تعداد بازدید: 3825

توصیه به دیگران 4

سه شنبه 9 دی 1393-9:7

یک مدیر اجرایی استان:

مسئول اجرایی، متولی تولید فرهنگ نیست

اسحق علي كشاورز: ريشه همه مشكلات، فرهنگي است/ كار اصلي مسئول اجرایی بسترسازي براي ايجاد فرهنگ است/نظر مقام معظم رهبری اين نيست كه فرزندان در خانواده هاي فقير، افزايش يابند/ اگر قرار باشد هر روز فيلتري براي آنها ايجاد شود اين مولدان فرهنگ خفه خواهند شد.


مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، محمداسماعیل بخشی سورکی: اسحق علي كشاورز يكي از مسئولان اجرايي استان مازندران است كه با رويكري فرهنگي قصد دارد تا تحولي در مجموعه تحت مديريت خود ايجاد كند. او كارشناس استانداري، رئيس هيات نظارت بر مواد ناريه استان، رئيس دبيرخانه شوراي تامين استان و هم اكنون نيز در بخشداري مركزي مياندورود به عنوان بخشدار مركزي مشغول به كار است. با او در مورد مسایل روز فرهنگی گفت و گو کردیم.

مازندنومه: متاسفانه متولي فرهنگ در کشور ما دقيقا مشخص نيست و بسياري از مشكلات هم ناشي از نگاه هاي متفاوت فرهنگي به موضوعات است. به نظر شما ريشه مشكلات فرهنگي استان و كشور از چيست؟

كشاورز: شايد اگر ريشه مشكلات فرهنگي را شيفت به استان دهيم كار درستي نباشد، به نظر بنده ريشه اين مشكلات به خانواده كه هسته مركزي اجتماع است بر مي گردد. وقتي خانواده ي روستايي و شهري  از ابتدا با اين موضوعات درگير است، جوامعي هم كه تشكيل مي شود با همين مشكلات شكل مي گيرد و شما در سطوح عالي جامعه شاهد همان مشكلاتي هستيد كه در خانواده وجود داشته و يا وجود دارد. ببينيد مثلا در حوزه اقتصاد اگر مشكل وجود دارد و توليد ضعيف است بايد ريشه آن را در خانواده جستجو كرد، آيا خانواده فرد را در راستاي توليد بار آورده است يا خير؟يا آيا مردم به درك درستي از توسعه در بخش هاي مختلف كشاورزي ، صنعتي و يا كارگاه هاي توليدي رسيده اند يا خير؟ آيا كارفرما فهم درستي از توليد دارد و يا كارگر چقدر به رشد اقتصادي كارفرماي خود مي انديشد؟ همه اينها مباحثي است كه به فرد باز مي گردد. در حال حاضر تمام تلاش مردم اين است كه بعد از فارغ التحصيلي به كار اداري مشغول شوند و اين نشان دهنده اين است كه درك درستي از توليد و يا اقتصاد توليدي در جامعه از ابتدا شكل نگرفته است.

مازندنومه: به نظر شما حاكميت و دولت در اين زمينه هيچ نقشي ندارند؟چرا بايد طوري باشد كه مردم به اين سمت و سو بروند؟

كشاورز: از دو منظر مي توان به اين قضيه نگاه كرد، اول اينكه اگر ساختارگرا باشيم متوجه مي شويم كه ساختار اداري و سياسي و تصميم گيري مشكلات بغرنجي دارد اما كساني كه به اصالت فرهنگي اشراف دارند معتقدند كه ريشه همه مشكلات ، فرهنگي است. اگر ميان زمام داران قصور و كم كاري وجود دارد برمي گردد به اينكه در سطوح فرهنگي در نزد تك تك مردم اين ضعف و مشكل وجود داشته است كه برآيند آن مي شود همين زمام داران كه آنها نيز داراي اين ضعف و مشكل هستند. رژيم هاي سياسي از خلا و آسمان نيامده اند بلكه از ميان همين مردم به منصب و رياست رسيده اند. مشكل ديگر چاپلوسي است كه متاسفانه روحيه چاپلوسي هم فرقي ندارد كه انسان، چاپلوسي آدم فرادست خود را مي كند يا فرد فرو دست را. فرهنگ غلطي كه وجود دارد اين است كه گاهي مردم فكر مي كنند كسي كه به جايگاهي رسيد همه توانايي ها را دارد در حالي كه اين اشتباه است و به دليل همين برداشت غلط شروع به چاپلوسي و سالوسي مي كنند.گاهي هم عناويني مطرح مي شود كه با واقعيت فاصله دارد مثلا اينكه ملت ما بافرهنگ ترين ملت دنيا و يا مومن ترين ملت دنيا است و يا تعابيري از اين دست ما را از واقعيات جامعه دور و غرق در وهم و خيال مي كند.

