علاقه 60درصد مردم به ماهواره فاجعه است
سید عبدالحسین مختاباد گفت: اين يك فاجعه فرهنگي و رسانهاي است كه 60 درصد مردم يك جامعه برنامههاي رسانه ملي آن كشور را دنبال نميكنند/ممنوع الکار نیستم، ولی اجازه برگزاری کنسرت به من نمی دهند. كسي هم در اين زمينه به من توضيح نداده است. يك بار بنده را ممنوع الخروج نيز كردند اما دوباره اين وضعيت به حالت قبل برگشت
مازندنومه، سرویس سیاسی: در پاسخ به پرسشهايم شعري از حافظ ميخواند: «صحبت حكام ظلمت شب يلداست/نور ز خورشيد خواه، بود كه برآيد». لحن و كلامش مانند تصنيفهايش زيبا و دلنشين است. وارد مسائل سياسي نميشود و عنوان ميكند: «از نظر ذهني گرايش به جريان اصلاحات دارم اما تلاش ميكنم بيشتر از مسائل سياسي به دغدغههاي فرهنگيام توجه كنم».
سيد عبدالحسين مختاباد استاد بلندآوازه آواز ايران اين روزها عضو شوراي شهر تهران است و به دغدغه فرهنگي جوانان و مردم ميانديشيد. مانند يك سياستمدار موضعگيري نميكند اما به عنوان يك هنرمند به صراحت سخن ميگويد.
او پیرامون سياستهاي وزارت ارشاد دولت آقاي روحاني عنوان ميكند: «بين آقاي جنتي و مديران ديگر وزارت ارشاد باید ارتباط عميقتری باشد. دانشآموخته دكتراي موسيقي از دانشگاه گلداسميت انگلستان همچنين معتقد است: «شبكههاي داخلي حاضر نيستند براي جذب مخاطب بيشتر از هنرمنداني استفاده كنند كه طرفداران زيادي دارند و سبب افزايش مخاطب برنامههاي صداوسيما ميشوند. اين در حالي است كه شبكههاي خارجي براي افزايش مخاطبان خود به هر حربه و وسيلهاي متوسل ميشوند تا مخاطبان بيشتري را به پاي برنامههاي خود بكشانند». در ادامه متن گفتوگوي ما را با دكتر سيد عبدالحسين مختاباد استاد برجسته آواز ايران و عضو شوراي شهر تهران را از نظر ميگذرانيد:
دولتها چه تاثيري در مسائل فرهنگي دارند؟ آيا پس از دولت اصلاحات رسيدگي به دغدغههاي فرهنگي جامعه سير صعودي داشته است؟
يكي از مهمترين مشكلات جامعه ما در سالهای گذشته موفق نبودن در برنامهريزي فرهنگي و عدم رسيدگي دقیق به مطالبات فرهنگي جامعه بوده است. شايد يكي از دلايل كارآيي سيستم اقتصادي نيز به مقوله فرهنگسازي مناسب در زمينههاي مختلف مربوط ميشود. حافظ در اين زمينه ميگوید: «صحبت حكام ظلمت شب يلداست/ نور ز خورشيد خواه، بود كه برآيد» . برخی از فعاليتهاي فرهنگي و هنري در «محاق» سياست قرار گرفته است. هنگامي كه يك جامعه دچار سياستزدگي و نه سياستكاري ميشود به صورت ناخودآگاه بر سرنوشت نسلهاي بعدي نيز تاثير ميگذارد و سرنوشت نسلهاي بعدي را نيز دستخوش آسيب و نقصان ميكند. در دولت محمود احمدينژاد برخی از دستاوردهاي فرهنگي و هنري جامعه ما دچار خدشه و عقبگرد شد. در دنياي امروز اگر در مسير يك رويكرد فكري و فرهنگي مانع و سكته به وجود بيايد تا هنگامي كه اين رويكرد به مسير قبلي و عقلاني خود بازگردد زمان زيادي لازم است. اين در حالي است كه آن سكته ممكن است كل رويكرد فكري و فرهنگي را دچار آسيب كند و آن را به بنبست برساند. اين وضعيت براي مسائل فرهنگي در جامعه ما رخ داده است. سكته و آسيبي كه برخی سياستهاي غيركارشناسي احمدينژاد در مسائل فرهنگي به كشور وارد كرد تا حدود زيادي غير قابل جبران است و مدتها زمان نياز دارد كه اين سياستها ترميم شود. اين در حالي است كه يكي از دغدغههاي اصلي جريان اصلاحطلبي اهميت دادن به دغدغههاي فرهنگي و هنري هنرمندان و فرهيختگان جامعه بوده است. فرهنگ در دولت اصلاحات به يكي از دغدغه اصلي دولتمردان تبديل شده بود و به همين دليل در آن دوران ما با شكوفايي فرهنگي و هنري روبهرو بوديم و به توفيقات زياد فرهنگي دست پيدا كرديم. دولت آقاي روحاني باید در این زمینه اهتمام بیشتری داشته باشد. اين در حالي است كه يكي از شعارهاي مهم آقاي روحاني در کارزار انتخاباتي رسيدگي به دغدغههاي فرهنگي هنرمندان و فرهيختگان جامعه بود. به همين دليل بنده نمره قابل قبولي از نظر فرهنگي به دولت تدبير و اميد نميدهم.
