لهجه مازندرانی یا تهرانی ؟
آیا لهجه ملاک تحقیر یا برتری قومی بر قوم دیگر است؟
مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، احسان شریعت: شاید اولین بار در مجموعه طنز شب های برره بود که ایده ی داشتن لهجه تهرانی توسط نویسندگان آن مطرح شد. در آن مجموعه طنز برره ای ها از لحن صحبت کردن کیانوش (با بازی سیامک انصاری) که فردی تهرانی بود متعجب شده و به نوع حرف زدن و لهجه او می خندیدند. این شاید نخستین ساختارشکنی رسانه در روایت محکم تهرانی نسبت به فرهنگ ها باشد.
"روایت محکم تهرانی" چیزی است که می شود آن را به واسطه مرکزبودن تبیین کرد. تهران به عنوان پایتخت کشور دارای ویژگی های منحصر به فردی است که شهرستان های دیگر (حتی مراکز استان ها) نیز آن ویژگی های خاص را ندارند.
تهران مرکز اقتصادی و سیاسی کشور است. اغلب تصمیمات بزرگ و سیاستگذاری های کلان کشور در این شهر میلیونی انجام می پذیرد. به همین دلیل تهران از لحاظ شاخص های رشد در رده های بالای کشور قرار دارد.
برای مثال در بخش اقتصاد خیل عظیمی از شرکت های بازرگانی و تجاری و یا کارخانجات عظیم صنعتی را می توان مثال زد که در تهران قرار دارند.
ویژگی های منحصر به فرد کلان شهر تهران بدان ویژگی مرکزیت می بخشد؛ به طوری که تمامی شهرهای دیگر (از کوچک تا بزرگ) همگی به نوعی در حاشیه قرار داشته و معنا و کارکرد خود را از تهران می گیرند.
به دلیل این مرکزیت و ویژگی های برتری ظاهری تهران بر دیگر شهرها، نوعی "روایت محکم تهرانی" در فرهنگ مردم به وجود آمده است.
تهران بزرگ بوده و در بسیاری از موارد، دیگر شهرهای کشور از آن عقب افتاده اند. برای مثال بزرگ ترین ناشران ایران در تهران قرار دارند. در برخی از شهرهای ایران حتی یک سالن تئاتر نیز وجود ندارد اما در تهران ماهانه تئاترهای بسیاری در بهترین شرایط برگزار می شود. از آلودگی هوا، ترافیک، بالا بودن قیمت مسکن و چند مورد دیگر که بگذریم، در مجموع تهران در بسیاری از شاخص ها از شهرستان ها پیشی گرفته است.
در اینجا بحث بر سر مسأله تکراری عدالت توزیعی نیست؛ که آن مجالی دیگر می طلبد. مسأله این است که این برتری تهران در شاخص های بسیار زیاد اقتصادی و اجتماعی که در ظاهر تهران را به شهری رشد یافته تر نسبت به دیگر شهرها تبدیل کرده است، مفهومی را به وجود آورده که می توان آن را روایت محکم تهرانی نام نهاد.
"روایت محکم تهرانی" یعنی اینکه در پس زمینه ی ذهن انسان تهرانی پیش فرضی شکل یافته است که گویی آنان بر دیگر شهرها برتری دارند. این را می شود در بخش های متعدد فرهنگ مشاهده کرد. یکی از این بخش های مهم که به گفتمان سلطه و قدرت تبدیل شده است، نوع حرف زدن و مسأله تکراری لهجه است.
روایت محکم تهرانی، تعریفی است که آن ها از مرکزیت و برتری خود نسبت به دیگران دارند. این تعریف ذهنی را می شود در برخورد با دیگر فرهنگ ها و قومیت ها مشاهده کرد.
