ما شدیم اسیر
در این گزارش سردبیر مازندنومه ضمن بیان پیشینه قحطی و خشکسالی در ایران، به موضوع جنگ آب و انتقال آب خزر به سمنان اشاره کرده و هشدار داده: در حالی که در ایران امروز از یک سو جنگ قدرت به شدت جریان دارد و اختلاف های سیاسی بی حاصل، سرمایه های اجتماعی و اعتماد عمومی را در کشور به حضیض رسانده است، در سوی دیگر کارشناسان غم زده و خسته از منازعات سیاسی بر این باورند دیری نخواهد پایید که خشکسالی و بی آبی، تومار این کشور باستانی را در هم خواهد پیچید!
مازندنومه؛ سرویس محیط زیست و گردشگری، سردبیر: «...روستایی کوچک و فقیر بود. ذخیره آب شان که تاکستان ها و درختان زردآلو را مشروب می کرد، خیلی ناچیز بود و به نظر می رسید که درخت ها از رشد بازمانده اند.» (برگرفته از کتاب سفرنامه الموت، لرستان و ایلام، ص234)
شبیه متن خانم «دیم فریا مادلین استارک» -جهانگرد و نویسنده انگلیسی- که نزدیک به 90 سال پیش به ایران سفر کرد و سفرنامه نوشت، در کتاب ها و منابع تاریخی دیگر نیز یافت می شود؛ این یعنی ایران آب ندارد!
* 20 سال دیگر در ایران نمی توان زندگی کرد
در حالی که در ایران امروز از یک سو جنگ قدرت به شدت جریان دارد و اختلاف های سیاسی بی حاصل، سرمایه های اجتماعی و اعتماد عمومی را در کشور به حضیض رسانده است، در سوی دیگر کارشناسان غم زده و خسته از منازعات سیاسی بر این باورند دیری نخواهد پایید که خشکسالی و بی آبی، تومار این کشور باستانی را در هم خواهد پیچید!
وزیر اسبق کشاورزی ایران -عیسی کلانتری- میگوید: « اگر همینطور به از بین بردن آبهای زیرزمینی ادامه دهیم، بیست سال دیگر نمیتوان در ایران کشوری با هفت هزار سال تاریخ زندگی کرد. این مشکل تهدید بسیار بزرگتری از آمریکا، رژیم صهیونیستی و مساله هستهای برای ایران است.»
* ما شدیم اسیر
قحطی در ایران سابقهای طولانی دارد و این سرزمین شاهد ادوار مختلف قحطی بوده است که ساکنان آن را به ورطه مرگ و تباهی کشانده است.
عوامل طبیعی از جمله اقلیم ویژه ایران، کمبود منابع آب و بارندگی، همچنین خشکسالیهای متناوب در داخل فلات ایران از جمله دلایل بروز قحطی محسوب می شود.
عوامل فرهنگی و اجتماعی به ویژه شرایط سیاسی هم به عنوان عواملی که در شروع، تشدید و تداوم قحطی نقش دارند، مورد توجه قرار گرفته اند.
با توجه به شیوه سنتی کشاورزی ایران چند سال بی بارانی و کم بارانی به بروز فاجعه قحطی در ایران منجر می شده است.
محققان قحطی بزرگ سال ۱۲۴۹ شمسی را از هولناک ترین و مرگبارترین رویدادها در طول دو قرن اخیر و حتی در دوران بعد از حمله مغول دانستهاند؛ به گونهای که سال شروع قحطی به عنوان مبدأ محاسبات تاریخی قرار گرفته است.
نوشته اند: یک و نیم میلیون نفر از جمعیت ۹ تا ۱۰ میلیون نفری ایران در این قحطی جان باختند و شهرهای اصفهان، یزد، و مشهد دست کم یک سوم جمعیت خود را از دست دادند. برآورد شده است که تعداد خانوار ایل قشقایی از متجاوز از ۶۰ هزار خانوار به ۱۲ هزار خانوار کاهش یافت که گویای ابعاد فاجعه است.(به نقل از جلد سوم کتاب تاریخ اجتماعی ایران، نوشته مرتضی راوندی، ص279)
قهر طبیعت، خشکسالی ، سرما و یخبندان شدید علت اولیه قحطی سال ۱۲۴۹ شمسی به شمار میآید. در خاطرات عبدالله مستوفی و کتاب «شرح زندگانی من» آمده است: « امسال سال قحطی عمومی ایران است. از یکی دو سال پیش کمبارانی شروع و گرانی و تنگی خواربار خودنمایی میکرد ولی در زمستان سال ۱۲۸۷ باران هیچ نبارید و مایههای سنواتی هم تمام شده بود، قیمت نان که در اوائل ۱۲۸۷ بیش از یکمن شش هفت شاهی نبود به مرور ترقی کرده در این وقت به یک من یک قران رسید. مردم پایتخت این اشعار را ساخته به طور تصنیف میخواندند:
شاه کجکلا
رفته کربلا
گشته بیبلا
نان شده گران
یک من یک قران یک من یک قران
ما شدیم اسیر
از دست وزیر
از دست وزیر»
شدت قحطی به حدی رسید که مردم به خوردن علف، گوشت حیوانات بارکش، سگ، گربه، موش و حتی مردار و فضولات حیوانی روی آوردند. در بعضی نقاط آدمخواری، بچه دزدی و قتل کودکان نیز شایع شد، به گونهای که در برخی شهرها هیچ کس جرأت نمیکرد تنها به خیابانها برود. در بیرون شهر اراذل، زنان در جستجوی غذا را به بهانه اینکه میخواهند به آنان غذا بدهند فریب میدادند، به قتل می رساندند و از گوشت آنها استفاده میکردند.
