تعداد بازدید: 4878

توصیه به دیگران 1

جمعه 10 آبان 1392-3:14

ای بی معرفت!

پس از ماهی چشم انتظاری خواستم از حقوق ماهیانه مقداری میوه تهیه کنم در نتیجه با تمام عزت و اعتبار وارد مغازه شدم، قدری میوه خریدم.اگر چه شرمنده جیبم شدم، به خود گفتم حداقل شرمنده اهل و عیال نمی شوم که ناگهان چشم کودکی که به همراه پدرِ تازه از کار برگشته -که آثار گچ و سیمان روی دستانش نمایان بود- من را بیشترشرمنده کرد.


مازندنومه، یاداشت مهمان، علی اصغر خلیل پور کتی سری، ذیحساب اداره کل دادگستری مازندران: امروزه جریان ناشناختگی، بیماری عجیبی است.

روزی رفیقی را در خیابان دیدم که بسیار به این جانب اظهار ارادت  می کرد اما هر چه به فکرم فشار آوردم او را بجا نیاوردم گفتم نمیشناسمت، جنابعالی؟ گفت: ای بی معرفت!

با خود در حال فکر کردن بودم که او خود را معرفی کرد. متوجه شدم از دوستان بسیار صمیمی دوران دبستان است و اینک این ورطه مشکلات بود که غبار فراموشی را مایه حجاب صمیمیت و معرفت دوستان سابق قرار داد.

 این اتفاق مرا شوکه نمود و این پرسش بزرگ را به یادم آورد که من نسبت به حوادث اطرافم و انسان های سابق و حاضر چه قدر بی معرفتم؟!

آیا اگر رفقای دیگرم را ببینم می شناسم؟
آیا همکارم را می شناسم؟
آیا مردم جامعه و وضع معیش تشان را می شناسم؟
و صد البته آیا از ما بهتران و صاحبان زندگی اشرافی را می شناسم؟
و مهمتر از آن آیا حقوقم را و یا حقوق هم کیشان و هموطنانم را می شناسم؟

و صدها سوال از آیا می شناسم های دیگر که روزها و شب های مدیدی ذهن مان را به خود مشغول ساخت. با خود گفتم که اگر ندانم و نشناسم حق است سخن آن یارِ دبستانی که فرمود:ای بی معرفت!

به تکاپو افتادم تا بی معرفتی ام را کم و کمتر کنم. در نتیجه از آنجا که کارمند بودم گفتم ببینم آیا مدیرم را می شناسم و یا شایستگی اش را و فاصله ای که با شایستگی من دارد می شناسم؟

شاید بدانید یا ندانید که در این میان با پیچیدگی هایی از جنبه های شخصیت و مدیریت و حقوق دستمزد مواجه شدم که به خود گفتم ای بی معرفت!

گفتم خب من که دارای پست ذیحسابی ام و با انواع مشغله های شناخته و ناشناخته در گیرم و از حقوقی که از این طریق دریافت می کنم نا راضی ام، بیایم حقوق بگیران دیگر را بشناسم تا کسی پیدا نشود دوباره انگ بی معرفتی به ما بزند.

شاید بدانید یا ندانید وقتی که ضریب حقوق 805 تا 11460 را دیدم و این فاصله 1423 در صدی را مشاهده کردم پس از سه روز نیمه بیهوشی از این که تا کنون زحمتکشانی چون آنان را نمی شناختم به خود گفتم ای بی معرفت!

از زیادی سوالات و رسیدن به جمله ی بی معرفت، دیگر خسته شده بودم پس از نماز جماعت مغرب و عشا گفتم که دست خالی به منزل نروم حداقل جمله بی معرفت را از عیال نشنوم.

پس از ماهی چشم انتظاری خواستم از حقوق ماهیانه مقداری میوه تهیه کنم در نتیجه با تمام عزت و اعتبار وارد مغازه شدم، قدری میوه خریدم.

 اگر چه شرمنده جیبم شدم، به خود گفتم حداقل شرمنده اهل و عیال نمی شوم که ناگهان چشم کودکی که به همراه پدرِ تازه از کار برگشته -که آثار گچ و سیمان روی دستانش نمایان بود- من را بیشترشرمنده کرد.

آمدم خانه میوه را به کودکانم دادم و به یاد آن کودک به خود گفتم: ای بی معرفت!

