تعداد بازدید: 8479

توصیه به دیگران 3

شنبه 29 فروردين 1394-12:28

سلام 94

گزارش تصویری از جشن "سلام" موسسه فرهنگی و هنری پارپیرار در پارک آب وآتش تهران



  • دوشنبه 18 خرداد 1394-17:13

    سلام و درود بر جناب اقای اسلامی که واقعا بیغرض صحبت میکند و سخنانش از ته دلش بیرون میاید من در تهران هستم و در این جشن ها که موسسه پارپیرار و انجمن سوادکوه و تلارپی و ...برگزار میکند شرکت میکننم و در این میان بررسی میدانی از اقوام دیگر استانهاکه نظاره گر این برنامه ها بودند انجام دادم عموم این دوستان عنوان میکردند که از این حرکتها واقعا حسودیشان میشه که چرا در قومیت اینها این اتفاق نمیفته و حتی عنوان میکردند بچه های ما خیلی از فرهنگ سرزمینشان دور شده اند ولی برای شما مازندرانیها با برگزاری این جشن ها این اتفاق نیفتد. با برگزاری این برنامه ها به جرات میتوان گفت طی دهه اخیر بسیاری از فرزندانی که در تهران متولد شده اند و پدر یا مادرانشان مازندرانی هستند به زبان تبری مسلط شده اند مگر این گروهها میتوانند معجزه کنند . برادر منتقد و دلسوز با الفاظ بازی نکن اگر دلت بحال مردم استانت و سرزمین میسوزه در همین سایت بیا برنامه و طرح بده که واقعا چکار باید کرد مردانه استین همت رو بالا بزن بیا شما هم گروههی را جمع کن تا فرهنگ از دست رفته ات را نجات بده. 35 تشکل فعال در تهران برای فرهنگ مازندران در حال فعالیته شما در استان بیا تشکل تشکیل بده بخدا دیگه موقع حرف زدن نیست موقع عمل هستش چرا با کینه ورزی صحبت میکنی برادر اینجوری که مشخص شما با شخص اقای جلالی مشکل داری ولی واقعا با این شخصیت من سه چهار باری رودرو صحبت کردم واقعا فکر بازی در زمینه فرهنگ و هنر دارن البته با برگزاری این برنامه ها بنده به یقین رسیدم (درد دل)

    • پنجشنبه 11 تير 1394-13:1

      هر که به جوبار بود جامه بر او بار بود

      چند زیانست و گران خرقه و دستار مرا!!!

      • سه شنبه 19 خرداد 1394-18:48

        فکر کردی چرا به جشن ورچال نه تنها ایراد نمی گیرند که خیلی هم مورد تایید است؟

        • چهارشنبه 3 تير 1394-9:42

          در پاسخ به برادر كه چرا به ورف چال ايراد نمي گيرند به هر برنامه اي كه شما بوي پارپيرار رو حس نكني ايراد نمي گيرند جشن هاي اييني درسوادكوه سه بار .زردكيجاك در ساري .تيرماسيزه امل.تمشك سيف كتي.وگل گاوزبان رامسرو..... حتي كامنت خوب يا بد هم از شما نبود مستندات معلومه .به عرضم رسيديد كه يك اختلاف شخصي شماست؟حالي درون پرده بسي فتنه ميرود/ تا ان زمان كه پرده برافتد چهاكند.بدرود

      • دوشنبه 11 خرداد 1394-22:6

        فرهنگ یک استان را به اندازه افراد، کوچک نسازیم و افراد را به اندازه فرهنگ بزرگ نکنیم چرا که اینکونه رفتارها از علائم بیماری در عرصه فرهنگ است ، چه افراد بزرگواری داریم که نه درپیاده رو ایستگاه انوبوس و مترو تینپو زدند و کاسبی کردند که شمع کاشانه فرهنگ و هنر ملی بودند چون استاد فرهنگ شریف، نمی دانم جاییکه دکتر منوچهر ستوده خاموش گویا نشسته است ....
        همای گو مفکن سایه شرف هرگز

        در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد!!!

