تعداد بازدید: 14326

توصیه به دیگران 4

چهارشنبه 30 دی 1394-10:36

کوچ چلچلای سفری

استاد احمد محسن پور درگذشت

استاد احمد محسن پور -آهنگ ساز، موسیقیدان، نوازنده برجسته کمانچه و سرپرست گروه موسیقی شواش- درگذشت+ بیوگرافی+ پادکست دو قطعه صوتی+ زمان تشیع جنازه و مراسم سوم و هفتم(ویرایش دوم)


   مازندنومه، سرویس فرهنگی و هنری: استاد احمد محسن پور -آهنگ ساز، نوازنده چیره دست کمانچه، پایه گذار فرهنگخانه مازندران و سرپرست گروه شواش- که به دلیل بیماری قلبی و خونی و پاسخ منفی پزشکان در منزلش نگهداری می شد، ساعتی پیش درگذشت.

آرش محسن پور -فرزند این هنرمند- با تایید خبر درگذشت استاد محسن پور اعلام کرد: «هنوز تصمیمی برای برگزاری مراسم تشییع جنازه پدر نگرفته ایم و به زودی اطلاع رسانی می شود.»

* از برآمدن تا خاموشی

استاد احمد محسن پور یکی از ارکان موسیقی مازندرانی است. آثار خلاق، پژوهش‌های ژرف و بازسازی‌های هنرمندانه او در نوین‌سازی، گسترش و معرفی موسیقی مازندرانی، نقشی ارزنده داشته است.

او بر مبنای شناسنامه ای که در بیست و سوم شهریور 1344 صادر شد، زاده ی 1324/12/1 از مادری به نام سلطنت و پدری به نام رحمت در روستای قادیکلای بزرگ در منطقه ی بیشه سر قائم شهر (شاهی سابق) است.

در دوره ی کودکی، به کمک پدرش با ساز «للـه وا» و بعدها با سازهای «نی لبک» ، «ویلن» و «کمانچه» آشنا شد.

در سال1344 به ساز ویلن روی آورد و کتابهای دوره هنرستان موسیقی و ردیف صبا را نزد استادان آن زمان آموخت.

وی چون به طور جدی و پیگیر به موسیقی مازندرانی روی آورد، برای ادامه ی کار موسیقی، ساز کمانچه را به دلیل محلی بودنش برگزید.

در سالهای 53- 1352 عضو گروه موسیقی محلی رادیو ساری شد و سال 1354 به ارکستر ملی فرهنگ و هنر مازندران پیوست و در سال 1356 سرپرست گروه موسیقی محلی اداره فرهنگ و هنر آن زمان شد که تا سال 1357 ادامه داشت.

در پانزدهم شهریور 1364 نخستین مرکز آموزش موسیقی و پرورش فرهنگی- هنری را با نام فرهنگ خانه ی مازندران،در ساری بنیان نهاد.

در ادامه ی فعالیتش، به سال 1367 گروه موسیقی محلی مازندرانی«شواش» را تشکیل داد که چند آلبوم صوتی و تصویری و کنسرت های داخل و خارج از کشور ماحصل تلاش های محسن پور است.

این استاد بی بدیل موسیقی مازندرانی صبح چهارشنبه 30 دی ماه در سن  70 سالگی درگذشت.

*زمان تشییع و ختم

استاد محمود جوادیان کوتنایی لحظاتی پیش در تماس تلفنی با ما، برنامه تشییع و مراسم بعدی استاد احمد محسن پور را به این شرح اعلام کرد:

1- حوالی ظهر فردا پنج شنبه حرکت از بیمارستان رازی قائم شهر به سمت روستای قادی کلا

2- آغاز مراسم تشییع و وداع با استاد محسن پور در منزلش(روستای قادیکلای بزرگ، آزادی 4، کوچه هنر)

3- تشییع جنازه استاد محسن پور به سمت امامزاده حمزه چالدشت (بین دو روستای قادیکلا و آهنگرکلای قائم شهر)

4- برگزاری مراسم سوم و هفتم استاد محسن پور روز شنبه 3 بهمن 94 از ساعت 14 تا 17 در سر مزار آن مرحوم.

