واقعا تا چه زمانی؟!
شاید فرار مغزها به خارج از کشور به این اندازه دردناک نباشد که مغزها را به همین راحتی روانه ی قبرستان می کنیم.
مازندنومه؛ یادداشت مهمان، رضوان حسن زاده آهنگر: یکی از وظایف اصلی مسئولان، حفظ سلامت و امنیت آحاد مردم جامعه، به ویژه نخبگانی است که با سرمایه های نظام، رشد علمی کرده اند و حالا باید در انتظار ثمردهی آنان بود.
با این وجود گاهی سهل انگاری ها و مماشات آقایان مسئول باعث می شود این سرمایه ها به راحتی از دست رفته، ضرر جبران ناپذیری را نه فقط به بازماندگان و دوستان، که به کل جامعه وارد کنند.
عموما" بعد از این قضایا ، برخی از همین مسئولان کم کار و مقصر هم طی پیام هایی جداگانه خود را همدرد دیگران معرفی می کنند!
شاید فرار مغزها به خارج از کشور به این اندازه دردناک نباشد که مغزها را به همین راحتی روانه ی قبرستان می کنیم.
اما یکی از جاده های اصلی و پر تردد بابل ، جاده ای است که میدان شهید بزاز این شهر را به شهرستان سیمرغ (کیاکلا) متصل می کند.
وجود چندین روستا و شهرک صنعتی و حوزه علمیه و مدرسه نمونه دولتی و شهرک مسکونی مهردشت و ... سبب افزایش میزان تردد در این مسیر می شود. این در حالی است که این جاده فقط یک لاین رفت و یک لاین برگشت –بدون گاردریل- دارد و چندین سال است که بخش های زیادی از این جاده ، شانه ندارد! خصوصا در حد فاصل شهرک صنعتی منصور کنده تا شهرک مسکونی مهردشت روستای سلطان محمد طاهر که سالیان مدیدی است برای تعریض شدن ، شانه های جاده را گرفته اند اما نه جاده تعریض شد و نه شانه ی جاده به حالت مناسب برگشت و همین اختلاف سطح جاده و شانه ی آن و شکستگی های عدیده در آسفالت جاده و وجود پیچ ها و تقاطع های خطرناک ، سبب خطرات بسیار می شود.
قابل توجه آن است که ماموران گشت راهنمایی و رانندگی برای کنترل سرعت وسایل نقلیه ، در آن دیده نمی شوند.
حاصل کم کاری در تعریض و امنیت بخشی به این جاده، رها کردن آن بدون ایجاد شانه مناسب، سهل انگاری آقایان در جذب و اختصاص بودجه های لازم برای این کار و حضور نیافتن موثر ماموران راهنمایی و رانندگی در مناطق حادثه خیز آن، سبب شده که گهگاهی، تصادفات تلخ و ناگوار در این محور روی دهدکه آخرین آن شنبه 5 بهمن 1392، رخ داد و طی آن دانش آموزی عزیز به نام "رضا علی زاده جلودار" از مدرسه نمونه دولتی بابل ، جان باخت و راننده هم در کما به سر می برد و 3 دانش آموز دیگر مجروحند.
البته تقریبا یک سال قبل -در دی ماه 1391- هم فرد دیگری به نام مجید اسماعیلی طلبه پایه 9 و 10 حوزه علمیه فیضیه مازندران که از اصفهان برای تحصیل علم به بابل آمده بود و آخرین سال حضورش را در این شهر می گذراند ، در اثر سانحه ای مشابه در این محور جانش را از دست داده بود.
معلوم نیست که این جاده ی ناایمن با تعلل های پیاپی مسئولان و حتی عدم اطلاع رسانی مناسب رسانه ها تا چه زمانی به قربانی کردن سرمایه های این کشور خواهد پرداخت؟
تا چه زمانی روستائیان منطقه باید دل شان شور این را بزند که مبادا امروز برای اعضای خانواده شان حادثه ای رخ دهد؟ تا چه زمانی کارگران شرکت ها و کارخانجات مسیر ، باید دلهره از عدم برگشت نان آور خانواده شان داشته باشند؟ تا چه زمانی والدین دانش آموزان و طلاب ، باید نگران این باشند که فرزندشان سالم به محل تحصیلش رسیده یا خیر؟ واقعا تا چه زمانی؟!
- يکشنبه 6 بهمن 1392-22:58
از اونایی که دستشون به جایی بنده و این متن ها رو میخونن ، انتظار میره یه اقدام مناسبی انجام بدن.
- يکشنبه 6 بهمن 1392-20:28
این چه عکسی که گذاشتید ما رنگ خون را با تعقل سفید باید پاک کنیم
- يکشنبه 6 بهمن 1392-23:1
آقای به اصطلاح صلح جو! حرفت به غایت ، مسخره است!