اشاره: اميركلايي كارشناسي ارشد كارگرداني از دانشگاه آزاد تهران مركزي است كه«تأثير شرايط بومي - محلي بر شبيه خواني » عنوان پايان نامه ي تحصيلي اوست . ـــــــــــــــــــــــــ تأثير شعر و موسيقي مازندراني در شبيه خواني آمل شعر و موسيقي و كاربرد آن در زندگي مردم مازندران در اشعار مازندراني خصايص اقليمي و طبيعي منطقه ، به وضوح ديده مي شود . عناصر زنده و ملموس طبيعت ناهمواري ها ، كوه جنگل ، دريا ،كار دام داري و كشاورزي به گونه اي در تصاوير هنري آن راه دارد . ريتم يا وزن و نواي موسيقي در تناسب با طبيعت و شيوه هاي كار در موسيقي فولكلور ، هماهنگي و ارتباط مستقيم دارند . آفرينندگان اصلي فولكلور ، هنرمندان عامه هستند كه در ميان توده هاي مردم زندگي مي كنند . هنرمندان توده مازندراني معمولاً صدايي خوش دارند و عموماً ساز هم مي نوازند . اين هنرمندان عامه در محافل و به تناسب ، بداهه سرايي مي كنند وشعر مي سرايند و يا ترانه هايي را به تناسب آن مجلس مي خوانند . اين دسته از هنرمندان كه در گذشته ، حضور چشم گيري داشته اند، در زبان بومي و محلي عنوان هايي هم داشته اند مانند : - شعر خون ( يعني شعر خوان ) - لله چي ( =نوازنده لله وا ) - نوروز خون ( = نوروز خوان ). نوزاندگان بومي نيز ازقطعات دلنشين بدون كلام كه بيشتر قطعات « چوپاني » مي باشد استفاده مي كنند . شايد شعر به مفهوم و مختصاتي كه در محافل ادب امروز مطرح است ، در مازندران مطرح نباشد ، اما مفهوم آن در زندگي مردم مازندران حضور دارد كه برخي از مضامين آن را مي توان به اين شرح دسته بندي كرد : الف) گاهي شعر سخن از پند و اندرز مي گويد و راه نمايي و سرزنش را حاكي است . ب) ترانه هاي مازندران ، گاهي بيان گر آداب و سنن مردم هستند . ج) گاهي شعر و ترانه ، فرياد و اعتراض است . د)گاه ترانه ها ازتلخي وجدايي وناكامي زندگي شكايت مي كند. هـ) اشعار ممكن است ناشي از احساس صيقل يافته ، عشق و دلدادگي باشد.و... موسيقي در مازندران ريتم در موسيقي آوازي مازندران دخالتي ندارد و هر يك از آن ها زير بناي فرهنگي خاص دارند كه به نمونه هايي از آن ها اشاره مي كنيم: الف) كتولي ، كله حال ، توري يا اميري ،نجما ، صنم و چاروداري . ب) تصنيف ها : سورت خواني ( = سرود خواني ) ، طالب ، آق ننه ج) موسيقي آئيني : نوروز خواني ، نواجش يا نوازش « موري »، چاووش خواني. معرفي موسيقي مازندران : موسيقي سازي را مي توان به دو دسته تقسيم كرد : الف) موسيقي چوپاني ويژه لله وا ب) آهنگ هاي ويژه ي سرنا و نقاره موسيقي چوپاني كه به وسيله لله وا اجرا مي شود ، شامل : - كتولي ، كل حال ، غريب حال ، ميش حال و دنباله ميش حال ، كيجا كرچال ، زاري ، كمرسري ، دختر عمو جان ، جلوداري ، عباس خواني ( كه از شبيه خواني گرفته شده است ) و سماحال مي باشد. آهنگ هاي ويژه « سرنا »كه معمولاً با نقاره نواخته مي شود ( البته در بعضي ملودي ها نقاره نقش ندارد ) شامل : - پيش نمازي ، يك چوبه ، دوچوبه ، سه چوبه ، تركمني ، رووني ، گواگر ، ورساقي ، شروشور و كتولي مي شود. موسيقي گوداري ( = گاوداري ) شامل هرايي ، طبيب و فاطمه مسكين مي شود. سازهاي مازندران عبارتند از : سرنا ، قرنه ، دسركوتن ، كمانچه ، دتار و دس دايره . آواز اميري و تأثير آن بر شبيه