آزاد راه تهران – ترکستان يا تهران - شمال؟!
يادداشتي از:محمود زارع،کارشناس اقتصاد کشاورزي،ساري.
آزاد راه تهران – ترکستان ( ببخشید ) تهران - شمال ؛ به کجا می رود ؟!!
تا کنون مهم ترین دغدغه و نگرانی ها از سوی کارشناسان مستقل (1) در حوزه ملاحظات زیست محیطی و الزامات مربوط به تعادل اکوسیستمی ابراز و اعلان شده است. دغدغه های زیست محیطی کارشناسان " مستقل " چیست ؟
به طور اجمال و خلاصه می توان اهم آن را به صورت زیر تصویر کرد:
گفته می شود پروژه مورد بحث درست از جائی میگ ذرد که بزرگ ترین سرمایه طبیعی ملی و بلکه جهانی را تهدید کرده و مخدوش می نماید. زیرا سلسله جبال البرز بویژه البرز مرکزی فی الواقع دارای ارزش یگانه و " بی همتائی " در تمامی کره خاکی می باشد!
کارشناسان خبره را اعتقاد بر آن است که جنگل های بکر این منطقه از جهت دیرینگی ؛ تنها بازمانده دوره مربوط به عصر یخبندان در تمامی کره زمین محسوب میشود و از این نظر بی هیچ تردیدی باید آن را ارزشمندترین میراث طبیعی کره مسکون (؟!!) دانست.
این مسئله و موضوع واقعا بسیار مهم و درخور توجه بوده و باید باشد. پس این یک بحث اصولی است که تاکنون مجریان یا مدیران موافق یا مجبور موافق؛ بدون هیچ پاسخی ؛ گویا تنها به سکوت اکتفا و به قدرت مقررات معمولا خودساخته؛ اتکا دارند و بس!! عجب؟!
گفته می شود هرچند که این پروژه تاکنون تنها رقمی نزدیک به تنها 5 درصد از پیشرفت (؟!) فیزیکی را در طی این چندسال دارا بوده است؛ اما گویا اثرات مخرب و سوء آن در همین مقدار و از همین الآن نیز - ضمن آن که تا انسان هست و زمین هست و البرز هم هست ؛ ادامه دارد - شروع شده است !!
اگر حتی نگرانی ها و ایضا بررسی های دلسوزانه آگاهان به موضوع را صرفا حدس و گمان های به اصطلاح اگراندیسمان شده ناراضیان و مخالفان فرض نمائیم ؛ لابد دیگر چاره ای برای همین مقدار عقل و شعور نمی ماند که اعلام و اظهار یکی از مدیران رسمی و ارشد سیستم اجرائی ( اتفاقا مرتبط با موضوع ) را نپذیریم و بالطبع مهر تایید بر اعتقاد خیراندیشان و انسان هایی که دوستدار طبیعت بکر و پاک خداوندی اند؛ خواهد خورد!
آقای خداکرم جلالی ( اتفاقا بر سبیل تصادف چه نام با مسمائی را هم در تناسب با مسئولیت فعلی خویش دارند!! آخر جنگل هم قطعا کرم خداداده و همچنین عطیه ای است که به جای خویش نشانی از جلال و به ویژه جمال خداوندی را هم می نمایاند ) راس هرم سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور؛ مدتی پیش در همین ارتباط اظهاراتی داشته اند که ما در این جا با ذکر مضمون یا عین بخش هایی از آن ، مخاطبان محترم را بی نیاز از هر توضیحی برای وضوح بیشتر می دانیم :
- عرصه های جنگلی کلاردشت ( خوش آب و هواترین و در عین حال یکی ازخوش منظرترین منطقه در ایران ) به صورت غیرقانونی به شرکت سازنده پروژه آزاد راه تهران – شمال واگذار شده است...
- براساس مصوبه دولت (؟!!) در سال گذشته برای تامین اعتبار موردنیاز این پروژه ؛ بالغ بر 1100 هکتار ( یکهزار و یکصد هکتار ) از جنگل های بکر ( و معصوم و اما نه چندان بی زبان ؛ که فردا به سیل و خشکسالی و ... جنگل اعتراض خویش را قطعا نشان خواهد داد ) در منطقه کلاردشت؛ به مجری این آزادراه واگذار ( بخوانید هبه یا تقدیم ) شده است.
- مجری پروژه و یا همان شرکت سازنده آزاد راه تهران – شمال با انجام ساخت و سازها و فروش عرصه های یادشده؛ خسارات زیادی ( غیر قابل جبرانی را) به جنگل های این منطقه وارد کرده است. بیچاره دام ها ! عمری گوشمان را پر کرده ایم که گاو و گوسپندان بی زبان منطقه خساراتی را به جنگل وارد کرده و می کنند و زورمان گویا به آنها می رسیده که طراحی خروج آنان از جنگل را داده یا بدهیم و معلوم نیست که تازه ... ( به کجا ؟!!!...) با همان تسبیه دستتان - سرانگشتی - حساب کنید که کدام را باید از جنگل خروج داد یعنی خارج کرد؟! و کدام نوع بیشتر لطمه؛ ضرر و خسارت می زنند!!
