تعداد بازدید:

توصیه به دیگران 1

پنجشنبه 5 آذر 1383-0:0

موسيقي مازندران در آلمان

گزارش "شهروند" از فستيوال تئاتر ايراني و موسيقي مازندراني در آلمان


يازدهمين فستيوال تئاتر ايراني کلن، روز جمعه نهم نوامبر، با اجراي موسيقي مازندراني در سالن تئاتر "آرکاداش" کلن افتتاح شد. هنگام گشايش برنامه امسال، که بخش نمايشي آن نسبت به دو دوره گذشته از کيفيت بهتري برخوردار بود، خانم "آنجلا اشپيتسيک" شهردار کلن، ضمن سخناني به ارزيابي نقش فرهنگي جامعه ايرانيان کلن پرداخت و گفت: "شهر کلن داراي يک ميليون نفر جمعيت است که يک چهارم آن را شهروندان خارجي تبار تشکيل مي دهند. در اين ميان، ايرانيان، با جمعيت کوچک هشت هزارنفري خود، بر فضاي فرهنگي شهر اثري مهم نهاده اند. من، با ايرانيان همواره تجربه خوبي داشته ام و مي دانم که اکثريت آن ها داراي تحصيلات عالي هستند، اما متاسفانه امکان آن را نيافته اند که در رشته تخصصي خود کار بيابند و اغلب مشغول به کارهائي هستند که در حد شايستگي آن ها نيست". شهردار کلن، فستيوال تئاتر ايراني را يکي از رويدادهاي فرهنگي و هنري مهم شهر کلن دانست و از زحمات مجيد فلاح زاده و همسر او بهرخ حسين بابائي و ساير دست اندرکاران فستيوال، که به رغم مشکلات و اختلافات فستيوال را همچنان حفظ کرده اند، تقدير کرد. وي در بخش ديگري از سخنان خود گفت: "علاقه شديد من به فرهنگ و زندگي ايرانيان سبب شده است که دست کم يکبار در هفته به يکي از رستوران هاي ايراني بروم. در آنجا از يک سو خوشحال مي شوم که ايرانيان جلوه هاي تازه اي به زندگي چندفرهنگي شهر بخشيده اند و از يک سو ناراحت مي شوم وقتي مي بينم افراد تحصيل کرده ايراني اغلب کار شايسته خود را نمي يابند و مثلا بايد به رانندگي تاکسي بپردازند. اميدوارم در جامعه ما شرايطي فراهم شود که دانش آموختگان ايراني در جايگاه شايسته خودشان قرار بگيرند". گروه موسيقي مازندراني "شواش" به سرپرستي هنرمند نابينا محمد مظاهري که از ايران به فستيوال دعوت شده بود، در شب گشايش، پيش از سخنراني هاي افتتاحيه و پس از آن، چند ترانه محلي مازندراني اجرا کرد که با استقبال حاضران روبرو شد. در اين گروه احمد محسن پور، جمشيد نيکوزاد، مسلم فهيمي و ارسلان طيبي به ترتيب کمانچه، دسرکوته، دوتار و للوا مي نواختند و زهرا شکراني و محمد ابراهيم عالمي آواز مي خواندند. پس از سخنراني شهردار، مجيد فلاح زاده مدير فستيوال، ضمن سخناني از کليه کساني که در اين سال ها براي ادامه حيات و غناي فستيوال تلاش ورزيده اند، تشکر کرد. پس از آن، گروه شواش دومين قسمت برنامه خود را اجرا کرد و پس از يک استراحت تقريبا 40 دقيقه اي نوبت به نخستين برنامه هاي نمايشي فستيوال رسيد. در اين قسمت، ابتدا گروه تئاتر شاملو که سيروس شاملو فرزند زنده ياد احمد شاملو آن را بنياد نهاده است، نمايش "شب شاعران" را برصحنه آورد. در اين نمايش، شعرهائي از مولانا تا احمد شاملو با استفاده از حرکات نمايشي و افکت نور و صدا اجرا شد و سيروس شاملو که آن را کارگرداني کرده بود، خود نيز در اکثر لحظات بر صحنه حضور داشت. علاوه بر سيروس شاملو، شاپور