فیل سنگی لاویج
دکتر صفر یوسفی ( دکترای تاریخ)
یکی از افسانه های تاریخی که در میان مردم لاویج نور رواج دارد و پرده از یک اسطوره ی مذهبی بر می دارد این است که امام حسن(ع) به این دیار سفر کرده بود. این نکته در مضمون دوبیتی ای منسوب امیر پازواری نیز دیده می شود وآنچه در افواه جاری است شاید برگرفته از همین دوبیتی باشد، یا این دو بیتی بر اساس این داستان سروده شده است:
یارون بَوینین چه خار جائه لاویج
بی تش و کله آب گرمائه لاویج
فیل هندستون سنگِ سِیاهئه لاویج
امام حسن(ع) مُعجز نِمائه لاویج
«یاران ببینید لاویج چه جای خوبی است، بدون افروختگی آتش آبش گرم است. فیل هندوستان به سنگ سیاه تبدیل شده است، و این فیل سنگی معجزه ی امام حسن(ع) است»
این داستان را برخی از کهن سالان چنین نقل می کنند: روزگاری که امام حسن مجتبی(ع) به این دیار سفر کرده بود فیل عظیم الجثه ای از هندوستان آمده بود که موجب رعب و هراس عموم شد، امام حسن(ع) برای آن که فیل آزاری به مردم نرساند، با عصای امامت اشاره ای به فیل کرد و آن فیل به صورت یک تکه سنگ سیاه در آمد.
افسانه دیگری می گوید: روزی امام حسن (ع) از کنار خانه ای عبور می کرد، زنی را دید که مشغول پختن نان بود، امام از او قرصی نان درخاست می کند، ولی زن نمی پذیرد، امام انگشتری خود را عوض نان عرضه میکند، زن انگشتری را گرفته، آن را در کفه ی ترازو می گذارد و نان را در کفه ی دیگر، وقتی می بیند کفه ای که انگشتری در آن قرار دارد سنگین تر است با گذاشتن نان بشتر در کفه ی دیگر می خواهد هر دو را یکسان کند، ولی همچنان آن کفه سنگین تر است، از فروختن نان منصرف می شود، امام در حق او نفرین می کند، پس از آن در این مکان چشمه ی کوچکی از آبگرم پدید می آید که به « تنیرو» (
در منابع و متون تاریخی، از جمله اخبار الطوال دینوری (متوفی283ه.ق) و تاریخ یعقوبی احمد ابن یعقوب (متوفی284ه.ق) که از قدیمی ترین تاریخ عمومی در بین منابع تاریخی اسلام است، از آمدن امام حسن (ع)به ایران ذکری نشده است، تنها " فتوح البلدان" بلاذری گزارش می دهد که امام حسن به ایران و به طبرستان و رویان آمد، بلاذری می نویسد:« گویند که عثمان بن عفان، سعید بن عاص بن امیه را در سال بست و نه هجری والی کوفه گردانید،...پس سعید به طبرستان رفت، گویند که حسن و حسین فرزندان علی بن ابی طالب علیهم السلام نیز با وی بودند»(1)
ابن اسفندیار و میر ظهیر الدین مرعشی نیز از آمدن امام حسن (ع) به آمل و مامطیر(بابل) سخن گفته اند، ظهیر الدین از ابن اسفندیار و به نظر می رسد ابن اسفندیار ازبلاذری روایت کرده باشد. برخی از پژوهندگان معاصر آمدن امام حسن(ع) را به مازندران مردود شمرده اند. (2) سپاهیان فاتح عرب هیچ گاه تا دوران اموی به سر زمین های طبرستان و رویان و دیلم دست نیافتند، و یا اینکه دست کم تا دوران خلافت عمر و عثمان به گرگان و قسمت محدودی از شرق طبرستان راه یافتند و در زمان خلافت معاویه، مصقله بن هبیره شیبانی به نواحی رویان وارد شد. ظهیر الدین می نویسد:« ابن مصقله در زمان معاویه با چهار هزار لشکر به طبرستان آمد و دو سال با فرخان اصفهبد طبرستان در مجادله و محاربه بود آخر الامر در کجور کشته شد و در قریه چهار سو مدفون است.
