«جای خالی من»؛ روایتی پرفراز و نشیب از لرستان تا ساری
این مستند قرار است به زندگی یکی از هنرپیشگان دهه 60 و 70 سینمای ایران بپردازد و پس از نزدیک به 2 دهه تصویری از یک چهره آشنا برای سینمادوستان این 2 دهه را به رنگِ زندگیِ امروزش به نمایش در آورد.
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، اشکان جهانآرای: فردا عصر سالن زندهیاد سلمان هراتی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی مازندران میزبان تعداد زیادی از هنرمندان شناخته شده سینمای استان و کشور است. این حضور هم به بهانه رونمایی از مستند «جای خالی من» ساخته «مرتضی کاظمینیا» -کارگردان جوان ساروی- برگزار میشود.
هنرمندی که پیش از این مستند «فردا روز دیگری است» را روبهروی دوربین برده بود و حالا پس از حدود یک سال فیلمبرداری از سوژه جدید خود، فیلمی را برای حضور در جشنوارههای سراسری حاضر کرد.
این مستند قرار است به زندگی یکی از هنرپیشگان دهه 60 و 70 سینمای ایران بپردازد و پس از نزدیک به 2 دهه تصویری از یک چهره آشنا برای سینمادوستان این 2 دهه را به رنگِ زندگیِ امروزش به نمایش در آورد.
«جای خالی من» در اقدامی جالب و فرهنگی، با حمایت یک شرکت تعاونی مسافربری به نام «گلسِیر» تولید شد. «رضا بهاری»(تهیهکننده)، «مهدی رضایی» و «نیما صمدی»(فیلمبردار)، «محمد حیدری»(مدیر تولید)، «غلامرضا رمضانپور»(صدابردار) و «سعید نعمتیان»(صداگذار) در تولید این مستند کاظمینیا را همراهی کردند.
ارتباط زندگی هنرمند لرستانی و سوژه اصلی فیلم با مازندران، چالشهای تولید این مستند، تلاقی 2 زندگی متفاوت در یک قاب و بیمهریهایی که به برخی هنرمندان میشود را بهتر است در گفتوگوی ما با «مرتضی کاظمینیا» کارگردان و تدوینگر «جای خالی من» بخوانید:
آقای کاظمینیا، فردا قرار است در سالن آمفیتئاتر فرهنگ و ارشاد استان چه برنامهای برگزار شود؟
نخستین رونمایی مستند جدید من است که به احتمال زیاد با حضور بسیاری از هنرمندان شاخص کشور و استان برپا خواهد شد. ما هنرمندان مطرح زیادی را دعوت کردیم. امیدواریم هنردوستان شهرهای مختلف استان هم حضور یابند.
«جای خالی من» دقیقاً جای خالی چه کسی است؟
فیلم برشهایی از زندگی «نورالدین اعلمی» یکی از بازیگران مطرح نقش منفی سینما در دهه 60 و 70 را به تصویر میکشد. البته اعلمی در دهه 80 هم مقابل دوربین رفت و نقش ایفا کرد. اما این روند به مرور کمرنگ شد. هنرپیشهای که بیشتر در فیلمهای هنری به ایفای نقش منفی میپرداخت و کمتر سراغ گیشه و فیلم تجاری رفت. کارگردانهای مطرح و سختگیری با او کار میکردند. زمانی برای خودش چهرهای بود. «کیانوش عیاری»، «ناصر غلامرضایی»، «خسرو معصومی»، «وحید موساییان»، «محمدعلی طالبی» و کارگردانان دیگری از او در فیلمهایشان استفاده کردند. به همین دلیل از همه این عزیزان و تعدادی از چهرههای نام آشنای سینمای کشور دعوت کردیم تا در این رونمایی حضور داشته باشند. چون از سکانسهایی که اعلمی در فیلمهای این کارگردانان بازی کرد در مستند استفاده کردیم، لازم بود تا با صاحبان آثار تماس داشته باشیم و از آنها دعوت کنیم در مراسم رونمایی حضور داشته باشند. البته آقای معصومی برای حضور در یک جشنواره در هند حضور دارند. «کیانوش عیاری» هم مشغول فیلمبرداری سری دوم مجموعه «سرزمین پدری» است.