شاید دیگر برای مازندرانی ها عادی شده است که وقتی به تهران می روند و می خواهند با مردمان آنجا ارتباط برقرار کنند در گفتگوی نخست فرد تهرانی، مازندرانی را به لهجه اش شناخته و جمله ی تکراری «مازندرانی هستی؟» یا «شمالی هستی؟» را به زبان می آورد. حتی هنگامی که فردی تهرانی برای مقاصد مختلف همچون گردشگری و بهره مندی از دیار سبز مازندران به این استان می آید، در تعامل با مردم مازندران می شود رگه هایی از برخورد تحقیرآمیز را نسبت به لهجه مازندرانی در رفتار او مشاهده کرد.
در این زمینه می توان نکاتی را مطرح ساخت:
1- این برخورد از بالا به پایین که از جانب مرکز بر دیگران تحمیل می شود گاه موجب پدیده تشبه (آسیمیلاسیون) می شود. تشبه یعنی اینکه فرد مازندرانی برای آنکه از تیغ تیز تحقیر و تمسخر در امان بماند، سعی می کند از اصالت لهجه ی خود دور شده و شبیه فرد تهرانی صحبت کند.
او نهایت توان خویش را در این راه صرف می کند. اگر تمرین و تکراری زیادی انجام دهد و به این هدف پوشالی دست یابد به اوج قله ی دروغین تشبه نائل می آید. اما اغلب افرادی که در فرایند تشبه می افتند در این کار موفق نمی شوند. به همین خاطر طرز صحبت کردن شان معجونی چندگانه می شود که می تواند سوژه ی دوباره تمسخر و خندیدن باشد. او نمی تواند همچون تهرانی حرف بزند و در پس زمینه ی ادا کردن کلمات در حرف زدن وی لهجه ی مازندرانی خوابیده است.
2- آیا لهجه ملاک تحقیر یا برتری قومی بر قوم دیگر است؟ زبان، گویش، و لهجه در هر قوم و فرهنگی از عناصر مهم و جدایی ناپذیر آن فرهنگ به شمار رفته که برای مردمان همان قوم و فرهنگ باارزش تلقی می شود. اگر از هر جنبه ای نگریسته شود، خون، نژاد، طبقه، زبان و غیره ملاک برتری نیست. هر قوم و فرهنگی زبان و لهجه خودش را دارد که بدان افتخار می کند. زبان و لهجه مازندرانی نه تنها موجب سرافکندگی و تحقیر و تمسخر نیست، بلکه پرچم فرهنگ مازندران است و می تواند نماد افتخار هر مازندرانی باشد.
از دو مورد فوق و کل بحث می توان نتیجه گرفت لهجه ی هر قوم و فرهنگی یکی از عناصر مهم آن فرهنگ به شمار می آید. نباید کار به جایی بکشد که افراد دیگر قومیت ها به رفتارهای مقاومتی در برابر روایت محکم تهرانی دست زده و ستیزه های فرهنگی ایجاد شود. نباید کاری کرد که مردمان فرهنگ های متنوع ایران زمین در واکنشی تهاجمی بگویند: «اگر از لحاظ تاریخی نگاه شود تاریخ فرهنگ های دیگر نقاط ایران از پایتخت ایران غنی تر است.
شاید حتی اگر از منظر دیگری نگریسته شود این یک فرد تهرانی است که لهجه دارد. تاریخ فرهنگ و سرزمین من بسیار غنی تر از تاریخ فرهنگ و سرزمین آن هاست.
البته باید در تعاملی دوستانه همه ی مردم فلات بزرگ ایران که تاریخ کهنی دارد به یکدیگر احترام گذاشته و خود را دوست و هموطن عزیز خود بشمارند.
پیشرفت های ظاهری چند دهه ی اخیر در این کلان شهر نباید برداشت های فرهنگی برتری طلبی در این مردم را به وجود آورد. کاش بخشی از این مردم که ذهن شان از "روایت محکم تهرانی" آکنده است تجدید نظری در افکار خود کرده و با دیده ی احترام به همه ی فرهنگ ها بنگرند.
- چهارشنبه 7 اسفند 1392-21:29
من كاملا مطمئن هستم خود شما كه اين مقاله را نوشتم سعي نمي كنيد به بچه هايتان مازندراني ياد بدهيد خودتان لهجه تان را پنهان مي كنيد در بيست سال گذشته كمتر كسي با فرزندان خود به تبري سخن گفت . زبان تبري همانند زبان هاي سغدي و خوارزمي و خوزي به زباني مرده تبديل شد.