این زبان بسته ها به درازی عمر خود همین جنگل های ناب همراه و همراز و هماهنگ و حتی متعادل با آن ، بوده ؛ رشد کرده اند و جنگل چندان ناراضی از حضور البته کمتر خسرانی آنها؛ نبوده است، زیرا جنگل را هم به زعم من شرط شعور دوستی و مروت و عشق دوطرفه " اکوسیستم " در مشاعیرش وجود دارد.
حال تو خود انصاف بده که جنگل از حضورو همنشینی " گاو" بیشتر در رنج است و زرد و پژمرده ؛ یا که " آدمی زاده " ؟!! حال گذشته از ماجرای حیوانات اهلی که ما آنها را به عنوان متهم درجه اول تخریب جنگل سال ها به طراحی نشسته و اعتبارات هزینه و فسفر مغزها سوخته ایم تا اخراج شان کنیم؛ بگذریم ؛ باید در خصوص حیوانات وحشی ( و نیمه وحشی =* گونه جدید در حال کشف به وسیله نگارنده ) یا همان حیات وحش منطقه که هیچ کس خساراتی را از ناحیه آنان از دوره نئاندرتال تا حال گزارش نکرده وضع چگونه است؟!
آمارهای رسمی - که معمولا به تعداد هر واحد اداری و یا هر مسئولی در هر کجای مملکت متفاوت اند – تازه حاکی از آن است که : بیش از 500.000 ( نیم میلیون ) اسلحه مجاز و بالغ بر دو برابر آن یعنی 1.000.000 ( یک میلیون ) اسلحه غیرمجاز ( همیشه گویا بدترها بیشترند؟!
حداقل در این جا و این آمار دو برابرند ... واکثرهم لا ... ) و در مجموع بیش از 1.500.000 ( یک و نیم میلیون ) قبضه سلاح حیات وحش کشور را تهدید و به نشانه رفته اند! عجیب است که بدانید گویا سهمیه فشنگ برای هر قبضه اسلحه شکاری را تا 500 قطعه یا عدد ( الآن واحد شمارش آنرا نمی دانم ) در همین سال ها افزایش داده اند!
باز با همان تسبیه در دست تان یک حساب سرانگشتی بفرمایید که در رسمی ترین و معمولا غیرقابل اتکاترین آمارها و در حالت خوشبیانه تر آن بالغ بر 750.000.000 = ( 500 * 1.500.000 ) گلوله هم اینک به سمت هرچه که پرنده و چرنده و خزنده و درنده و... وحشی است را به نشانه رفته اند !
مگر جمعیت وحوش کشور ما چه مقدار است که این همه آماج و هدف لوله های آتشین تفنگ قرار گرفته اند؟!! در این آمار انواع روش ها و وسایل دیگر غیرمجاز شکار مانند تور و دام و... محاسبه نشده است!
پسرم سروش اینجا گفت بابا ! همه تیرها که به هدف نمی خورد ؟!! گفتم راست گفتی پسرکم . اکثر تیرها در این جا به هدف نمی خورد! چون حالا اگر نگوئیم اغلب ؛ بلکه کثیری از تیراندازان ، یا مهارت لازم را ندارند و یا آن که هدف برای آنها و به تناسب توانایی و مهارت آنها چندان ساده نخواهد بود.
در تحرک اند ؛ پویا هستند ؛ می پرند ؛ خوب ، تیراندازهای غیرماهر و ناکارآمد عامل لحظه افزون " زمان " را محاسبه نمی کنند! ( به خصوص هزینه زمان های و فرصت های از دست رفته ) ...آنها حداقل باید قدری جلوتر از نوک بینی اشان را که مماس به لوله تفنگ هدف گیری کرده اند ؛ را هم ببینند و جلوتر از هدف تیر بیندازند تا...!!!
حالا بحث دارد تخصصی ؟! می شود که هدف ما این نبود! خلاصه اگر حتی در مفتضح ترین وضعیت این پروسه بخواهیم محاسبه کنیم ، یعنی مثلا از هر 100 ( یکصد ) تیر تنها و تنها یکی از آنها ( فقط یک درصد ) به هدف بخورد؛ آنوقت باز هم شاهد چه فاجعه ای خواهیم بود؟ خدایا؟! یعنی سالانه بالغ بر 5/7 میلیون ( هفت و نیم میلیون ) از انواع جانوران ؛ از کبک و تیهو و از قمری و قرقاول و از ببر و گوزن و آهو ...؛ از جمعیت وحوش کشور کاسته می شوند که این هم آیا یک فاجعه بزرگ ملی نخواهد بود؟!
