تعداد بازدید: 3214

توصیه به دیگران 1

چهارشنبه 24 خرداد 1385-0:0

نامه‌اي‌ به‌ دبيركل‌ حزب‌ اعتماد ملي‌

مسيح علي نژادقمي،روزنامه نگار


جناب‌ آقاي‌ كروبي‌، سلام‌ و احترام‌ بر شما،

حضرت عالي‌ نيك‌ مي‌دانيد اين جانب‌ روزنامه‌نگاري‌ هستم‌ كه‌ به‌ تاسي‌ از بزرگان‌ آموخته‌ام‌ فارغ‌ از مداحي‌ و به‌ دور از پيشداوري‌و به‌ صراحتي‌ كه‌ گاه‌ گزنده‌ نيز هست‌ به‌ نقد سياست‌ها و عملكردهاي‌ دولت‌هاي‌ اصلاحات‌ و اصولگرا و شخصيت‌هايي‌ كه‌ بر بلنداي‌ نردبان‌ قدرت‌ نشسته‌اند بپردازم‌ و بهاي‌ اين‌ صراحت‌ قلم‌ را نيز به‌ شيوه‌هاي‌ مختلف‌ پرداخته‌ام‌.
در راه‌ بزرگداشت‌ حق‌ و حقيقت‌ و سربلندي‌ ايران‌ و كرامت‌ آزادي‌ ايراني‌ شريف‌، لحظه‌اي‌ نياسوده‌ام‌ و تهمت‌ها و ملامت‌ها و شكايت‌هاي‌ دوست‌ و دشمن‌ را به‌ جان‌ خريده‌ام‌. اميد دارم‌ جناح‌هاي‌ سياسي‌ از اصلاح‌طلبان‌ گرفته‌ تا اصولگرايان‌، امروز ديگر صراحتم‌ كه‌ بي‌گمان‌ از سر صداقت‌ است‌ و دغدغه‌هاي‌ قلبي‌ام‌ را باور كرده‌ باشند.  
اشتباهات‌ آدم‌هاي‌ بزرگ‌، بزرگ‌ است‌ و حوزه‌ تاثير آن‌ نيز گسترده‌تر لذا منتقدان‌ دلسوز ناگزيرند كه‌ مقامات‌ ارشد كشورشان‌ را نقد كنند. خطاي‌ يك‌ كارمند اداره‌ نهايتا به‌ خدشه‌دار كردن‌ كرامت‌ يك‌ ارباب‌ رجوع‌ مي‌انجامد اما خطا و اشتباه‌ يك‌ تصميم‌ساز كلان‌ كشور به‌ كرامت‌ يك‌ نسل‌ و يك‌ فصل‌ از تاريخ‌ يك‌ كشور مي‌انجامد. لذا اجازه‌ مي‌خواهم‌ در باب‌ بيانيه‌ حزب‌ تحت‌ مديريت‌ شما در قبال‌ ماجراي‌ كاريكاتور روزنامه‌ ايران‌ و حوادث‌ آذربايجان‌ نكاتي‌ را صريح‌ و صادقانه‌ اما منتقدانه‌ مطرح‌ كنم‌.  


جناب‌ آقاي‌ كروبي‌!
مانا نيستاني‌ هنوز در زندان‌ است‌ به‌ جرم‌ آنچه‌ به‌ كرات‌ از آن‌ اعلام‌ عذر كرده‌ است‌.  
او در صفحات‌ داخلي‌ و ضميمه‌ روزنامه‌ ايران‌ به‌ خطايي‌ ناخواسته‌ رفته‌ است‌ اما رنجش‌ها و كشمكش‌هاي‌ حاصل‌ از اين‌ خطا را كه‌ فراتر از اقدام‌ خويش‌ ديد، ديگر باره‌ به‌ خطا نرفت‌ كه‌ همچنان‌ بر طبل‌ عمل‌ به‌ ظاهر نابخشودني‌ خويش‌ بكوبد، عذر خواست‌ و بر سهو بودن‌ آنچه‌ كه‌ جماعتي‌ را دل‌آزرده‌ ساخته‌ بود، اذعان‌ كرد.از بد حادثه‌ آستانه‌ تحمل‌ همه‌ آناني‌ كه‌ اين‌ روزها به‌ غم‌انگيزترين‌ شكل‌ قابل‌ تصور پايين‌ است‌، روزنه‌اي‌ به‌ عطوفت‌ و بخشش‌ نشان‌ نداد و چهار ديوار و يك‌ سقف‌ به‌ نام‌ زندان‌ پاسخي‌ شد به‌ همه‌ آن‌ عذرها كه‌ او به‌ درگاه‌ ملت‌ و دولت‌ آورده‌ بود و اما از خوب‌ حادثه‌ او از جنس‌ جماعتي‌ بود به‌ نام‌ اصحاب‌ قلم‌ و رسانه‌ و ما و هر يك‌ از صاحبان‌قلم‌ و رسانه‌ براي‌ همسايه‌هاي‌ دربند خود سنگ‌تمام‌ گذاشتيم‌ كه‌ حبس‌ و در حصار ماندن‌ همكاران‌مان‌ بر ما سخت‌ رفته‌ بود و سخت‌ مي‌رود بي‌آن كه‌ شمارگان‌ و آمار ديگر هم وطنان‌مان‌ را كه‌ در همسايگي‌ مانا نيستاني‌ و ديگر همكار و شريك‌ جرمش‌ به‌ همين‌گونه‌ محبوسند، بدانيم‌، به‌ جرم‌ آنچه‌ كه‌ نامش‌ اشتباه‌ است‌ و حكمش‌ حبس‌.  