به نظر شما يك دولت تحولخواه و اصلاحطلب بهتر ميتواند دغدغههاي روشنفكران و هنرمندان را تضمين كند؟
بله، دولتهاي اصلاحطلب همواره اراده جديتري براي تحقق دغدغههاي هنرمندان و فرهيختگان جامعه از خود نشان ميدهند. در دولت اصولگراي احمدينژاد با وجود درآمدهاي هنگفتي كه دولت از فروش نفت در اختيار داشت، اقدام مناسبي در جهت مطالبات فرهنگي جامعه صورت نگرفت. سياستهاي دولت احمدينژاد سبب ورشكستگي سينما و ركود موسيقي شد. اين مسالهاي عجيب بود كه دولتي كه از درآمد زيادي برخوردار است چرا به دغدغه هنرمندان جامعه توجه چندانی نميكند. در كشورهاي توسعهيافته هنگامي كه درآمد دولتها افزايش پيدا ميكند بودجه بيشتري به بخشهاي مختلف جامعه و از جمله بخشهاي فرهنگي تعلق ميگيرد. اين در حالي است كه در دولت احمدينژاد وضعيت عكس اين قضيه رخ داد كه در نوع خود عجيب و قابل تامل است. براي نخستين بار در تاريخ انقلاب دولت احمدينژاد اركستر سمفونيك و اركستر ملي را به بهانه نداشتن بودجه كافي تعطيل كرد. اين در حالي است كه اركستر ملي ما حتي در دوران جنگ كه كشور با مشكلات بزرگ اقتصادي نيز روبهرو بود هيچگاه تعطيل نشد.
رویکرد آقاي روحاني در تحقق شعارهاي فرهنگي و فكري مهمي كه در کارزار انتخاباتي دادند و حمايت هنرمندان و روشنفكران از ايشان، را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا ایشان توانسته به این مطالبات پاسخ دهد؟
به نظر من موفقيت آقاي روحاني در مسائل فرهنگي چندان زیاد نبوده است. مديريتي كه در وزارت فرهنگ و ارشاد در دولت آقاي روحاني صورت ميگيرد باید قویتر باشد و رویکردهای مطلوبتری را پی بگیرد. توقع ميرفت آقاي روحاني و بهويژه آقاي جنتي با قاطعيت و جديت بيشتري به مسائل فرهنگي جامعه ورود كنند. ما به مشكلات اقتصادي دولت آگاهي داريم و به دغدغه دولتمردان در اين زمينه احترام ميگذاريم. با اين وجود برخي از بودجههايي كه در دولت تدبير و اميد به مسائل فرهنگي تعلق ميگيرد بسیار ناچیز است. به نظر من رويكرد مديران وزارت ارشاد باید به گونهای باشد که موجب دلسردي اهالي فرهنگ و هنر در آينده نشود.
کدامیک از رویکردهای وزارت ارشاد را چندان موفق نمیدانید؟
هنرمندان و فرهيختگان جامعه توقع بيشتري از دولت آقاي روحاني در زمينه مسائل فرهنگي داشتند. يكي از مطالبات هنرمندان از سياستمداران همواره اين بوده كه مسائل فرهنگي را وجهالمصالحه خود قرار ندهند. چرا هنگامي كه يك كنسرت در تهران برگزار ميشود نبايد اين كنسرت در شهرستانهاي ديگر چون شيراز، اصفهان، مشهد و تبريز نيز برگزار شود. چرا نگاه اصلاحطلبان و اصولگرايان نسبت به يك كنسرت صدو هشتاد درجه متفاوت است و هر كدام با عينك جرياني و حزبي به مسائل فرهنگي نگاه ميكنند. دغدغه اصلي هنرمندان ايجاد نشاط عمومي و آرامش بيشتر فضاي جامعه است. جامعهاي كه زمينههاي فعاليت فرهنگي مناسبي داشته باشد به رشد اقتصادي بيشتري نيز دست پيدا خواهد كرد.
