سیاست انتخاباتی اعتدالی از رهگذر غیرقطبی کردن انتخابات
ماهیت رقابتهای سیاسی در ایران بهگونهای است که بازنده چیزهای زیادی را از دست میدهد و برنده بهطور غیر قاعدهمندی به مواهب بیشماری دسترسی پیدا میکند.
مازندنومه؛ سرویس سیاسی، دکتر علی کریمی، استاد دانشگاه مازندران: اعتدال بهمثابه میانهروی در رفتار سیاسی در میدان مشارکت رقابتی با پیشنیازها و اقتضائاتی معین همراه است که التزام عملی بدان موجب تجسم عینی آن میشود.
ترجمان عینی میانهروی در انتخابات غیر قطبیشدن رقابت و اجتناب از رادیکالیسم سیاسی است که واجد پیامدهای عمیق و متعدد است. بارزترین آن مسالمتآمیز و غیر تنشآلودشدن مناسبات بین طرفهای رقیب است. در مقابل چنانچه فضای رقابت قطبی شود قانونمداران، اخلاقگرایان و عقلباوران توانایی خود را برای مدیریت کارآمد انتخابات از دست خواهند داد و در برابر، قانونشکنان و مردم انگیزان زمینه مستعدی برای موجآفرینی سیاسی و تغییر نتیجه رقابت مییابند.
هفتم اسفند ماه نخستین آزمون دولت تدبیر و امید در برگزاری انتخاباتی با مؤلفههای اعتدال و مفصلبندی عملی گزارههای این گفتمان محسوب میشود. بااینحال این انتخابات پراهمیت و معنادار برای داخل و خارج ایران در وضعیتی برگزار میشود که ایران در محیط سیاسی خاصی زیست میکند که ریسک قطبی شدن انتخابات و درنتیجه غیر اعتدالی کردن آن را بالا میبرد. مهمترین مختصات آن عبارتاند از:
1- نا امنی گسترده محیط سیاسی بلافصل و باواسطه ایران: محیط سیاسی پیرامون ایران بهطور بیسابقه و بهشدت ناامن است. ناامنی در زمینهای مستعد سیاسی، پدیدهای مسری است و بازیگران سیاسی منطقهای (عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی) و فرا منطقهای- ایالاتمتحده آمریکا- و نیز اپوزیسیون برانداز، مترصد فرصت تسری ناامنی به درون ایران هستند و انتخابات بهمنزله ساختار فرصت سیاسی نوین، چنانچه بهخوبی و هوشمندانه مدیریت نشود، بهصورت بستری طبیعی برای بروز ناامنی قلمداد میشود.
2- نقشه ژئوپلیتیک حساس قومی: جایابی فضایی و نقشه ژئوپلیتیک قومی در ایران حساس است و رخدادهای چند سال اخیر بهویژه در استانهای سیستان و بلوچستان، آذربایجان شرقی و غربی و خوزستان نشان از آن دارد که بعضی اعضای برخی گروههای قومی حداقل بهصورت مقطعی استعداد رادیکالیزه شدن دارند و گشایش نسبی سیاسی در ادوار انتخابات زمینه را برای طرح و بیان مطالبات حاد سیاسی-فرهنگی که بعضاً فراتر از توان پاسخگویی نظام است، فراهم میکند.
3- غلبه فرهنگ سیاسی منازعهگرا و ظرفیت بالای بسیج پذیری سیاسی در ایران، جامعه را مستعد قطبی شدن سیاسی میکند. بازنمایی چنین فرهنگ سیاسی که درکنش رفتاری و گفتاری غیرمسالمت آمیز و مصالحه ناپذیر درباره ماهیت مسائل کلان کشور و اهداف و راهبردهای مواجهه با آنها در بین نخبگان سیاسی بازتاب مییابد، بسترساز قطبی شدن سریع و آسان فضای رقابت سیاسی است.
