ادبیات داستانی ایران به نگاههای مستقل نیاز دارد
نيما زاييده شرايط خاص خود در دوره سنت و مدرنيته بود. او كار تك صدايي در شعر را از بين برد و چند صدایی را ایجاد کرد. امروز در ادبیات داستانی بيشتر از نيما به نگرش اخوان نياز داريم.
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، اشکان جهان آرای: «کاظم مزینانی» نامی آشنا در ادبیات داستانی کشور است. بیشتر اهالی ادبیات داستانی او را شاید با آثار متعددش در زمینه ادبیات کودک و نوجوان بشناسند. اما مزینانی در حوزه رمان و داستان کوتاه نیز آثار مختلفی را روانه بازار کتاب کرده است که مورد توجه علاقهمندان این بخش قرار گرفته است. «آب يعنی ماهی»، «پنج روزدرنيمروز»، «دريای گمشده» و «پاییزدرقطار» برخی از آثار او هستند که در جشنوارههای مختلف حائز رتبههای برتر شدند.
«رازهاي زندگي يك كلاغ»، «نیلوفرچه میخواست؟»،«تنهاانارخندید»،«کلاغهای کاغذی»،«سوارسوم»،«داستان ناتمام«،«پسري كه تنهابود»و«دوازده آيه» هم برخ یازديگرآثارمزینانی هستند.
اما رمانهای «شاه بی شین» و «آه با شین» که از آخرین کارهای او هستند، اخیراً توجه بسیاری از اهالی کتاب را به خود جلب کرده است. رمان 354 صفحهای «آه با شین» که سال 92 از سوی اتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب شد، علاوه بر اینکه به عنوان کتاب برتر چهارمین جشنواره داستان انقلاب انتخاب شد، جایزه قلم زرین امسال را نیز از آن خود کرد.
در نمایشگاه کتاب مازندران(بهمن ماه 1393) نشست نقد و بررسی رمان «آه با شین» با حضور تعدادی از منقدان ادبی و نویسندگان استان و نویسنده این رمان برگزار شد. پس از برگزاری این نشست گفتوگویی با این نویسنده اهل دامغان درباره وضعیت ادبیات داستانی کشور و رماننویسی داشتیم.
آقای مزینانی، دیدگاه شما نسبت به برگزاری چنین نمایشگاههایی در استانها چیست و فکر میکنید این نمایشگاهها چقدر میتواند در ترویج فرهنگ کتابخوانی تأثیرگذار باشد؟
مزيناني:اعتقاد دارم حتي اگر در اين نمايشگاه فقط صد كتاب فروخته شود و صد نفر كتاب بخوانند باز هم گام رو به جلو است. البته بايد توجه داشت كه با برگزاي يك نمايشگاه كتاب نميتوان انتظار داشت كه فرهنگ جامعه اصلاح شود. آن قدر وضع ما در بحث مطالعه بد است كه بايد نمايشگاه دائمي باشد.
به نظر شما نيازسنجي و عرضه تخصصيتر كتابها بايد چگونه باشد كه نمایشگاه با استقبال مناسبتری روبهرو شود؟
مزيناني: من هم بر این باورم که نمايشگاه بايد تخصصي برگزار شود. بايد كتابهای حوزهها و اقشار مختلف در استانهاي كشور با نيازسنجي عرضه شود. آن گاه با توجه به نياز هر حوزه قطعاً شرایط نمایشگاهها و فرهنگ مطالعه در سراسر کشور هم بهتر خواهد شد.