آقاي روحاني وعده داده بود در صورت پيروزي در انتخابات رياست جمهوري فضاي امنيتي را از سر فرهنگ برميدارد و مانع از دخالت سياست در عرصه فرهنگي خواهد شد. آيا در اين زمينه موفق بوده است؟
من از برخي اقدامات غيرموجه كه در اين زمينه صورت ميگيرد تعجب ميكنم. بنده تاكنون چندين بار با وزير ارشاد در اين زمينه صحبت كردهام.
يكي از دغدغههاي اصلي جريان اصلاحات مسائل فرهنگي و مدني است. به نظر شما اگر گزينه وزارت ارشاد يك شخصيت اصلاحطلب بود بهتر نميتوانست در جهت تحقق مطالبات هنرمندان گام بردارد؟
من با چنين ديدي به مساله نگاه نميكنم. آقاي جنتي گزينهاي بوده كه رئيس جمهور و منتخب مردم آن را انتخاب كرده است. با اين وجود آقاي جنتي ميتوانست در انتخاب مديران زيرمجموعه خود سختگيري بيشتري داشته باشد و آنها را با دقت بيشتري انتخاب كند. به نظر من عدم توانايي در تطبيق مطالبات روز جامعه يكي از مهمترين چالشهاي پيش روي مسئولان فرهنگي كشور است كه به نظر من هرچه سريعتر بايد براي اين مساله چاره مناسبي انديشيده شود.
وزارت ارشاد دولت تدبير و اميد يكي از وزارتخانههايي بوده كه از ابتداي روي كار آمدن دولت با هجمه تندروها روبهرو بوده است. فشارهاي وارد شده به اين وزارتخانه را به چه ميزان در تصميمگيريهاي مديران اين وزارتخانه موثر ميدانيد؟
كسي كه چنين مسئوليتي را ميپذيرد بايد از ابتدا شرايط را بسنجد و از اين مساله مطلع باشد كه ممكن است مورد هجمه مخالفان قرار بگيرد. چنين فردي بايد مانند رانندهاي باشد كه به مسير جاده كاملا آشنا باشد. در نتيجه هجمه عليه وزارت ارشاد دليل بر اين مساله نيست كه مديران از پاسخگويي در برآورده كردن مطالبات اهالي فرهنگ و هنر شانه خالي كنند و ديگران را مقصر نشان دهند. البته آقاي جنتي در بسياري از مسائل عملكرد قابل قبولي داشته و موفق شده بسياري از نابسامانيهاي فرهنگي را به سامان برساند. با این حال باید بين ایشان و مديران ديگر وزارت ارشاد ارتباط عميقتری باشد. باید فضا به سیاقی باشد كه سبب محافظهكاري بيش از اندازه مديران وزرات ارشاد نشود. بسياري از مشكلات فرهنگي جامعه نيازمند جسارت و جديت معاونان وزارت ارشاد است. به همين دليل من معتقدم آقاي جنتي بايد در ساختار مديريتي وزارت ارشاد اصلاحات جديدي را انجام بدهد. در شرايط كنوني وزارت ارشاد باید رابطه موثرتری با جامعه هنرمندان داشته باشد و يك رابطه دو طرفه موثرتری بين اين وزارتخانه و هنرمندان وجود داشته باشد. وزارتخانههاي گذشته بهويژه در دوران اصلاحات داراي جايگاه و اتوريته خاص خود بودند و راسا در مسائل مختلف فرهنگي ورود ميكردند و نقش تاثيرگذاري داشتند.