        • غيرمازنيپاسخ به این دیدگاه 4 16
          سه شنبه 12 خرداد 1394-9:47

          درپاسخ به دوست مازني:سخنان شما بسيار خوب علمي ومدرن است به نظر ميرسد اگرسينه اي بي كينه وغرض بود بسيار تاثيرگذارتر وسازنده تر بود.چون بسياري ازمردم اي حس را ميفهمند فقط چون شما توان بيان ان را ندارند.كمال سرمحبت ببين نه نقص وگناه/كه هركه بي هنرافتد نظر به عيب كند.

        • مهدی کریمپاسخ به این دیدگاه 37 56
          پنجشنبه 31 ارديبهشت 1394-15:42

          چه مقایسۀ عجیبی!
          حضور فرهنگی و کار فغرهنگی- هنری پارپیرار در تهران، با حضور مسافران تهرانی در تعطیلات در مازندران؟؟
          جریان چیه؟
          چند نفر هستند؟
          چه می خواهند؟
          مگر آقای جلالی جای کسی را تنگ کرد؟
          با حذف یکدیگر که رقابت سالم نمی شود.
          من پارسال در جشن اردیبهشت بودم، بسیار عالی بود.
          شما هم اگر چشم دیدن آقای جلالی را ندارید، آستین بالا بزنید و جشن هایی بهتر و با محتواتر تر و با شکوه تر برگزار کنید. تهران به این بزرگی، جا برای شما دارد؟
          فقط باید جای جلالی را خراب کنید؟

        • کریمی- رامسرپاسخ به این دیدگاه 86 45
          پنجشنبه 31 ارديبهشت 1394-14:24

          نوع نوشته آقای اسلامی اساسا در مقوله استان شدن غرب مازندران هم حاشیه ای است ! در اینجا هم فرهنگ را در زندگی جاری و صاحب الاطراف نمی بیند و با این نوع دیکته نوشتن فرهنگ را هم درحاشیه برده است.ایشان به متن وزین که خود گویای قلمی توانمند است نتوانسته است ذره ای پاسخ بدهد این چیز روشنی است.


          • حسین اسلامی سارویپاسخ به این دیدگاه 56 81
            پنجشنبه 31 ارديبهشت 1394-10:37

            من به حاشیه نمی روم، کار آقای جلالی و پارپیرار در تهران یک حرکت سازنده در جا انداختن مازندران و مازندرانی است، کار کار ارزنده است، روی این کار فرهنگی آقای جلالی و همّت و تلاش ایشان نظر موافق دارم. بعد از حضور او و موسسه فرهنگی او ما نفس گرفتیم، او باشهامت دیکته نوشت، احتمالاً در دیکته چند غلط پیدا می‌شود. مهم این است که او شهامت و جسارت دیکته نوشتن را دارد، دستش درد نکند، همه‌ی بار و مسوولیت فرهنگی مازندران که روی دوش یک نفر نباید باشد. بقیه راه را شما بروید، شما هم به اندازه یک دهم او به میدان بیائید. اگر کار آقای جلالی ساده بود تا حال دهها مورد را باید می دیدیم،ما باید دست آقای جلالی و یاران او را بگیریم، پایش را نکشیم، آقای جلالی فرزند فرهیخته و شایسته مازندران است، برای مازندران دارد کار می‌کند، بازهم خدا قوّت به ایشان می گویم.

            • غرب مازندرانپاسخ به این دیدگاه 64 32
              پنجشنبه 31 ارديبهشت 1394-15:28

              آقای اسلامی بهترین خدمتی که می توانید به فرهنگ مازندران و خودتان بکنید این است که بروید در گوشه ای دنج باقی عمرتان را استراحت کنید. تا مردم سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد.

              • پنجشنبه 31 ارديبهشت 1394-14:33

                اقای اسلامی مازرون جزیره ناشناخته ای نیست که من و شما به پایتخت نشنیان نشانش دهیم تهرانی هادر کمترین فرصت تعطیلات بصورت چند میلیونی در مازندران از رامسر زیبا تاکلاردشت و موزه کندلوس دکتر جهانگیری تا عباس آباد بهشهر را بدید سیاحت می بینند و طبیعت ،فرهنگ و هنر واقعی مردم را نظاره می کنند!حرف شما کمی مزاح بنطر نمی رسد؟!!