4- ارجاع به گذشته نزدیک و حافظه کوتاهمدت سیاسی نیز ازجمله عوامل اثرگذار بر گرایش به قطبی شدن فضای سیاسی شمرده میشود. جامعه به تداعی پیامدهای قطبی شدن سیاسی درگذشته نزدیک یعنی سال 1388 وابستگی پیدا کرده است. نفرت پراکنی سیاسی عمیق ناشی از آن، ضمیر جامعه را چنان رنجور ساخته که به نظر میرسد هنوز از آلام آن واقعه التیام نیافته و بخشی از جامعه آمادگی تکرار آن را در فضای نوین برای جبران زخمهای وارده داراست.
5- شکافهای متراکم جامعه و نارساییهای متعدد در حوزههای اقتصادی-معیشتی، سیاسی- اجتماعی و فرهنگی نیز برای تکوین و رشد رادیکالیسم سیاسی و قطبی شدن فضای رقابت اثربخش تلقی میشود.
6- کنترل ناپذیری فزاینده فضای رسانهای و آزادی عمل بیشتر رسانهها بهویژه کنش گری شبکههای اجتماعی در فضای مجازی، تشدید بیان خواستههای سیاسی رادیکال را میسر میسازد که بهنوبه خود ریشههای قطبی شدن سیاسی را در ضمیر جامعه میدواند.
حال با عنایت به وجود چنین بسترهای قطبی شدن انتخابات، برای نیل به رفتار انتخاباتی که با اصول و آموزههای سیاست اعتدالی سازگار باشد، ملاحظات زیر حائز توجه به نظر میرسند:
الف- اختلاف و تفاوت رأیدهندگان و فعالان انتخاباتی در ترجیحات سیاستی، در طیف گستردهای از مسائل قرار میگیرد که درجه اهمیت آنها نزد کنش گران انتخاباتی تفاوت دارد. در این طیف هرچه از مسائل تکنیکی به سمت مسائل اقتصادی و سپس بهسوی مسائل اجتماعی، قومی و سرانجام موضوعات فرهنگی، اعتقادی، سیاسی، ایدئولوژیک و امنیتی حرکت کنیم، احتمال گرایش به قطبی شدن فضای سیاسی افزایش پیدا میکند. بدیهی است که مسائل عینی و واقعی زندگی مردم از جنس مسائل سیاستی و مسائل اخیر از سنخ مسائل سیاسی هستند. راه غیر قطبی کردن انتخابات قرار دادن موضوع رقابت بر سر مسائل سیاستی است که با زندگی واقعی و ملموس مردم سروکار دارد. مفهوم مخالف این گزاره این است که مرکزیت یافتن موضوعات سیاسی-ایدئولوژیک در رقابت انتخاباتی باعث به حاشیه رفتن گفتمان اعتدال میشود.
ب- ماهیت شکافهای اجتماعی (اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، دینی و سیاسی) با قطبی شدن انتخابات نسبت معنیدار دارد. شکافهای هویتی و سیاسی- ایدئولوژیک قدرت برونرانی و طرد بالایی دارند و مانع اشتمال و دربرگیری سیاسی میشوند، لذا اگر مسائل هویتی موضوع رقابت واقع شوند، به تشدید صفآراییهای انتخاباتی میانجامند و دستیابی به مصالحه و سازش را دشوار میسازند. درنتیجه برای پیجویی سیاست انتخاباتی اعتدالی لازم است تا حد امکان چنین موضوعاتی در حاشیه دستور کار رقابت سیاسی قرار گیرند و از برجستهسازی آنها در کلیه سطوح محلی، منطقهای و ملی اجتناب شود.