استاد محسن پور در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان امام ساری/ روزهای آخر زندگی(عکس از علی حسن نژاد)

* یادگاری های استاد

الف-صوتی:

1- اَبر بَیته هوا ره سال 1364(هنرمندانی که این اثر را اجرا نموده اند گروهشان،نام ویژه ای نداشت. اسامی این گروه: محمود صادقی: سه تار، احمد محسن پور:کمانچه و تنظیم کننده، ابوالحسن خوشرو: خواننده و نوازنده ی نقاره ونادعلی ضیایی: صدا بردار)

2- افتاب ته سال 1368

3- بهار مونا سال 1369

4- مازرونی حال سال 1369

5- اسّاره سو سال 1370

6- شوار سال 1370

7- بهارانه سال 1373

8- ماه تتی سال 1378

9- دودوک تیکا سال 1379

10- گل گلون سال 1382

11- طالب و زهره سال 1383

12- لالایی مازندران (مهر خونش) سال 1387

13- تبری (تک نوازی کمانچه) سال 1385

14- چلچلای سفری سال 1387

15- روجا (اشعار مازندرانی نیما یوشیج) سال 1388

16- مم زمون

17- تتی وا

- قطعه صبح که انه را اینجا بشنوید

- قطعه آسمون آبی را اینجا بشنوید.

هر دو قطعه از آلبوم «تتی وا» از کارهای آخر استاد محسن پور انتخاب شده است. خواننده هر دو کار محمدابراهیمی عالمی است.

ب- تصویری:

1- کنسرت سال 1376 ــ ساری

2- کنسرت سال 1380 ــ ساری به اتفاق گروه موسیقی شمشال

3- کنسرت سال 1383 ــ آلمان و ساری

4- کنسرت سال 1384 (رج خونی) ــ سمنان

5- رج خونی2 ، (اجرا در منطقه ی مهدشت ساری) 1388

6- منور و درویش

ج- منتشرنشده:

1- هفت دستگاه موسیقی ایران، ردیف میرزا عبدالله، اجرا با کمانچه در 5 نوار کاست

2- خلاصه هفت دستگاه موسیقی ایران، ردیف میرزا عبدالله.اجرا با نی در یک سی دی (لوح فشرده)

3- موسیقی سنتی ایران


حضور استاد محمدرضا شجریان و همایون شجریان در منزل استاد احمد محسن پور، روستای قادیکلا، سال 1372

کنسرت ها :

1- ساری ،هلال احمر به اتفاق گروه چکاوک به نفع زلزله زدگان گیلان و زنجان 27 تا 29 تیرماه 1369.

5- آمل،سالن شهرداری ، به اتفاق گروه چکاوک به نفع زلزله زدگان گیلان و زنجان 30 و 31 تیرماه 1369.

3- دانشگاه تهران، آذر 1373.

4- ساری ، سالن حلال احمر، 24/6/1374 (دهمین سالگرد تآسیس فرهنگ خانه مازندران)

5- ساری، سالن هلال احمر، 2 تا 5 دی ماه 1376.

6- تهران، فرهنگ سرای شفق، 21 و 22 اسفند 1376.

7- ساری،سالن هلال احمر، 27 تا 29 آبان 1377.

8- بابلسر، مجتمع ورزشی (به نفع انجمن امداد بیماران سرطانی)، 5 و 6 آذر 1377.

9- ساری ،سالن هلال احمر (شواش و شمشال) ،9 تا 11 اسفند 1380.

10- دانشگاه شاهرود، اسفند 1380.

11- سواد کوه (زیر آب)، دومین جشن خرمن(مهرگان) 5/7/1381.

12- تهران ،تالار حرکت (به نفع انجمن حامی) ، 25 و 26 مهر 1381.

13- ساری، سالن هلال احمر،شواش و شمشال، 30 مهر و 1 و 2 و 3 آبان 1381.

14- ساری، سالن هلال احمر، به نفع زلزله زدگان قزوین، 31 مرداد و 1شهریور 1381.

15- ساری، سالن هلال احمر، به نفع زلزله زدگان بم، 25 و 26 دی 1382.

16- آلمان،شهرهای اِسن، کلن و برلین، 21و25و27 نوامبر 2004 میلادی ــ اسن به کوشش مازندرانی های مقیم اِسن، کلن به دعوت انجمن تئاتر ایران و آلمان، برلین به تلاش مازندرانی های مقیم برلین.

17- سمنان،تالار آفتاب، 15بهمن 1383.

18- سمنان،تالار آفتاب، 29 و 30 دی 1384.

19- سود کلا، نخستین همایش احیا و پاسداشت بنافت، مرداد 1385.

20- سومین همایش فرهنگی ــ هنری روستای اِلیت، کلارستاق نوشهر، شهریور 1385.

21- تهران،تالار وحدت (نخستین جشنواره ی شعر و موسیقی مازندران)، 26 اردیبهشت 1385.

22- تهران، آسایشگاه سالمندان کهریزک، به مناسبت دومین سال مرگ خواهر نیما یوشیج (بهجت یوشیج) ، 31 خرداد 1387.