مازندنومه: اگر ممكن است در اين خصوص شفاف تر توضيح بدهيد؟

كشاورز: واقعيت اين است كه نقصان زيادي در اعمال، رفتار، انديشه ها و خواسته هاي ما وجود دارد. اگر ادعا مي كنيم ما دروغ نمي گوييم، باید آمار دروغ در جامعه گرفته شود. يا اگر مدعي مي شويم افراد رياكار و يا حسودي نيستيم بايد وضعيت رياكاري در جامعه سنجيده شود. بايد تحقيق كرد كه وضعيت دروغ گويي و راست گويي در جامعه به چه شكل است چون اين آمار گيري در سطح جامعه امكان پذير نيست بايد افراد به خودشان مراجعه كنند بالاخره هر كس بهتر از هر شخص ديگري نسبت به خودش اشراف دارد. بايد ديد آيا واقعا اين آمار در مورد خودمان درست است يا خير. مثلا شما در نظر بگيريد قرآن و دستور ديني در خصوص غيبت يك تصويري سازي عجيبي دارد مي فرمايد: "اگر كسي غيبت مومن را بكند انگار گوشت مرده برادر مومن خود را مي خورد"، اما در اعمال و رفتار ما و جامعه ما غيبت نقل محافل است و ادعا هم مي كنيم كه جامعه متديني داريم.بايد شاخص هاي جامعه متدين شناسايي شود اگر اينگونه نشود خب همين برداشت هاي غلط ما را به سمت داوري غلط هم سوق مي دهد.

مازندنومه: پس شما اعتقاد داريد كه در عرصه فرهنگي بايد انسان ها از خودشان شروع كنند تا جامعه اصلاح شود؟

كشاورز: بله دقيقا. وضعيت فرهنگي كشور بغرنج است. در هر زمينه اي بايد خانه تكاني شود و اين خانه تكاني هم بايد از خود فرد شروع شود. اگر افرادي مدعي اصلاح طلبي و اصلاحات در جامعه هستند اين اصلاح بايد از خود فرد شروع شود. هيچ كس نمي تواند مدعي باشد كه خوب مطلق است، بلكه هر فردي امتزاجي از خوبي و بدي است و بايد تلاش كنيم كه برآيند خوبي هاي مان نسبت به بدي ها بيشتر باشد. اگر هر كس به سهم خود در راستاي بهبود اخلاق در جامعه گام بردارد و سپس در دايره نفوذ خود بر ديگران نيز تاثير بگذارد اين كار در مقياس بزرگتر در نگرش افراد جامعه، استان و كشور نيز تاثير خواهد گذاشت.



مازندنومه: خب ايجاد تحول بايد همراه با دانش باشد، يعني اگر ما مطالعه اي نداشته باشيم و ميزان علم ما از موضوعات محدود باشد قطعا تحولي كه مورد نظر است اتفاق نخواهد افتاد. الان با توجه به آمار سرانه مطالعه در كشور شما اين تغيير فرهنگي رو چطور توجيه مي كنيد؟

