تعداد بازدید: 2448

توصیه به دیگران 1

پنجشنبه 14 دی 1385-0:0

اقتصاد « سوپربهداشتی» ما!

يادداشتي از دکتر احمد سيف،استاد اقتصاد دانشگاه.


بفرمائید: نان و ماست... یا اگر دوست تر دارید، نان و پنیر!
بدون این که بخواهم خودم را قاطی مباحث « اقتصاددانها»(http://chaay.ghoddusi.com/2007/01/post_591.html) بکنم، می خواهم توجه شما را به « واقعیت های زیر» درایران عزیز جلب بکنم. می دانم که به احتمال زیاد، دوستان اقتصاددان من، از این کار خوششان نخواهد آمد، ولی به گمانم کار دارد به جائی می رسد که مباحث صرفا نظری درباره اقتصاد، درعمل، همان « انشا نویسی» ای می شود که این دوستان از آن شکوه می کنند!

یعنی دارم براین نکته انگشت می گذارم که از منظری که من به دنیا می نگرم- کار دارد به حدی خراب می شود که باید تا دیر نشده، برای تخفیف آن یک فکر اساسی کرد. قبل از آن که از من تئوری بخواهید، می گویم، هر کاری که در این وضعیت، حتی برای کوتاه مدت هم، بهبودی ایجاد کند. والی بعید نیست کار به جائی برسد که نه ازتاک نشانی بماند و نه از تاک نشان. یا کار به جائی برسد که این جور مباحث، به واقع مباحثی بشود از سر سیری.

 قبل از هرچیز، به فرمایشات معاون اول رئیس جمهور توجه کنید: «خبرگزاري فارس: معاون اول رئيس جمهور گفت: ‌ قدرت خريد دو دهك پائين درآمدي جامعه بسيار پائين است و قوت غالب آنها نان و حداكثر نان و ماست است. دو دهك جمعيت كشور بسيار كم درآمد و نزديك 5/4 ميليون نفر با درآمد روزي كمتر از 1000 تومان زندگي مي‌كنند.» البته توجه دارید که دو دهک جمعیت هفتاد میلیونی ایران هم می شود، رقمی حدود 14 میلیون نفر که به اعتراف صریح آقای دکتر داودی، « قوت غالب آنها نان و حداکثر نان وماست است».

 مستقل از تعاریف گوناگون « فقر» این وضعیت، یعنی سرشکستگی ملی – البته این جا می دانم که دوستان چپ اندیش من به من گیر خواهند داد، که پدرآمرزیده، « جامعه طبقاتی» است، ملی دیگر چه صیغه ای است؟ با این همه، درآمد روزی کمتر از 1000 تومان هم – یعنی درآمدسالانه ای معادل 390 دلار- که تفسیر بر نمی دارد و با هزار من سریشم هم نمی توان، گستردگی و عمق فقر این 4.5 میلیون نفر را « ماست مالی» کرد- آن ده میلیون نفر دیگر که به قول آقای معاون، فقط « نان و ماست» می خورند، به جای خود محفوظ. البته دریک گزارش دیگر هم می خوانیم که «طبق آخرين آمار خط فقر 156 هزار تومان در نظر گرفته شده كه با اين اوصاف، بيش از 10 ميليون نفر از جمعيت كشور زير خط مطلق فقر قرار دارند و جمعيتي مابين 10 تا 20 ميليون نفر در خط فقر نسبي به سر مي‌برند.

... بيش از 10 ميليون نفر از جمعيت ايران درآمد 15 هزار توماني تا 150 هزار توماني در ماه دارند. با توجه به ضريب و شاخص‌هاي موجود در كشور، هيچ انساني به تنهايي نمي‌تواند با اين رقم زندگي خود را سامان دهد». البته دقت می کنید که به این ترتیب، بیش از 40 درصد از جمعیت یا بطور مطلق فقیرند یا در فقر نسبی زندگی می کنند. این نکته هم بماند که من یکی نمی دانم که درشرایط امروز ایران درآمدی روزی 500 تومان در عمل یعنی چی! باری این را هم می دانیم که فقط در طول 1379 تا 1383 تعداد کسانی که زیر خط مطلق فقر زندگی می کنند 2.5 برابر شد. با این وصف، گیرم که ضریب جینی در این جامعه، تغییر نکرده باشد!