سليمي، گلاويژ مهرابي و بهار نادري ايفاي نقش کردند و دو نوازنده جوان به نام شهريار و حسين سه تار و دف نواختند. "شب شاعران" از لحظات نمايشي خوبي برخوردار بود، اما در مجموع بافت منسجمي نداشت و بويژه اشکالات فني به يکدستي کار لطمه بسيار مي زد. سيروس شاملو که هم داراي بدني نرم و حرکات آکروباتيک خوب است، هم صداي خوبي دارد و هم چندين ساز مي نوازد، در واقع اگر اين نمايش را به صورت شوي يک نفره اجرا مي کرد، احتمالا در جذب تماشاگر بيشتر موفق مي بود. تلاش او براي رسيدن از سنت به مدرنيته بر صحنه تئاتر، در کلن کاري را بر صحنه آورد که در برخي جاها ويژگي هاي يک تئاتر تجربي را داشت. شب شاعران، به گفته خود او، قبلا با کيفيتي بسيار بهتر و حرفه اي تر در سوئد بر صحنه آمده است و آنچه در کلن به اجراي آن لطمه زد، مشکلات فني بود. سيروس شاملو، در گفت و گوي مفصلي که با او داشتم گفت: "آنچه اينجا ديديد در واقع جسد شب شاعران بود نه خود آن". برنامه بعدي، نمايشي از ايران با نام "شب بوتيمار" بود که گروه "گذر" به کارگرداني الهه گل پري از ايران با خود به ارمغان آورده بود. سري جدا شده از تن، تني دور شده از سر، مردي که دائما در مسيرهاي پيش از آن تجربه شده آنقدر پيش مي رود تا سرش به ديوار بخورد و نقش بر زمين شود، يک بيمار رواني و آرزوي برآورده نشده رسيدن به سپيده، عناصر و بافت نمايش را تشکيل مي دهند. سر بي تن، نماد روشنفکري است که دائما رهنمود مي دهد، اما آنچه از زبان او جاري مي شود، در واقع بازتاب آشفته فکري هاي حاکم بر جامعه روشنفکري ايران است. مردي که دائما سرش به ديوار مي خورد، تکرار مي کند که حاضر است تا آن سر دنيا، در جست و جوي رهائي به دنبال آن سر برود. اما آن سر مرد اين کار نبوده است. آنچه شب بوتيمار مي کوشيد با زباني پيچيده به تماشاگر انتقال دهد، سرانجام به ملال و ياسي تبديل مي شد که تماشاگر آشنا با هنر نمايش با خود از سالن بيرون مي آورد. برنامه افتتاحيه حدود نيمه شب به پايان رسيد. در اين شب، سالن نمايش تئاتر آرکاداش پر از جمعيت بود و دست اندرکاران جشنواره ناگزير شدند تعداد زيادي صندلي تازه براي ميهماناني که جاي نشستن نيافته بودند وارد سالن کنند. کمپوت و قمر در عقرب در شب دوم فستيوال، شاهد اجراي دو نمايش "کمپوت" به کارگرداني و بازيگري سوسن فرخ نيا و "قمر در عقرب" به کارگرداني فرهاد پايار بوديم. سوسن فرخ نيا، بازيگر قديمي تئاتر ايران، حاصل بيش از سه دهه دانش اندوزي و تجربه بازيگري خود را با اجراي نمايش تک نفره "کمپوت" بر صحنه آورد و تحسين بسيار آفريد. متن کمپوت را فيليپ کوليه استاد برجسته تئاتر فرانسه نوشته است و سوسن فرخ نيا همراه با مصطفي شفافي آن را به فارسي برگردانده است. سوسن فرخ نيا، در اين نمايش مونولوگ، که تنها در بعضي لحظه ها با افکت نور و صداي بسيار حرفه اي همراهي مي شود، بيش از 75 دقيقه يک تنه بر صحنه بود و توانست با قدرت بازيگري و بيان رسا و زيباي خود سالن را در تمام مدت خاموش و کنجکاو نگه دارد. "کمپوت" روايت احوال حوا و همه دختران اسطوره اي و امروزي او است که به پدرسالاري ريشه در