23- تهران، سالن دبیرستان فیروز بهرام (جشن مشروطه)، 18 مرداد 1387.

24- تهران، تالار وزارت کشور (دومین جشنواره ی شعر و موسیقی مازندران)، 14 آبان 1387.

25- آلمان، شهرهای کلن، هامبورگ و برلین، 21و 22و 23 نوامبر 2008 میلادی، کلن: به دعوت

انجمن تئاتر ایران و آلمان، هامبورگ: به کوشش شبکه ی تلویزیونی پی دی اف، برلین:به کوشش

مازندرانی های مقیم برلین.

و...

*مطالب مرتبط:

چلچلای سفری

بزرگان موسیقی مازندران در بیمارستان

سون بهار/ موسیقی مازندران وامدار اوست


  • ارسلان منصوریپاسخ به این دیدگاه 3 0
    يکشنبه 4 بهمن 1394-8:14

    روانش شاد راهش پر رهرو باد انسانی که عمرش را صرف جلا دادن فرهنگ مازندران کرد و با رفتن این ادمها که تعدادشون انگشت شماره نگران میشم که آیا جایگزینی خواهند داشت ؟

    • دکتر سیف الرضا شهابیپاسخ به این دیدگاه 4 0
      جمعه 2 بهمن 1394-20:1

      خداوند رحمتش کند و نامش در تاریخ مازندران جاودانه خواهد بود .

      • کم سواد روستاییپاسخ به این دیدگاه 5 0
        جمعه 2 بهمن 1394-13:30

        روح چنین عزیزانی همواره شاد باد
        نامشان در نسل های آینده هم آباد باد

        • حسين ريكندهپاسخ به این دیدگاه 5 0
          پنجشنبه 1 بهمن 1394-22:27

          روحش شاد درگذشت مرحوم استاد محسن پور را به همه همشهريان مازني تسليت گمبه.

          • ماچک پشتیپاسخ به این دیدگاه 9 0
            پنجشنبه 1 بهمن 1394-20:41

            گت عامی، گتمردی، ته خسه دل و ناخش تن بلاره ، بوردی و امه دل ره کهو هاکردی

            • سید حسن موسوی چلکپاسخ به این دیدگاه 6 0
              پنجشنبه 1 بهمن 1394-19:7

              هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ..... ثبت است بر جریده عالم دوام ما
              فرهنگ هر دیاری پویایی و سرزندگی خود را مرهون تلاش کسانی است که با جان ودل و تحمل دشواری ها و مشقت ها ونامرادی ها و ... اجازه ندادند گرد فراموشی بر فرهنگ بنشیند. از جمله این انسان های یزرگ می توان به استاد محسن پوراشاره کرد که فرهنگ مازندران مرهون و مدیون ایشان است.ضمن عرض تلسیت به خانواده ایشان ومردم فهیم مازندران بویژه اهالی فرهنگ وهنر مازندران برای شادی روحش صلواتی می فرستیم. روحش شاد

              • آرش انصاری پاسخ به این دیدگاه 3 0
                پنجشنبه 1 بهمن 1394-11:35

                در خلوت روشن با تو گریسته ام
                برای خاطر زندگان،
                و در گورستان تاریک با تو خوانده ام
                زیبا ترین سرودها را
                زیرا که مردگان ِاین سال
                عاشق ترین ِ زندگان بوده اند.
                الف بامداد
                با آرزوی سلامتی برای استاد طیبی استاد گوران عزیز و بانوی گرامی شان و همه ی میراث داران و حافظان فرهنگ مازندران

                • مومن توپا ابراهیمی پاسخ به این دیدگاه 13 0
                  پنجشنبه 1 بهمن 1394-10:55

                  برایت چه بنویسم عمواستاد!



                  استاد بغضی نا گشودنی ، سینه ام را می فشارد و راه گلویم را بسته، زبان در دهان نمی چرخد ،گوش را یارای شنیدن و هوش را توان دریافتن سفرچلچلا نیست.چشم را یارای دیدن نیست چرا که:«ابر بیته هواره نویمه شه دلخواره»...پس باید نوشت! برایت چه بنویسم استاد! به گاه شفق در آن دمی که بجای«افتاب ته»ابری غلیظ هوا را تیره می کند؟

