زنگ شادی از وین
همراه با پیروزی هسته ای مردم ایران-1/بیتردید خبر توافق مهمترین و شاید شیرینتر خبر برای مردم ایران در چند دهه اخیر بود. خبری که یقیناٌ آحاد کشور برای شنیدن آن لحظهشماری میکردند. چه بسا برای بسیاری شمارش لحظهها سخت و جانفرسا بود. حال که در وین زنگها برای شادی مردم ما به صدا درآمده است، باید قدر و ارزش این آهنگ و نوا را بدانیم
مازندنومه؛ سرویس سیاسی، عادل جهان آرای، روزنامهنگار: سرانجام بعد از سالها انتظار، امضای جمهوری اسلامی ایران زیر توافقنامهای نقش بست که به همه بدگمانیها و گمانهزنیهایی که کشور را به داشتن سلاح هستهای متهم میکرد، پایان داد.
برخی از این بدگمانیها نه تصور و باور صرف غربیها، بلکه حاصل رفتارهایی بود که خواسته یا ناخواسته از سوی برخی در داخل کشور ایجاد شد.
این روند باعث شد که سالها سایه فضایی از ناامیدی بر کشور حاکم شود. گرچه از دیگر سو نوعی انتظار و امید از رخ بربستن آن در مردم شکل میگرفت. انتظاری که در پی یافتن راهی برای برونرفت از این مخمصه ناخواسته بود و امیدی که دنبال روزهایی بود تا بتواند نقشی از روشنایی را در فردای خود به تماشا بنشیند.
این وضعیت به گونهای در تاروپود زندگی مردم ریشه دوانده بود که حتی کماهمیتترین کارها را با موضوع تحریمها و انرژی هستهای گره میزدند.
اگر بسیاری از مشکلات به دلیل سوءمدیریتها شکل گرفته بود- که بود- ولی پر بیراه نیست که بگوییم این موضوع هم بر بار مشکلات کشور افزود. هر چه نشستها در این زمینه بینتیجه میشد و این وضعیت ادامه پیدا میکرد، به همان نسبت شاهد افزایش کمبودها، گرانیها، رانتها، پولشوییها و انواع معضلات اجتماعی بودیم.
بیکاری تحصیلکردگان از یکسو، افزایش ناهنجاریهای خانوادگی و طلاق به همراه شکلگیری فقر بخش عظیمی از جامعه و حرکت آنها به سوی زیر خط فقر از سوی دیگر، از دست رفتن ارزش پول ملی و افزایش ناخواسته نقدینگی، تعطیلی بسیاری از کارخانهها و کارگاههای تولیدی، همه و همه محصول همین روند بود.
در چنین فضای پیچیده و تیره و تاری برگی دیگر از سرنوشت مردم کشور رقم خورد. دولت یازدهم در حالی خرداد 94 بر سر کار آمد که یکی از شعارهای اصلی آن حل مشکل هستهای ایران با کشورهای غربی بود که الحقوالانصاف هم در زمره نخستین و کلیدیترین برنامههای دولت یازدهم قرار گرفت، به صورتی که گویی همه کشور در این ماراتن نفسگیر شرکت کرده بود تا بتواند در خط پایان این ماراتن تجدید قوا کند و به نفس کشیدن دوباره خود دلخوش شود.
خوشبختانه این ماراتن با تمام فراز و فرودش به پایان رسید، ماراتنی که شایسته است بگوییم ملت ایران برنده اصلی آن است. برندهای که امروز فکر میکند میتواند شادتر باشد و به فردای خود امیدوارتر.
اکنون با امضای توافقنامه وین، این انتظار هم به وجود آمده است که به این ترتیب قفل بسیاری از مشکلات باز میشود، کارخانهها میتوانند دوباره با ظرفیتهای واقعی خود کار کنند، بیکاران امیدوار شوند که شاید در آینده نزدیک بتوانند از کابوس بیکاری رهایی یابند یا کارخانهداران نگران برگشت سرمایه خود نباشند.
اما واقعیت این است که در هیچ افقی خورشید به سرعت بالا نمیآید و تمامی نورش را نمیتاباند. این تابش نیازمند حرکت از درون و طی زمان است تا تمامی پرتو آن بتواند همه گستره جامعه را فرابگیرد.
بیتردید این خبر مهمترین و شاید شیرینتر خبر برای مردم ایران در چند دهه اخیر بود. خبری که یقیناٌ آحاد کشور برای شنیدن آن لحظهشماری میکردند. چه بسا برای بسیاری شمارش لحظهها سخت و جانفرسا بود، اما حال که در وین زنگها برای شادی مردم ما به صدا درآمده است، باید قدر و ارزش این آهنگ و نوا را بدانیم و نه بیدلیل مردم را امیدوار کنیم و نه آنکه بیدلیل آنها را از گام نهادن به فردای روشنتر باز بداریم.