سئوال اساسی تر این است که با این نوع « افشاگری ها» که از سوی مقامات رسمی و غیر رسمی می شود، چگونه است که این ضریب تغییر نمی کند! [آیا ممکن است که بانک مرکزی یا سازمان های دیگر مسئول آمارهای رسمی، به جای جمع آوری آمارها، آنها را « پردازش» هم می کنند(شبیه به همان کاری که مدتی پیشتر برای آمارهای تورم کرده بودند)

 با همه اختلاف نظرهائی که ممکن است برسر اهمیت توزیع درآمدها در جامعه باشد- درپیوند با این ده میلیون ایرانی، در این جا دارم از فقر مطلق حرف می زنم نه فقر نسبی. یعنی صحبت برسراین نیست که طرف به جای تلویزیون رنگی هنوز تلویزیون سیاه وسفید دارد و یا حتی تلویزیون ندارد. بلکه، کار به آن حدی خراب است که به احتمال زیاد این 14 میلیون نفر- همان دو دهکی که معاون رئیس جمهور از آن سخن می گوید- با شکم سیر نمی خوابند- حالا دیگر نیازهای ابتدائی و اساسی زندگی تامین ناشده باقی می مانند، بماند تا درفرصت دیگر به آنها بپردازیم. و اما از سوی دیگر، باید دید بر سر قیمت ها در این اقتصاد عجیب و غریب ما چه می آید؟

براساس گزارش دیگری می دانیم که « سرماي زمستاني افزايش قيمت كالاهاي اساسي را تشديد كرد». البته توجه دارید که « قيمت كالاهاي ضروري مصرفي مردم از برنج، قند و شكر، حبوب، روغن نباتي گرفته تا سيب‌زميني، تخم‌مرغ و ميوه افزايش چشمگيري داشته». یکی از چندین عامل این افزایش چشمگیر هم این است که اگرچه دولت فخیمه دوست دارد از وبلاگ نویسی تا مد لباس و زیر شلواری را تحت کنترل داشته باشد و اگر چه می کوشد همه جهان را به راه راست هدایت نماید و مشکلاتشان را حل کند ولی از اداره اقتصاد الله بختکی ما ناتوان است و « دلالان بازار هيچ‌گاه بيكار ننشسته و بازار در عمل در سيطره دلالان و افزايش بي‌ضابطه قيمت كالاها قرار مي‌گيرد».

البته در این گزارش می خوانیم که در یک سال، قیمت گوشت گاو برای دامداران « ثابت» مانده است ولی، « دلالان» محترم، قیمت گوشت را برای مصرف کنندگان به 6200 تومان افزایش داده اند. در شرایط افزایش قیمت هم، « مصرف‌كننده هم فقط از نرخ مي‌پرسد و با حسرت از آنكه توان خريد گوشت براي خانوار را ندارد، حسرت مي‌خورد».

 بنابراین گزارش، « قيمت يك كيلوگرم گوشت سردست گوساله 5800 تومان، گوشت ران گوسفندي 6700 تومان، مغز ران 6200 تومان، گوشت گردن گوسفندي 4500 تومان، خرده راسته گوساله 3900 تومان، مغز گوساله درجه يك 1800 تومان در حال حاضر در تهران است». با این سطح قیمت ها، جالب است که بودند و هستند کسانی که با بالارفتن حقوق کارگران از 150 هزارتومان درماه به 185 یا 200 هزارتومان، مسئله داشتند و مسئله دارند!


اندکی پائین تر می خوانیم که« اميرحاجي‌بابا قصاب جوان پس از مطمئن شدن از خبرنگار بودن بنده و اين كه مأمور سازمان بازرسي نيستم، در مورد نوسان قيمت گوشت، مي‌گويد: قيمت هر كيلوگرم گوشت گوسفندي از 4800 تومان ظرف يك ماه به 5500 تومان، گوشت گوساله از 5800 تومان به 6200 تومان و گوشت مرغ از 1900 تومان به 1590 تومان رسيده است. وي گفت:‌ قيمت هر شانه تخم‌مرغ 30 عددي كه حدود 2 كيلوگرم وزن دارد، از 1500 تومان به 2300 تومان ظرف دو ماه افزايش پيدا كرده است».
یک دلیل دیگر افزایش قیمت گوشت را هم « عید قربان» و « افزایش قیمت گوسفند زنده» دانست که این هم لابد به همان عید قربان وصل می شود.


البته از قرار، فروش گوشت چرخ کرده به دلایل بهداشتی ممنوع شده است که اتفاقا کار بسیار درستی هم هست ولی در حضور مشتری می توان « گوشت تازه را چرخ كرده و به قيمت 5200 تومان عرضه كرد» ولی در بازار شهرستانی میدان امام حسین« همواره گوشت‌هاي چرخ‌كرده قرمز رنگ و شيك را به قيمت هر كيلوگرم 2500 تومان عرضه مي‌كنند كه معلوم نيست گوشت آن چيست و رنگ قرمز از كجا آمده است». دلیل این سوء ظن هم ساده است، چون « ارزانترين نوع گوشت قرمز كيلوگرمي 4000 هزار تومان است.». مغازه دار دیگری، علت افزایش قیمت ها را « مالیات» دولت می داند و معتقد است که اگر« اگر دولت خواهان عرضه گوشت ارزان به مردم است، از ماليات خود بكاهد و تخفيف قائل شود».

این هم به ظاهر مسئله ای نیست ولی روشن نیست که اگر دولت « مالیات زیاد می گیرد» پس چگونه است که « دولت سال گذشته با 6 هزار و 500 ميليارد تومان كسري بودجه مواجه بود كه امسال اين رقم به بالاي 7 هزارميليارد تومان خواهد رسيد».