به نظرم برای کسی که نمی فهمد؛ خیر ! در این رابطه نیز در بعضی از زیست گاه های حیات وحش آمارهائی هرچند پراکنده و گاه و بیگاه منتشر می شوند که ؛ یک نمونه آن را در پی نوشت (2) ملاحظه فرمایید !
اما کلام آخر : ... ایفای نقش های پارادوکسیکال ... ..... ولی ریشه تمام ... را گویا در این نکته باید جست و جو کرد که براي نمونه عرض می کنم :
آقای محمود حجتی وزیر چندین ساله وزارتخانه جهادکشاورزی که سازمان جنگل ها ؛ منابع طبیعی و آب خیزداری هم وابسته به آن بوده فعلا مدیر اجرائی پروژه آزاد راه تهران - ترکستان ( ببخشید ) تهران - شمال ؛ شده است !
و اضافه باید کرد که : مهم ترین وظیفه ی وزیر جهاد کشاورزی را می توان در حفظ ، احیا ، توسعه و بهره برداری از منابع طبیعی و برقراری تعادل بوم شناختی و پایدار در عرصه های آب ، خاک ، جنگل و مرتع کشور است .
این نقش قانونی اصلی یک وزیری بوده است که پس از خاتمه دوران وزارت درست در نقطه مقابل چنین هدف (در واقع مقدسی ) به عنوان نماینده بنیاد مستضعفان و مدیر اجرایی پروژه آزاد راه تهران – شمال ، ایستاده است !!
او هم اینک باید در راستای تحقق پروژه ای تلاش (؟!)کند که به اعتراف بسياري از کارشناسان (البته دلسوز و دورنگرتر ) ، به طور آشکارا در تقابل با چنان هدف ذکر شده ، قرار داشته ، یعنی معارضه با آموزه حفظ تعادل بوم شناختی و حراست از جلوه های ناب طبیعی !!
هر کس ( برخی از کسان ) هر آن جایی که هست را (چگونه بگویم ؟! ) ... می بیند !... برتر می بیند ! اصلی تر می بیند ! ... مهم و محور می داند ... ! ... گویا تنها خود ؛ " محور " و "دائرمدار"ند ! هرچند که خودشان حتی چنین تصوری را از خودشان واقعا نداشته باشند.
اما واقعا خودشان ؛ شده اند ؛ همه چیز و محور! به هر حال از دو حال خارج نباید باشد :
1- یا اغلب مدیران به طور عمیق به اهداف تشکیلاتی که در راس آن هستند ایمان ندارند
و 2- یا آن که آنها چیزهائی را می بینند و می فهمند که ما را یارای بصیرت و توانایی درک آن نیست و یا آن که... ( چه عرض کنم که دردسر درست نشود! )
نتیجه :
آن می شود که به قولی؛ به راحتی و به سهولت آب خوردن؛ نقش های متفاوت و به اصطلاح پارادوکسیکال را می توانند بازی می کنند ! ولی نمی توان خوشبین بود که بالاخره این راه به ... برسد! ترسم نرسی به مقصد ای .................... این ره که تو میزنی ( 3 ) به ترکستان است.
................................................................................
پی نوشت ها :
(1) . منظورم از" مستقل " لزوما آن دسته از افرادی را شامل نمیشود که به لحاظ شخصیت حقیقی مستقل اند؛ یعنی در خارج از سیستم اداری و اجرائی مملکت حضور دارند؛ بلکه با یک دید فرانگر تری، حتی میتواند بعضی از متصدیان و مدیران اجرائی کشور را نیز شامل شود که گرچه به لحاظ حقوقی گاه حتی وظیفه ای بظاهر معارض با اعتقادات یا باورهای خویش را دارند؛ اما از جهت " اندیشه " ؛ " مستقل " اند.
(2) کاهش تعداد وحوش ، پارک ملی گلستان از 16 هزار و 500 راس به دو هزار راس ؛ در بختگان از 14 هزار راس به 56 راس (؟!!) در بیستون از 12 هزار راس به زیر 100 راس (؟!) تنها جزئی از این آمار تکان دهنده است و شوربختانه آنکه از 7600 آهو در موته اصفهان – 9 هزار راس آهو قوشه دامغان و 12 هزار راس بز و قوچ و میش خوش ییلاق شاهرود و هزاران راس آهوی گردنه آهوان در سمنان ؛ امروز دیگر چیزی باقی نمانده است. / مآخذ : ماهنامه علمی کشاورزی – زیست محیطی /29
(3) ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی / این ره که تو می روی به ترکستان است!
(Mahmood.zare@Gmail.com)
www.bahoo.blogfa.com