تعداد بازدید: 3381

توصیه به دیگران 1

چهارشنبه 8 ارديبهشت 1395-7:33

بانگ رحیل نخبگان

چرا مازندرانی ها علاقه دارند به تهران مهاجرت کننند؟ (گفتگو با دو کاشناس ویک مسئول )


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، اشکان جهان‌آرای: مهاجرت را باید بخشی جدا نشدنی از تاریخ زندگی انسان‌ها دانست. بشر همواره در طول تاریخ برای دستیابی به شرایطی بهتر دست به مهاجرت زده است. البته این پدیده صرفا به انسان ارتباط ندارد. حیوانات زیادی هم هستند که هر سال برای گذراندن فصول گرم و سرد مهاجرت را انتخاب می‌کنند. اما دست‌کم در دو قرن اخیر روند مهاجرت‌ها در سراسر دنیا افزایش یافت. کمی جزیی‌تر که نگاه کنیم با مهاجرت‌های درون کشوری نیز آشنا خواهیم شد. مهاجرت افراد از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ با هدف دست یافتن به آینده‌ای بهتر.

چندی پیش رییس بنیاد نخبگان استان مازندران در نشست شورای اداری این استان آماری تأمل برانگیز از میزان مهاجرت‌های مازندرانی‌ها به پایتخت ارائه کرد. دکتر «محسن جهانشاهی» با تکیه بر یک سری بررسی‌ها اعلام کرد که مازندرانی‌ها پس از آذری زبان‌ها بیشترین میزان مهاجرت به تهران را دارند که بخش قابل توجهی از این افراد نخبگان هستند.

 وی افزود: مازندرانی‌های پایتخت‌نشین بیش از یک میلیون و 500 هزار تن هستند. بر همین اساس بنیاد نخبگان مازندران در سال جاری به دنبال شناسایی نخبگان و چهره های تاثیرگذار و سپس بازگرداندن آن‌ها به استان است.

البته قطعا این تعداد مازندرانی تهران‌نشین همگی از اثرگذاران جامعه و نخبگان نیستند. اما این رقم 2 موضوع را مورد توجه قرار می‌دهد. نخست این‌که چرا این همه مازندرانی میل به سکونت در تهران دارند و دوم این‌که مازندران در شرایطی که نیازمند نیروهای نخبه است، باید توان فرزندان خود را مورد استفاده نقاط دیگر از جمله پایتخت ببیند.

* نمی‌توان از مهاجرت گفت و از اقتصاد حرفی نزد

یک دکترای علوم اجتماعی در این باره با بیان این‌که مهاجرت یک معلول چند علتی است، می‌گوید: هر مهاجرتی می‌تواند دست‌کم یک دلیل داشته باشد. اما ریشه‌های متعددی برای آن دلیل می‌توان یافت. مهاجرت مازندرانی‌ها از جمله مسائلی است که چندین دلیل دارد.

دکتر «نظام‌الدین رییسی سنگلجی» می‌افزاید: نمی‌توان از مهاجرت گفت و از اقتصاد حرفی نزد. قطعا یکی از دلایل این اتفاق مسائل اقتصادی و شغلی است. اما باید به پیامدهای این اتفاق هم نگاهی انداخت. طبیعی است که مازندران امکان استقرار افرادی که امروز در استان‌های دیگر ساکن هستند را ندارد. در واقع جامعه بزرگتر، برخی فرآیندها را در خود حل می‌کند.
وی اظهار می‌کند: مهاجرت اتفاقی دو طرفه است که هم نیاز فرد مهاجر به محل هجرت را نشان می‌دهد و هم نیاز محل هجرت به توانمندی فرد. به عبارتی وقتی فردی در نقطه‌ای ماندگار می‌شود، یعنی توانسته به یکی از نیازهای آن منطقه پاسخ دهد. با این نگاه می‌توان مهاجرت را یک ناگزیر اجتماعی دانست. اما از سوی دیگر نباید این استدلال باعث شود که ضعف‌ها و کاستی‌های جامعه نخست را نادیده بگیریم.