طی سالهای اخیر فضاي داستاننويسي و رماننويسي در كشور شاهد شکلگیری جریانهای ادبی و تغییراتی بود. به نظر شما این جریانها چقدر روند رو به رشد و مثبت داشتند و تا چه اندازه میتوانند به آفرینش آثار برجسته ادبی کمک کنند؟
مزيناني:ادبيات ايران از آغاز تاكنون به صورت داستان چاپ شده است.هزاران جلد رمان و داستان برای مخاطبان منتشر شد. اما در عمل میبینیم که ادبیات داستانی ما به نسبت تعداد آثار، چيزي براي ارائه دادن ندارد. بخشی از داستانهای ما نمونهبرداری از داستانهاي خارجي است. در واقع ما فقط تلاش كرديم كه همان حرفهاي آنها را در قالب ديگر به خودشان ارائه دهيم كه با این شکل توفيقي هم حاصل نميشود. البته در سالهای اخیر بهویژه با پيشرفت و گسترش شبكههاي اجتماعي جريانهايي ایجاد شدند كه افراد را دور هم جمع ميكنند. فرقی نمیکند که در شبكههاي اجتماعي يا در مهمانخانهها و سایر اماکن. به هر شکل حلقههای ادبی تشکیل شده است که سبب شد نقد داستانها از پايين به بالا، یعنی از اهالی ادبیات و جامعه انجام شود. قبلاً اينگونه نبود و كارها از بالا به پايين انجام ميشد. امااكنون با شكلگيري این جریانها داستاننويسیهای مستقل را شاهد هستیم که حاصل فعالیت نویسندگان مستقل است. به نظر ميرسد كه وضع از اين بهتر خواهد شد.
یعنی شکلگیری این جریانها به استقلال ایده و اندیشه در نویسندگان کمک میکند؟
بله. ببينيد ما دو جريان روشنفكري و جريان دولتي داشتيم. الان چيزي در اين وسط پيدا شده كه حرف براي گفتن دارد. يعني هم تكنيك را دارد و هم اطلاعات كافي براي بيان. فقط كافي است كه اين گروهها تقويت شوند. البته منظور من از گروهها،پاتوقهای ادبي يا همان NGOهای ادبي است كه در صورت تقويت حتماً در آينده حرفهايي براي گفتن خواهند داشت.
یکی از انتقاداتی که به فضای رماننویسی کشور وارد است، تکصدایی بودن رمانهاست. به نظر شما این موضوع تا چه قابل تأیید است و رماننویسی کشور چقدر به فضای چندصدایی نزدیک است؟
متأسفانه شرايط جامعه ما در گذشته تك صدايي بود. وضعیت سياسي ما در وقوع انقلاب هم از بالا به پايين بود. در واقع ميتوان ادعا كرد كه حکومت انحصارطلب یک حکومت تك صدا بود. البتهپس از انقلاب فرصتي دست داد تا از فضای چندصدایی ایجاد شده در جامعه استفاده كنيم. اما اين تك صدايي همچنان باقي ماند و ادامه يافت. تا جايي كه باعث درگيريهاي سياسي شد. حتی اپوزيسيونها يا طرفداران تك صدا بودند. به همين دليل تحولي در روايتها نميبينيم. این فضا و شرایط اجتماعی تأثیر خود را بر مسائل فرهنگی میگذارد.
خودتان چقدر به چندصدایی بودن در رمان و داستان اعتقاد دارید؟
بنده به شدت به تنوع صدا در داستان معتقدم. در واقع علت استقبال از مجموعه «آهِ بي شين» هم اين بود كه حتي خود محمدرضا پهلوی در آن اجازه سخن گفتن داشت. اينكه آدمهاي متعددي در آن سخن گفتند بر جذابيت رمانافزود. در واقع رمان راویهای متنوع و صداهای مختلف دارد.اميدم برای بازتاب بیشتر صداهای متعدد در داستانها به همين جريانهای مستقل ادبی است كه پیشتر به آنها اشاره شد.