ج- موقعیت طرفهای رقابت در میدان انتخابات با احتمال قطبی شدن فضای سیاسی ارتباط نزدیک دارد. بدین معنی چنانچه موقعیت طرفهای رقیب و شانس برد آنها در افکار عمومی نزدیک هم باشد، بهگونهای که با تقلا، برنامهریزی و رقابت فشرده به کسب آرای رأیدهندگان به موقعیت پیروزی نائل شوند، احتمال قطبی شدن انتخابات افزایش مییابد. علاوه بر آن، تعداد و ماهیت نظام حزبی نیز بر چگونگی رقابت اثر مستقیم میگذارد. طبق مطالعات نظری و تجربی مکرر، وقتی نظام رقابت سیاسی دوقطبی باشد احتمال قطبی شدن افزایش پیدا میکند. نتیجه راهبردی این گزاره این نکته است که افزایش طرفهای رقابت گامی در جهت تعدیل فضای انتخابات و راندن آن به کانال میانهروی سیاسی است. بهعلاوه میل پیدا کردن تبلیغات و نظرسنجیهای انتخاباتی به سمت رقابت نزدیک و تنگاتنگ جناحهای سیاسی زمینهساز قطبی شدن و مآلاً وقوع احتمالی رخدادهای تنشزا بعد از اعلام نتایج خواهد بود.
د- عامل دیگر که در قطبی شدن انتخابات اثر چشمگیر دارد، ماهیت رقابت انتخاباتی در ایران است که بنا به تجربه ادوار گذشته با حاصل جمع جبری صفر یا برد- باخت قاطع تعریف و صورتبندی میشود. ماهیت رقابتهای سیاسی در ایران بهگونهای است که بازنده چیزهای زیادی را از دست میدهد و برنده بهطور غیر قاعدهمندی به مواهب بیشماری دسترسی پیدا میکند. ازاینرو انتخابات به صحنه نمایش مرگ وزندگی جریانهای سیاسی ظاهر میشود. چنین فهم و تجربهای از انتخابات احتمال قطبی شدن را بهشدت میافزاید. اعتدال سیاسی بدین نکته اشعار دارد که سازوکار رقابت بهگونهای طراحی و اجرا شود که برنده منافع هنگفتی نمیبرد و بازنده از صحنه سیاست و قدرت کاملاً حذف نمیشود و امکان شنیدن صدای آن همچنان فراهم میشود.
ه- یکی دیگر از عوامل فاصله گرفتن از اعتدال و میانهروی سیاسی، رفتارهای مردم انگیزانه یا پوپولیستی است. پوپولیسم چون برای سلطه بر احساس و دستیازی به آرای تودهها به سطحیترین و برانگیزانندهترین شعارها در مناطق با پوشش سواد کمتر و هرم سنی پایینتر متوسل میشود، عقلانیت را از زوایای آشکار و پنهان جامعه میراند و مآلاً جامعه را برای قطبی شدن مستعد میکند. نقش مجریان و ناظران انتخابات، کلیه کنش گران عرصه انتخابات بهویژه نامزدها و نیز رسانهها برای هدایت کنش گران انتخابات به سمت رفتارهای انتخاباتی عقلانی و تمهید سازوکارهای گریز از پوپولیسم و احساسگرایی حیاتی و مستلزم برنامهریزی دقیق است. بدیهی است برگزاری جلسههای توجیهی استانداران و فرمانداران با فعالان انتخابات، نامزدها و رسانهها امری لازم و مؤثر است و برگزاری به هنگام آن کارساز ارزیابی میشود.
و- ائتلافسازی سیاسی بر محور مسائل سیاستی که خود معلول عوامل متعدد است و میتواند زمینهساز ائتلاف نیروهای اجتماعی برای پیشبرد امر توسعه پایدار در آینده ایران باشد، سازوکار اساسی غیر قطبی کردن فضای انتخابات پیشارو است. تحقق آن مرهون نقشآفرینی نخبگان جامعه و چانهزنی الیت هاست که تنها از راه صورتبندی نظام منافع طرفهای اصلی سیاسی رخ میدهد بهگونهای که گروهها و افراد قدرتمند درک کنند که به نفعشان است برای دستیابی به منافع از کاربرد خشونت اجتناب نمایند و منافع خود را از راه تشکیل ائتلاف سیاسی پیجویی کنند.