البته مهاجرت مازندرانی‌ها اتفاق جدیدی نیست. بلکه از چند دهه پیش این موضوع قابل مشاهده بود. مانند همه استان‌های دیگر که تعدادی از مردم‌شان برای آینده بهتر شغلی پای به تهران گذاشتند. برای مازندران که می‌تواند به خاطر داشتن فضاهای مناسب برای ایجاد فرصت‌های شغلی زیاد حتی از استان‌های دیگر نیروی کار وارد کند، حجم بالای مهاجرت‌ می‌تواند یک تهدید محسوب شود.

*دلیل نخست اقتصادی است

یک استاد دانشگاه و دکترای جامعه‌شناسی نیز درباره این موضوع و جنبه‌های مهاجرت به همشهری می‌گوید: یکی از مهم ترین نظریه‌ها در حوزه مهاجرت نظریه «راونشتاین» یعنی نظریه‌های مبتنی بر مدل‌های جاذبه دافعه است. بر اساس این الگو مهاجرت به مراکز تجاری-صنعتی بیشتر صورت می‌گیرد. بنابراین طبیعی است که مهاجرت به تهران را شاهد باشیم. دومین دلیل غلبه‌ انگیزه‌های اقتصادی است که به  عنوان مهم‌ترین دلیل مهاجرت در دنیا شناخته می‌شود. معمولاً انگیزه اقتصادی بیشتری در پایتخت‌ها وجود دارد. پیشرفت تکنولوژی یا امکان دسترسی به تکنولوژی هم از دلایلی است که مسبب دلایل اول و دوم است.

دکتر «محمدرضا سلیمانی» درباره جنبه‌های مهاجرت نخبگان می‌افزاید: اگر نگاه‌مان در مهاجرت به نخبگان معطوف باشد، می‌توان سه ریشه اصلی برای خروج افراد اثرگذار از استان عنوان کرد. طبیعتاً دلیل نخست اقتصادی است. در پایتخت شغل مناسب‌تر برای نخبگان فراهم می‌شود. دلیل دوم فرهنگی است. معمولا نخبگان به دنبال جایی هستند که امکانات رفاهی و فرهنگی بیشتر است.

وی اظهار می‌کند: ریشه سوم جنبه جامعه‌شناختی دارد که در آن دو بحث اصلی داریم. یک این‌که در مراکز بزرگ هویت‌یابی آسان‌تر است. معمولاً در مناطق کوچک‌تر مانند مازندران نخبگان با هویت فردی و نسبی یا محلی شناخته می‌شوند که مورد تاییدشان نیست. اما در پایتخت به دنبال هویت فردی اکتسابی هستند. این‌که آن‌ها را به عنوان فرد نخبه یا فرد تحصیل کرده می شناسند.

این استاد دانشگاه خاطرنشان می‌کند: موضوع بعدی هم این است که نخبگان برای ارتقا یا کسب هویت سیاسی بهتر باید به پایتخت بروند. آن‌جا فرصت حضور در گروه‌های مشروع بیشتر است. سوم هم این است که دنبال موقعیت و منصب اجتماعی بهتری هستند. وقتی می‌بینند در استان فرصتی برای پیشرفت موقعیتی نیست، در جا نمی‌زنند و به سمت تهران می روند. وقتی به رأس هرم شغلی استانی رسیدند می‌روند. این سه دلیل جنبه جامعه‌شناختی مهاجرت است.

 سلیمانی به اثرگذاری وجود معایب در جامعه نخست نیز اشاره دارد و می‌گوید: اگر بخواهیم معایبی در مازندران پیدا کنیم، می‌بینیم که در درجه نخست به ساختار مدیریتی قویتر و منسجم‌تری نیاز داریم. دوم این‌که روابط بروکراتیک در مازندران خیلی تعریف شده نیست. اینجا با ضوابط کمتر سر و کار داریم و این برای نخبگان قابل قبول نیست.

این پژوهشگر مسائل اجتماعی اظهار می‌کند: ضعف سوم ناکارآمد بودن بسیاری از ساختارهای سازمانی استان است. بسیاری از سازمان‌ها و نهادهای ما فردمحور هستند و با تغییر یک مسئول، ساختار آن‌ها به طو کل تغییر می‌کند. بنابراین حرف نخبگان به اصطلاح خودمانی خریدار ندارد. این موضوع سبب توزیع نابرابر فرصت‌های شغلی می‌شود و نخبگان پشت درها قرار می‌گیرند. از سوی دیگر در مازندران امکان شکوفایی خلاقیت برای نخبگان فراهم نیست. امکاناتی در اختیارشان قرار نمی‌گیرد تا طرح‌های‌شان اجرایی شود. به همین دلیل مهاجرت را ترجیح می‌دهند.