در ادبیات بسیاری از کشورهای صاحب سبک دنیا میبینیم که نویسندگان برجسته با استفاده از سوژهها و عناصر بومی خود، داستانهایی را عرضه کردهاند که گسترهای فراتر از مرزهای مربوط به آن سوژه را به خود جلب کرد. چرا در ایران با وجود قومیتها و فرهنگهای مختلف که هر کدام سوژههای متعددی را برای داستاننویسی به خود اختصاص دادهاند، داستانی نتوانست عرضه شود که گیرایی فراتر از مرزهای ان محدوده یا کشور داشته باشد؟
در ايران كارهای بومي كمي انجام نشده است.آثار زیادی با الهام از این سوژههای بومی نوشته شد. اما نتوانستند در سطح گسترده خود را عرضه کنند. در این زمینه نباید فراموش کنیم که اگر سوژه،مضمون و محتوا بومي است، اجرا و عرضه بايد جهاني باشد. برای نمونه اگر خردهروايتها و سوژههای بومی مازندران را در سوژهاي آورديد، باید آن را در اجرا جهاني، مدرن یا پست مدرن بيان كنيد تا قابل پذيرش باشد.اگر اين اتفاق بيفتد كه مضمون و محتوي بومي با اجراي خلاق و نوآورانه جهاني شود شاهد تحول در این حوزه هم خواهيم بود.
در این زمینه چقدر به ضرورت توجه به نگرش نیمایی در ادبیات داستانی معتقد هستید؟
نيما زاييده شرايط خاص خود در دوره سنت و مدرنيته بود. او كار تك صدايي در شعر را از بين برد و چند صدایی را ایجاد کرد. بنده فكر ميكنم امروز در ادبیات داستانی بيشتر از نيما به نگرش اخوان نياز داريم. یعنی به حرفهايي از زيرساخت فرهنگی جامعه،خرده روايتها،زيستبوم محيطي، قناتها،روستاها،سنت و آداب و رسوم كه در حال از بين رفتن است نياز داريم كه اگر ثبت نشود كاملاً نابود ميشود.
فضای آموزش در زمینه ادبیات داستانی طی سالهای اخیر را چطور ارزیابی میکنید؟
آموزش در كشور ما كاملاً بد پياده شده است. ميلياردها تومان در این بخش هزينه شد، اما سياستها به درستي تدوين نشد است. نتیجه هم این است که 35 سال ازانقلاب اسلامي ميگذرد، اما سرانه مطالعه و فرهنگ كتابخواني در جامعه فاجعه است.
سياستهاي فرهنگي يا دخالتهاي فرادستانه دولت در فرهنگ به شدت دچار اشكال است. بهطوري كه واقعاً مردم براي تشخيص سره از ناسره دچار مشكل هستند. مردم نميتوانند فيلم خوب را از فيلم بد يا موسيقي خوب را از موسيقي بد بشناسند. به نظر بنده شاخصهاي فرهنگي در آموزش مثبت نيست و همین سبب شده است که مردم در انتخاب یا ارزیابی آثار خوب با مشکل مواجه شوند.
برای کیفیسازی آموزش در سطح مدارس نيازمند بازنگري هستيم. بايد افراد از سنین پایین با ادبیات داستانی و داستاننویسی و مطالعه آشنا شوند و آموزش ببينند تا در سنين بالاتر قدرت ارزیابی آنها ارتقا يابد.
کشور ما پیشینه قدرتمندی در فرهنگ و ادبیات شفاهی دارد. فکر میکنید از این ظرفیت چقدر برای ارتقاء سطح کیفی فرهنگ مطالعه و تقویت کردن ادبیات نوشتاری بهره گرفته شده است؟
ما فرهنگ شفاهي قدرتمندي داشتيم كه البته با غلبه ماهواره و شبكههاي مجازي امروز حتي خاصيت شفاهي خود را از دست داده است. قبلا جامعه ايراني را با فرهنگ شفاهي با حرف زدن هاي دور همي يا شب شعر و مشاعره ميشناختند. اما حقیقت این است که مردم ما امروز دیگر حتی گوینده و شنونده هم نیستند و بیشتر بیننده هستند. همین فرهنگ شفاهي که تمدن ايراني را شكل داده است امروز به دلیل بیتوجهیها نه تنها کمکی به ادبیات نوشتاری ما نکرد، بلکه در حال از دست رفتن است.