مسائل فرهنگي در جامعه ما با متوليان فرهنگي زيادي مواجه است و بسياري از نهادها مانند سازمان تبليغات اسلامي، حوزه و نهادهاي فرهنگي سازمانهاي مختلف مانند شهرداريها خود را متولي مسائل فرهنگي در جامعه ميدانند. اين مساله عملا اختيارات كامل را از وزارت ارشاد سلب ميكند و سبب عدم تمركز در مديريت فرهنگي جامعه ميشود. ارزيابي شما از عدم تمركز مديريتي در مسائل فرهنگي چيست؟
اين وضعيت در اقتصاد ايران نيز وجود دارد. عدم تمركز مديريتي در اغلب زمينههاي جامعه ما بروز كرده است و تبعات آن كاملا مشخص است. هنگامي كه شخصي يك مسئوليت را در دولت قبول ميكند بايد همه جوانب مساله را بسنجد و براي همه اين مسائل برنامه داشته باشد. در مديريت نوين جامعه جهاني چنين بهانههايي به هيچ عنوان پذيرفته نيست. در علم مديريت نوين چنين مسالهاي به هيچ عنوان پذيرفتني نيست. مردم در انتخابات رياست جمهوري به آقاي روحاني راي دادند كه ايشان خرابيهاي گذشته را ساماندهي كند. در نتيجه هيچگونه توجيهي در اين زمينه پذيرفتني نيست.
در ماههاي گذشته بسياري از كنسرتهاي موسيقي در لحظه آخر لغو شده است. موضع شما درباره لغو كنسرتهاي موسيقي چيست؟
بنده به شكلهاي مختلف نسبت به اين مساله اعتراض خود را نشان دادم. اين مساله حكايت اين مصرع را دارد كه«يكي برسر شاخ بن ميبريد». هنگامي كه كنسرتها به دستور نهادهاي فاقد صلاحيت لغو ميشود به معناي وجهالمصالحه قرار دادن هنر و موسيقي است. در نتيجه بنده به مسئولان مربوطه توصيه ميكنم اجازه ندهند هر شخص و نهادي براي رسيدن به اهداف خود هنرمندان را وجهالمصالحه خود قرار بدهند و از اين طريق به هنر آسيب بزنند. هنر بالذات انسانساز است و سبب اعتلاي روح و روان ميشود.
مسائلی که زنان هنرمند امروز با آن مواجهاند کدام است؟
نصف افراد حاضر در جامعه را زنان تشكيل ميدهند كه به هر حال دغدغههاي خاص خود را دارند. دغدغههاي زنان در جامعه ايراني مسكوت مانده است. هنوز زنان هنرمند جامعه ما داراي سالنهاي مخصوص به خود نيستند كه در آن بتوانند هنر خود را بروز بدهند. حافظ ميگوید: «كار ملك است آنچه تدبير و تامل بايدش». منظور حافظ اين است كه دولتها بايد فراتر از نظرات شخصي افرادشان خود عمل كنند و ديدگاههاي مختلف را در مديريت جامعه دخالت دهند و سهيم كنند. قانون جامعه بايد ملاك عمل همه مسئولان باشد و بايدها را از نبايدها جدا كند. تا زماني كه مسئولان جامعه نظرات شخصي خود را در مساله مديريت جامعه دخالت دهند وضعيت به همين صورت است و مشكلات جدي حل نخواهد شد.
چرا نسل جديد از موسيقي اصيل ايراني كه داراي هويت و پيشينه غني و كمنظيري در عرصه جهاني است فاصله گرفته و به موسيقي سطحی و خشن زيرزميني علاقه نشان ميدهد؟آيا لايههاي پنهان جامعه دغدغههاي متفاوتي نسبت به لايههاي بيروني پيدا كرده يا اينكه ذائقه نسل جديد تفاوت پيدا كرده است؟
در موسيقي نميتوان ژانرهاي موسيقي را با هم مقايسه كرد و سپس به آن نمره مثبت و منفي دارد. همه ژانرهاي موسيقي داراي كيفيت و ويژگيهاي خاص خود است. دليل اصلي اين مساله اين است كه «موسيقي ملي» ما فاقد رسانه است. در شرايط كنوني بسياري از هنرمندان اصيل و ممتاز ما فاقد رسانه هستند كه آثار آنها را منتشر كند و مردم با هنر آنها آشنا شوند. وظيفه مهم رسانه در قرن بيست و يكم اين است كه با سياستهايي كه اتخاذ ميكند مخاطب اندك را به مخاطب بيشمار تبديل كند. در شرايط كنوني موسيقي ملي ما به موسيقي كنسرتي تبديل شده كه تنها در سالنها و براي عده محدودي برگزار ميشود و بقيه مردم از آن استفاده نميكنند. چرا رسانه ملي يك شبكه اختصاصي براي