كشاورز: بنده به همين نقطه مي خواستم برسم كه شما به اين موضوع مهم اشاره كرديد. ببينيد بايد بين دو موضوع تفكيك قايل شد. ما يك سري اطلاعات داريم و يك مقوله اي به اسم دانش آنچه كه تحول ساز است. براي مثال عرض مي كنم الان بسياري از جوانان بخش زيادي از وقت خود را در اينترنت و شبكه هاي مجازي صرف مي كنند و با انبوهي از اطلاعات مواجه مي شوند و اتفاقا دريافت هم مي كنند اما هيچ رشد و توسعه اي را شما نمي بينيد در واقع اين اطلاعات هيچ كمكي به آنها نخواهد كرد. اطلاعات به معناي همه توانايي هاي لازم نيست به همين دليل است كه انسان هاي تنها با داده و اطلاعات قادر به رشد نيستند. اما دانش به عقيده بنده حتما و حتما بايد از طريق كتاب و خواندن ديدگاه هاي علمي انديشمندان اخذ شود. يك كتاب حاصل سال ها انديشه يك انسان است البته بايد در اين خصوص به نوع كتاب و نحوه استفاده از آن هم توجه كرد.

در زمان حاضر اطلاعات زيادي وجود دارد براي مثال در همين مكاني كه حضور داريم فاكتور هاي زياد اطلاعاتي در خصوص نحوه چينش ديوارها،كاشي ها، سراميك ها، سنگ ها و ...وجود دارد اما بايد ديد اين اطلاعات تا چه اندازه به درد ما مي خورد. چقدر در زندگي ما اثر مي گذارد. بنابر اين هم اطلاعات و هم دانش بايد حول محور نياز انسان باشد يعني به سراغ اطلاعات و دانشي برويم كه به دردمان بخود. عمر انسان محدود است و بايد با توجه به محدوديت زمان دانش را بر مبناي نياز خود دريافت كنيم تا تحول ساز شويم.

مازندنومه: بعضي از رويكردهاي فرهنگي در دولت ها و مسئولان اجرايي اشتباه بوده است كما اينكه رهبر معظم انقلاب به يك نمونه از آن در سفر خود به بجنورد اشاره كرد و فرمود كه سياست ما در خصوص جلوگيري از افزايش جمعيت اشتباه بوده است، به نظر شما با توجه به رويكرد جديد كشور در حمايت از ازدياد نسل چگونه مي توان با دوگانگي هاي فرهنگي در جامعه به درستي برخورد كرد؟

كشاورز: نظر مقام معظم رهبری به عنوان بالاترين مقام سياسي و اجرايي با توجه به جزييات موضوعات فرهنگي اتخاذ مي شود. يعني وقتي تاكيد بر اين است كه جمعيت را بايد احيا كنيم قطعا نظرشان اين نيست كه فرزندان در خانواده هاي فقير، افزايش يابند يا خانواده هايي كه خود دچار مشكلات فرهنگي و تشنج شديد شخصيتي هستند اقدام به افزايش نسل كنند در واقع اگر اينگونه باشد ما در آينده با جامعه اي روبرو خواهيم بود كه هزينه درمان آن چندين برابر توليد آن است و در واقع اين هزينه ها به نسل آينده تحميل خواهد شد. نظر مقام معظم رهبري در خصوص افزايش نسل، به عقيده بنده، برمبناي باور سالم و احساس و عواطف درست انساني است.

ببينيد اگر شما انساني را تحويل جامعه دهيد كه از نظر فرهنگي كاري روي او نشده است و اين فرد به آن سطح سخيفي از فرهنگ رسيده است كه انساني را با اسيد پاشي از زندگي و عواطف و رابطه هاي انساني محروم كند، اين به درد نمي خورد. در واقع تحول مورد نظر با ازدياد نسل به اين شكل به وجود نخواهد آمد. در نظرات حضرت آقا قدرت، ثروت و امكان سوء استفاده از اين ابزار وجود ندارد و اگر تربيت صحيح فرهنگي صورت گيرد، جامعه برخوردار از انبوه انسان هاي باسواد خواهد شد كه بر مسند قدرت مي نشينند كه امكان گناه نيز در اين زمينه بسيار اندك است. در اين جامعه فضايل جايگزين رذايل مي شود. در واقع شهروندان اگر خودشان را اصلاح كنند از بين خود آنها مسئولان سالم و خدمتگذار تربيت خواهد شد.