چرا ساری را برای رونمایی انتخاب کردید؟
به 2 دلیل. نخست اینکه خودم ساریام و تعدادی از عوامل تولید اهل شهرهای دیگر مازندران هستند. دلیل دوم هم به زندگی سوژه ما وابسته است. برای گفتنش باید بازگشتی به گذشته داشته باشیم. «نورالدین اعلمی» به خاطر یک سری اتفاقات و فراز و نشیبها زندگیاش به ساری گره خورد.
پس اگر ممکن است به بخشی از داستان اشاره کنید تا موضوع کمی روشنتر شود.
«نورالدین اعلمی» هنرپیشه خوبی است. در فیلمهای خیلی خوبی مانند «باد در علفزار میپیچد»، «جایی در دوردست»، «رسم عاشقکشی»، «آرزوهای زمین»، «عروس رومشکان»، «بودن یا نبودن»، نامزدی» و «خونبس» بازی کرد. کارمند دادگستری هم بود. تا دهه 70 زندگی خوب و مناسبی داشت. اما در دهه 70 اتفاق بدی در زندگیاش میافتد. فرزند دومش را به خاطر تب و لرز به بیمارستان میبرد و پزشکان با تشخیص نادرست فرزندش را مرخص میکنند. فرزندش تشنج میکند و متأسفانه هم شنواییاش را از دست میدهد و هم فلج میشود. او هم تصمیم میگیرد برای درمان فرزندش به تهران برود.
خوشبختانه پزشک حاذقی به پستش میخورد که میتواند تا حد زیادی فرزندش را از فلج بودن نجات دهد. پس از آن به دنبال درمان شنوایی میرود. توفیقهای جامعه پزشکی در کاشت حلزون همزمان شده بود با پیگیری اعلمی برای درمان شنوایی فرزندش. اما انجام این عمل علاوه بر هزینه بالایش یک شرط داشت. آن هم اینکه پس از عمل فرزندش باید در تهران میماند تا مراحل بعدی درمان و گفتاردرمانی را طی کند.
اعملی برای تأمین هزینه شروع کرد به فروختن داراییهای خود. فرصت و آرامش برای بازی کردن نداشت. طبیعتاً کارمندی نمیتوانست هزینههای او را تأمین کند. یا باید تسلیم شرایط میشد، یا اینکه کار دیگری میکرد تا بتواند روزانه درآمد داشته باشد. بنابراین بهترین کار رانندگی بود. مدتی در تهران مسافرکشی کرد. اما چون خیلی از مسافران او را به چهره میشناختند شرایط را برای کار کردن در تهران مناسب ندید. به همین به فکر رانندگی در خط تهران-ساری افتاد.
یعنی هر روز به ساری مسافر میآورد؟
بله. اما با شرایط خاص. او به خاطر اینکه شبها در منزل باشد تا در صورت نیاز فرزندش را به مرکز درمانی منتقل کند، ناچار بود روزها رانندگی کند. گاهی مسیر ساری-تهران را بدون مسافر برمیگشت تا سر ساعت به منزل برسد. در تمام این مدت هیچ کاری ر هم برای بازی نمیتوانست بپذیرد. آرام آرام از دوربین فاصله گرفت تا اینکه فراموش شد.
چه شد که شما با سوژه آشنا شدید؟
8سال پس از آغاز این اتفاقات برای اعلمی، یکی از دوستانم که مدیر یک شرکت مسافربری است، به من گفت ما رانندهای داریم که قبلاً هنرپیشه سینما بود. چهره جذاب و سینمایی اعلمی انقدر در این سالها تغییر کرده بود که با وجود چندین بار سوار شدن در خودروی او نشناختمش. تا اینکه «رضا بهاری» موضوع را به من گفت. پس از آن نخستین بار دور میدان امام(ره) ساری اعلمی را دیدم. تازه یادم آمد که او همان بازیگر خوبی است که با بازی او در چند فیلم از جمله «بودن یا نبودن» خاطره دارم. خیلی تغییر کرده بود.