مذهب نه مي گويند و آزادي از بندهاي آن را مي طلبند و در اين راه تا مرز انزوا و مرگ پيش مي روند، اما دست از تلاش بر نمي دارند. اما زيبائي کار سوسن فرخ نيا آن است که اين مبارزه را، که از آغاز آفرينش تا به امروز ادامه داشته است، به شعارهاي سطحي نزديک نمي کند و با چاشني طنز، سبب مي شود که تماشاگران در بسياري از لحظه ها با چشمي گريان و چشمي خندان او را همراهي کنند. اجراي نمايش سلو، آن هم متني که فقط يک مونولوگ 75 دقيقه اي است، کاري است که هر بازيگري از عهده آن بر نمي آيد. بازيگر بر صحنه بايد بتواند تمام فضاهاي خالي ناشي از فقدان عناصر نمايشي ديگر را پر کند تا تماشاگر را دستخوش ملال نسازد. سوسن فرخ نيا، با چند کيسه پلاستيکي، به عنوان نماد زني که دائما در حال جنگ و گريز با سرنوشت خويش و نيروي فشار جامعه مردسالار است، به تنهائي بر صحنه مي آيد و افسانه نمايش سراسر طنز فيليپ گوليه را با موفقيت زنده مي کند. زيبائي متن در آن است که رازي را تا پايان نمايش حفظ مي کند و در آخرين لحظه سر از مهر آن بر مي دارد: خدا، نخستين پدرسالار جهان است. و بازيگر، در تمام مدت با سخن گفتن از پدر شوهري فرمانفرما، متکبر و خود محور که قصري زيبا را به زندان اعضاي خانواده خود تبديل کرده است، اين تصور را مي آفريند که از داستاني نيمه خيالي و نيمه واقعي در جهان امروز حکايت مي کند. اما در آخرين لحظه است که در مي يابيم اين پدر شوهر مستبد، کسي نيست جز خود خدا که خوردن ميوه دانائي را بر انسان حرام مي کند و زني که بر صحنه ما را 75 دقيقه با دغدغه ها، ترس ها، گريزها و ستيزهاي بي پايان خود همراه کرده کسي نيست جز همان حوا که خود ميوه ممنوعه دانائي را مي چيند و به اقتدار خداي پدرسالار نه مي گويد. دومين قسمت برنامه شب دوم فستيوال به اجراي نمايش "قمر در عقرب" اختصاص داشت. اين نمايش را گروه تئاتر "گوهر برلين" با کارگرداني فرهاد پايار و بازيگري وحيد اعتماد، نادر اعتمادي، انسيه دهقاني، آرش سرحدي، ليلا مرعشي و خود فرهاد پايار بر صحنه آورد. هومن اورعي با جاز و چند ساز پوستي نمايش را همراهي مي کرد و پابلو آلارگن کار صحنه پردازي را بر عهده داشت. نمايش قمر در عقرب با الهام از دو نمايشنامه فتحعلي آخوند زاده با نام هاي "حکايت ملا ابراهيم کيمياگر" و "موسيو ژوردان حکيم نباتات و درويش مستعلي شاه مشهور به جادوگر" نوشته شده است. فرهاد پايار، در زمينه پرداخت طنز نمايش و پرورش بازي ها موفق است، اما فاصله گذاري هاي ميان ميزانسن هاي او طولاني است و سبب مي شود که تماشاگر در لحظاتي دستخوش خستگي و ملال شود و لطف بازي هاي خوب و نکات طنز دلنشين نمايش را فراموش کند. ميزانسن ها تنها به مدد تغيير اندکي در درجه نور و ضرباهنگ بعضا خسته کننده سازهاي پوستي و جاز جا به جا مي شوند و در اين فاصله کارگردان همراه با يکي از بازيگران دائما بر صحنه ظاهر مي شود تا دکور را، که منحصر به يک نيمکت و يک جعبه صندوق بزرگ است جا به جا کند. همين کار باعث مي شود که رابطه تماشاگر با نمايش دائما قطع شود. با اين همه، کار گروه گوهر در اجراي قمر در عقرب موفق است و با پايان