                  برایت چه بنویسم استاد !به گاهی که اسّارۀ عشق تابش تابناکش را بدین سوی دریغ ورزد و بهارانه را خزانانه در بر گیرد. استاد برایت چه بنویسم آنگاه که ذهنم در حیرت دود اندود شام گاهان اساره ی وجودت را رو به خاموشی می بیند؟استاد برایت چه بنویسم؟ استاد برایت چه بنویسم آنگاه که خاطرم به خطور می آید که نگاه دلت را چون همای رحمت بردُرّ هنرفرو خواباندی تا زنگ خذف را از آن بزدایی برایت چه بنویسم استاد؟ برایت چه بنویسم استاد آنگاه که مقرراست آهنگ خوشایند صدایت بی طنین گردد، همان صدایی که تن برهنۀ درختان زمستان را با وعدۀ بهارانه سبز پوش می کرد چراکه در گمان می شد آنجا که «چلچلا سفری»بر شاخسار ی لانه می گزیند ، بهار غرق در سبزه که آن همه چشم براهش بودند از راه رسیده، برایت چه بنویسم؟

                  استاد برایت چه بنویسم آنگاه که می پندارم من یک مازندرانیم و مازندرانم بی اندازه زیباست.در تمامی پنج قارۀ دنیا و هزاران هزارۀجزیره ها ، از همه نازنین تر است ،دنیایی که کوچک است اما در خود کوهساری به بلندی دماوند ،علم ،تخت سلیمان وزرد و زرین کوه داردکه از فراز آنها می توان بنوای کمانچه ات گوش فرا داد و به فرش گستردۀ چمنزار هایش نگریست،گسترده آنچنان که از کوه تا دریا ،شکوفه را شکوفا دارد ،برایت چه بنویسم استاد؟ استاد برایت چه بنویسم که تو نیز یک مازندرانی بودی یک ایرانی بودی ،مَنِشَت عمیق،اندیشه ات دقیق و قلبت رقیق بود ،استاد آن آهنگی که نخستین بار با نخستین دَمَت با چشمی بسته و دلی بینااز «پوس پوسَک»برآورد ، می دانم بر لبانت لبخنده ای شکوفا شد اما قهقهه شاید هرگز!


                  استاد سخت نبود که در یابیم آنگاه که سیمایت شاد بود دلت می گرییدو آنگاه که صورتت گشاده بود شاید دلت ملول ، این را از دل نالۀ سازت دریافتیم استاد! استاد برایت چه بنویسم آنگاه که سازت را به ناله درآوردی تا بگویی شبانان نیز حرفی برای گفتن دارند و نقش آنان بر سیمای هنر نقش کوچکی نیست . کرکسان ،گرگان وکفتاران از های های خوانش امیری و ولگسری آنان می هراسند آنگونه که کودکان از«بئو» و یکسردوگوش با صدای گوش خراش رعد و روشنایی زود گذر صاعقه ، برایت چه بنویسم استاد؟ استاد برایت چه بنویسم که روحت هرگز شبحی پریده رنگ نیست، شکوه و عظمت سازت به من چنین می نماید.


                  آری آری! آنگاه که امواجش خرامان خرامان پردۀ گوشم را می لرزاند استاد!چه بنویسم؟ استاد می دانم آنگاه که ساعت زنگ زد و گفت هان وقت است که بیایی ، تو گنگ و خموش نبودی زیرا صدای سازت جاو دانه است. استاد اسارۀ سو را هرگز خموشی مباد ، افتاب ته را مباد که سایه ساری فرو گیرد . بهارانه ات هرگز زردی خزان نگیراد! نرم نرمکِ شِوارَت همواره نوازشگر زلف چمن ماناد، نام بلندت به بلندای دماوند و زرینکوه !...و دیگردیگر دیگرچه بنویسم عمو استاد !استاد ...استاد...استاد.

                  • کانون احیاء پاسداشت بنافت ساریپاسخ به این دیدگاه 1 0
                    پنجشنبه 1 بهمن 1394-9:47

                    ادم اتا روز انه اتا روز شونه میون این د روز چنتا مقومه
                    مقوم مهر ورگ گسفن گو
                    مقوم ادم در گب گوم
                    اگه گوم بیریم گوم خدایی
                    میون گوم نوم نونه جدایی
                    و محسن پور اینچنین بود که با موسیقی دلها را شاد می کرد روحش شاد درگذشت این هنرمند فرهیخته را به عموم هنر دوستان مازندرانی بخصوص به فرزند عزیزش آرش محسن پور تسلیت عرض نموده ما را در غم خود شریک بدانید

                    • پنجشنبه 1 بهمن 1394-9:9

                      درگذشت استادبزرگ ارزشمندمازندرانه تسلیت گومبه انشاله درسرای باقی رحمت خالق هستی شامل حالش بوشه روحت شاداستادمهربان خداحافظ چلچلای سفری

                      • مشتی زلیخای کیوسپاسخ به این دیدگاه 6 0
                        پنجشنبه 1 بهمن 1394-8:40