در اين‌ وانفساي‌ نشنيدن‌ مويه‌ها و مرثيه‌ها و واگويه‌هامان‌ براي‌ بخشيده‌ شدن‌ اشتباه‌ همكاران‌ عذرخواه‌خويش‌، اشخاص‌، احزاب‌ و گروه‌هاي‌ سياسي‌ نيز به‌ ميدان‌ آمدند و ميكروفن‌ها و تريبون‌ها بود كه‌ براي‌ نطق‌ها، تذكرها و بيانيه‌ها يكي‌ پس‌ از ديگري‌ گشوده‌ مي‌شد؛ يكي‌ به‌ تسلاي‌ خاطر نطقي‌ كرد و ديگري‌ نمك‌ بر زخم‌ پاشيد و سخنراني‌اش‌ قوم‌ معترض‌ و دل‌آزرده‌ آذربايجان‌ را به‌ واكنشي‌ تندتر واداشت‌.

در اين‌ ميان‌، زندان‌همچنان‌ تنها پاسخي‌ بود براي‌ تنبيه‌ كساني‌ كه‌ در تفاوت‌شان‌ با آناني‌ كه‌ برگفته‌ و كردار خويش‌ پامي‌فشارند، ترديدي‌ نيست‌ و در ديگر سو دست‌هاي‌ نياز ما نيز تنها پاسخي‌ بود در مقابل‌ همه‌ آناني‌ كه‌ خشم‌ و ناراحتي‌، پرده‌ بر چشم‌هايشان‌ افكند و راه‌ گره‌ خوردن‌ نگاه‌ آنان‌ با نگاه‌ ياران‌ محبوس‌مان‌ را مسدود ساخته‌ بود.  


بي‌وقفه‌ قلم‌ زديم‌ و هر مقام‌ مسوول‌ را به‌ مدد طلبيديم‌. كوتاه‌ خبري‌ از خانواده‌ دلتنگ‌ و نگران‌ همكاران‌ دربند كافي‌ بود تا از بند تعارف‌ برهيم‌، تواضع‌ پيشه‌ كنيم‌ و نام‌ و ننگ‌ رها كنيم‌ براي‌ طلب‌ تحمل‌ و بخشش‌ و ياري‌ از هر آنكه‌ كاري‌ از او برآيد. جملگي‌ معترض‌ بوديم‌ بر اين‌ شيوه‌ كه‌ اشتباه‌ در كار را همانند اصرار بر عار با بي‌مهري‌ نبايد پاسخ‌ گفت‌.

در هياهوي‌ اين‌ نياز و اعتراض‌ بود كه‌ بيانيه‌ حزب‌ اعتماد ملي‌ آب‌ سردي‌ شد بر خيال‌ و توقع‌ همراهي‌مان‌ از شيخي‌ كه‌ نامش‌ را خانواده‌هاي‌ بسياري‌ از زندانيان‌ اين‌ سال‌ها به‌ نيكي‌ مي‌برند، بيراهه‌ نمي‌پنداشتيم‌ كه‌ اينك‌ او و حزب‌ متبوعش‌ در بحراني‌ كه‌ ما و خانواده‌ مطبوعات‌ گرفتارش‌ آمده‌ايم‌، رفيق‌ راه‌ باشند نه‌ ...  