وی با اشاره به این‌که مهاجرت از استان به پایتخت را باید از دو زاویه مورد بررسی قرار دهیم، می‌گوید: باید ببینیم که مهاجرت برای استان یک پدیدهاست یا یک مسأله. اگر منافع ملی را در نظر بگیریم، می‌تواند یک پدیده اجتماعی باشد. اما اگر منفعت استانی را ببینیم، می‌تواند مسأله و آسیب باشد. شخصا معتقدم مازندران به خاطر داشتن تعداد بالای نخبگان، این شرایط را دارد. داشتن این همه نخبه در جامعه استانی بدون وجود فضای بهره‌برداری فرسودگی می‌آورد.

این استاد دانشگاه معتقد است برای حل این معضل 3 راهکار مناسب وجود دارد. نخست این‌که نخبگانی که مراجعه می‌کنند اول در سطح منطقه خودشان خدمات اولیه را به‌عنوان یک دِین ارائه کنند و بعد به سطح عالی بروند. دوم این‌که با نخبه‌پروری در استان خود جای خودشان را پر کنند. سوم هم این‌که سرریز تجربه‌های خود را در سال‌های پایان دوره مدیریت در پایتخت به مازندران برگردانند. در واقع بخش مهمی از مهاجرت‌ها ناگزیر اتفاق می‌افتند و شاید لازم باشد که برای بهره‌برداری از چهره‌های اثرگذار خارج از استان، برنامه‌ریزی‌هایی داشت.

*کمبود فرصت شغلی عامل اصلی مهاجرت‌هاست

  میزان مهاجرت‌ها از یک استان به استانی دیگر شاید برای خود مهاجرکنندگان دستاوردهای خوبی داشته باشد. اما برای مسئولان یک استان خوشایند نیست. چون در بین مهاجران گاهی افرادی را می‌بینند که سرمایه‌های انسانی یک جامعه هستند. «عیسی قاسمی طوسی» -سرپرست اداره کل اجتماعی استانداری مازندران- به چند پرسش همشهری در این باره پاسخ داد:

آقای قاسمی طوسی، به نظر شما دلیل اصلی مهاجرت‌ها چیست؟

شاید نخستین عامل اثرگذار نزدیکی به پایتخت باشد. اما عمده‌ترین مساله اشتغال است. معمولاً محل اشتغال برای سکونت نیز انتخاب می‌شود. این‌طور هم نیست که همه این افراد میلی به ماندن در مازندران نداشته باشند. به هر حال در مازندران فرصت شغلی نسبت به تهران کمتر است. موارد متعددی دست به دست هم می‌دهد تا مهاجرت اتفاق بیفتد.

تهران استان‌های همسایه دیگری هم دارد. اما چرا مازندران دومین استان است؟

البته این‌که این آمار با چه ساختاری تهیه شد را از دکتر جهانشاهی باید بپرسید. اما این مهاجرت‌ها فقط هم منحصر به استان ما نیست. اتفاقا گیلانی‌های زیادی در تهران سکونت دارند. یک فرآیند عادی است که از سراسر کشور برای اشتغال به تهران می‌روند.

استانداری برنامه‌ای برای پیشگیری از این روند یا حتی مهاجرت معکوس دارد؟

دغدغه استاندار و همه مسئولان استفاده از توان نخبگان است. همه این دغدغه را دارند که اشتغال رونق بگیرد. تا زمانی که فرصت‌های شغلی ایجاد نشود وضعیت به همین شکل است. در هر صورت جوانان به بازار کار اضافه می‌شوند و تنها راه برون‌رفت از بیکاری را مهاجرت می‌دانند. واقعیت هم این است که در تهران فارغ از یک سری از محدودیت‌ها مانند مسکن در تهران، به اندازه خیلی از استان‌ها فرصت شغلی وجود دارد.