                        امشب صدای تیشه ، از بیستون نیامد..!
                        به عادت دیرین سحر خیز هستیم / کیوس میگوید دور از ادب است که روشنای بامداد ما را در بستر ببیند ؛کیوس است دیگر !
                        همیشه دلواپسش هستم - حال خوبی ندارد - باید مراقب تمام اوقاتش باشم .
                        ناگهان متوجه شدم دارد توی باغ پرسه میزند - بقول خودش ( گج گجی) میکند ! گوشش هم نمیشنود که به بانگی احوال بپرسم ! چرخِ رو روئکِ خود را برداشتم و لنگ لنگان بسراغش رفتم . لنگ لنگان؟ آری در ناتوانی چیزی از هم کم نداریم !
                        دیدم زیر درختِ پرتقال خونی (سانگین) بر کُنده ای نشسته و زمزمه میکند :
                        امشب صدای تیشه ، از بیستون نیامد !
                        آشفته اش نکردم ..... حق دارد ....عمو احمدش - عمو احمدِ هردوی ما - دیشب را به خوابِ(شیرین) بود....گذاشتم که همانجا - زیر درختِ پرتقالِ خونی ، خون ببارد ...شوخی نیست ؛ عمو احمدی رفت...عمو احمدی رفت ....عمو احمد.......













                        • کیانوش رشیدی قادیپاسخ به این دیدگاه 1 0
                          پنجشنبه 1 بهمن 1394-7:28

                          با درود.
                          در اینکه آقای محسن پور در سال 2008 در آلمان بود را نمی دانم. اما آقای محسن پور در زمستان سال 2004 به همراه آقای اسدالله عمادی مهمان من و برادرم در شهر دوسلدورف آلمان بود.
                          همان روز و هنگام بود که اتفاقا آقای رضا مقصدی، شاعر گیلانی به همراه بانویی برای دیدار با آقای محسن پور و آقای اسدالله عمادی پیش ما آمدند.
                          آقای محسن پور و آقای عمادی شب را نیز پیش ما دو برادر ماندند و تکه هایی را نیز نواختند. بامداد که بسوی فرودگاه دوسلدورف می رفتیم، هنگام سوار شدن به اتومبیل، کمانچه افتاد و شکست. آقای محسن پور صدای شکستن را شنید، شکستن کمانچه را ندید.
                          اندکی بعد به سوی فرودگاه دوسلدورف رفتیم. در همانجا با آقای محسن پور و آقای اسدالله عمادی بدرود گفتیم.

                          گزارشی کوتاه و بی کم و کاست در بارۀ دیدار با آقای محسن پور.

                          کیانوش رشیدی قادی
                          دوم میرماه سال 1527 تبری
                          اول بهمن ماه سال 7037 میترایی

                          • کیانوش رشیدی قادیپاسخ به این دیدگاه 1 0
                            پنجشنبه 1 بهمن 1394-7:6

                            "شِواش"
                            ..........
                            گفته شد احمد محسن پور،یکی از بزگترین رامشگران مازندرانی-ایرانی دوران ما بسوی"او"شتافت.
                            بادا که احمد با رامشگری اش" او" را شاد کند!
                            و اینکه:
                            خبر آمد آقا محسن به جهانی دیگر رفت. برای نخستین بار در سال 2004 در شهر دوسلدورف آلمان دیدمش، مهمان من بود.(پیشتر و در سال 1357 او را در شاهی دیدم)... مرا که دید ،دانست من دیگر "توده ‌ ای" نیستم دگر. خود "توده ای" ماند به معنای دگر. در برابر آقا محسن نه بخاطر اندیشه های سیاسی اش که بخاطر حفظ فرهنگ و ترانه های مازندرانی از سوی او سر خم می کنم و فراموشش نخواهم کرد .
                            عمو محسن انسانی فروتن بود.
                            درود برعمو محسن!
                            کیانوش رشیدی قادی
                            دوم میرماه 1527 تبری
                            اول بهمن ماه سال 7037 میترایی

                            ----
                            شواش در زبان مازندرانی همان شادباش در زبان فارسی می باشد. استاد احمد محسن پور رهبر گروه موسیقی "شواش" بود

                            • سیدرحیم موسوی سارویپاسخ به این دیدگاه 1 0
                              پنجشنبه 1 بهمن 1394-2:51

                              یادتان هست که از کوچ غریبانه ی هنرمندان گفته بودم بی آنکه باور لبخند را بر دلشان بنشانیم...دیشب با لبخند و اشک شوق استاد سینایی خندیدیم و بامداد امروز با شرنگ خبر درگذشت استاد...ایکاش هماره در کنارشان باشیم و سالیان دراز خدمتشان به فرهنگ و تمدن تبرستان را قدر بدانیم...