واژگاني‌ اينك‌ در تقبيح‌ اشتباه‌ همكارانمان‌ به‌ خدمت‌ بيانيه‌ حزبي‌ درآمده‌ بود كه‌ ما و افكار عمومي‌ در ذهن‌مان‌ بيانيه‌ها و نامه‌هاي‌ معروف‌ ارشد اين‌ حزب‌ را در تظلم‌خواهي‌ها و به‌ بيراهه‌ رفتن‌هاي‌ نهادها، ارگان‌ها و برخي‌ مسوولان‌ اين‌ كشور به‌ ياد داشتيم‌.  

 
پس‌ از آن‌ در سايت‌ها و محافل‌ سياسي‌ و مطبوعاتي‌ و دانشگاهي‌ نيز انتقادهاي‌ تند و تيزي‌ به‌ حزب‌ و در نهايت‌ به‌ نام‌ شما مطرح‌ شد اما فارغ‌ از اينكه‌ اين‌ بيانيه‌ تعجب‌ مرا هم‌ برانگيخت‌ ولي‌ چون‌ بر اصولي‌ كه‌ در سطور پيش‌گفته‌ام‌ معتقدم‌ و سعي‌ كردم‌ در عمل‌ و قضاوت‌ نيز بدان‌ پايبند باشم‌، از اين‌ رو به‌ عنوان‌ يك‌ روزنامه‌نگار مستقل‌ غيرحزبي‌ كه‌ از قضا در روزنامه‌ حزب‌ شما نيز مي‌نويسم‌ ترجيح‌ دادم‌ نكاتي‌ را صادقانه‌ و با صراحت‌ مطرح‌ كنم‌.  


طبيعي‌ است‌ در مورد حادثه‌اي‌ كه‌ بخش‌ عظيمي‌ از ملت‌ و تاريخ‌ ما در پي‌ آن‌ جريحه‌دار شده‌ است‌، حزب‌ تحت‌ مديريت‌ شما اعلام‌ موضع‌ كند اما بايد توجه‌ داشت‌ موضعگيري‌ حزب‌ مي‌بايد آنچنان‌ جامعيت‌ و شمول‌ منطقي‌ داشته‌ باشد كه‌ هم‌ آتش‌ آن‌ فاجعه‌ را خاموش‌ سازد و هم‌ نمك‌ بر زخم‌ ديگري‌ نپاشد. لذا اگر خطايي‌ صورت‌ گرفت‌ نبايد موضعي‌ اتخاذ مي‌شد كه‌ فرد را قرباني‌ مصلحت‌انديشي‌ زودگذر كرد، يادمان‌ باشد سال‌ها از خدمات‌ همين‌ فردي‌ كه‌ اينك‌ متهم‌ به‌ اقدامي‌ موهن‌ شده‌ است‌ بهره‌مند بوده‌ايم‌ و مراقب‌ باشيم‌ تا اشتباه‌ او را با پاسخي‌ اشتباه‌تر، نيالاييم‌.  


لذا اگرچه‌ موضع‌ حزب‌ شما در قبال‌ اقدام‌ مانا نيستاني‌ و روزنامه‌ ايران‌ از جنس‌ مواضع‌ قبلي‌ شما در دفاع‌ از آزادي‌ و كرامت‌ انسان‌ نيست‌ اما ما اهالي‌ مطبوعات‌ هم‌ يادمان‌ نرود كه‌ شما را نيز همانند شيوه‌هاي‌ قضاوت‌ رايج‌ در كشور با يك‌ واكنش‌تان‌ محكوم‌ نكنيم‌.

چرا كه‌ باورم‌ اين‌ است‌ شما را نيز مي‌بايد با تمام‌ واكنش‌ها، بيانيه‌ها، تلاش‌ها، پيگيري‌ها و سوابق‌تان‌ نقد كرد. نه‌ آن‌ كه‌ ما نيز بي‌راهه‌ رويم‌ و براي‌ او كه‌ در اين‌ سال‌ها نامه‌هاي‌ پرمعنا و پيامش‌ در راس‌ همه‌ خبرهاي مان‌ بود اينك‌ به‌ جرم‌ يك‌ اشتباه‌ در بيانيه‌ حزب‌ متبوعش‌ زنداني‌ در ذهن‌ متصور شويم‌.(roozna)



    ©2013 APG.ir