تعداد بازدید: 3448

توصیه به دیگران 1

يکشنبه 29 آبان 1384-0:0

حكايت آشناداري در ادارات مازندران!

يادداشتي از:محمود زارع- ساري


1- آقا ! آشنا داري ؟! آقا در دادگاه شعبه ... كسي را نمي شناسي ؟!

 در مازندران ( ديگر جاها را نمي دانم ) اكثر قريب به اتفاق مردم ؛ پس از مراجعه به اداره ها ؛ به شدت دنبال دوست ، آشنا، واسطه، رابطه و... مي گردند! اين درخواست در دستگاه هايي مانند : بانك ها ؛ دادسراها و دادگاه ها به ويژه ؛ نيروي انتظامي ؛ سازمان جهادكشاورزي ؛ فرمانداري ها و بخشداري ها؛ بيشتر از بقيه جاهاست!

 گويا مردم آرام آرام دارند مي پذيرند كه كارها را بايد اين گونه پي گيري كرد و ديگر تقريبا به يك فرهنگي هر چند منحط تبديل شده است. نمي گويم لزوما رشوه مي دهند يا مي گيرند، اما رشوه مگر تنها وجه مالي و پولي دارد؟!

رشوه شخصيتي و پرستيژي ؛ كم تر از ديگر انواع رشوه ها نيست! خدا مي داند كه اگر كسي تو را نشناسد ؛ چه بي حرمتي هايي كه به تو نمي شود! چه پاسكاري هايي كه حتي براي يك امضا ( ي بسيار ناقابل متاسفانه بعضي از از اين مديران كم جنبه و كم ظرفيت ) نمي شوي!

 مردم حتي براي كارهاي بسيار معمولي و پيش پا افتاده اداري به شدت دنبال دوست ، آشنا و... مي گردند. سواي اين كه اين عمل و رفتار براي انجام درخواست اداري آن ها ، بدون دردسر ؛ ضرورت يافته است ؛ بخش قابل ملاحظه اي از انگيزه هاي مردم در پيدا كردن دوست و آشنا ؛ صرفا جنبه رواني و شخصيتي دارد و كرارا مشاهده شده است كه انسان هاي محترمي با خانواده خود به يك پاسگاه پليس يا دادسرا و اداره اي مراجعه كرده اند كه متاسفانه با برخورد بسيار تحكمانه و مسلطانه ي يك رييس ، مدير يا حتي كارمند و ماموري مواجه مي شوند؛آن ها حاضرند از حق خود بگذرند تا سروكارشان با اين جور از ماموران نيفتد. ماموراني كه در واقع نوكر و خادم و حقوق بگير همين مردم و ارباب رجوعند.

ظريفي ميگفت ما حاضريم حتي ماليات بدهيم تا اول صبح قيافه فلاني را نبينيم!! طرح تكريم ارباب رجوع هم مانند شيپوري بود كه از سر گشادش دميده شده بود. تنها يك جمله درباره اين طرح مي توانم بگويم و آن اين كه ؛ از يك انسان تكريم نشده ، انتظار تكريم ديگران را نبايد داشت!

 چه طور مي توان باور كرد كه كرامت انساني كسي را به عنوان كارمند دولت ، که با آن همه مشكلات معيشتي واقعا دست و پنجه نرم مي كند و هميشه شرمنده اهل و عيال خويش است ( از مديران و روسا بگذريد كه آن ها هر تصميمي را چنان مي گيرند كه بيشترينش باز به جيب خودشان سرازير مي شود. تنها رقم اضافه كار و ماموريت حتي نرفته يك رييس اداره و مديرفي المثل در سازماني كه خود من در آن هستم، معادل چند ماه كل حقوق و مزاياي يك كارمند حتي داراي رتبه كارشناس ارشد است ) و اصلا كرامتي برايش نمانده است ؛ انتظار داشته باشيم تا به ارباب رجوع تكريم کند؟!

 براي اجراي صحيح طرح تكريم ارباب رجوع ؛ درواقع بايد از كارمندان شروع كرد ؛ آن هم نه صرفا با تهيه و تدوين چند جلد جزوه و حتي چند كتاب از واحدهاي آموزشي و امثالهم كه باز تنها هزينه هاي اين كار بر دوش مردم مي ماند ؛ بايد يك كارمند دولت ( دولت بمعني كل سيستم ) حقوق متناسب با حداقل هاي استاندارد يك زندگي شرافت مندانه را دريافت کند و بايد دغدغه خاطر كارمند را برطرف كرد ؛ در آن صورت است كه آموزش ها و اجراي طرح هاي اين چنيني موثر واقع مي شود ولا غير!