خواني آمل آواز « اميري » يا « تبري »، كه البته در زمان قديم توري يا تبري ناميده مي شد ، چون با اشعار بلند آوازه مازندران « امير پازواري » خوانده مي شده است ، اميري نيز مي گويند . امير پازواري معروف به شيخ العجم بنا به روايتي در دوران حكومت امير تيمور گوركاني (850هـ ) مي زيسته است و چون مورد غضب آن سلطان قرار گرفت ، به هندوستان تبعيد شد و مدتي را در آن سامان گذراند . پس از اين كه مجدداً مورد لطف امير قرار گرفت ، به مازندران عزيمت مي كند ، در «اميركلا» كه نزديك بابل است سكنا مي گزيند و همان جا دار فاني را وداع مي كند . دو بيتي هاي او ورد زبان چوپانان و كشاورزان است كه با آهنگ و ملودي زيباي اميري آن را مي خوانند . ديوان اشعار او دردو جلد ( به نام كنزالاسرار ) به كوشش « برنهارد دارن روسي» و « ميرزا محمد شفيع مازندراني » در سال ( 1283 هـ ق ) در پترسبورگ چاپ شده است . روايت است كه امير پازواري ، عاشق دختري به نام گوهر آملي شده بود كه موفق به وصال وي نشد. شبيه خواني مازندران و خصوصاً آمل كه در بسياري جهات از موسيقي و ادبيات بومي سود برده ، از « اميري » نيز بهره جسته است . براي نمونه مي توان مجلس « طفلان مسلم » را نام برد ، كه هم از اشعار امير پازواري و هم از موسيقي اميري در اجراي اين مجلس استفاده مي شود . در تعزيه طفلان مسلم ، آن جايي كه محمد و ابراهيم فرزندان مسلم بن عقيل به مرد چوپاني در بيابان پناه آوردند،قبل از ورود طفلان به ميدان شبيه خواني و بر خوردشان با چوپان ، شبيه چوپان با لباس چوپانان مازندراني ، در صحنه حضور پيدا مي كند و با لله وا ( ني چوپاني ) شروع به نواختن و آواز مي كنند كه براي نمونه چند بيتي از آن را مرور مي كنيم: كدوم شخصه كه خاتم انبيائه كدوم شخصه كه هم كلام با خدائه كدوم شخصه كه منزل عرش اعلائه كدوم شخصه كه مار وره نزائه كدام شخص است كه خاتم انبياء است ، كدام شخص است كه با خداوند هم كلام است. كدام شخص است كه منزل او در عرش است و كدام شخص است كه مادر او را نزاده است . آن شخص محمد خاتم الانبيائه حضرت موسي هم كلام با خدائه حضرت علي منزل عرش اعلائه آن شخص خالقه مار وره نزائه آن شخص محمد است كه خاتم پيامبران است ، آن شخص حضرت موسي است كه هم كلام با خداست . آن شخص حضرت علي است كه منزلش در عرش است ، آن شخص خداوند است كه مادر او را نزاييد . امير گنه ذات بلبل دارمه يارون گردش هوا بوي گل دارمه يارون بساط دني كهنه چل دارمه يارون دو شش امام عشق ره دل دارمه يارون مسافر راه كربلا هستمه يارون درمانده شه عشق آقامه يارون. امير مي گويد اي ياران!سرشت بلبل و هواي گردش و بوي گل دارم ولي در بساط چرخ كهن ، عشق دوازده امام را به دل دارم ؛چون عاشق درمانده ، به عشق زيارت آقاي خود ره سپار كربلا هستم . تصنيف طالبا و تأثير آن بر شبيه خواني آمل طالب يا طالبا يكي از تصانيف مازندراني است كه به روايتي ملودي آن با اشعار خواهر طالب - ستي النساء -كه در فراق برادر سروده، خوانده مي شود . طالب آملي ، از شاعران بنام سده يازدهم هجري قمري است. اين شاعر نام دار به فضايل اخلاقي موصوف بوده ، در ادبيات عربي و فارسي دستي داشت و در منطق ، حكمت ، عرفان و هيأت بر دانشمندان هم عصر خود برتري داشت. طالب آملي با بعضي از سلاطين