                              • علی اکبر قاسمی گل افشانی پاسخ به این دیدگاه 3 0
                                چهارشنبه 30 دی 1394-22:36

                                ناقه گرید بار گرید در فراق یار گرید
                                دشت گرید خار گرید در فراق یار گرید

                                رعد غرد رود پیچد عود سوزد نای نالد
                                چنگ موید تار گرید در فراق یار گرید

                                ژاله بر گلبرگ لاله لاله در خون پیاله
                                ابر در گلزار گرید در فراق یار گرید
                                ( مظاهر مصفا )

                                روحشان شاد و یادشان گرامی باد.

                                • کیوس گورانپاسخ به این دیدگاه 11 0
                                  چهارشنبه 30 دی 1394-20:49

                                  مارِ زِل بَیتِه ، هوا بیز بَزوئه
                                  لله لال بَیّه ، شِه تِکِّ هزوئه
                                  گنّه ( فرهنگ خِنِه ) رِ مَرْ دَکِته
                                  غرصه بَکْلِسّه ، اَمِه سَر دَکِته
                                  نا کمونچه زَنده گب ، نا لله وا
                                  نا که بشْتوسّمی نجمای نوا
                                  از غریبه بَئی تا مِه کسِ خِشْ
                                  سر همه جرینگه و نم دارِ چش
                                  وَختی پر بومبه ، مرِ برمه اِنِه
                                  این گدر غرصه مِه مادرمه اِنه ...!
                                  من که دَیْمه شمِه سازِ هِمْرِکِت
                                  شِرِّ خوندِسّمه هم رَکت رَکت
                                  سازِ پیش چَکِّ دراز نَکردمه
                                  جز ونِه قبله ، نماز نکردمه
                                  اَمبا این کش خامبه دادِّ سَرادم
                                  شِه صدارِ تا ستاره پَرادم
                                  ساز اگر نِخار بوئه ، نخارِمِه
                                  سازِ پنجه گیرِ بیقرارمه !
                                  گنّه غول سر دَکِته کمونچه رِ
                                  ناخشی پیش بمو باغِ غُمْچه رِ
                                  اونی که شِه ساقِ سر داشته وِرِ
                                  هر کجه دَیّه شِه وَر داشته وِرِ
                                  سازِّ بِشته تاقلو ، بورده مزار !
                                  تبْ تبِ اَسْری ونِه هزار هزار !
                                  گِلِ دیم ، قادیکلای اسپیار
                                  ونِه پنجه پَر دائه سیمِ دِتار
                                  شور و افشاری بونو پر کشنه
                                  تا روجای کل تلار سر کشنه
                                  بِرمه کنده ونِه ساز مِه دَسّوری
                                  گوشه نیشته پیشِ خِدْ کنده موری
                                  خامبه دادِّ سَرادم ، گوش دَنیه !
                                  از بِنِه تا بامبلو هوش دَنیه !
                                  کی اِسا کمونچه رِ گیرنه کشه ؟
                                  کی بَتونده که ورِ دَسْ بَکشِه ؟!
                                  ونِه کوک دَر شونه ، سیم پاره بونه
                                  ونِه غرصه مَگه که چاره بونه...!
                                  !!!!!!!!!!!!!!!!
                                  در شرایطی که من قرار گرفتم - یار در تابوت و من در سوگِ حضور - و اینکه پای رفتن ام تا به آنسوی حصارِ کهنه رباطم نیست ، چه میکشم از سنگینی لحظه ها در فرقتِ یار ؟!
                                  یقین دارم که پژواکِ شیونِ سازِ عمو احمد ، فردا را هم از سرِ سوگواران خواهد گذراند و دیگرانِ دوست در پیِ امورِ افتد و دانی خود خواهند شد ولی من دل به نجوای خاطره اش گرم خواهم داشت و خوش تا به خموشی ام بدین نجوا خواهم بود.... ! روحش شاد .




















                                  • حوران یوسفیپاسخ به این دیدگاه 2 0
                                    چهارشنبه 30 دی 1394-18:57

                                    بی تو خواب پروانه آشفته است
                                    وقتی بهار بیاید....
                                    رفتنت در باور هیچ یک از شاگردانت نمی گنجد.
                                    چو از این کویر وحشت
                                    به سلامتی گذشتی
                                    به شکوفه ها به باران
                                    برسان سلام مارا.