رسیدن به این فرصت‌های شغلی پایدار چقدر در چشم‌انداز و برنامه‌های استان نزدیک است؟

معتقدم هیچ استانی در بحث مشکلات ایجاد شغل شرایط ما را ندارد. یکی از مشکلات اساسی ما کمبود زمین است. زمانی از سمنان برای کار به شهرهای شرقی مازندران و گلستان امروزی می‌آمدند. امروز برعکس شده. چون بستر ایجاد اشتغال و سرمایه‌گذاری در آن استان فراهم است. ولی ما در ایجاد فرصت شغلی محدودیت داریم.


  • تمرکز قدرت سبب اصلی است !پاسخ به این دیدگاه
    چهارشنبه 8 ارديبهشت 1395-11:4

    نخبگان در همه ادوار به کانون قدرت توجه داشته و نزدیکی به آن را برای سهیم شدن در قدرت هدف خود داشته اند و منظور از قدرت تنها قدرت سیاسی نیست بلکه قدرت اقتصادی و مالی و زمینه های اجتماعی و فرهنگی دیگر نیز در اینجا مطرح است . اقتصاد سیاسی ما به ویژه در این روزگار نقش مهمی در این تمرکز نیرومند بازی کرده است . تنها با اصلاحات در زمینه اقتصاد سیاسی می توانیم از این روند نامطلوب کم کنیم . شاهدیم که حتی جهنم آلودگی هوای تهران از شدت این تحول نا مطلوب کم نمی کند . آلودگی هوای تهران گردابی مهیب است که امکانات ملی ما را چه به لحاظ انسانی و چه به لحاظ امکانات مادی در خود غرق می کند .

    • چهارشنبه 8 ارديبهشت 1395-8:47

      قطعا در یک مقاله کوتاه نمی توان جوانب مختلف پدیده مهاجرت را به خوبی بررسی کرد. مهاجران در یک نگاه کلی به دو دسته تقسیم میشوند: 1- نیروی کار و 2- نیروی فکر. این دومی را مهاجرت نخبگان یا مغزها هم می نامند. نخبگان خود به دودسته اصلی تقسیم می شوند، تکنوکراتها یا فن سالاران که به نوعی همان نیروی کار هستند اما در رده یخه آبی مثلاً کارهای ادارای و دفتری، حسابداری و .... دسته دوم نیروی های فکری هستند مانند روشنفکران به معنی دقیق کلمه، نویسندگان، محققان و اساتید دانشگاه. عامل اصلی مهاجرت نیروی کار چه کار یدی و چه کار غیر یدی اقتصاد و مسئله اقتصادی است. یعنی استان مازندران یا هر استان دیگری توان جذب و نگهداشت آنها را ندارد. مگر این که تمرکز حاکم بر سیاست و اقتصاد کشور تعدیل شود که در کوتاه و حتی میان مدت دور از ذهن به نظر می رسد. بخشی از نیروی کار غیر یدی به همان دلیلی که در متن گزارش اشاره شد، یعنی بسته بودن و منوط به شخص بودن ساختار اداری استان بر می گردد. به عنوان مثال کارشناس اقتصادی در یک اداره دولتی در دوره یک مدیر خبره محسوب می شود و حرفش خریدار دارد، با تغییر مدیریت احتمال این که مورد بی محلی قرار گیرد زیاد است. نظریه "خیر محدود" نظریه پردازان نوسازی به خوبی این پدیده را تشریح می کند. این فرد ترجیح می دهد در فضایی بازتر کار کند. هر چند این امر در ادارات مرکز هم وجود دارد. حکایت اندشمندان و روشنفکران هم خود معلوم است.ناگفته نماند مهاجرت هر گروه پیامدهای اجتماعی - اقتصادی خاص دارد.
      از نظر من اگر بنا بر اولویت بندی باشد، باید از مدیریت مهاجرت نیروی کار شروع کرد. زیرا اغلب این مهاجرتها به دلایل مختلف مهاجرت کامل یعنی کل خانواده نیست، بلکه مهاجرت نیروی کار مولد و معمولا مرد خانواده است. اگر چه این عمل منافع اقتصادی برای خاونده دارد، اما پیامدهای منفی اجتماعی ناشی از عدم حضور مرد در خانهو محله و در کل در جامعه زیاد و قابل تامل است.


      ©2013 APG.ir