از این زاویه ائتلافسازی سیاسی ترجمان گفتمان اعتدال معنی میشود و موجب استحکام و نهادینه شدن گفتمان آن نیز میگردد. ائتلافسازی سیاسی همکاری بین گروهی و جناحی را افزایش و ریسکپذیری رفتار و تصمیمات را کاهش میدهد. چنین ائتلافی مانع شکلگیری مونوپولی در قدرت میشود و متقابلاً به پراکندگی آن میانجامد و گفتگو را بر مواجهه خصومتآمیز ارجحیت میبخشد. مهمتر اینکه از بروز تغییرات رادیکال جلوگیری میکند و بدین طریق از جامعه تنشزدایی میکند. بهعلاوه ائتلاف موجب میشود که تغییرات جزئی عامل خروج فرد یا گروه از جرگه ائتلاف نشود. گذشته از آن ورود به ائتلاف رفتار طرفهای حاضر را قابل پیشبینی و کنترلپذیر میسازد و نرخ و حجم رفتارهای غیرمنتظره را میکاهد.
البته شکلگیری ائتلاف سیاسی مشروط بدین نکته است که منافع ائتلاف بهقدری بزرگ و سودآور باشد که ورود و بقا در ائتلاف حاوی دستاوردهای حداکثری یا قابلاعتنا برای شرکتکنندگان باشد و آلترناتیوهای سودآورتر دیگری وجود نداشته باشد که با خروج از ائتلاف هماوردی و برابری نماید. این امر خود مستلزم وجود ساختار انگیزه قدرتمند است که بهخودیخود مانع قطبی شدن غیرقابلکنترل فضای سیاسی میشود و گروهها و افراد قدرتمند درک میکنند که منافع و موجودیتشان در صورت قطبی شدن مهارناپذیر انتخابات از بین خواهد رفت. با چنین فرضی آنان خواهند کوشید مسالمتجو باشند و میانهروی سیاسی را پیشه کنند.
بااینحال انتخابات مطلوب اعتدالی که همان انتخابات قانونمند، مشارکتی، آزاد، رقابتی، عادلانه، شفاف، سالم، شکوهمند، برخوردار از همه موازین قابل دفاع در عرصههای جهانی، برنامه محور و بی تنش و مسالمتآمیز است، از راه حذف و یکسانسازی جریانها و سلایق و یا تن دادن به رقابت بیسامان و غیر قاعدهمند آنها محقق نمیشود بلکه مرهون رقابتی قاعدهپذیر و باهدف تجلی تنوع در پرتو وحدت میسر میشود. چنین انتخاباتی علاوه بر تمرکز بر برنامه محوری جریانهای سیاسی ناظر به مسائل سیاستی (مسائل واقعی و عینی زندگی) جریان مییابد با رعایت گزارههای زیر متصف به وصف اعتدالی خواهد شد.
طبق ایده والانس یا ظرفیت، مسائل و موضوعاتی در دستور رقابت انتخاباتی طرح و برجستهسازی شود که در حوزه صلاحیت و توانایی نامزدها و حوزه تقنین قرار میگیرد. طبق منطق رأیدهی مسئله محور، صرفنظر از ماهیت مسائل سیاستی که توسط نامزدها برای انگیزش گری رأیدهندگان بیان میشود، ظرفیت و توان تحقق وعدههای انتخاباتی از سوی نامزدها نیز حائز اهمیت زیاد است؛ بهعبارتدیگر ازنظر رأیدهندگان توانایی تحقق و نیل به نتایج مطلوب و مورد انتظار ازجمله متغیرهای اثرگذار بر رفتار رأیدهندگان خواهد بود. از این زاویه اقتضای اعتدال در جریان انتخابات رقابتی بین منافع، علائق و ترجیحات گوناگون سازمانیافته و بیسازمان، این است که به طرح خواستههای سیاسی اجتماعی و بیان موضوعات سیاستی در حد توان و ظرفیت نامزدها و حوزه تقنینی کشور بسنده شود و از بیان و برجستهسازی مسائل حاد که قابلیت انگیزشگری و بسیج سیاسی بالایی دارند، چشمپوشی شود تا هم نامزدها از اعتبار خود نزد وجدان عمومی صیانت کنند و هم با مدیریت و تعدیل انتظارات جامعه، از ابتلای آنان به ناامیدی و مآلاً فرسایش سرمایه اجتماعی در آینده جلوگیری کنند. این نکته به همه فعالان حوزه رقابت سیاسی این نکته را یادآور میشود که صرفنظر از شیوه بستهبندی پیامهای انتخاباتی، محتوای پیام و ماهیت آن نیز اهمیت بارزی دارد.