مسلمان شدن مردم کوهستانی طبرستان و رویان و دیلم و حتی نواحی جاگه ای، بیشتر به وسیله ی داعیان علوی زیدی صورت گرفت و یک چندی مذهب زیدیه به وسیله آنان در طبرستان و دیلم رواج یافت.عامل دیگر گسترش اسلام و مذهب شیعه در منطقه، روی اوردن پناهنده شدن سادات علوی به این مناطق بود که در معرض کشتار و نفی بلد از سوی خلفا و حاکمان دست نشانده ی انها در قرون اولیه اسلامی قرار گرفته، به نواحی البرز هجرت کردند و در این مناطق نیز مورد تعقیب عمال خلفا قرار گرفته جایگاه امنی نیافتند و برخی نیز کشته شدند، نشانه ی این امر وجود امم زاده های متعددی است که در سراسر دو سوی البرز دیده می شود. در منطقه ی لاویج نور نیز مقبره ی چهار تن از سادات وجود دارد.
با توجه به آن چه گفته شد آیا می توان افسانه ی موجود در دو بیتی امیر را صحیح پنداشت؟ پاسخ به این پرسش نیاز به تاملی عمیق دارد. جالب آن است که این سنگواره به گونه ای نیست که هر کسی در ذهن خود آن را با شکل اصلی فیل تطبیق دهد این سنگواره کاملاً شکل یک فیل عظیم الجثه است که بر شکم خوابیدهف دارای خرطومی به شکل خرطوم فیل است، اگر چه قسمتی از آن را بنا به گفته مردم ، سودجویان شکسته اند.
حال باید پرسید اگر این سنگواره یک فیل واقعی بوده است و افسانهی موجود در دو بیتی را بپذیریم چگونه در این مکان قرار گرفته است؟ جایی که حتی اسبان چابک سواران عرب نتوانسته اند به ان راه یابند بعید به نظر می رسد که چنبن فیل عظیم الجثه ای به آن جا راه یافته باشد و شرایط جغرافیایی و زیست گاهی این منطقه با توجه به کوهستانی بودن آن مکان مناسبی برای زیست فیل نیست. به علاوه منشاء پیدایش چنین افسانه ای (حضور امام حسن (ع)در منطقه) شاید وجود سلدات علوی زادگانی است که به نقاط دور دست از جمله این مناطق گریخته اند، و مردم با مشاهده ی بزرگی و منش والا و به احترام کرامتشان، آنان را امام تصور کردند.
نکته شایان ذکر آن است که هر اسطوره ای رگه هایی از واقعیت را در خود دارد، شاید جابجایی شخصیت حسن بن زید علوی با امام حسن (ع) باشد. نکته دیگر اینکه اگر منظور از امام حسن(ع)در دو بیتی مورد نظر امام حسن عسگری هم باشد باز احتمال حضور ایشان با توجه به ایمکه در سامره تحت نظر بودند کاملاً منتفی است اگر چه مکان دفن نماینده ی ایشان، بنا به اقوال، در بلده ی نور باقی است.
بر این اساس شخصیتی که در این افسانه آمده شاید همان حسن بن زید باشد که بنا بر گزارش ابن اسفندیار و میر ظهیر الدین مرعشی و اولیاء الله آملی هنگامی که از مقابل سلیمان بن عبدالله حاکم طاهری در ساری برای اولین بار گریخته بود، تا لاویج رود آمده، و به احتمال در ادامه مسیرش از لاویج نیز عبور کرد. ابن اسفندیار می نویسد « حسن بن زید به لاویج رود امد و مشورت طلبید از یاران خویش، و به او گفتند این جایگاه نکوست ...»(3) اولیاء الله آملی نوشته است: « داعی(حسن بن زید) به لاویج رود معسگر ساخت..».(4) مرعشی می گوید: « بعد از چند روز داعی را از دیلمان و گیلان مدد رسید داعی از چالوس سوار شد و به خواجک (خاچک امروزی) نزول کرد سلیمان (ابن عبدالله طاهر) با اصفهبد (ملک الجبال قارن بن شهریار) به پای دشت آمد داعی به لاویجه رود معسگر ساخت.»(5)
افسانهی دیگری که در ارتباط با فیل سنگی وجود دارد و آن را معجزه ای منتسب به امام حسن(ع) جلوه می دهد « تنیرو» است. شکلی که شاید به مرور زمان بر اثر خروج آهک ها و گچ ها در کناره ی چشمه ی آبگرم به وجود امده آن را کاملاً شکل یک تنور ساخته است. تنور و محای که آب از آن فوران می کند در ارتفاع خاصی قرار گرفته است، این همه دقت اتفاقی در کار طبیعت خود عجیب است. نفرین کردن امام در حق زنی و نیز درخواست قرصی نان از آن زن که برخلاف طبع بلند و منش والا و منیع آن حضرت بوده، هم چنین آماده بودن ترازو برای وزن کردن نان همه گویای ان است که دریابیم اسطوره از چه لایه ی نازکی، نقب به تاریخ و واقعیت می زند و تمییز لایه ی ظریف بین افسانه و واقعیت چقدر دقیق و دشوار است.
