«103 سال تنهایی» از لنز دوربین
درگفتگو با کارگردان مستند 103 سال تنهایی مطرح شد: حدود 25 ساعت راش از زندگی استاد منوچهر ستوده دارم که آماده است. چند پلان دیگر هم باید برای تکمیل کار ثبت کنم که همین روزها از منزل استاد انجام میشود. از دل این فیلمها یک مستند بیش از 40 دقیقهای تولید میشود. تلاشم بر این است که هر چه زودتر کار مونتاژ را آماده کنم. میخواهم تا پیش از چهلم استاد این مستند تکمیل شده باشد..خیلی خوب میشد اگر همراه با مستند «103 سال تنهایی» کتابی برگرفته از مصاحبههای طولانی من با دکتر ستوده هم چاپ میشد.
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، اشکان جهانآرای: درگذشت استاد دکتر «منوچهر ستوده»، یکی از بزرگان تاریخ ایران در واپسین ساعات هفته گذشته پایانی بر حضور فیزیکی 103 ساله این چهره تاریخی بود، اما هرگز نمیتواند بر ماندگاری نام و خدمات ایشان پایان دهد.
در دوره حیات استاد ستوده اقداماتی برای پاسداشت او انجام شد. در کنار برگزاری بزرگداشتها و انتشار کتابها و تهیه گفتوگوها، تولید فیلم از زندگی ایشان هم مورد توجه تعدادی از فیلمسازان قرار گرفت.
مستند 62 دقیقهای «خون است دلم برای ایران» با نگاهی به زندگی و خدمات علمی-فرهنگی دکتر ستوده یکی از این آثار بود که سال 87 به کارگردان «سید جواد میرهاشمی» تولید شد. «سه سال و یک قرن» هم مستند 24 دقیقهای دیگری است که سال گذشته «افشین آذریان» درباره شرایط سالهای پایانی عمر استاد ساخت. از سال 92 نیز «مهدی حیدری» کارگردان و مستندساز مازندرانی تصویربرداری از زندگی استاد ستوده را آغاز کرد. مستندی با نام «103 سال تنهایی» که حالا پس از مرگ پدر جغرافیای تاریخی ایران، قرار است وارد مرحله مونتاژ شود. «مهدی حیدری» در 3 سال پایانی عمر پربار سرو کهنسال دانش ایران بارها با ایشان همراه شد و یکی از افرادی بود که در واپسین دقایق زندگی بر بالیناش حضور داشت. به بهانه درگذشت استاد «منوچهر ستوده» گفتوگوی همشهری مازندران با کارگردان مستند در حال ساخت «103 سال تنهایی» را در ادامه بخوانید:
آقای حیدری، ایده تولید مستند از زندگی استاد ستوده از کِی شکل گرفت؟
به خاطر تولید مستند بلند «از دماوند تا خزر» با پژوهشها و آثار استاد آشنا شده بودم. منابع خوبی برای این کار گسترده بود. پس از مدتی کار مستند زندگی استاد ستوده را از صد سالگی ایشان آغاز کردم. دوستی به نام «کوروش نوروزمرادی» هماهنگیهای لازم را انجام داد تا وارد مرحله پیشتولید شویم. 2 بار نزد استاد رفتیم و مطالعات و پژوهشهای میدانی و کتابخانهای را درباره ایشان آغاز کردم. پس از انجام مراحل مقدماتی به منزل ایشان در سلمانشهر رفتیم و فیلمبرداری را آغاز کردیم. برخلاف برخی اظهارنظرها که میگفتند ممکن است استاد همکاری نکند، به گرمی ما را پذیرفت. حتی با آن کهولت سن، گاهی که درخواست میکردم مسیری را طی کند یا کاری برای فیلمبرداری انجام دهد مخالفت نمیکرد.
فیلمبرداری شما بیش از 2 سال طول کشید. فرآیند ساخت از ابتدا در ذهن شما تشکیل شده بود یا به مرور روند جمعبندی آن را ترسیم کردید؟
راستش ابتدا در ذهنم اینطور برنامهریزی کرده بودم که پس از مدتی فیلمبرداری کارمان تمام میشود و مستند را تکمیل میکنیم. اما وقتی وارد زندگی ایشان شدم با زوایای مختلفی از یک زندگی پر از تاریخ مواجه شدم. مهمتر اینکه با فرا رسیدن فصل گرما دیدم که ایشان یک تغییر لوکیشن هم دارند و از سلمانشهر به روستای «کوشکک» کوچ میکنند. تصمیم گرفتیم از آنجا هم تصویربرداری کنیم. زمانی که در شهر ساکن بودند به ندرت افرادی به هر بهانهای سری به استاد میزدند. هنگامی که به ییلاق رفتیم زندگی دیگری از استاد دیدیم. وارد ییلاق شدیم و پس از پشتسر گذاشتن مسیری باریک از بین درختهای آلبالو به منزل ایشان رسیدیم. وقتی چند روزی در کنار ایشان ماندیم، تنهایی عجیب ایشان را لمس کردیم. در کوشکک کسی جویای احوال استاد نمیشد. شاید هفتهای یک نفر به ایشان سر میزد. خیلیها شاید مدعی باشند. اما در این 3 سال کمتر کسی را دیدم که دغدغه رسیدگی مستمر و دائمی به استاد داشته باشد. عدهای هم برای عکس یادگاری یا گرفتن یادداشت و مقدمهای برای کتابی میآمدند. جالب است که در جامعه ما برای هر اتفاق بزرگی که در جایی میافتد تعداد آدمهای که از حاشیه وارد میشوند، از تعداد آنها که در متن هستند بیشتر است.