 موقعيت هاي ارتقا در سازمان از هيچ اصل علمي متابعت نمي كند و تنها و تنها رابطه و ميزان اخلاص مندي يك كارمند به مدير يا معاون ملاك ارتقاست. در اين صورت كارمندي كه احساس كند براي شعورش ؛ علمش و توانايي اش ؛ حتي تره هم خرد نمي كنند ؛ چگونه در سيستم راحت باشد و تمام هم و غم او كار صحيح و اصولي و ارائه خدمات لازم به ارباب رجوع باشد؟!

 تعارضات موجود در عمل و گفتار مدعيان انصاف و عدالت هم در ادارات و سازمان ها ؛ در معرض ديد و نظر و تحليل كارمندان است. ماموران و كارمندان مي بينند كه مدرس اخلاق سازمان شان ، درس اخلاق مي دهد و خطبه هاي سرشار از عدالت و حق و شايستگي در گماشتن ماموران و مسئولان از كتاب شريف نهج البلاغه تبيين و تفسير مي كند، اما در عمل بيش از ربع قرني است كه تنها با چند مهره مشهور نيروي انساني سازمان در انتصابات بازي مي كند و هر كسي بيايد و برود و باز مي بينيم كه همان چند چهره تكراري هستند و تنها اتاق شان و عنوان شان تغيير يافته ،نه طرح ها و برنامه هاشان كه اصلا ندارند و اصلا نيازي نمي بينند كه برنامه اي داشته باشند! چه طور باور كند كه اراده اي راستين و عملي براي انجام خدمات خالصانه و دلسوزانه و مشكل حل كن ؛ در سازمان ها وجود دارد؟! تا او هم تلاش و تكريم کند و انديشه بورزد و ... به اميدي كه ارتقا يابد؟!

اصلا هيچ سيستمي براي ارتقا طراحي كه نشده است ، هيچ ؛ اصلا بحثش نشده و نمي شود! ملاك ميزان چاكري و اخلاص مندي اين و آن است. ملاك مزاج و تمايلات شخصي و سليقه هاي فردي بالادست هاست. خوب عده زيادي راهي جز اين گونه اخلاص ورزي ها ندارند و مجبورند به جاي زحمت به فكر و انديشه خود تنها به رج و رديف كردن بادنجان دور قاب بالادست ها بينديشند و قس علي هذا.

تحت اين شرايط ديگر سخن از شرافت كاري و ...؟!! ... خلاصه آقا شما آشنايي نداريد كه حداقل اين مطالب ما را( توصيه كنيد) كه بخوانند و به جاي كينه گرفتن و بدبين شدن حداقل يك بار هم شده در طول زندگي شان به خودشان و جامعه شان و فرزندان خودشان هم صادقانه برخورد کنند و بپذيرند كه بالاخره اين حرف ها هم ولو نيش دار حرفي است قابل تامل؟!! آيا واقعا آشنائي نداريد؟!

 2- ... اين مطالب را در رديف هاي بعدي با بيان جزييات مصداقي و ايضا ارائه پيشنهادها ادامه مي دهيمتا نگويند تنها حرف مي زند و طرحي ارائه نمي دهد...... ؟!

 لطفا اگر ايده اي ، نظري ، طرحي ؛ پيشنهادي داريد ؛ با من مكاتبه کنيد .  ايميل من هم mahmood.zare@gmail.com است

. پايگاه اينترنتي ام اين است : http://bahoo.blogfa.com 

محمود زارع - (mahmood.zare@gmail.com)


  • سه شنبه 8 آذر 1384-0:0

    هوالعزيز
    «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ اِنَّمَا يَتَذَكَّرُ اُولُواالْاَلْبَابِ»(زمر ـ 9 )
    سلام عليكم - وقت بخير
    زمان ارسال به پايگاه «مازندنومه»، ساعت 02:49 بامداد روز سه‌شنبه 08/09/84
    در خصوص خبر منتشره از بخش اخبار 20:30 يكشنبه شب مورخه 06/09/84 سيماي جمهوري اسلامي مبني بر اخراج يكي از اساتيد دانشگاه مازندران به علّت توهين به مباني ديني در پرديس دانشگاه مازندران واقع در شهر توريستي و دانشگاهي «بابلسر»، خبري به چشم نمي‌خورد! يحتمل اين هم از مصالح صنعت اطلاع رساني به سبك «تپورستاني» ست؟! اميد است كه صنعت «IT » هم به حال و روز صنعت «گردشگري»(Tourism) در ديار تاپورستان گرفتار نيافتد!!

    • حسين تبارپاسخ به این دیدگاه 0 0
      دوشنبه 30 آبان 1384-0:0

      همينطور است كه نوشته است. ما كه همين مشكلات را داريم


      ©2013 APG.ir