              • برای حسین اسلامی گرامیپاسخ به این دیدگاه 113 53
                چهارشنبه 30 ارديبهشت 1394-17:55

                حال در این آیه مبارکه تأمل کنید: آیا هیچ درباره آبی که می نوشید، اندیشیده اید؟*
                جناب آقای اسلامی، با سلام بنظر می رسید بهتر بود کمی از ریل این قطار و سمت و جهتش و به عبارتی دیگر "اندیشه "و هدف و غایت این حرکت تکراری شفاف سازی و تبین می فرمودیدتا اینکه این چنین از نقد برافروخته شوید و مهر استاندارد سرمایه ملی را بردارید و ممهور سازید !! اگر هدف بازگشت به گذشته است که گذشته به شهادت زندگی شما و ما،درگذشته است و این ارتجاع ،نه مفید است نه ممکن! بعنوان مثال لباس سنتی در تن عزیزان برگزارکننده اگر نگویم لباس کارشان است،بی شک لباس زندگی شان و لباس زندگی شما نیست !اگر هدف تفریح و تجمع و بازی و امثالهم! است که بحثی نیست ولی بی انصافی است که صدف رابجای گوهر فروخت و چهره برافروخت!!ا اگر این حرکت یک حرکت اصیل به منظور توسعه وتعالی قابل فرض باشد، با اصول توسعه درونزا و بومی تناسب معنی داری ندارد و به عبارت دیگر راه توسعه ،" نه درجا زدن "است و "نه در جای دیگر زدن"! توسعه، "اندیشه" و" مطالعه" و "تجربه "می خواهد که در تحرک کوچه و بازار بدست نمی آید!! نمی دانم آقای اسلامی، شیخ اجل سعدی یاحافظ آن رند شیرازی را اصلا جز سرمایه ملی می خوانند یا نه !با این حال اگر برفرض که این عزیزان را هم از در لطف ،سرمایه ملی می دانید هرگز "اندیشه " کرده اید چرا این بزرگواران قطار ادب و فرهنگ پارسی را در کوچه پارک های شیراز براه نینداخته اند؟! و با این حال چرادر پی گذرقرنها هنوز چراغ روشنی بخشی برای پارسیان و دانایان و سالکان طریق ادب و فرهنگ و حقیقت هستند؟!!
                با این احوال براین باورم جناب اسلامی در اخبار رسمی شنیده اند که شاید مازندران تا بیست سال دیگر به بیابان تبدیل شود نمی دانم حضرتعالی منابع طبیعی را سرمایه ملی می دانید یا نه؟!! اگر بدان ایمان دارید چرا بعضی از این دوستان نسبت به منابع بی بدیل طبیعی که البته برخلاف پارپیرار و گذشته در زمان حال هنوز موجود و حاضر است را نه تنها بصورت صوری هم منظور نداشته اندکه متاسفانه مورد بی مهری نیز قرار داده اند ؟!!مگر فرهنگ، در کنار طبیعت ،مهربانی با آن و حریمش را حرمت نهادن نیست؟!! کمی اندیشه کنیم ! در راه فراخ فرهنگ ، کفش (چرم) تنگ نپوشیم و نپوشانیم!فرهنگ را به حقیقت به طبیعت و به جمعیت(مردم) فهم کنیم و گذشته مرقع را بیرق آینده نسازیم ! طالبان علم ما ن (دانشجویان)رادر پایتخت بجای آنکه بر سر نهیم تا سرداران اندیشه و آینده و توسعه بومی باشند نمی دانم چرا تشویق کرده ایم گذشته رابا شولا و کلاه نمدی پاس دارند!و تابلوی تبلیغاتی ما را!!!! در انتها ضمن تشکر از سایت وزین مازندنومه که بساط گفتگو را مهیا داشته است امید است همیشه با اتکا بر "تحرک ،تفکر و توکل "بتوانیم توسعه اصیل را هدف قرار دهیم ،ورنه "سالها ره می رویم و در اخیر همچنان در منزل اول اسیر!"