صفويه به ويژه شاه عباس كبير معاصر بود. او مانند بعضي دانشمندان آن روزگار ( سال 1028 هجري قمري) به هند رفته ،از پادشاه نوازش ديد و به لقب ملك الشعرا مفتخر شد . داستان زينب (س)در شبيه خواني ، از بعضي جهات با داستاني كه مردم مازندران بر اساس سرگذشت تاريخي طالب و خواهرش واگويه مي كنند ، شباهت دارد . در كربلا زينب در فراق برادرش كه پيش ديدگانش سر بريده مي شود،صبر و بردباري پيشه مي سازد ، ولي ستي النسا در فراق برادر و ظلم نامادري پا به كوه و جنگل مي گذارد و جدايي و غم دوري برادر را با آوا ، مويه و اشعاري كه از جان و دل پر درد او بر مي خيزد التيام مي بخشد . اين دو شخصيت -بزينب و ستي النسا - بعدها در شبيه خواني و فرهنگ عامه به استوره و افسانه اي تبديل شده ، هر دو هم صدا از جور و بيداد زمانه ناله سر مي دهند . زينب از فراق برادر و بند و زنجير نامردان كوفي و در به دري در كوچه ها و بازار هاي شام ، شكوه سر مي دهد و ستي النسا از اسارت چنگال نامادري و آوارگي درجنگل ها و دشت ها ، زينب در پي نيم جويي غيرت و جوان مردي خطابه مي خواند و ستي النسا در طلب طالب - برادري كه مي تواند او را از چنگال نامادران خلاصي دهد- شعر مي سرايد . اين ها همه در شبيه خواني و در لباس زينب كربلا تجلي مي يابد و با آوا و مقام موسيقي آملي -همان آوايي كه ستي النسا شعر فراق و جدايي سر مي داد- رنگ و آوايي خاص به خود مي گيرد. شايان ذكر است علاوه بر تعزيه زينب و ورود او به شام ،در تعزيه حضرت فاطمه (س) نيز از موسيقي طالبا استفاده مي شود . زماني كه بانوي دو عالم از جور عمر پسر خطاب و فراق پدر ناله سر مي دهد ،آواز طالبا رنگ و فضايي ديگر به مجلس شبيه خواني مي دهد . آواز نجما و تأثير آن بر شبيه خواني آمل يكي ديگر از آوازهاي مازندران « نجما » است . روايت است كه مير نجم الدين معروف به نجما ، شاه زاده اي اهل فارس بود كه عاشق دختري از مازندران به نام رعنا شد .اشعار اين آواز فارسي است كه گاه اشعار محلي را نيز همراه آن مي خوانند. ملودي نجما در دستگاه شور و از گوشه رهاوي تأثير پذيرفته،از نظر موسيقيايي متأثر از موسيقي مركزي ايران است . حتا در بعضي از قسمت ها شباهت هايي به موسيقي فارس و مناطق خرا سان نيز دارد . نجما در بسياري از مناطق كشور رواج دارد كه در استان هاي شرقي ايران مثلاً خراسان اين داستان به همين صورت است . در مازندران موسيقي بومي و موسيقي نجما با هم تلفيق شده است . ملودي نجما همانند آواز اميري كه فاقد ريتم است در دستگاه شور و گوشه رهاوي اجرا مي شود . آهنگ نجما را با اشعار مختلفي مي خوانند.نمونه اي از اشعار نجما در پي آمده است: خوشا روزي كه با هم مي نشستيم قلم بر دست و كاغذ مي نوشتيم قلم بر دست و كاغذ بر هوا شد مگر خط جدايي مي نوشتيم نماز شام غريبي رو به من كرد دلم جولان زد و ياد وطن كرد ندانستم پدر بود يا برادر سلامت باشد هر كس ياد من كرد. آواز نجما به خاطر راه داشتن در دستگاه هاي موسيقيايي ايراني ( رهاوي -شور ) در بيشتر مجالس شبيه خواني مازندران خصوصاً آمل راه پيدا كرده است كه براي نمونه مي توان به مجلس « شهادت مسلم » اشاره كرد . در تعزيه مسلم زماني كه كوفيان سر نماز ، مسلم - نماينده و پسر عموي امام حسين (ع)- را تنها مي گذارند و گرد