يافتن نمايش مي توان آثار رضايت نسبي را در چهره بيشتر تماشاگران ديد. عليرضا کوشک جلالي و تئاتر مينيماليستي در سومين روز فستيوال، قرار بود ابتدا ساعت يک بعد از ظهر "يک کنسرت براي کودکان" به وسيله گروه تئاتر زنگوله بن به کارگرداني بهرخ حسين بابائي برصحنه بيايد. اما روز قبل اعلام شد که چون يکشنبه 21 نوامبر در آلمان روز مردگان است، تا غروب آن روز هيچکس حق اجراي برنامه هاي تفريحي را ندارد. به اين دليل اين نمايش بر صحنه نيامد. برنامه ها، در ساعت هفت شب با نمايش "مسيو ابراهيم و گلهائي از قرآن" به زبان آلماني و با کارگرداني عليرضا کوشک جلالي آغاز شد که نمايشي جذاب و موفق بود. عليرضا کوشک جلالي در "مسيو ابراهيم" يک نمايش مينيماليستي (بهره مند از حداقل عناصر صحنه) را اجرا کرد که تنها دو بازيگر مرد، نور، دو چهارپايه و يک پيشخوان متحرک آن را تشکيل مي دادند. متن نمايش، بسيار زيبا و سرشار از نکات طنز بود و دو بازيگر در ايفاي نقش هاي خود توانمند بودند. نمايش، روايت حال يک پسر جوان يهودي است که بدون مادر در فضائي بسيار ملال آور با پدر خود زندگي مي کند. ميان اين پدر و پسر هيچ رابطه عاطفي وجود ندارد و پسر نوجوان وضعيتي شبيه سيندرلا را در خانه پدر از سر مي گذراند. او، با مغازه دار ترک محله که پاريسي ها به غلط او را عرب مي دانند آشنا مي شود و پس از مرگ پدر، به عنوان پسرخوانده اين ترک مسلمان، با او در سفري دور و دراز همراه مي شود. سفري که بازگشتي ندارد، زيرا که تنها تکيه گاه پسر، يعني پدرخوانده شوخ وشنگ او، در همين سفر مي ميرد يا به قول خودش به جاودانگي مي پيوندد. عليرضا کوشک جلالي يکي از کارگردان هاي موفق ايراني مقيم آلمان است که در سال هاي اخير اغلب نمايش هائي به زبان آلماني را بر صحنه آورده و کار او با استقبال جامعه ميزبان روبرو شده است. يکي از همان هنرمندان ايراني که به قول شهردار کلن در مراسم افتتاحيه فستيوال توانسته اند چشم انداز جامعه چند فرهنگي را در آلمان گسترده تر کنند. متاسفانه زمان اجراي نمايش "موسيو ابراهيم....." هنگامي که به جمعيت انبوه داخل سالن چشم مي اندازم، تعداد بسيار اندکي ايراني در ميان اين جمعيت مي بينم. بسياري از شرکت کنندگان ايراني فستيوال تئاتر کلن را افرادي تشکيل مي دهند که بيش از بيست سال در آلمان زندگي کرده اند و نمي توان تصور کرد که به علت عدم آشنائي با زبان آلماني از ديدن نمايش کارگردان هم ميهن خود چشم پوشيده اند. عدم حضور آن ها در سالن، تنها نشان دهنده آن است که اصولا علاقه چنداني به آميزش با فرهنگ ميزبان ندارند و ترجيح مي دهند همچنان در حوزه فرهنگ بومي خود روزگار بگذرانند. يعني حالتي درست بر خلاف آنچه شهردار کلن در سخنراني افتتاحيه خود درباره ايراني ها گفت. پس از نمايش موسيو ابراهيم و يک تنفس نيم ساعته، ميشائيل نياوراني کابارتيست ايراني مقيم اتريش نمايش يک نفره خود را اجرا کرد. هنگام اجراي اين برنامه، شکل و شمايل تماشاگران يکباره عوض شد. چهره هائي را مي ديدم که در ديگر برنامه هاي جشنواره هرگز حضور نداشته اند. اغلب شيک و آراسته، مثل شرکت کنندگان کنسرتها. کريدور