در اثنای صرف شام بودیم که رفیقی با معرفت از جنس ضریب 805 پیام تلفنی فرستاد که برای شب نشینی مزاحم می شویم.

 پیام دادم شما مراحمید و زود میوه ها را جمع کردم که مقداری برای میهمان باقی بماند اما از حرکتم و چهره های مبهوت فرزندانم سخت ناراحت شدم و به خود گفتم ای بی معرفت .

و ای بی معرفت...

خدایا به حق عارفان درگاهت توفیق معرفت عطا فرما و ما را در این بازار بی معرفتی به خودمان وا مگذار.


  • پنجشنبه 8 شهريور 1397-2:58

    عالی بود . دیدگاه بسیار ظریف و جالبی بود. امیدوارم جزو دسته بی معرفت ها نباشم

    • پنجشنبه 26 شهريور 1394-8:18

      عالی بود.فقط خواستم به اونهایی که چشم و گوش بسته میخوان از این مطلب (که نه از حاجی...) انتقاد کنن بگم که تا شناخت پیدا نکردین انتقاد نکنین.چون من هم مثل شما بودم اما طی تجاربی فهمیدم باید تحقیق کرد.هر فردی شخصیت مخصوص به خود را دارد نه هر لباسی شخصیت خاصی به فرد دهد.همه افرادی که در یک لباس هستند اخلاق و کردار شبیه به هم ندارند. پس بیایید که هرچه را شنیدیم باور نکنیم و هرچه را دیدیم به همه جا و همه چیز تعمیم ندهیم. حاجی حسابش از همه جداست و دست خیرش به سوی نیازمندانه (حتی اگر اندک باشد).
      با اینکه کاملا از نزدیک با حاجی در ارتباطم اما نمیتونم بیشتر از این از جزئیات و خوبی هاش چیزی بگم.
      با تشکر

      • دوشنبه 13 آبان 1392-0:0

        با درود فراوان به آقای علی اصغر خلیل پور کتی سری! شما حتی تحمل چند روز و چند هفته و ماه را با کم رنگ شدن سفره تان ندارید با وجود اقتصاد بسیار خوبتان که حتی یک روز هم از حقوتان کم نشده! در مقایسه با روستائیان و کارگران و قشر زحمتکش و بیکاران و بیماران و فقیر و بدبخت جامعه که برای لقمه ایی نان بی خاصیت که از صبح سحر تا پاسی شب جان می کندند!!! لحضه ایی فکر کنید که پدران و مادران بدبخت و بیچاره مان در سی سال اندی چه کشیدند!!! همین سخنانی را که امروز از دهانتان جاری شده است! ما جوانان پاک و صادق و راستگو چندین سال پیش گفتیم و نه بیشتر!!! اما ما را با صدها انگ دروغین از روستا و مازندران همیشه عزیز و زیبایمان...دادند!!! به گفته آن بزرگوار خلایق هر چه لایق!!! پیروز باشید.

        • يکشنبه 12 آبان 1392-0:0

          حاج اقا را همه میشناسند توانمند ÷ سالم÷ بی ریا ÷انقلابی ÷بی ادعاودر نهایت ناب تذکری برای حسودان روزگار

          • يکشنبه 12 آبان 1392-0:0

            حاج آقا اسباب بي معرفتي را ... براي مردم به ارمغان آوردند!

          • يکشنبه 12 آبان 1392-0:0

            بسیار خوشحالم که حاج آقا دست به قلم شد و اندکی از وضعیت جامعه را بیان نمود ولی عملکرد حاج آقا در ادارات مختلف جور دیگری رقم زده شد. انشاء الله که تغییر رخ داده باشد

          • شنبه 11 آبان 1392-0:0

            حاج آقا قبلا در اداره کل ارشاد مازندران بودند . چشمک

            • عباس دهقان قادیکلاییپاسخ به این دیدگاه 2 0
              شنبه 11 آبان 1392-0:0

              با سلام خدمت استاد و سرور گرامی جناب حاج آقا خلیل پور

              بسیار مطالب جالب و عالی بود خواستم خدمت شما عرض کنم در عرصه سیاست و اخذ پست و مقام خیلی ها بیمعرفتند و متاسفانه یادشان رفت که یه روزی کی بودند و چی شدند پس ایول به معرفت ما که همونی بودیم هستیم و خودمون را گم نکردیم و به اونا میگیم ای بقی معرفت .....