                • حسین اسلامی سارویپاسخ به این دیدگاه 54 67
                  چهارشنبه 30 ارديبهشت 1394-13:11

                  در قرآن می‌فرماید، اعوذ باالله من شرّ الوسواس الخناس و ما در زبان خودمان می‌گوئیم سنگ زنها، سنگ به دست، آماده هستند که قطار حرکت کند، فرق نمی‌کند چه قطاری باشد، کجا می‌رود، فقط سنگ زدن آنها هدف است، و پارپیرار قطاری است که مازندران را در تهران و در ایران، عزّت و آبرو دارد، استاد جلالی سرمایه‌ی ملّی مازندران است، خدا قوّت، ای جان تن بلاره، تِه گِره

                  • شنبه 26 ارديبهشت 1394-8:45

                    از برگزاری چنین جشنهایی شادمانم و از برگزارکنندگان آن ممنون، اما واقیعیت های امروز جامعه مازندرانی بسیار تلخ است ،مازندرانی هایی که زبان مادری شان در حال فراموشی است و بدتر آنکه بسیاری از به کاربردن این زبان هم ابا دارند، این روزها فرزندان ما ( وحتی خود ما)تقریبا اسامی ماه های مازندرانی را حتی برای یکبار نشنیده اند ،ولنتاین را خیلی بهتر از روزهای آیینی نیاکان مان می شناسند،کم مانده که سنت های نوروز نیز تغیر شکل پیداکند. لذا بر فرهیختگان جامعه لازم است که برای حفظ فرهنگ سرزمین خود از هیچ کوششی دریغ نورزند و آیندگان را وامدار تلاش خود سازند .

                    • چهارشنبه 16 ارديبهشت 1394-17:12

                      چقدر لباس بهشون میاد! یه کلاه و چوراب چرم
                      و چوبدستی فرم اصلی روستایی مجری روی سن را کامل می کرد .

                      • سه شنبه 15 ارديبهشت 1394-15:6

                        این مراسمها که درکوی و خیابان اجرا میشه خیلی زخمت داره و جای تشکر چون بایذ بیشتر دنبال کار اجرایی باشند و اصلا جای فکر کردن نداره.ولی اینکه مشارکت گروههای مختلف رو می گیرن و بعد از اتمام مراسم مدام نام و عکس و نمد خودشون را نشون میدن یه جورایی نمدمالی می کنند خوب نیست.

                        • یکی از اعضای همیاران پارپیرارپاسخ به این دیدگاه 49 55
                          يکشنبه 13 ارديبهشت 1394-15:7

                          با سلام در پاسخ به دوست عزیز "برای هموطن" ضمن تشکر از دغدغه جنابعالی، ما سالهاست منتظر راهنمایی جنابعالی هستیم اما همواره در فضای مجازی چون ماه شب چهارده و در حضور شب تاریک و ظلمانی می باشید.
                          به جای اینهمه اصرار برای اثبات! لطف بفرمایید به ما کمک کنید تا بر اساس اندیشه شما آینه زندگی را بسازیم.
                          ما را هیچ ادعایی نیست جز دوری دیدار شما.
                          خواهشا هر جا که هستی اینقدر ما را مزن
                          گر تو بهتر می زنی بستان بزن

                          • سه شنبه 15 ارديبهشت 1394-14:55

                            آینه چینی تو را با زنگی اعشی چه کار

                            کر مادرزاد را با ناله سرنا چه کار

                          • جمعه 4 ارديبهشت 1394-0:52

                            با سلام
                            چه خوب میشد تمام ایین های کهن در غالب همین جشن ها برای خودمان و فرزندانمان توسط رسانه ملی به نمایش در می امد و حتی در رسانه مثل صدا وسیما ضعفهای فرار از فرهنگ با حضور افراد فرهیخته فرهنگی کارشناسی میشد . بهنظرم این جشنها بهانه خوبی برای احیا فرهنگ و هنر اصیل مازندرانی هست لذا به برگزارکنندگان جشن کمک کنیم یا خودمان بانی این جشنها در ولایتمان باشیم. مازندران از لحاظ فرهنگ بومی در بین دیگر مناطق و اقوام ضعیف هست پس بیاییم دست دردست هم همراه شویم با کاروان فرهنگ و هنر بومی

                            • گیلار کریمیپاسخ به این دیدگاه 22 30
                              يکشنبه 6 ارديبهشت 1394-14:44

                              درود بر همگی شما اهالی فرهنگ و اصالت. خوشحالم که به کمک همکارانم برایتان موثر بوده ام.
                              گیلار کریمی
                              مجری جشن سلام انجمن پارپیرار

                              • يکشنبه 6 ارديبهشت 1394-21:51

                                در مثال آمده است: "شام یک دست آفتابه لگن هفت دست"! ماشالله بعد از رئیس جشن و دبیر جشن حالا مجری جشن هم پیدا کردیم!