ورودي لبريز از جمعيت بود و به نظر مي رسيد که صندلي ها در سالن کافي نباشند. در کريدور، بهرخ حسين بابائي به اطلاع من رساند که شرکت کنندگان هميشگي فستيوال سانس دوم برنامه ميشائيل نياوراني را تماشا خواهند کرد که ساعت يازده آغاز مي شود. اين تصميم به اين دليل گرفته شده است که جمعيت به اصطلاح غير خودماني که براي ديدن برنامه جالب نياوراني هجوم آورده بتواند در سانس اول آن را ببيند. خانم حسين بابائي از من مي پرسد: "مگه پارسال برنامه ش رو نديدي؟" مي گويم: "چرا، اما مي خواهم ببينم کار تازه اي ارائه مي دهد يا با همان برنامه قبلي روي صحنه مي آيد؟" مي گويد: "نه. تغييري نکرده. همان برنامه است". به خودم مي گويم: " پس ضرورتي ندارد که تا پاسي از نيمه شب بمانم و به کار نوشتن گزارشم نرسم". در حالي که سالن را ترک مي کنم، مي انديشم: کابارتيست هاي اروپائي، بعضا هفته اي يک بار بر صحنه يا بر صفحه تلويزيون ظاهر مي شوند و همواره موضوعي تازه براي کارشان انتخاب مي کنند. اما يکي دو کابارتيست ما، کاري را که سال ها پيش اجرا کرده اند، بر مي دارند و به دور دنيا مي برند و دائما تکرار مي کنند. اسم اين کار، متاسفانه اگر ميرائي نباشد، ايستائي است. وقتي سال گذشته در همين فستيوال کار زيباي ميشائيل نياوراني را ديدم و ضمن مصاحبه با او دريافتم که رشد يافته اتريش است، فکر کردم ما هم مي رويم تا صاحب کابارتيستي شويم که هربار با طرح و برنامه تازه اي بر صحنه ظاهر شود. برنامه امسال او را نديده ام. اما اگر آنطور که خانم بهرخ حسين بابائي مي گفت همان باشد که سال پيش و سال هاي پيش تر از آن اجرا کرده، دريغا بر اين استعداد درخشان. برنامه هاي بعدي روزهاي دوشنبه 22 و سه شنبه 23 نوامبر به اجراي برنامه هاي تئوريک در محل انجمن سوتران کلن اختصاص داشت. انجمن سوتران را مجيد درخشاني و خانم بهار نادري اداره مي کنند و يکي از محل هاي برگزاري برنامه هاي هنري و ادبي شهر کلن است. روز دوشنبه خانم بهجت معالي درباره حقوق زنان در ايران سخنراني کرد که همزمان به آلماني هم ترجمه مي شد و روز سه شنبه کارگاه تئاتر کودکان به وسيله بهرخ حسين بابائي اجرا شد. در اين روز، مصطفي شفافي زير عنوان "صحنه پردازي نمايشي در متون کهن پارسي" سخنراني کرد و سيروس شاملو به نمايشنامه خواني پرداخت. براي روز چهارشنبه سخنراني ديگري از خانم بهجت معالي با عنوان "وضعيت سياسي، اجتماعي و حقوقي زنان مهاجر در آلمان" و يک برنامه موسيقي آذربايجاني با آواز جاويد حسين از باکو پيش بيني شده بود. قسمت دوم يازدهمين فستيوال تئاتر ايراني، امسال براي نخستين بار از جمعه بيست و ششم تا يکشنبه بيست و هشتم نوامبر در شهر برلين برگزار خواهد شد. در اين قسمت، نمايش هاي بوتيمار، شب شاعران و موسيقي آذربايجاني و مازندراني تکرار مي شود و گروه بانو به سرپرستي مريم آخوندي برنامه اجرا خواهند کرد. علاوه بر اين نمايشنامه هاي "کثافت" به کارگرداني محمد علي بهبودي و با بازيگري آرش سرحدي و "قاتل اجير شده" از گروه تئاتر ارامنه لوس آنجلس به کارگرداني ليلي توماسيان بر صحنه خواهد آمد.


    ©2013 APG.ir