«سه شنبه خیس» نقد شد
ویژگی داستان "سهشنبه خیس" پیچیدگی آن است که در خیال و واقعیت سیر میکند/نویسنده در شروع داستان، از داستانهای سنتی فاصله گرفته و به سمت داستانهای مدرن نزدیک شده است+عکس
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، کلثوم فلاحی: یوزپلنگانی که با من دویدهاند» عنوان کتابی است از بیژن نجدی با 10 داستان کوتاه.
کارگاه نقد همنگر عصر روز شنبه به نقد و بررسی یکی از داستانهای این مجموعه با عنوان «سهشنبه خیس» پرداخت.
ملیحه دختری 24 ساله و شخصیت اصلی داستان است که بعد از دستگیری پدرش، مادرش هم فوت کرده است و او با پدربزرگش زندگی میکند.
پاییز سال 57 است و پدر ملیحه را هفت سال قبل، در زندان اوین کشتهاند و جنازهاش را هم تحویل ندادهاند، اما ملیحه مرگ پدر را باور نکرده چون جنازهای تحویل نگرفته است.
مرز بین رویا و واقعیت در داستان بسیار نزدیک است، ملیحه در پاییز 57 مقابل زندان اوین میرود چون قرار است بعضی از زندانیها را آزاد کنند، تصور میکند پدرش هم در میان زندانیها است، "سیاوش" پدر ملیحه است که ملیحه در آن شلوغی و در رویا، پدر را میبیند و با هم به خانه میروند، بعد ملیحه به خانه پدربزرگش میرود و پدربزرگ از او میخواهد که مرگ پدر را باور کند.
حسین اعتمادزاده -مسئول کارگاه نقد همنگر- در این نشست که در محل موسسه ساریشناسی برگزار میشود، گفت: برای آشنایی با جهان، نیازمند تئوری ادبیات داستانی هستیم.
وی با تاکید بر اینکه باید در ما تحول ایجاد شود و این تحول را از همین امروز شروع کنیم، اظهار داشت: سال جدید، سالی باشد که در خودمان هم تغییر ایجاد کنیم. به کارگاه کمک شود که چهگونه کار کنیم. بتوانیم کتاب تولید کنیم و کارگاه فعالتر شود تا رشد کنیم و به آنچه که میخواهیم برسیم.
اعتمادزاده ادامه داد: درنظر داریم در ماه یک بار رمان و یک بار هم داستان کوتاه را مورد نقد و بررسی قرار دهیم چون تا آموزش نبینیم نمیتوانیم نقد کنیم. بسیاری از نقدهای مطرح شده، دارای عیب است چون تئوری داستان را نمیدانیم.
وی یادآور شد: تصمیم داریم داستانهای کوتاه نویسندگان مازندران را نقد کنیم. کسانی که داستان کوتاه دارند اگر برای ما بفرستند اگر توانستیم آن را در مجموعهای چاپ کنیم و در غیر این صورت، حداقل نقد داستان را در اختیار نویسنده قرار میدهیم.
اعتمادزاده در بخش دیگری از این نشست، گفت: ویژگی داستان "سهشنبه خیس" پیچیدگی آن است که در خیال و واقعیت سیر میکند. در این نقد باید تفکیک کنیم که کجای داستان واقعی و کجا خیالی است. کدام بخش، ذهن شخصیت داستان است و کدام راوی است.
وی ادامه داد: نویسنده با هوشیاری که داشته سعی نکرده که مخاطب بتواند به راحتی این دو را از هم تفکیک کند. به ظاهر موضوعی معمولی است اما داستانی نیست که از آن بگذریم.
اعتمادزاده با اشاره به اینکه داستان با نثر شاعرانهی مطلق است، گفت: نماد داستان از پاییز شروع میشود.
در بخش دیگری از این نشست، عرب اظهار داشت: وقتی نقدهای داستانی را میخوانیم این نقد برای خود تاریخی دارد. عدهای هستند که فضای خارج از متن را در نقدها دخالت میدهند و عدهای هم برخورد درونمتنی دارند. بهتر است برای آشنا شدن با ساختار داستان، توجه ما درونمتنی باشد. فارغ از فضای بیرونی، به دنیای متن توجه کنیم.
وی ادامه داد: چون هر متن برای خود، یک زندگی است. مخاطب نقدها را بررسی میکند و محوریترین موضوع و شخصیت را مورد توجه قرار میدهد و با زندگی خود مقایسه می کند. این مقایسهها است که انسان را شکوفا میکند و به جای مطلوب میرساند.