                                    • فریده یوسفیپاسخ به این دیدگاه 2 0
                                      چهارشنبه 30 دی 1394-18:51

                                      هنر این دیار
                                      این زمستان سخت را
                                      بی تو چگونه تاب آورد؟
                                      احمد محسن پور رفت تا موسیقی مازندران واپسین ملودی محزونش را ساز کند و آخرین برگ کتاب عاشقی مردی را بنگارد که در تمام فصول زندگی اش عاشقانه ترین تصویر بودن را حکایت کرد.
                                      بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
                                      کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

                                      • مومن توپا ابراهیمیپاسخ به این دیدگاه 2 0
                                        چهارشنبه 30 دی 1394-18:12

                                        جهان پیر است و بی بنیاد ،از این فرهاد کش فریاد...()حفظ
                                        میچکا میچکا چِتی تو پر بیَیتی
                                        دار دار سر لونه ره سَر بیَیتی
                                        قاف کوه بوارَدِیو گُذَر بَییتی
                                        شِه کلیرِه دِیَر خَوَر نیَیتی(نیما یوشج)

                                        • ممحمدرضا شادمانیپاسخ به این دیدگاه 1 0
                                          چهارشنبه 30 دی 1394-18:7

                                          چو بَر بست چشم از جهان اوستاد
                                          درخت ِ هنر زبی تابیَش اوفتاد
                                          درگذشت استاد بی بدیل موسیقی مازندران تسلیت باد.

                                          • مدیرکل میراث فرهنگی مازندرانپاسخ به این دیدگاه 8 2
                                            چهارشنبه 30 دی 1394-17:24


                                            به یاد استادبزرگ موسیقی مازندران

                                            ... و دگر بار دست طبیعت گلی دیگر از بوستان هنر این سرزمین را بچید و ما را در ماتمی دیگر فرو برد..

                                            استاد احمد محسن پور رفت.... جمله ای کوتاه و پر از بغض...

                                            یاد باد آن روزگاران...

                                            تلاونگ افتاب ته شره دوست به زینم من....

                                            کرچال نیشته دباره، خسته تن بلاره....

                                            اونه ماه انه خر کفنه هواره، دماوندکوه گیرنه سر کلا ره...

                                            ته هارشین صبح روجای مونا....

                                            شو لس هاده شه اسب راهواره....

                                            ننه قربون گل آقا....

                                            ننا شه ریکائه دور سحر روجای دور...

                                            هنوز صدای دادخواهی محمدجوه و ممزمون و هوژبر سلطون و گل آقا و مشتی به گوش می رسد. هنوز صدای نیما می آید:

                                            من کاچ ور قرمز جمه تلیمه ....

                                            همه این نغمات به یکباره از ذهنم گذشت.. روزهای خوب و سخت کلاس درس، و چه زود گذشت....

                                            حرفی برای گفتن باقی نمانده... همه ی حرفها را خود گفت و نغماتش را سرود.

                                            و ما ماندیم و سوگواری بر خودمان که همچنان در خواب گرانیم و قافله عمر در گذر است.

                                            دلاور بزرگ نیا

                                            مدیرکل میراث فرهنگی مازندران

                                            • سیاوش شمسپاسخ به این دیدگاه 5 0
                                              چهارشنبه 30 دی 1394-16:38

                                              آیا ایشون با بزرگهای موسیقی ایران هم کار مشترک داشتند.

                                              • محمد عظیمیپاسخ به این دیدگاه 5 0
                                                چهارشنبه 30 دی 1394-16:34

                                                (هوالحی)

                                                خاموشی استاد احمد محسن پور، بنیانگذار فرهنگخانه مازندران، سرپرست گروه موسیقی شواش، آهنگ ساز، موسیقیدان و نوازنده برجسته کمانچه و از ارکان بی بدیل موسیقی مازندران ضایعه ای اسف بار و غیرقابل جبران است. همت و تلاش در ثبت و ضبط نغمات، آموزش موسیقی بومی و بیش از سه دهه فعالیت مستمر در حفظ و اشاعه ی موسیقی مازندران استاد محسن پور را به میراثی معنوی و ماندگار بدل کرده است و اثار برجای مانده از ایشان، به عنوان گنجینه ای هنری در تاریخ مازندران ماندگار خواهد بود. فقدان استاد احمد محسن پور را به جامعه ی هنری، شاگردان استاد، فرزندان برومند ایشان و تمامی کسانی که دل در گروی فرهنگ بومی دارند تسلیت عرض می نماییم.