انتخاب و معرفی مسائل و موضوعات آسان (soft issues) که توده مردم به سهولت آنها را درک و هضم میکنند و پرهیز از طرح مسائل پیچیده، تکنیکی و تخصصی (hard issues) که مستلزم دانش تخصصی بالاست، باسیاست اعتدال در رقابت انتخاباتی نسبت پیدا میکند. چون موضوعات آسان که اغلب افراد دریافت و دیدگاه روشنی از آنها دارند، پایداری بیشتری دارند، جاذبه افزونتری ایجاد میکنند، به دلیل سهولت ترجمه شدن به رأی، حجم مشارکت را بالا میبرند و از مبهم شدن عرصه رقابت جلوگیری میکنند تا موضوعات پیچیده، فنی یا مبهم که فقط گروه منتخبی از تحصیلکردگان و دارای ذهن پیچیده از توانایی و قابلیت لازم برای سازگار کردن ترجیحات خود با چنین موضوعات و تبدیل آنها به رأی برخوردار هستند. کارگزاران عرصه انتخابات پارلمانی سهم زیادی در گزینش موضوعات آسان و عامهفهم و تبدیل آنها به برنامههای انتخاباتی نامزدها و جریانهای سیاسی دارند.
الگوی رأیدهی ابزاری (instrumental) و هدفمند (purposive) در مقایسه با الگوی ابرازی (expressive) رابطه معنادارتری با اعتدال را نشان میدهد. به باور رفتارشناسان سیاسی، نوع نگاه به صندوق رأی و اثربخشی آن در تعیین الگوهای رفتار رأیدهی و حدود و ثغور رقابت نیز مؤثر و از اهمیت بالایی برخوردار است. بدین معنی که در الگوی رفتاری ابرازی چون رأیدهندگان از ساختار فرصت سیاسی نوپدید انتخابات بهعنوان امکانی برای بیان و ابراز مواضع و تبلیغ علائق و ترجیحات خود مینگرند و کسب نتیجه و نیل به کرسیهای پارلمان نزد آنان فاقد موضوعیت است، لذا چهبسا خواستههای انتخاباتی حاد، بزرگ و خارج از توان ساختارهای حکومتی را طرح میکنند که بهنوبه خود موجب رادیکالیزه شدن هواخواهان و درنتیجه دشوار شدن گفتگو و سازش بر سر آن میشود اما در نقطه مقابل، چنانچه الگوی رفتار رأیدهی هدفمند، ابزاری و نتیجه گرا اتخاذ شود چهبسا نامزدهای انتخابات ناگزیر خواهند شد برای کسب نتیجه مطلوب میل به میانهروی و پرهیز از مواضع حاد که با اکثریت رأیدهندگان سازگاری بیشتری دارد را در دستور کار خود قرار دهند.