غربت و خيانت بر چهره مسلم و طفلانش مي نشيند ، شبيه مسلم با آواي نجما از غريبي و بي كسي مسلم و طفلانش مي نالد ، چنان كه ناخواسته مارا به غريبي نجماي شيرازي و بي وفايي نگار آملي او هدايت مي كند : شبيه مسلم مي خواند : -دريغا اندر اين سامان كسي نيست به جز سجاده و قرآن ، كسي نيست همه ياران من برگشتند و رفتند به دورم جز من و طفلان كسي نيست موري يا نواجش (سوگ سرود آوازي ) و تأثير آن بر شبيه خواني آمل موري يادماني از كهن ترين سوگ سرود در مازندران است . موري بديهه خواني بوده ، گاه مايه آوازي آن از دهاني به دهاني ديگر تغيير مي كند.بيشتر موري ها در مايه ي شور مي باشند . موري يا نواجش ، از آواهاي آئيني است كه پس از مرگ عزيزان توسط زنان (كه از نزديكانند) خوانده مي شود . موري از نظر محتوا بسيار حزن انگيز است تا اندازه اي مي توان آن را نوعي مرثيه مازندراني ناميد . موري ، مستقيماً در مراسم از دست رفتن عزيزان ( سر مزار ) خوانده مي شود ولي نواجش يا نوازش ، در فراق عزيزي سفر كرده يا دوري فرزندي خوانده مي شود.از جهاتي مي توان آن را با لالايي مادر مادربزرگ ها سر گهواره مطابقت داد . نواجش در تعزيه امام حسين (ع)و اپيزود علي اصغر( كه مادرش سعي در خواباندن طفل بي شير و آب دارد و نواجش مازندراني {در آمل }زمزمه مي كند) به روشني ديده مي شود : علي اصغر ،گل من ، سنبل من ، لاي ، لاي و لاي به طور كلي جاي گاهي كه نواجش و موري در موسيقي تعزيه مازندران ( آمل ) دارد والاتر از آوازها و ملودي هاي ديگر اين منطقه است . يكي از خصوصيات بارز « موري و نواجش » گرايش داشتن آن به نثر مسجع و نزديك بودن به شعر است اما ترجيع واره هايي چون « مادر بميره ، خواخر بميره »آن را بيشتر به شعر نزديك مي كند. اين گونه ترجيع واره ها را در تعزيه و شبيه خواني مازندران ( آمل ) به وفور مي بينيم ، خصوصاً تعزيه هايي كه به اسم يكي از زنان خاندان پيامبر است .به عنوان نمونه در تعزيه ي حضرت فاطمه زهرا ( س) زماني كه حضرت فاطمه به همراه حسنين سر قبر پدر حاضر شده،از دست امت شكايت مي كند و از غم وفراق پدر مي نالد ، ترجيع واره ي « زهرا بميره » را مكرراً در ابياتش تكرار مي كند . به طور كلي تعزيه يا شبيه خواني به خاطر دارا بودن ماتم و عزا در بطن و ذات وجودي خويش ، سوگ سرود موري يا نواجش را با آغوش باز پذيرا بوده است . كتاب نامه -اطلس كامل گيتا شناسي ، چاپ اول ، 1363. -ابن اسفنديار ، تاريخ تبرستان ، بي جا ، 1320 ،به اهتمام عباس اقبال آشتياني . -شاهاني ، رحمت الله ، جغرافياي شهرستان آمل ، رساله كارشناسي دانشگاه تهران ، 1350، چاپ نشده . -شكويي ، حسين ، فلسفه ي جغرافيا ، تهران ، گيتا شناسي ، 1374 -عمادي ، اسدالله ، پويه تاريخي شعر مازندران ( تبري ) از آغاز تا امروز ، در شناخت و فرهنگ و ادب مازندران ، تهران ، اشاره ، 1377 به كوشش : فرهنگ خانه مازندران -قلي نژاد ، جمشيد ، موسيقي بومي مازندران ، در شناخت فرهنگ و ادب مازندران ، تهران ، اشاره ، 1377،به كوشش: فرهنگ خانه مازندران . -قيصري ، جليل ، زيبايي شناسي شعر امير پازواري ، در شناخت فرهنگ و ادب مازندران تهران ، اشاره ،1377، به كوشش : فرهنگ خانه مازندران . -هومند نصرالله ، آشنايي مختصر با شهرستان آمل ، آمل ، مجد،1371.