تعداد بازدید: 2232

توصیه به دیگران 1

چهارشنبه 1 شهريور 1385-0:0

عزم، سوي ما كن!

نوشته اي از:احسان رضايي، در شناخت آيت الله حسن حسن زاده آملي.


يك بنده خدايي بود، خدا رحمتش كند، قرائت قرآنش خوب بود. يك روز ايشان در صحرا با گاوآهن سرِ زمينش بود و شخم مي زد. به اين آقاي كشاورز گفتم: آقا! قرآن نوشته ولم يكن له كفوا احد، ما چرا در نماز مي خوانيم ولم يكل له كفوا احد؟ ايشان گفتند: اين حروف يرملون است. گفتم يرملون يعني چه؟ ايشان قدري براي من صحبت كرد و گفت: الان كه وقتش هست چرا شما معطلي؟ برو دنبال تحصيل علوم و معارف. آن وقت ايشان به نجف اشاره كردند. همين وضعيت مرا دگرگون كرد و در من اثر گذاشت.


حسن بن عبدالله تبري آملي، پسر يك كاسب بود و مادرش را در بچگي از دست داد. شش كلاس درس خوانده بود و رفته بود در مغازه پدرش در ده خودشان، روستاي ايراي لاريجان مشغول به كار شده بود. چهارده ساله بود كه يك كشاورز ساده جهت نجف را نشانش داد و حالش دگرگون شد. چه كسي مي دانست جز خدا، آن پسري كه شبانه به ديوان حافظ تفال زده و حافظ او را گفته بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گير ، يك روزي خواهد شد علامه حسن زاده آملي، سرسلسله عرفاي عصر؟!


لطف الهي كار خودش را كرد. رفت به شهر آمل و نخستين درس ها را آن جا و با پيگيري و پشتكار خودش خواند. در آمل علوم اسلامي، رياضي، طب بوعلي، خوش نويسي و ادبيات را فراگرفت و در بيست ويك  سالگي به دستور استادانش، لباس روحانيت پوشيد. شهريور 1329 به تهران آمد و در مدرسه مروي به ادامه تحصيل مشغول شد. در تهران شاگردي ميرزا ابوالحسن شعراني و حكيم ميرزا مهدي الهي قمشه اي را كرد. علامه شعراني به شاگرد جوانش لقب نجم الدين داد و او را براي درك محضر علامه طباطبايي، آن يگانه روزگار به قم فرستاد. آن جا خودش در فيضيه درس مي داد و خدمت علامه فلسفه ملاصدرا و درس عرفان مي آموخت و علامه طباطبايي معروف بود كه تمام شاگردانش از اولياء الله هستند و سرآمدشان استاد علامه حسن زاده آملي.


علامه حسن زاده آملي در تدريس، خاطره علامه طباطبايي است، در الهي نامه يادآور پير هرات و در شرح اسفار و فصوص الحكم زنده گر ملاصدرا.



    ©2013 APG.ir