مازندنومه: در هر جامعه اي بالاخره شايد يكي از عناصر تحول مسئولان اجرايي و نخبگان جامعه باشند .به نظر شما وظيفه مسئولان اجرايي و نخبگان در اين زمينه چيست؟

كشاورز:درست است، بيشترين مسئوليت بر عهده همين دو قشر است، اما بيشتر مواقع نخبگان اجرايي دچار اين توهم مي شوند كه خودشان مسئول توليد فرهنگ هستند در صورتي كه كار اصلي آنها بسترسازي براي ايجاد فرهنگ است. به عقيده بنده نخبگان علمي بايد با تمام وجود اين درد فرهنگي را به جامعه انتقال دهند و مسئولان اجرايي آنهايي كه فقط به دنبال پست و مقام نيستند يعني به دنبال رشد جامعه و كشور و در واقع توسعه يافتگي هستند بايد حتما اولا خودشان دانا باشند، در واقع اگر گذرگاه معرفت شناسي انسان گسترده شود تحولي در باورهاي شخص به وجود مي آيد كه اين تحول در باور، منشا اقدام موثر خواهد بود. باور، احساسات و اراده عواملي هستند كه كمك مي كنند ما با درك درست توانايي هاي خود باعث ايجاد تحول شويم و هر كجا كه ما دچار ضعف بوديم به خاطر اين است كه فاكتورهاي سه گانه در ما دچار ضعف و يا تزلزل بوده است، در واقع به همين دليل است كه انسان هاي اثرگذار در جامعه تعدادشان محدود و اندك است.

براي ايجاد تحول عظيم بايد عزم ملي و عشق به وطن با هم به كمك و ياري بيايد. البته وظيفه مسئولان اجرايي بيشتر بسترسازي است. براي نمونه مسئول ارشاد بايد بستر را براي ژورناليست ها، هنرمندان، سينماگران، روزنامه نگاران و .....فراهم كند و مهم تر از همه بايد به مولدان فرهنگ اعتماد داشته باشد. اگر قرار باشد هر روز فيلتري براي آنها ايجاد شود اين مولدان فرهنگ خفه خواهند شد. در واقع بايد يك تشكيك مساعي درست بين مولدان فرهنگ و نخبگان علمي و اجرايي ايجاد شود. شايد عده اي عقيده داشته باشند كه سطح علمي نخبگان در مازندران كمرنگ است. البته بايد پذيرفت كه به دليل عدم فرصت دهي مناسب، ضعف تمرين گفتگو در بين نخبگان مشهود است در حالي كه معتقدم بن بست ها تنها با گفتگو قابل حل است. گفتگو جلوي دو رقيب خشونت و فريبكاري را خواهد گرفت. اگر واقعا نگران فرهنگ هستيم بايد گفتگو به معناي خاص يعني ارائه دليل و پذيرش دليل و ضمنا در عين رعايت آداب و اخلاق گفتگو  و در نظر گرفتن اينكه هدف يكي است و روش ها در رسيدن به هدف متفاوت است،در جامعه ترويج شود. در واقع اگر دو طرف گفتگو هدف را رشد و اعتلاي جامعه و كشور بدانند انگيزه تحول در همين راستا شكل خواهد گرفت.

 