- دوشنبه 28 بهمن 1392-9:32
اصالت هرفردي به ريشه وشخصيت طرف برميگرده اما اين حرف هم كامل نيست
- يکشنبه 27 بهمن 1392-0:3
که مازندران شهرما ياد باد
بر و. بومش هميشه آباد باد - شنبه 26 بهمن 1392-12:41
زیبا بود احسان جان
- شنبه 26 بهمن 1392-12:9
تهرانی ها هر چه بگویند و هر طور که رفتار کنند این ما مازندرانی ها هستیم که باید به زبان خود احترام بگذاریم و به ان افتخار کنیم تا تهرانی ها به خود اجازه بی احترامی و تمسخر را ندهند.
- جمعه 31 فروردين 1397-21:12
ما گیلک هستیم . مازندران اسم یک جغرافیاست . طبری ها هم یک خاندان سلطنتی بودن مثل قاجارها ، مثل این میمونه به ئیران بگیم :قاجارستان !
- شنبه 26 بهمن 1392-10:58
کسی که با نام پیشرفت های ظاهری مطلب نوشتی: ناپخته خودتی . چی میگی تو؟
سالهاست که تهرانی ها خودشون رو برتر می دونن و لهجه ی تمام اقوام رو مسخره می کنن.
درود بر نویسنده این متن - شنبه 26 بهمن 1392-8:19
نویسنده پیشرفت های ظاهری چند دهه اخیر را سبب برتری طلبی مردم تهران می داند . این طرز نگاه کردن به موضوع،حاکی از بی خبری از تاریخ و واقعیت های اجتماعی است . اگر کمی آگاه تر بودند طرز حکایت صادق هدایت از ببوی مازندرانی ، یا طرز شکایت شهریار شاعر آذربایجانی از تهرانی ها ( ...ای تهرانی خر تویی یا من ؟! ! را به خاطر می آوردند و اینگونه به آثار زخمی کهنه که حاصل طبقاتی بودن شدید جامعه و حکومت های استبدادی در گذشته است نگاه نمی کردند . آقای شریعت در این جا باز هم مطلبی را ناپخته پیش کشیدند و موضوعی مهم و تاریخی را بی سر وته ، سر و پا شکسته و ناقص تحویل کاربران مازندنومه می دهند . تمام مردم جهان زبان دیگران را مقلاً انگلیسی را با ته لهجه ای از زبان خودشان درست یا غلط حرف می زنند اما هیچ قومی شاید به ته لهجه خودش چون ما ایرانیان حساس نیست . چرا ؟ بله باید به تاریخمان نگاه کرد تا درک درستی از مساله پیدا شود .
- شنبه 26 بهمن 1392-10:56
آقا یا خانم گرامی خودت که دست و پا شکسته تر حرف زدی. اصلا مشخص نشد چی گفتی.
نویسنده حرف کاملا درستی زده. از کامنت های دیگری که در مورد این مطلب گذاشته شده می تونین به درست بودن نظر نویسنده پی ببرین- دوشنبه 1 ارديبهشت 1393-14:44
اگر واقعا تاريخ نميدانيد برويد بياموزيد . تهران را خودمان بزرگ كرديم خودمان هم خردش ميكنيم .
- جمعه 25 بهمن 1392-20:20
من هیچ تعصبی روی ایران و هیچ استان و قومیتش ندارم.همه چیز این کشور بر مبنای تبعیض ساخته شده و هیچوقت مازندران نسبت به یه سری استان ها به حساب نیورده شد و حتی اصلا نامش هم اورده نمیشد و بعد مدت ها که اومدن نامی از مازندران ببرن فقط قصد تحقیر و تمسخر داشتند و هرچی لودگی و بی شخصیتی بود به این قومیت نسبت دادن.کشور من مازندران.عاشق مازندران و مازندرانیم و هیچوقت هم خاک مازندرانمو ترک نخواهم کرد.