واقعاً کار خاصی برای این مرد بزرگ انجام نشد. در حالیکه ایشان علاوه بر عمر پربارش، تمام دارایی خود از جمله خانه و باغ 10 هکتاریاش در سلمانشهر را برای پژوهشهای ایرانشناسی دانشگاه تهران وقف بنیاد موقوفات افشار کرد. همان زمان به مؤسسه دائرةالمعارف بزرگ اسلامی رفتم و به آقای «عنایتالله مجیدی» بابت این بیتوجهی اعتراض کردم. تصمیم گرفتم فیلمبرداری را ادامه دهم و ساختاری که ابتدا از مستند در ذهن طراحی کرده بودم را کنار بگذارم و نگاه ویژهای به تنهایی استاد داشته باشم.
برای همین نام «103 سال تنهایی» را انتخاب کردید؟
بله. نیازی نبود من فیلم بسازم تا بگویم ستوده چگونه انسانی بود. فرزانگی او اثبات شده است. وقتی غربت و تنهایی دکتر را دیدم مسیر ساخت مستند تغییر کرد. به این فکر افتادم که مصاحبههای مختلفی از ایشان تهیه کنم. در بیش از 15 ساعت گفتوگوی ضبط شده از همه زوایای زندگی خود گفت. اینکه چه کارها کرد و کجاها رفت و با چه کسانی بود. همیشه هم «ایرج افشار» ورد زبانش بود. دوستی نزدیک و وابستگی زیادی به این زندهیاد داشت. پس از زندهیاد افشار هم نام دکتر «محمدتقی دانشپژوه» ورد زبانش بود. میگفت دکتر دانشپژوه باعث شد تا کارِ برجسته «از آستارا تا استارباد» را آغاز کند و به سرانجام برساند.
نام مستند مخاطب را به یاد رمان «صد سال تنهایی» گابریل گارسیا مارکز میاندازد. به عمد این نام را انتخاب کردید؟
بله. به نظرم زندگی استاد ستوده برای مشهور شدن و ثبت شدن، از رمان برجسته و زیبای «صد سال تنهایی» چیزی کمتر ندارد. به جز ویژگیهای بارز فردی و عشق به مطالعه و کتاب، آنچه که من از زندگی استاد در سالهای پایانی عمرشان دیدم چیزی جز تنهایی نبود. به ویژه در ییلاق به معنای واقعی تنها بودند.
واقعاً مرد جهان دیدهای بود. حرفهایش نصیحت و پند نبود. بلکه احساس میکردی که راههایی است که چارهای جز انجام دادن آنها نداری. یک متخصص متعهد به معنای واقعی بود. وقتی از موضوعی میپرسیدیم که در حوزه تخصصاش نبود میگفت تخصص من نیست و اظهار نظر نمیکنم. همیشه میگفت دکترای ادبیات دانشگاه تهرانم و کارم جغرافیای تاریخی است. در این 2 حوزه هر پرسشی دارید بپرسید.
آخرین تصویربرداری را چه زمانی انجام دادید؟
تابستان گذشته بود که به خاطر بیماری توان رفتن به ییلاق را نداشتند. در بیمارستان هم قصد داشتم فیلمبرداری کنم که اجازه ندادند.
برنامه بعدی برای «103 سال تنهایی» چیست؟
حدود 25 ساعت راش دارم که آماده است. چند پلان دیگر هم باید برای تکمیل کار ثبت کنم که همین روزها از منزل استاد انجام میشود. از دل این فیلمها یک مستند بیش از 40 دقیقهای تولید میشود. تلاشم بر این است که هر چه زودتر کار مونتاژ را آماده کنم. میخواهم تا پیش از چهلم استاد این مستند تکمیل شده باشد. البته اگر از نظر مالی حمایت شوم سرعت و کیفیت کار قطعا بیشتر خواهد شد. با این حال اگر مسئولان حمایت نکنند، همانطور که تا اینجای کار را با هزینه شخصی انجام دادم، بقیه راه را هم ادامه خواهم داد. تا کنون هیچ ارگانی حمایت نکرد. سعی میکنم نهایتاض تا یک ماه دیگر کار مونتاژ این مستند به پایان برسد تا بخشی از دِین خودم را به استاد ادا کنم. در مستند «دماوند تا خزر» پژوهشهای ایشان خیلی به من کمک کرد. حتی برای معرفی من به مؤسسه دائرةالمعارف ایران نامه زد تا هر سندی که نیاز دارم در اختیارم بگذارند. حمایت خوبی از تولید آن مستند داشت.