  • قاسم ولی پورپاسخ به این دیدگاه
    چهارشنبه 10 دی 1393-23:31

    ان الله لا یغیرما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم
    به اعتقاد من نیز فرهنگ چیزی غیر از باورها ، احساسات ، عواطف و هیجانات و خواسته های تک تک انسان ها که در گفتار و کردار آنان بروز و ظهور می یابد و بالمآل مجموع آن، فرهنگ جامعه تلقی می شود، نیست. بنابراین مادامی که در آن سه قلمرو (باورها، احساسات و خواسته ها)تغییری ایجاد نشود، امید بستن به تغییر در بیرون( گفتار و رفتار) واهی است. اما به رغم این همدلی با جناب آقای کشاورز بر یک نکته تاکید دارم و آن اینکه : ارجاع بی قید و شرط به مولفه های سازنده ی فرهنگ راهی به دهی نمی برد. بلکه لازم است در اولویت بخشی به مقوله ی فرهنگ، بر عطف باورهای شهروندان به حقیقت، عطف احساسات و عواطف بر زیبایی و عشق و عطف خواسته ها به خیر و عدالت نیز توجه داده و تاکید کرد. به بیان دیگر: معتقدم فرهنگ، بی همراهی حقیقت و بی همراهی عشق ، خیر و عدالت، نه تنها دردی را درمان نمی کند بلکه بر دردها و رنج های آدمیان می افزاید و خسارت هایی ببار می آورد که تاریخ جنگ ها و خشونت ها بر آن گواهی می دهد! بنابر این آنچه که در این نگرش در صدر قرار می گیرد مواد خام فرهنگ نیست بلکه روحی است که به این مواد خام افزون می شود و آن روح چیزی نیست جز حقیقت طلبی در قلمرو باورها ، عشق و زیبایی طلبی در قلمرو احساسات و عواطف و عدالت طلبی در قلمرو خواسته ها. در این نگاه چه حاکمان و مجریان و قانونگذاران و چه اندیشمندان و روشنفکران وچه توده ی مردم به گوهر مشترکی رهنمون خواهند شد: حقیقت طلبی و عدالت طلبی در پرتو عقلانیت و اخلاق و معنویت در پرتو عشق!

    • چهارشنبه 10 دی 1393-11:41

      در آغاز از توجه مسئولان سایت مازند نومه به امرخطیر فرهنگ و نیزدغدغه فرهنگی برادر ارزشمنم جناب کشاورز که از مدیران اجرایی است بسیار سپاسگزارم . اگر توانستیم ماهی را از دریا جدا سازیم آنگاه توان و اختیار جدا نمودن فرهنگ را از مردم خواهیم داشت . شاید یکی از آن ماهیانی باشم که نمی توانم از دریای گاه خروشان و گاه آرام فکر و فرهنگ و هنرجدا شوم باز هم مهمان کلماتی چند شدم و مزاحمت برای مازند نومه خوانان فراهم کردم .
      فرهنگ ، دادن معنای تازه به زندگی است . فرهنگ در تمامی ابعاد حیات بشری می تواند نقش داشته باشد . در عصر کنونی با توجه به وجود پچیدگی ، تراکم و غامض بودن تحولات اجتماعی و معرفتی و نیز افزایش نیازهای متکثر انسان امروز ، باید به طور بنیادی به بازتعریف از فرهنگ اقدام شود . بعضی از صاحب نظران فرهنگی ایده دموکراتیک کردن فرهنگ را مطرح می کنند . ایده دموکراتیک نمودن فرهنگ به معنای این است که مردم ، فقط مصرف کنندگان فرهنگ نیستند بلکه اراده و اشتیاق بر این است که مردم به عنوان خالقان و مولدان فرهنگ نیز رسالت خود را به انجام برسانند . اگرچنین بستری فراهم شود و دولت ها و قدرت ها از دخالت و تحمیل درامر فرهنگ پرهیز نمایند ، جامعه فرهنگی و هنری و بویژه جامعه فکری وارد گفتگو و دیالوگ با حاکمان خواهد شد و رویش بهار اعتماد و انبساط و سرزندگی و شادابی و زیستن اخلاقی ، جایش را به زمستان خمودگی و افسردگی و دروغ و سالوسی خواهد داد . وزیباتر اینکه ، آیا یک جامعه دینی و یک جامعه پیامبر پسند ، که نوای دلنواز و روح بخش اذان و نیایش و تسلیم و عبودیت ، رهایی و حریت و انسانیت را به ارمغان می آورد و همه را به کرنش و بندگی فقط در برابر خدای بی همتا و نه خدایگان دروغین فرا می خواند ، آرمانی و اهدافی غیر از این را دنبال می کند ؟ و اما امروز هرمدیر و مسئولی چه اجرایی و چه در حقیقت فرهنگی ، می بایست شناخت همه جانبه تر و بنیادی تر از فرهنگ داشته باشند و پژوهش گران ما تن به پژوهش های آسان و بی درد ندهند . و می دانم تحقق نوشتاری و عملی این پژوهش ها و تحقیق ها و نقدها کاری است سخت و هزینه های فراوان دارد . گشودن این گره جز با سعه صدر و هوشیاری حاکمان و مسئولان و برنامه ریزان میسر نخواهد شد .


      ©2013 APG.ir