- جمعه 25 بهمن 1392-17:1
با سلام خدمت نگارنده و دوستان عزیز: با تشکر از نگارنده عزیز موضوع جالبی رو مطرخ نمودید. همانطور که می دانید فرهنگ و ادب یک کشور را نه یک قوم بلکه اقوام بوجود می آورند و به آن بال و پر می دهند و به رشد و تعالی می رسانند. خاصه که کشور عزیزمان دارای چندین و چند قوم و زبان و فرهنگهای مختلف بوده و پر است از گویشها و لهجه های متنوع ، که به زیبائیهای فرهنگ یک کشور عمق می دهند. گویشهای و لهجه هایی چون لری ، ترکی، گیلک، مازنی، کردی، بلوچ و غیره... که معمولاً کمتر در کشوری وجود دارد و این خود نعمتی است که باید در رشد و بلوغ و بالندگی فرهنگ کشور بهره جست. اینکه می گویند در تهران ، تهرانیها گویشهای دیگر نقاط کشور را مورد تمسخز قرار می دهند خب باید پرسید خود اینها چه کسانی هستند؟ بله خود اینها کسانی هستند که یک یا نهایتاً 2 نسل قبل پدرانشان کوچ کردند و آمدند و مثلاً لهجه تهرانی گرفتند و یه جورایی خود را برتر از دیگران می دانند .اما برای مثال من و امثال من که 10 یا 15 و یا 30 سال داریم در تهران زندگی می کنیم دیده ایم و می بینیم چیزی تو چنته ندارند، که اگر داشتند اکثریت از مدیران و روسای عالی گرفته تا به رده های پائین تر در ادارات و سازمانهای مختلف در اختیار همین شهرستانیها می باشد و خبری از تهرانی جماعت نیست. و از لحاظ زبان و گویش نیز خود به نتیجه رسیده اند که باید این لهجه ها و گویشها را بپذیرند و حتی در خیلی از موارد در ادارات و شرکتها این تهرانیها هستند که دارند لهجه ها و گویشهای مختلف را فرا می گیرند. پس باید با اونها مثل خودشون برخورد کرد. و اینکه خود تهرانی اصیل که دهات و قصبات شمیران و اشون فشن و یا تجریش هستند جماعت زیادی نیستن. یه مورد خیلی جالب خدمت دوستان عزیز بگویم که خالی از لطف نیست و آن اینست که خیلی از دخترای تهرانی تمایل زیادی دارند که با خانواده های شمالی علی الخصوص مازنی وصلت کنند..اینست دیگررر
- جمعه 25 بهمن 1392-10:39
با سلام و درود خدمت دوست عزیز از متن زیبایشان.
میگن ارزش امامزاده رو متولیش نگه میداره با توجه به توریست پذیری مازندران و استفاده این افراد از شبکه مازندران و بالطبع پخش برنامه های که زبان و تبری را به تمسخر میگیره تاثیر زیادی در بازگو کردن این افراد داره.البته انحصار بودن شبکه مذکور یکی دیگه از مواردی هست که باید دقت کرد.
همچنین سریالهای که در مورد مازندران توسط افراد غیر مازندرانی ساخته میشه یکی دیگه از موارد هستش.
مهم ترین اصل در مورد این موضوع مسوولین استان که هنوز نتستند زبان تبری را در ادارات جا بندازنن.
البته هر موقع ما مثل دیگر قومیتها تونستیم برای فرهنگ و زبانممان ارزش قائل بشیم دیگران هم به این مواردها احترام میذارن - جمعه 25 بهمن 1392-5:56
شریعت آقا چرا ته لهجه ات را مخفی میکنی داداش
ته به من بگو اینقدر قشنگ قشنگ می نویسی چرا خودت عمل نمی کنی داداش؟ - جمعه 25 بهمن 1392-1:10
بسیار کامل و جامع بوده و تلنگری جدی برای بازگشت به سرمایه وجودی خودمان است.