موسيقی گوداری در مازندران و گرگان
جهانگير نصري اشرفي
گودارها كه در منابع تاريخي و محاورات مردم مازندران با نامهاي متفاوتي همچون گدار Godar ، گدار Godar، گودار Gudar، گجر Gojar، گسار Gosar، خي كش Xikes و برخي عناوين ديگر خوانده شدهاند در محاورات درون قومي خود را چوله Cule مينامند.
اين قوم تيره اي از خنياگرانند كه در مقاطع مختلفي از تاريخ همراه با آهنگران، بازيگران و نجاران از شبه قاره هند به سرزمين ما كوچانده شدهاند.
تاريخ دقيق و چگونگي كوچ اين قوم به ايران هم چون زندگي آنان در پردهاي از ابهام باقي مانده است و منابع تاريخي، دلايل، انگيزهها و زمانهاي مختلفي را از مهاجرت آنها در پيش روي ما مي نهند. با اين حال شواهد و منابع موجود بر سه اصل يعني نژاد هندي، كوچ اجباري و خنياگري آنان وحدت نظر دارند. گدارها امروزه به عنوان اقليتي غيررسمي در فرهنگ، آداب و رسوم و زبان مازندراني مستحيل شدهاند. جمعيت آنان بالغ بر سي هزار نفر است كه عمدتا در روستاها و محلات حد فاصل شهرستان بهشهر تا گرگان متمركز ميباشند. رنگ پوست، رسوم و شيوههاي بدوي زندگي و همچنين موسيقي آنها مبين هويت قومي آنان است.
گودارها به دليل پيشنهاي ديرپا و مهارت در خنياگري تاثير قاطع و قابل ملاحظهاي در فرهنگ موسيقي منطقه به جاي گذاردهاند.
نقش گودارها در فرهنگ موسيقي منطقه داراي جنبههاي متفاوتي است كه چهار جنبه آن از اهميت ويژهاي برخوردار است كه در زير به آنها پرداخته خواهد شد.
قوم گدار اساسا قومي خنياگر بوده و بنابر شواهد تاريخي علل حضور آنان در ايران نيز از همين مساله ناشي شده است. آنان توانستهاند به تدريج و با گذشت زمان بخشي از نغمات، الحان و دانستههاي موسيقي قوم خود را به استادي با موسيقي مازندران تلفيق نمايند، از همين رو امروزه بسياري از مقامات و ريزمقامات مازندراني در بخش سازي و هم در قسمت آوازي، در مناطق شرقي استان، داراي نوعي حالات و لهجه انحصاري است كه ما ميتوانيم از آنها به عنوان موسيقي گداري ياد كنيم.
توجه به ويژگيها و حالات ياد شده مشخص مينمايد كه اين قطعات با فرهنگ موسيقي ساير اقوام در مازندران مرتبط نيست. بدون شك لهجه و حالات فوق كه داراي زيبايي خاص و مورد پذيرش در مناطق شرقي استان ميباشد در واقع روايت گوداري از موسيقي مازندران محسوب ميشود. اگر بخواهيم از نمونه بارز اين حالات ياد كنيم بايد به تحريرهايي اشاره نماييم كه توسط دو لب ايجاد شده و در بسياري از مقامات و ريزمقامات مناطق شرقي خاصه در «كتولي» و «كل حال» شنيده ميشود. هم چنين آنها به دليل استعداد ويژه قومي و سابقه در زمينة موسيقي موفق شدهاند با فراگيري استادانه برخي از سازهاي تركمني و خراساني براي مردم اين منطقه بيان تازهاي بيابند.
صدادهي اين سازها دريچه و چشماندازهاي نويني را در مقابل هنرمندان و علاقهمندان به موسيقي باز نمود. توانايي اين سازها در اجراي موسيقي مازندراني خاصه در بيان ريزمقامات موجب شد تا امروزه سازهاي ياد شده آن چنان رواج بيابند كه در رديف سازهاي بومي مازندران به شمار آيند. علاوه بر رنگ و صدادهي ويژه اين سازها كه جزو صفات آن ها است و موجب تنوع در حالات و بيان موسيقي منطقه شده است، نوازندگان گودار تكنيكهاي جديدي را نيز ابداع نوده و بر آن ها افزودند. رفته رفته نوازندگان ماهري از ميان گودارها برخاستند و جايگزين نوازندگان بومي شدند. هم اينان موجب حفظ و انتقال بسياري از نغمات و ريتمهاي وابسته به اين سازها به نسلهاي آينده خود شدند.
گودارها به دليل وضعيت معيشتي و مشاغلي كه به عهده آن ها نهاده ميشد، با بيشتر اقوام و گروههاي ساكن در مازندرن و يا مردم مناطق همجوار در ارتباط بودهاند. از همين راه آن هابا موسيقي اقوامي چون كردها، تركها و سيستانيها آشنا شده و حتي بسياري از مقامات تركمني و خراساني را نيز آموختند. تجارب و استعداد آنان در زمينه مذكور بسياري از ويژگيها، تكنيكها و همچنين مسايل موضوعي موسيقي اين اقوام را با موسيقي مازندران پيوند داد.
مقام هرايي تركمني با مجموعهاي از ريزمقامات مربوط به آن كه ضمن آميختگي با حالاتي از موسيقي خراساني، به موسيقي شرقي مازندران راه يافت نمونة بارزي از اين انتقال است. افزون بر اين شمار قابل ملاحظهاي از ريزمقامات كه حاكي از آميزشي واضح و انكار ناپذير از موسيقي تركمني، خراساني و الحان ساير مناطق است وارد موسيقي مازندران شد. هم چنين از طريق هنرمندان گودار شاهد نوع ويژهاي از موسيقي در مناطق شرق استان هستيم كه از موسيقي روايي و خنيايي پرقدمت مازندران الهام گرفته است.
هرچند هنرمندان مازندراني پيوسته موسيقي گوداري و هنرمندان آن را به ديده تحقير نگريستهاند اما واقعيت اين است كه بسياري از آنان به ويژه در مناطق شرقي استان و جلگههاي اين مناطق به گونهاي جدي از موسيقي گوداري تاثير پذيرفتهاند.
اگر بخواهيم تعريف جامعي از موسيقي گوداري به دست دهيم، بايد بگوييم اين موسيقي بيان ويژهاي از موسيقي مازندراني است كه با احساس، دانش و فرهنگ موسيقيايي قوم گدار در هم ميآميزد تا بر اساس رنجها و مشقات تاريخي اين قوم، از آن روايتي حزنانگيزتر و دردمندانهتر ارائه دهد. شكلگيري اين روايت ويژه از موسيقي منطقه محصول قرنها تلاش و ممارست گدارهاست.
به همين جهت ميتوان بسياري از مقامات و منظومههاي موسيقي مناطق مركزي مازندران هم چون «كتولي»، «كل حال» و «طالبا» را با اندك تغيير در موسيقي گوداري مشاهده كرد. هم چنين تعداد بيشماري از ريزمقامات مناطق مركزي با تغييراتي در لهجه و حالات در موسيقي گداري ملاحظه ميشوند. از ويژگيهاي ديگر موسيقي گوداري، جايگزين نمودن كمانچه به جاي ني چوپاني مازندراني (لله وا) و استفاده از سازهاي كوبهاي غيرمازندراني مانند دايرههاي بزرگ و تمبك در اجرا و بيان ريزمقامات است.