موسيقي ملي تشكيل نميدهد تا مردم از آثار ممتاز و فاخر موسيقي ايراني كه در جهان كم نظير است استفاده كنند و با مفاخر هنري خود بيشتر آشنا شوند. نسل جديد هنوز امثال استاد جليل شهناز را نشناخته است. يعني ما هيچگونه تلاشي براي معرفي ايشان به نسل جديد نكردهايم. رسانه ملي به چه اندازه تلاش كرد امثال جليل شهناز را به نسل جديد معرفي كند تا نسل جديد لذت موسيقي واقعي را از چنين افرادي ياد بگيرد. در شرايط كنوني بسياري از جوانان جامعه ما به دنبال آموزش گيتار هستند. دليل اصلي اين مساله اين است كه در شبانهروز شبكههاي ماهوارهاي به دفعات با آهنگها و كليپهاي مختلف گيتار را و سبك استفاده از آن را به مخاطب خود معرفي مي كند. ما بدهي بزرگي به موسيقي ملي كشورمان داريم. بسياري از بزرگان موسيقي ما با برخی سياستهاي اشتباه مسئولان فرهنگي جامعه به حاشيه رانده شدند. ما حتي حاضر نبوديم به صورت فاخر از آنها تجليل كنيم. صداو سيما حتي موسيقي بنده را پخش نميكند. اين در حالي است كه اگر شبكههاي خارجي آثار من را پخش كنند مشكلات زيادي براي من به وجود ميآيد. شبكههاي داخلي حاضر نيستند براي جذب مخاطب بيشتر از هنرمنداني استفاده كنند كه طرفداران زيادي دارند و سبب افزايش مخاطب برنامههاي صداوسيما ميشوند. اين در حالي است كه شبكههاي خارجي براي افزايش مخاطبان خود به هر حربه و وسيلهاي متوسل ميشوند تا مخاطبان بيشتري را به پاي برنامههاي خود بكشانند. مساله در همين جا خاتمه پيدا نميكند و هنگامي كه يكي از شبكههاي خارجي براي جذب مخاطب بيشتر آثار ما را پخش ميكند در داخل براي ما ايجاد مشكل ميشود كه چرا با فلان شبكه همكاري كردهايد. اين در حالي است كه شبكههاي خارجي براي پخش آثار ما از ما اجازه نميگيرند.
نظر شما درباره پخش نشدن آثار استاد شجريان از رسانه ملي چيست؟
من با اقدام آقاي شجريان كه به صداوسيما اعلام كرد آثار من را پخش نكنيد موافق نبودم. صداوسيما متعلق به همه مردم است و ايشان نبايد صداوسيما را تحريم ميكرد. آثار ما متعلق به همه مردم است و هر شخص و ارگاني كه تمايل به پخش آن داشته باشد بايد آن را پخش كند. موسيقي بالذات انحصارطلب نيست و با آزادگي رفتار ميكند. با اين وجود صداوسيما نيز رفتار مناسبي در اين زمينه از خود نشان نداد و مساله را پيچيدهتر كرد. صداوسيما بايد براي هنر و هنرمند ارزش بيشتري قائل شود و نبايد مسائل را سياسي كند. آقاي ضرغامي رئيس سابق صداوسيما به صراحت عنوان كرد كه نزديك به 60 درصد مردم برنامههاي صداوسيما را تماشا نميكنند و به شبكههاي ماهوارهاي علاقه بيشتري نشان ميدهند. اين يك فاجعه فرهنگي و رسانهاي است كه 60 درصد مردم يك جامعه برنامههاي رسانه ملي آن كشور را دنبال نميكنند. متاسفانه ابعاد اين فاجعه روز به روز در حال بيشتر شدن است. صداوسيما بايد از مسائل سياسي عبور كند و اجازه ندهد يك هنرمند تحريم شود تا مردم از آثار آن لذت ببرند. به همين دليل من معتقدم صداوسيما بايد از آقاي شجريان دلجويي كند.
شما ممنوعالكار هستيد؟
خير، آثار من از راديو و تلويزيون پخش ميشود اما اجازه برگزاري كنسرت به من داده نميشود.
دليل اين مساله چيست؟
نميدانم و كسي هم در اين زمينه به من توضيح نداده است. البته يك بار بنده را ممنوع الخروج نيز كردند اما دوباره اين وضعيت به حالت قبل برگشت و در شرايط كنوني مشكلي براي خروج از كشور ندارم. مساله ديگر اينكه بنده براي ثبت يك شركت فرهنگي اقدام كردم كه مراجع ذيصلاح من را فاقد صلاحيت براي ثبت شركت اعلام كردند.
*این گفت گو را احسان انصاري انجام داد که در شماره امروز روزنامه آرمان منتشر شد.