آمده نگاه کنیم و یا پیدایی آن را به زمان سرودن دو بیتی منسوب به امیر پازواری بدانیم در هیچ یک از منابع تاریخ عمومی یا محلی نامی از این سنگواره ذکر نشده است. نگاهی دقیق تر به ان نشان می دهد که به احتمال در دوره هایی نه چندان دور به وسیله ی افراد تغییراتی یافتهف چنان که دیوار شکمی و پشت آن با لایه ای از ساروج یا سنگ های سیمانی پوشش یافته است، و این برای جلوگیری از فرسایش طبیعی، یا برای جبران تخریب های ناشی از دستبردهای انسانی بوده، که به طمع یافتن گنج و دفینه ی موجود در آن، صورت گرفته است که در دل خویش راز های سر به مهری از تاریخ فرمانروایان و حاکمان را پنهان کرده است و نیز به دست همان فرمانروایان ساخته شده؛ اما این نکته همچنان باقی است که چرا تندیس موجودی را انتخاب کردند که هیچ ارتباطی با شرایط طبیعی و جغرافیایی منطقه ندارد و حتی ذهنیتی نامانوس دارد. آیا سنگواره طبیعی از گچ وآهک بوده با توجه به این که در کنار چشمه ی آبگرم قرار گرفته، و به دلیل شباهتش با فیل، فرمانروایان محلی ان را تکمیل کرده، به صورت سمبلی برای حکومت خود در آورده اند و در آن گنجینه های با ارزش خود را نهفته اند؟ می گویند اگر کسی بخواهد این سنگواره را خراب کند با حمله مارها و افعی ها روبه رو میشود، این حادثه چندین بار هم رخ داده است، این امر چه صحت داشته باشد چه نداشته باشد، سبب شده است که افراد به ندرت جرئت نزدیک شدن به آن را داشته باشند و بدین سبب سنگواره کمتر به وسیله عامل انسانی تخریب شده است. به هر حال این سنگواره را چه به صورت سمبل، دفینه، آرامگاه، یا سنگواره ای طبیعی از گچ و آهک تصور کنیم بی مبالغه باید گفت در حد خود شاهکاری سترگ، و زیباترین اثری است که به عنوان یادگاری از تاریخ، سبب ماندگاری هویت و حافظه تاریخ قومی و منطقه ای می تواند باشد، اگر چه منتسب کردن آن با معجزه ی یاد شده در دو بیتی امیر نمی تواند تطابق و سازگاری داشته باشد و این احتمال تقریباً منتفی است، شایسته است به دلیل اهمیتی که دارد، مورد شناسایی و توجه قرار گیرد.
در واقع این زیبایی وقتی کامل می شود و موجب شگفتی خواهد شد، که در نظر بگیریم این سنگواره در سرزمینی چون هند با افریقا به عنوان سمبل یا نماد وجود دارد چندان عجیب نمی نمود، اما در این منطقه علیرغم گسیختگی جغرافیایی با زیست گاه اصلی فیل و عدم پیوند این سمبل با فرهنگ بومی چه می کند، موجودی غریب با منطقه که بسیار زیبا و ساکت بر جایگاه خویش نشسته است و چون تصویری پروقار بر تابلوی این سرزمین نقش بسته است، چون تندیسی از غربت تاریخ است که رنج دورافتادگی از وطن مالوف را در سینه دارد و نگاهش تا دور دست ها چون دیرینگی های سرزمین رویان رازناک و اساطیری است.
پی نوشته ها:
1. بلاذری ، احمدبن یحیی. فتوح البلدان( بخش مربوط به ایران) ترجمه ی آذرتاش آذرنوش. ص92.
2. کسروی ، احمد. مجموعه مقالات.
3. ابن اسفندیار. تاریخ طبرستان . ص234.
4. آملی، اولیاء الله. تاریخ رویان. به کوشش منوچهر ستوده. ص91.
5. مرعشی، میرظهیرالدین. تاریخ طبرستان و رویان و مازندران. به کوشش محمد حسین تسبیحی.ص133.
(منبع: برگرفته از مجموعه مقالات درگستره مازندران،جلد دوم،به کوشش زين العابدين درگاهي وقوام الدين بينايي،تهران:نشر رسانش-به نقل از وبلاگ lavij)
- جمعه 5 خرداد 1385-0:0
باسلام وخسته نباشی
اگه امکان داره ادرس ناشر خوانسار نامه(محمد حسین تسبیحی) را برایم بفرستید
متشکرم
خدانگهدار