مستند پس از تکمیل تلویزیونی خواهد شد یا در جشنوارهها شرکت داده میشود؟
قطعاً برای حضور مستند در چند جشنواره پیگیر خواهم بود. اما یک اکران خصوصی به بهانه چهلم استاد را مد نظر دارم. میخواهم از همه دوستان و علاقهمندان به استاد دعوت کنم تا در این اکران خصوصی حضور داشته باشند.
ساختار مستند را چطور در نظر گرفتید؟
البته بهتر است که کمتر در این باره توضیح بدهم. اما هنوز تصمیم نگرفتم راوی بگذارم یا نه. تصمیم گرفتم فیلم از حالت مستند صرف خارج باشد. یک راوی تصویری دارم. در تاریخ ما لاکپشت نشانه گنج است. در فیلم لاکپشتی وجود دارد که ابتدا با پشتسر گذاشتن دماوند، جنگل، دریا و نمادهای مازندران به منزل استاد ستوده میرسد. این لاکپشت ریتمی را برای مستند ایجاد میکند. در پایان کار هم لاکپشت در منزل استاد تنها میماند.
گفتوگوهای طولانی با استاد را چه میکنید؟
میماند برای آرشیو. اما دوست دارم این گفتوگوها منتشر شود. هر ناشری که برای انتشار این حرفها در قالب یک اتوبیوگرافی اعلام آمادگی کند، حاضرم کار را برایش آماده کنم. خیلی خوب میشد اگر همراه با مستند «103 سال تنهایی» کتابی برگرفته ای این مصاحبهها هم چاپ میشد. به نظرم اهالی کتاب باید وارد گود شوند. به هر حال استاد اهل کتاب بودند.
سخن پایانی.
دکتر ستوده هم رفت. اما آدمهایی مثل دکتر ستوده هستند که لنز دوربین ما آنها را پیدا نکرد یا اگر پیدا کرد توان مالی برای ثبت وجود ندارد. همینطور که کمپین حمایت از محیط زیست و درخت میگذاریم، کمپین حمایت از انسانهایی که گنج هستند را بگذاریم. امروز وقتی تکه فیلمهایی از «نیما یوشیج» و «سهراب سپهری» میبینیم به وجد میآییم. خواهشم از مسئولان این است که برای تولید فیلم زندگی مفاخر از هنرمندان حمایت کنند.
*این گفتگو در همشهری مازندران منتشر شد و برای بازنشر در اختیار ما قرار گرفت.
- جمعه 3 ارديبهشت 1395-12:20
جناب حیدری خسته نباشی امیدوارم این فیلم پرتره مثل فیلم پرتره قبلی تان متوسط رو به پایین نباشه چون با شخصیت برجسته ی استاد ستوده نمیشه بازی و تجربه کرد چه بسا خدای ناکرده شآن بلند ایشان را نتوانی انعکاس دهی از آن مهمتر باید دید چه ساختار مناسب و همگنی با محتوا و موضوعت ریخته ای.
- شنبه 28 فروردين 1395-9:5
سلام
در مراسم بزرگداشت ستودهءِ تبریِ فرهیختگانِ ایرانی که در مرکز ادب و زبان پارسی موقوفات مرحوم ایرج افشار برگزار شد (چهارشنبه گذشته)، بزرگان و مفاخر فرهنگ بهمراه پژوهشگران جوان هر یک به فراخور خود زوایایی زندگی خصوصی و عمومی از این بزرگمرد را بیان داشتنند.
آنجا هم این "گله¬گی" نبود توجه به مفاخر اعلام شد. بنظرم آسانترین راه این است مقداری از عایدات موقوفه شان صرف خودشان بشود. مثال: دوست جوانی گفت ایشان خاطرات نوشتاری بجا نگذاشتند اما هزاران دقیقه از ایشان صوت و تصویر موجود است و ایشان هم مثل بقیه گفتند ای کاش کسی بیایید و پولی بدهد و ... بهتر نیست آنانی که دستی بر مسئولیت دارند دنبال یک راه حل اساسی باشند و بخشی از پول این بزرگان را صرف اینان کنند.
در این مراسم صحبت از برادر ایشان هوشنگ ستوده هم شد و ایشان نیز خود به ایراد سخن پرداختند. میگفت اولین سفرش هنگامی که خود 12 سال داشت به همراه منوچهر 24 ساله پیاده راهی سفر اردبیل از راه استان گیلان شد. تا کنون در مجامع و محافل مختلف کمتر از این شخص اسمی برده شد در حالی ایشان در برخی از سفرهای استاد حضور داشته و عکاسی میکرده و ...
خدایش رحمت کند
جناب حیدری با سپاس فراوان، منتظر مستند فاخر شما از مفاخر ایران هستیم.