تعداد بازدید: 2975

توصیه به دیگران 1

شنبه 21 آبان 1384-0:0

افسانه اي به نام نيما

الهه خسروي يگانه


 هنگام که گريه مي دهد ساز
اين دود سرشت ابر بر پشت
هنگام که نيل چشم دريا
از خشم به روي مي زند مشت
زان دير سفر که رفت از من
عشوه زن و گريه ساز داده
دارم به بهانه هاي مانوس
تصويري از او به بر گشاده
ليکن چه گريستن ، چه توفان
تاريک شبي است
هر چه ، تنهاست ...
در راه مردي مي زند ني
و آواش فسرده بر مي آيد
تنهاي دگر منم که چشمم
توفان سرشک مي گشايد...
هنوز که هنوز است دوراهي يوش را که بپيچي سمت راست، و بالا بروي از راهي که هنوز هم به کوره راه بيشتر شباهت مي برد تا مثلا جاده مي تواني تصور کني که پيرمرد در آن زمستان 1328 چه کشيده تا برسد به خانه پدري. برسد به جايي که همه او را خان صدا مي زدند بي که خاطره هيبت و ابهت خان هاي گذشته را در نظرشان زنده شود.
امروز اما ، 21 آبان ماه سالروز نيماست. همان آقاي علي اسفندياري که اين سال ها هر بار که صحبت شعر معاصر شده نامش مثل عقابي روي سرت سنگيني کرده تا به ياد بياوري که پدر شعر نوي فارسي همين علي اسفندياري است يا نيما يوشيج خودمان.
خان ابراهيم نوري اعظام السلطنه ، پدر نيما غير از اين علي چند فرزند ديگر هم داشت اما اين يکي امانش را بريده بود با آن گوشه گيري ها و گريزهاي گاه و بيگاهش از مدرسه. سرانجام هم يکي از همين معلمان مدرسه بود که پسرک را به سرودن شعر تشويق کرد.
بعد هم که البته ابراهيم خان پسر را به مدرسه سن لويي در تهران فرستاد تا تحصيل کند. نيما در آنجا زبان فرانسه را به خوبي آموخت و با تشويق استاد نظام وفا شعر را به طور جدي پي گرفت. همين پيگيري ها بود که منجر به چاپ منظومه « قصه رنگ پريده» در سال 1300 شد . نيما آن را در روزنامه ميرزاده عشقي به چاپ رساند تا داد خيلي ها را دربياورد. از مهدي حميدي گرفته تا ملک الشعراي بهار.
اين مخالفت ها کار را به استهزاي نيما و شعرهايش در مجلات هم رساند. علي اسفندياري حالا نيما يوشيج شده ما چه روزهايي را گذراند و چه حرف ها که نشنيد. او نوعي شعر را در ادبيات فارسي پايه گذاري کرد که تقريبا برگرفته از شعرهاي وزن شکسته و آثار ترجمه ادبي اروپايي بود . بنابرعقيده نظريه پردازان ادبي ، شعر فارسي در دوره تطور خود چند گونه اصلي را طي کرده است. درابتدا شاعران معتقد بودند که شعربايد موزون ، مقفي و مخيل باشد. نيما در نظريه ادبي خود عنصر وزن رابه شيوه مرسوم و سنتي آن به چالش خواند و وزن و موسيقي سيالي را در شعر وارد کرد که امروزه به سبک نيمايي مشهور است. وي اما دو عنصر ديگر شعري چون مخيل و مقفا بودن را همچنان حفظ کرد. در دوره هاي بعدي تطور شعر فارسي ، شاعران نو پردازي چون احمد شاملو با خلق آثار خود با عنوان شعر سپيد حتي به مقفا بودن نيز پشت پا زدند و عنصروزن را به کلي از آثار خود زدودند .
بعدها هم که تدريس در مدرسه هاي مختلف از جمله مدرسه عالي صنعتي تهران و همکاري با روزنامه هايي چون : مجله موسيقي و مجله کوير بود آن هم زماني که ديگر عاليه خانوم وارد زندگيش شده بود و با حقوق بخور و نمير معلمي از پس زندگي بر مي آمد :
عاليه نجيب و عزيزم !
مي پرسي با كسالت و بي خوابي شب چه طور به سر مي برم ؟ مثل شمع : همين كه صبح مي رسد خاموش مي شوم و با وجود اين ، استعداد روشن شدن دوباره در من مهيا است .
بالعكس ديشب را خوب خوابيده ام . ولي خواب را براي بي خوابي دوست مي دارم . دوباره حاضرم . من هرگز اين راحت را به آنچه در ظاهر ناراحتي به نظر مي آيد ترجيح نخواهم داد . در آن راحتي دست تو در دست من است و در اين راحتي ... آه ! شيطان هم به شاعر دست نمي دهد ، مگر اين كه در اين تاريكي شب ، خيالات هراسناك و زمان هاي ممتد نااميدي را به او تلقين كند
بارها تلقين كرده است : تصديق مي كنم سالهاي مديد به اغتشاش طلبي و شرارت در بسطي زمين پرواز كرده ام . مثل عقاب ، بالاي كوه ها متواري گشته ام ، مثل دريا ، عريان و منقلب بوده ام . بدي طينت مخلوق ، خون قلبم را روي دستم مي ريخت . پس با خوب به بدي و با بد به خوبي رفتار كرده ام ، كمكم صفات حسنه در من تبديل يافتند : زودباوري ، صفا و معصوميت بچگي به بدگماني ، خفگي و گناه هاي عيب عوض شدند...

باقي اين روايت هم که حديث خانه به دوشي و در به دري است. حديث تهمت شنيدن ها و نامردمي هايي که نيما به جان خريد تا شعر در رگ حيات مردم همچنان بدود و جان ببخشد به توده خاموش سر به زيري که گلويي براي فرياد نداشت. او توانست گنجينه هاي گرانقدري را از صدف زبان فارسي آزاد کند و افق هاي تازه اي را در چشم انداز شعر فارسي بگشايد.
13 ديماه 1328 روزي است که پيرمرد بر اساس ذات الريه درگذشت. آن هم بخاطر سفري نابهنگام و به درخواست شراگيم پسرش به يوش. دم آخري انگار پيرمرد باز هم هواي کوهستان کرده است. هواي رفتن و گم شدن در پيچ و خام جاده اي که حتي همين امروز هم هيچ به جاده نمي برد.(chn)


    ©2013 APG.ir