و بعد به فکر تولید مستند افتادید.
اما چون به خاطر تولید «فردا روز دیگری است» سرمایه تولید فیلم دیگری نداشتم، به مدیر شرکت مسافربری گلسِیر ساری پیشنهاد دادم تا حامی تولید شود. «رضا بهاری» فردی فرهنگدوست است. او هم پذیرفت.
تولید مستند چقدر طول کشید؟
حدود یک سال فیلمبرداری داشتیم. کارمان این بود که هر روز همراه با اعلمی در مسیر تهران-ساری همراه شویم. در این مدت فیلمبرداری نزدیک به 4 ترابایت فیلم ضبط کردیم. از ماه ششم فیلمبرداری هم تدوین آغاز شد.
مستند را به چه شیوهای کارگردانی کردید؟
شیوه سختی را انتخاب کردم. روش مشاهدهگر. سوژه بدون اینکه مقابل دوربین بنشیند و حرف بزند، مخاطب با داستان آشنا میشود. برای همین ناچار بودیم یک سال در این مسیر برویم و بیاییم.
این همه در مسیر بودن برای فیلمبرداری کار سختی نبود؟
طبیعی است که سخت باشد. اتفاقات زیادی برای ما افتاد. چندین بار تصادف که یکی از آنها بسیار شدید بود. یک بار فیلمبردار ما با اتوبوس تصادف کرد و روانه بیمارستان شد. ضمن اینکه نگه داشتن یک گروه به مدت یک سال آن هم با این شرایط کار سختی است. به هر حال اختلافنظرهایی پیش میآید. اما با این حال گروه پای کار ایستاد.
مستند در چند دقیقه بسته شد؟
حدود 52 دقیقه. نخواستم بیشتر از این طولانی شود. ممکن بود به خاطر دو قطبی بودن فیلم بر اثر تلاقی یک زندگی هنری با یک زندگی از جنس رانندگی که مشکلات بسیار زیادی دارد، پیچیدگیها بیشتر شود. باید سعی میکردم بین این دو زندگی رابطه ایجاد کنم. اما در همین زمان هم تلاش کردیم همه زوایا را پوشش دهیم. دوربین همه جا همراه نورالدین بود. اما اتفاق خوب این بود که 3 ماه پس از آغاز فیلمبرداری، از او برای بازی در یک فیلم دعوت شد.
چقدر از فیلمهای سینمایی که اعلمی در آنها بازی کرد استفاده کردید؟
نزدیک به 8 دقیقه.
هدف صرفاً روایت بود یا قصد تلنگر هم داشتید؟
هدف این بود دوستان ما یادشان بیاید بازیگری بود به این نام که اینطور مورد بیمهری قرار گرفت. نه عضو خانه سینماست و نه بیمه دارد. در شأن این هنرمند نیست که اینطور زندگی کند. تصمیم گرفتیم دوستان ببینند و از او دعوت به کار کنند. در وهله دوم هم برایش وضعیت شغلی مناسبی در شأن خودش فراهم شود. امیدواریم این اتفاق بیفتد و مسئولان هنری کشور برای اعلمی فکری کنند.
سعی کردیم تدوینی کنیم که از نظر ظاهری شبیه فیلمها و نقشهای او باشد و از همه چیزهایی که باعث احساساتی شدن تماشاچی شود جلوگیری کنیم تا درک کند که چقدر برای یک هنرمندواقعی باید ارزش قائل شد.
سخن پایانی؟
دومین اکران این فیلم را آذر ماه و همزمان با سینما حقیقت در تهران خواهیم داشت. این فیلم را به سینمای لرستان تقدیم کردیم که در دهه 70 یکی از تاثیرگذارترینها در کشور بود. هنرمندان زیادی را داد که گمنام ماندند. افرادی مانند «ناصر غلامرضایی» که امروز فیلم نمیسازد.
*این مطلب در شماره امروز "همشهری مازندران" منتشر شد که برای بازنشر در اختیار ما قرار گرفت.