مغازه دار دیگری، علل افزایش قیمت تخم مرغ را « صادرات آن به عراق»، « کاهش تولید به دلیل رسیدن فصل سرما» و « افزایش تقاضای مردم» می داند. فروشنده دیگری که بازارش اندکی کساد شده است به خبرنگار خبرگزاری فارس گفت، « ديگر پول دست مردم نيست قشر حقوق‌بگير، اكثر حقوق خود را هنوز دريافت نكرده، مجبور است قسط بدهد، لذا توان خريد گوشت كافي ندارند». به گفته یک قصاب، دامدار برای گوشت گاو، کیلوئی 4000 تومان دریافت می کند ولی این گوشت وقتی به دست مصرف کننده می رسد، کیلوئی 6000 تا 6200 تومان در می آید. در تائید نکته ای که از معاون رئیس جمهور نقل کرده ام، خانم خانه داری در مصاحبه می گوید که « مردم با حقوق ميانگين 200 تا 300 هزار تومان در ماه چگونه مي‌توانند گوشت بخورند، گوشت الان كالاي پولداران شده، مردم عادي نان و پنير مي‌خورند».


بعد می رسیم به مغازه خواروبار فروشی، براساس اطلاعاتی که دراین گزارش آمده است، بین عرضه و تقاضای برنج دربازارهای ایران شکافی معادل 300 هزارتن وجود دارد ولی به دلایلی که حداقل برای من روشن نیست، سالی 700 هزار تن برنج وارد می شود. البته معاون وزیر بازرگانی از واردات 850 هزارتن برنج در ده ماه اول امسال خبر می دهد. پی آمدش یکی این است که « برنجهاي محلي يا به اصطلاح معطر، در انبار كارخانه‌ها مانده است و اگر فكري براي آن نشود، خراب مي‌شوند» و از طرف دیگر، این جا دیگر باید اقتصاددانهای محترم به داد ما برسند که اگر در این اقتصاد با « مازادعرضه» روبرو هستیم، چراست وچگونه است که « برنج پاكستاني باسماتي بسته به نوع درجه آن از 1200 تا 1300 تومان در هر كيلوگرم عرضه مي‌شود، در حالي كه دو ماه پيش به قيمت 1000 تومان عرضه مي‌شد». از سوی دیگر، این را هم می دانیم که تخم مرغ از دانه ای 60 تومان به دانه ای 100 تومان رسید و قیمت قوطی 5 کیلوئی روغن نباتی که 4500 تومان بود، به 6500 تا 7000 تومان افزایش یافت.

برنج ایرانی هم که ظاهرا قرار است در انبارها مانده باشد، دوسال پیش کیلوئی 1200 تومان بود، پارسال به 1300 تومان رسید و امسال هم، کیلوئی 1700 تومان شده است. به برنج ایرانی اشاره کردم تا اقتصاد دان ها به من درس اقتصاد خرد مقدماتی ندهند که قیمت ها دربازار چرا بالا وپائین می روند! اگر اطلاعات آمده در این گزارش درست باشد، « تقاضا» برای برنج ایرانی در حال کاهش است ولی قیمت اش، بر خلاف قوانین « بازار» (ع) افزایش یافته است!

درکنار دیگر افزایش قیمت ها، « قيمت يك كيلوگرم قند از 750 تومان يك ماه پيش به 900 تومان، شكر از 600 تومان به 700 تومان افزايش يافته است.فروشنده با نشان دادن ماكاروني گفت: قيمت هر بسته از 400 تومان به 500 تومان، نخود و لوبيا از 800 تومان به 900 تومان و عدس از 1000 تومان به 1200 تومان افزايش يافته است.» با این همه، من یکی که منتظرم تا آقای دکتر الهام یک بار دیگر مصاحبه کند و پنبه همه این افزایش قیمت ها را بزند و یا آقای احمدی نژاد، هم مدعی شود که چون می خواهم با فساد مالی مبارزه کنم، برعلیه دولت من جنگ روانی راه انداخته اند!!


درفصل زمستان، افزایش قیمت میوه هم که به قول معروف « آش کشک خاله جان» مان است، ولی « سيب زميني هم مثل اينكه تبديل به طلا شده باشد». میوه فروش هم از کسادی بازار گله مند است « قبلاً روزي 2 دستگاه نيسان بار ميوه مي‌آوردم، اكنون نصف نيسان هم فروش ندارم، مشتري توان خريد ميوه گران قيمت ندارند.»
خوب، میوه که نمی شود خرید، گوشت و تخم مرغ که چه عرض کنم. سیب زمینی هم « مثل این که تبدیل به طلا شده است» بابا جان، یارانه سنگگ و بنزین را که بردارید تصویر تکمیل می شود..... منحنی های عرضه و تقاضا درست در بیاید، با بقیه یک کاریش می کنیم!



    ©2013 APG.ir