عرب گفت: در بخشی از داستان، پیرزنی که برای دیدار با فرزندش به مقابل زندان اوین رفته، چتری در دست دارد که با در آغوش گرفتن فرزندش، چتر را به ملیحه میسپارد. ملیحه هم در هوای پاییزی، چادر بر سر دارد و چتر در دست و در جدال با باد، در نهایت چتر را رها و چادرش را حفظ میکند. چتر نماد دیگری در این داستان است که مورد بررسی قرار گرفت.
فرجپور در این باره گفت: چتر نماد فرا واقع و رویا است. زمانی تخیل ملیحه شروع میشود که چتر به دستش میدهند.
سپهری هم در سخنانی اظهار داشت: در چتر دو تعبیر نهفته است. چتر به نوعی پناهگاه است و پدر ملیحه هم پناهگاه اوست. از طرفی رنگ چتر آبی عنوان شده که رنگ آبی هم نماد آرامش است. این دو نماد در چتر نهفته و نویسنده به خوبی این نماد را با آرزوهای ملیحه پیوند داده است.
وی خاطرنشان کرد: داستان، روانشناختی است که ریشه در حوادث سیاسی و اجتماعی دارد. نویسنده اصلا قصد شخصیتسازی نداشته و در روحیات پریشانحالی فضای زندگی، حرکت کرده است.
ناهید گرامیان در این نشست گفت: داستان در شروع حالت خاصی دارد و توانسته حس و حال خوب را به مخاطب انتقال دهد.
وی با بیان اینکه از نیمههای داستان، نویسنده تغییر مسیر داده است، یادآور شد: نویسنده در شروع داستان، از داستانهای سنتی فاصله گرفته و به سمت داستانهای مدرن نزدیک شده است اما در میانه راه، داستان به سمت داستانهای سنتی میرود.
گفتنی است کارگاه نقد همنگر 27 اردیبهشت ماه آینده نقد و بررسی رمان "ایراندخت" نوشته بهنام ناصح را در دستور کار دارد.
- پنجشنبه 14 ارديبهشت 1396-18:5
میشه بگید داستان سه شنبه خیس توی چه شهری رخ داده؟
- يکشنبه 24 ارديبهشت 1396-9:40
در شهر تهران. زندان اوین بیانگر این موضوع هست
- دوشنبه 27 ارديبهشت 1395-21:21
با سلام خدمت اساتید هنر...
اطلاعات اولیه در مورد زندگی نامه ی ملیحه و پدر و مادرش دقیقا چه مرجعی دارد؟ - سه شنبه 26 فروردين 1393-9:49
سلام بر تمام هنرمندان علی الخصوص ايرج عرب -
- دوشنبه 25 فروردين 1393-15:5
باسلام درود به تمام هنرمندان کشور من متاسفانه در شهر ساری نیستم اگر بودم حتماًدر این نشست ها شرکت می کردم .امّا اطلاع دارم که کارگاه نقد هم نگر چقدر تلاش می کند امیدوارم موفق پیروز باشند
- دوشنبه 25 فروردين 1393-14:32
بنده از خبرنگار چیره دست و پر کار و هنرمند ، خانم فلاحی و هم چنین گردانندگان سایت مازند نومه تشکر ویژه می کنم . از این بابت که در هیاهوی بازار سیاست و اقتصاد ، پی جو و پی گیر کار آدم هایی هستند که می خواهند از راه هنر به جامعه جان بدهند . جلساتی مانند جلسات کارگاه نقد هم نگر ساری ، زمینه ایجاد می کنند برای توجه دادن به فرهنگ این مرز و بوم . رسانه ها موظف و مسئولند که به مردم بگویند ، داستان نویسی جزئی از زندگی است . چند نفری که در جلسات می نشینند و ساعت ها بحث می کنند ، انسان های بیکار نیستند . آنها با قدرت متغیر علمی خود ، یک زندگی را تحلیل می کنند چرا که هر داستان و هر رمان یک زندگی است . امید وارم این نگاه اجتماعی گسترش یابد .
- يکشنبه 24 فروردين 1393-22:55
خسته نباشید، هم برگزارکنندگان جلسه و هم خبرنگاران. بسیار بسیار شادمانم از این که اخبار مربوط به ادبیات هم در رسانه ها انعکاس پیدا می کند. چیزی که کمتر در رسانه ها دیده می شود.
- يکشنبه 24 فروردين 1393-13:26
باسلام وتبریک سال نو . خسته نباشید . امیدوارم دراین کارخوب که درپیش گرفته اید موفق باشید . کاش من هم درمازندران بودم ودراین نشست ها شرکت می کردم . تاجایی که می دانم ، جلسات شما یکی از منظم ترین و مرتبط ترین جلسات داستان درکشوراست . اگرهم دعوت شوم حتما حضورپیدا خواهم کرد . پیروز باشید .