گرایش غالب به جانبداری سلبی (negative bias) یا تبلیغات مضر و منفی ازجمله عوامل بازدارنده اعتدال به شمار میرود. بنا به شواهد تجربی بسیار، گرایش به جانبداری منفی در مواقع شدت یافتن مبارزه بسیار بیشتر و سریعتر شکل میگیرد و کارکردهای مختلف از خود بروز میدهد. ازجمله اینکه عطش هیجانهای گذرای سیاسی را سیراب میکند، منبع همبستگی و هویت بین همذات پنداران میشود، به تشدید مواضع میانجامد و زمینههای شور ورزی سیاسی را آماده میکند. چنین کارکردها و نیز نیاز به کسب اطلاعات و اخبار منفی از ناحیه رأیدهندگان، فعالان انتخاباتی را به تشدید افشاگری، توسل به نشر اکاذیب و حتی تحریف وسوسه میکند. هر مقدار احتمال تغییر بنیادین موازنه قدرت سیاسی بیشتر شود و ساختار رقابت قطبیتر گردد، تناوب و حجم انتشار اطلاعات منفی نیز افزایش پیدا میکند و اهدافی را آماج خود برمیگزیند که بیشترین نفع را از شکلگیری ساختار نوین میبرد و سهم بیشتری در تکوین آن ایفا میکند. ازاینرو متصور است که در انتخابات پیش رو چهرههای محوری دولت و کنش گران کانونی بسیج افکار عمومی به نفع آن، در معرض تبلیغات منفی پرشدت جریانهای مخالف دولت قرار بگیرند که خود لزوم اتخاذ تدابیر پیشگیرانه، دفاعی، اقناعی و ... در ذیل سیاست اطلاعرسانی و تبلیغات دولت را یادآوری میکند.
ارزشهای غالب سیاسی جامعه و اعتدال انتخاباتی باهم همبستگی دارند و در طیف ارزشها، گونه خاصی باید اولویت پیدا کند تا فضای رقابتی به سمت اعتدال رهنمون شود. با الهام از ادبیات سیاست شناسی، اگر ارزشهای کلان سیاسی را سه دسته ارزشهای سیستمی شامل حفظ نظم و ثبات، ارزشهای فرایندی معطوف به مشارکت و آزادی و سرانجام ارزشهای توانایی سیاستی ناظر به تأمین نیازهای شهروندان از رهگذر تصمیمگیری بدانیم، از موضعی اعتدالی در میدان رقابت پارلمانی کنونی که منطقه مشحون از اشکال مختلف مشارکت سیاسی خشونتآمیز است و پتانسیلهای نااستواری نیز در داخل استعداد فعلیت یافتگی دارند، تکیهبر ارزشهای سیستمی مناسبتر به نظر میرسد چون برمدار ثبات پویا و حفظ استواری سیاسی و اجتماعی استوار است. در مرحله بعد ارزشهای سیاستی و سرانجام در مرتبه بعدی ارزشهای فرایندی قرار میگیرد که با عنایت به نا نهادینگی و بیقاعدگیهای رقابت سیاسی احتمال توسل به رفتارهای مشارکت جویانه ثبات زدا را افزایش میدهد.
کمیت و کیفیت شکافهای اجتماعی فعال در مقطع زمانی انتخابات با اعتدال سیاسی نسبت مستقیم دارد. بهگونهای که تمرکز بر شکافهای متقاطع با اعتدال قرابت مییابد و به همان نسبت وجود شکافهای فعال متراکم، مانع شکلگیری، اثربخشی و هژمونیکشدن گفتار و رفتار اعتدالی میشود؛ زیرا شکافهای متراکم و چندلایه به دلیل وجود نقاط افتراق متعدد بین کنشگران سیاسی باعث تشدید و تصعید سطح خواستهها میشود. ترجیحات انتخاباتی را متنوع و حاد میکند. بر سرعت قطبیشدن صفآراییهای سیاسی میافزاید و مآلاً امکان برداشتن گامهای مسالمتآمیز از قبیل چانهزنی، گفتگو و مصالحه سیاسی را دشوار میکند اما در مقابل شکافهای متقاطع به خاطر دربرداشتن نقاط اشتراک مختلف بین بازیگران و طرفهای رقابت، مرزبندیهای حاد سیاسی را کمرنگ میکند، تعداد موضوعات قابلرقابت را کاهش میدهد و توسل به روشهای گفتگو محور برای نیل به سازش سیاسی را میسر میکند. نتیجه فعالبودن چنین شکافهایی معتدلترشدن فضای رقابت خواهد بود. با توجه به این گزاره ترجمان انتخابات اعتدالی این است که رهبران سیاسی، نامزدها و جناحهای مختلف موقع بیان گزارههای انتخاباتی و تدوین برنامههای خود، از بزرگنمایی و برجستهسازی شکافهای اجتماعی متراکم اجتناب ورزند.