغ از مهربانی های او

دست پر مهر آن کلام پرشکر

غصه ها پنهان به دل بودش ولی

شاد و خرم چهره اش بر رهگذر

روحشان قرين رحمت ايزدي ،صبر و شكيبايي براي بازماندگان و عاقبت به خيري براي فرزندان ايشون صميمانه ارزومندم. تسليت

متاسفانه با اين شخص آشنائي نداشتم ازاينكه ازاصحاب رسانه بود فرصت را مغتنم مي شمارم ودرگذشت ايشان را به خانواده محترم وهمكارانش وهمه اهالي رسانه تسليت عرض مي كنم .روحش شاد بادودربهشت برين از نعم الهي متنعم گردد

به خانواده مرحوم معافی و همه ی اصحاب رسانه و قلم تسلیت عرض می کنم.

جابر معافی خیلی برای رسانه و اهالی تلاش کرد...

روحت شاد عزیز...

ضمن عرض تسلیت به رسانه های استان و خانواده مرحوم جابر معافی برایش قرین رحمت واسعه الهی را آرزومندم.

این ضایعه اسفناک را به حانواده محترم آن مرحوم و به همه خبرنگاران و دوستان مطبوعاتی تسلیت می گویم .

خداوند رحمت كند . به تمام رسانه هاي استان تسبيت عرض ميكنيم .

خدایش بیامرزد وروحش با صالحان مهشور باد

انا لله و انا الیه راجعون

دوست خوب و ارزشمند و معتقد و خبرنگار متعهد آقای جابر معافی به ملکوت اعلی پیوست. من این ضایعه مولمه را به خانواده محترم ایشان، به جامعه خبرنگاران استان و به عموم شهروندان ساروی تسلیت عرض می کنم و امیدوارم با اولیاء و اوصایء محشور شوند.

مصیبت در گذشت این عزیز رسانه ایی را به همه اصحاب رسانه تسلیت عرض می کنم.