                                                انجمن دوستداران میراث فرهنگی هوتو
                                                کمیسیون انجمن های دوستداران میراث فرهنگی مازندران
                                                پویش پاسداری از میراث فرهنگی و طبیعی مازندران

                                                • اسدالله کجوری از سوادکوهپاسخ به این دیدگاه 5 0
                                                  چهارشنبه 30 دی 1394-16:7

                                                  اما غم او چه جانگداز است
                                                  دردیست که قصه اش دراز است
                                                  در گذشت هنرمند شهیر مازندران مرحوم استاد احمد محسن پور را به جامعه هنری استان و کشور بویژه مردم فرهنگ دو ست خطه قایمشهر و سوادکوه تسلیت عرض می نمایم بقول استاد گوران سوادکوهی
                                                  : ته سحر نی ته سهیلی اتا زمیل سرخ افتاب
                                                  مه زوون لال اگر افتاب بوره ما رمن برمه کمه
                                                  حال که افتاب عمر استاد افول کرد و طلوعی نیست ما نیز به رسم ادب در غروب غم انگیز این هنرمند اصیل و با غیرت سرزمین مان بسوگ می نشینیم و به روح بلندش صلوت می فرستیم

                                                  • چهارشنبه 30 دی 1394-14:25

                                                    استاد احمد محسن پور ، مردی از تبار عشق و موسیقی مازندران که همتا ندارد ، ره رفتن گرفته تا سمفونی پرواز را در کائنات به اجرا گذارد ، تا بار دیگر ترنم نغماتش ما را در کارو تلاش ، سختیها نوازشانه بتراند ، روحش شاد ویادش همیشه گرامی

                                                    • فرهودجلاليپاسخ به این دیدگاه 6 0
                                                      چهارشنبه 30 دی 1394-13:39

                                                      هرگزنميرد انكه دلش زنده شدبه عشق......نوازندگي يك مهارت است هنرمند بودن يك فضيلت "اودرهمه حال حكيم بود وفاضل.مردي كه طي نيم قرن مشعل دار موسيقي مازندران بود.يادش گرامي

                                                      • چهارشنبه 30 دی 1394-12:34

                                                        خدا رحمتش کند. یادگاری های زیادی برجا گذاشت

                                                        • سيد علي اصغرپاسخ به این دیدگاه 5 0
                                                          چهارشنبه 30 دی 1394-12:29

                                                          سلام
                                                          استاد بزرگ موسيقي وهنرمند احياي ترانه هاي محلي مازني براي زنده نگهداشت نغمه هاي مازندراني بيشترين سهم را داشته اند
                                                          دردهه اول انقلاب درجشنواره موسيقي محلي مقام اول را كسب نمودند
                                                          بعضي از خواننده هاي محلي كه باايشان همكاري ميكردند هم كم به ايشان آزارندادند
                                                          به هرحال كوچ ايشان به دارباقي ضربه بزرگي به موسيقي مازندران است
                                                          از شاگردانش تمنا دارم راهش را ادامه دهند
                                                          اما از رسانه هاي مازندران گلايه دارم
                                                          خيلي كمتر به رحلت اين مرد بزرگ پرداختند

                                                          • کیوس گورانپاسخ به این دیدگاه 20 0
                                                            چهارشنبه 30 دی 1394-12:2

                                                            از میانِ خفتگانِ ما ، یکی بیدار رفت
                                                            زین مصیبت گوئیا ، سبزِ سرم بر دار رفت
                                                            سر بسی بود و به شوری هم لبالب ای دریغ
                                                            خیلِ شوریده سران را ، گو یکی سردار رفت
                                                            سینه اش بیت الحزن بود و ، سرای سرمدی
                                                            بر جهانی چشم بست و ، خسته و بیزار رفت
                                                            عارضش چون مجمرِ آتشفشانی شعله ور
                                                            تن نیاسود و ، غمین از بسترِ بثیمار رفت
                                                            دیرسالی را من و ، آبشخورِ سازِ بَرَش
                                                            ما ز آوای خوشش مست و ، خود او هشیار رفت.......!

                                                            • فرشید توپا ابراهیمیپاسخ به این دیدگاه 1 0
                                                              يکشنبه 4 بهمن 1394-21:7

                                                              سولوی ساز لذت بخش عمو استاد، با دیده بسته، اما ضمیری روشن از اعماق جان با القای حس لامسه، زخمه تارش به صورمبدل می شد و آهنگ روح نوازش چه در موسیقی مقامی و همچنین در خلق سبک نوین، ایشان را بعنوان شخصیتی اسطوره در زمره موسیقی مازندران تبدیل نموده بود و روزنه هنری و خاطرات او مذین تلطیف همایشات متعدد خصوصاًدیار غرب مازندران روستای الیت بسیارستودنیست، اما دیگر سازی که محرک کننده احساسات بود خاموش گشت وبیماری سرکشش براو چیره، ودرقطعه ای به تاریخ هنرمندان پیوست ؛ روحش شادو سرای ابدیش جاویدان باد.


                                                            ©2013 APG.ir