              • روح اله مهدی پورعمرانپاسخ به این دیدگاه 3 2
                شنبه 11 آبان 1392-0:0

                باسلام .چه عجب خلاصه یک نفراز آقایان قلمش جنبید ودرحد حرف که شده ، کمی درمورد صاحبان اصلی ثروت ونعمت جامعه ( کارگران ) نوشت . ازاین بابت ممنون . اما ازآنان که منطق خوانده اند و زبان وادبیات فارسی بلدند بیش ترازاین انتظارمی رود .

                1 - آدم به فکرش فشارنمی آورد بلکه به ذهنش فشارمی آورد ( بنداول نوشته ی شما )

                2 - شوکه نمودن ، مصدرغریبی است ! حالا اگر عربی می آوردید می گفتیم اقتضای تحصیلات شماست ولی پیوند زدن یک لفظ انگلیسی با فعل کمکی " شدم " ازآن حرف هاست دیگر.

                3 - " از زیادی سوالات ورسیدن به جمله بی معرفت " که البته بهترازمن می دانید که " بی معرفت " وحتی " ای بی معرفت " جمله نیست . عبارت است .

                4 - البته شما شکسته نفسی می فرمایید ، برای شما که خریدن چندکیلومیوه کاری ندارد ولی چرا وقتی آن کودک را دیدید میوه ها را با او قسمت نکردید ؟ البته شاید آن کار را بی فایده می دیدید چون که می خواهید ماهیگیری را یاد بدهید نه این که به گرسنه یک ماهی بدهید . به هرحال ازاین که چندسطری نوشتید جای تشکردارد وازاین که این چندسطر را نوشتم جای پوزش .

                • خلیل پور (نویسنده)پاسخ به این دیدگاه
                  يکشنبه 4 اسفند 1392-10:45

                  از مراحم شما ممنونم . هدف ، ارائه مطلبی بود برای نشان دادن گوشه ای از مشکلات جامعه و الا ما را کجا توان نوشتن متنی ادبی. باتشکر

                • شنبه 11 آبان 1392-0:0

                  ولی حاجی شما به این باحالی یه چیز یادتون رفت لبخند وچهره متبسم که سفارش هم بسیار شده

                  • جمعه 10 آبان 1392-0:0

                    بسیار مطا لب جالبی بود بخصوص خط اخر را باید چند بار خواند و به درگاه خداوند پناه بیاوریم احسنت حاج اقا ÷واقعا عالی بود مدیر محترم سایت از شما متشکریم

                    • مغنی الهیپاسخ به این دیدگاه 6 1
                      جمعه 10 آبان 1392-0:0

                      ای بی معرفت - مگر گرفتن دست مستمندان فقط برای منبر و مردم هستش، همون جا میوه ها رو به اون کارگر می دادی- ای بی معرفت.

                      • خلیل پور (نویسنده)پاسخ به این دیدگاه
                        يکشنبه 4 اسفند 1392-10:43

                        سلام . باور بفرمائید بدلیل آشنایی با پدر بزرگوارشان در زمانی مناسب تر و به طریق دیگری خواسته شما را انجام دادم.

                      • جمعه 10 آبان 1392-0:0

                        کاش همه بی معرفت ها به اندازه شما معرفت داشتند. من بی معرفت هایی را می شناسم که چون خود استاد شدند لگد به سینه دیگران می زنند و با سختگیری های زیاد و بهانه های بنی اسرائیلی سایرین را از ارتقاء محروم می کنند تا خود همچنان حاکم باشند و دیگران به خاطر رشدی که حقشان است به آنها کرنش کنند و تازه خیلی هم خود را با معرفت می دانند. هزاران مورد بی معرفتی وجود دارد که شما با این معیارها اصلاً بسیار با معرفت هستید.

                        • رضا شریعتیپاسخ به این دیدگاه 3 2
                          جمعه 10 آبان 1392-0:0

                          ایول به صداقتت حاج آقا

                          • جمعه 10 آبان 1392-0:0

                            ای ولله به مرامت حاج آقا

                            خیلی مردی

                            توی این دوره زمونه ...

                            چی بگیم ؟

                            خدایا


                            ©2013 APG.ir