                              • برای هموطنپاسخ به این دیدگاه 57 32
                                جمعه 4 ارديبهشت 1394-19:48

                                جشنهای آیینی باید" آیینه زندگی" باشد هموطن! کدام یک از برگزارکننده را در دهات خودشان با این لباس دیده اید؟ پس بنظر می رسد لباس کارشان است! بعضی از این دوستان با پوشیدن جلیقه! فکر می کنند جلیقه نجات فرهنگ را پوشیدن! برای خود کامنتهای تشویق کننده می گذارند!... تا حال از خود پرسیده اید این مراسم که از زندگی و واقعیت روح نگرفته و به زندگی روح نمی دهد بکار کدامین گوشه فرهنگ خورده است فرهنگ ما اگر این است ما هرچه سریعتر باید خود را به طبیبی به نام سعدی و حافظ و مولانا مراجعه کنیم تا درد ما را درمان کنند! جاییکه طبیعت آن از تبر خسته است و زمین های کشاورزی آن بجای زیر کشت رفتن زیر خروارها آهن می روند یا حتی روستایی ما طویله خویش را برای پارک ماشین پسر یا دخترش ویران می سازد و در نهایت وقتی روستایی ما داشتن چند مرغ محلی را هم دور از شآن خود می پندارد بزرگوار مرغنه جنگی ،چه چنگی به دل می زند؟!!!! یک گام پیش بگذاریم اندیشه کنیم!! پیروز باشید. از سایت محترم مازند نومه بخاطر ایجاد فضای گفتگو متشکرم.

                              • سه شنبه 1 ارديبهشت 1394-13:22

                                چرا این جشنها در داخل استان برگزار نمی گردد تا جوانان امروز ما بدانند چه بود
                                تیرما سیزده شو / 26 عیدما /
                                یکی از رسومات منطقه سوادکوه خیروا خیرون وا بود این بدین معنی که اگر یک وقت زیاد بارون می آمد عده ای بصورت دسته جمعی ( البته چند نفر ) یک ماشه ( آتش گیر ) دیزاندان )همان سه پایه که روی آتش می گذارند برای پخت و پز یک جارو کمل و یک شیردان را با خود حمل می کردند می رفتند درب منازل مردم می گفتند ( خروا خرون وا با مشی کته دالون وا هر کی اماره خر ندا خنه ره بارون له بدا
                                ( یعنی : خیر باد خیران باد بچه گربه در کنار دالان نشته خوش یمن نیست پس بنابراین هر کسی بمه چیزی نداد انشالله خانه اش را باران ویران کند ) انعامی از صاحب خانه می گرفتند تا به امید قطع باران همچنین در مناسبت برای قطع باران شیران می دادند یعنی غروب هنگام درب منازل مردم می رفتند اندک اندک شیر جمع می کردند در کنار امام زاده آش شیر می پختند تا با دعای مردم این نذر اداشده باران قطع شود و کاسبی رونق پیدا کند
                                ( اگر کلمات محلی تحت الفظی را اشتباه نوشته باشم عذر خواهی می کنم

                              • کامنت فیس بوک مازندنومه2پاسخ به این دیدگاه 4 3
                                دوشنبه 31 فروردين 1394-10:20

                                فرماندار بابل چش روشن!

                                • فیس بوک مازندنومه1پاسخ به این دیدگاه 21 7
                                  دوشنبه 31 فروردين 1394-10:19

                                  خیلی خوش گذشت

                                  • رمضان خواجوندبدیعی پاسخ به این دیدگاه 31 7
                                    يکشنبه 30 فروردين 1394-15:26

                                    ازعوامل برگزای این جشن بسیارتشکر می کنم که چنین برنامه هائی را برای شناساندن بهتر فرهنگ مازندرانی و شاد کردن دل مردم ایران همت می گمارند . به امید برنامه های بهتر و پرمحتوا تر

                                    • يکشنبه 30 فروردين 1394-11:53

                                      خیلی خوش گذشت

                                      • ژیلا صادقیپاسخ به این دیدگاه 32 10
                                        يکشنبه 30 فروردين 1394-11:8

                                        ممنون از شما بابت تلاش در پاسداشت فرهنگ اصیلمان


                                        ©2013 APG.ir