* بی آبی و قحطی نیمی از مردم ایران را به کشتن داد
«اجساد چروکیده زنان و مردان، پشته شده و در معابر عمومی افتاده اند. در میان انگشتان چروکیده آنان همچنان مشتی علف که از کنار جاده کنده اند و یا ریشه هایی که از مزارع در آورده اند به چشم می خورد؛ با این علف ها می خواستند رنج ناشی از قحطی و مرگ را تاب بیاورند. در جایی دیگر، پابرهنه ای با چشمان گود افتاده که دیگر شباهت چندانی به انسان نداشت، چهار دست و پا روی جاده جلوی خودرویی که نزدیک می شد می خزید و در حالی که نای حرف زدن نداشت با اشاراتی برای لقمه نانی التماس می کرد.»
این گزارش یکی از افسران اطلاعاتی انگلستان از وضعیت ایران قحطی زده و خشک، در بحبوحه جنگ جهانی اول است. بر اساس اسناد تاریخی موجود در سازمان اسناد ملی ایران، در آستانۀ جنگ جهانی اول یعنی قبل از ۱۹۱۴(١٢٩٢ هجری شمسی) نیز نشانههایی از بروز خشکسالی در بیشتر نقاط کشور مشاهده شده بود.
این نشانهها یکی کمبود باران بود. در حالت طبیعی میانگین بارش باران در ایران یک سوم بارش جهانی است و هرگاه این میزان اندک کاهشی نشان میدهد، خشکسالی در راه است.
در آن دوره نیز گزارشهایی مبنی بر کاهش میزان بارندگی در بسیاری از مناطق به ویژه مناطق اطراف تهران مثل ورامین و شهریار به ثبت رسید. از طرف دیگر همزمان بسیاری از انبارهای دولتی که غلات ذخیره کرده بودند دچار حمله حشرات و آفت و علاوه بر این برخی مناطق مثلاً ورامین دچار سِنزدگی شدند.
به نوشته دکتر محمدقلی مجد در کتاب «قحطی بزرگ»، مقایسه جمعیت ایران بین سال های 1914 و 1919 میلادی حاکی از آن است که حدود ده میلیون نفر(حدود نیمی از جمعیت ایران در آن دوره) طی این سال ها به علت قحطی و بیماری جان خود را از دست دادند.
در جریان جنگ جهانی اول خشکسالی و بی آبی در کنار مسایلی چون احتکار، فقدان اعتماد و همدلی بین مردم و حاکمان به واسطه حاکمیت استبداد، بی کفایتی و فساد مسئولان حکومتی نیمی از جمعیت ایران را به کشتن داد؛ مفاهیم نامطلوبی که امروز هم وجود دارد: بی آبی و خشکسالی، کم رنگ شدن سرمایه اجتماعی و نبود اعتماد و همدلی میان زیردستان و زبردستان به دلیل بی کفایتی و وجود فساد در بالادست.
*انتقال آب خزر به کویر و آغاز جنگ آب در ایران
ایران تشنگی تاریخی دارد و حداقل در دویست سال گذشته هیچگاه سیراب نشده است. در بعضی مناطق کویری مانند سمنان، درد تشنگی مضاعف است. به همین دلیل است که متولیان حداقل دو دولت اخیر برآنند آب دریای خزر را به این استان همسایه مازندران ببرند.
در کنار تشنگی مردم ایران، با اجرای طرح انتقال آب خزر به کویر، به گفته کارشناسان سرنوشت زاینده رود اصفهان و دریاچه ارومیه که دو نمونه از وجود بحران آب در ایران هستند، در انتظار بزرگ ترین دریاچه جهان است.
انتقال آب خزر باید آخرین راه حل برای حل مشکلات آب در استانهای دیگر باشد، لیکن اکنون نخستین راه حل شده است؛ پروژه ای که اجرای آن 6 هزار میلیارد تومان اعتبار لازم دارد.
در حالی که سیاسیون کشور به پرونده سازی و جنگ سیاسی علیه یکدیگر مشغولند و شکایت و زندان و تهمت و دروغ ادبیات جاری کشور شده، جنگ آب در کشور آغاز شده است؛ بحرانی که کمتر چهره سیاسی به آن واکنش نشان داده است.
جنگ آب موجودیت و آینده ایران زمین را نشانه گرفته و در هفته های اخیر حداقل سه جنگ آبی در فارس و چهارمحال و بختیاری روی داده است.
تازه ترین نزاع آبی در شهرکرد رخ داد؛ جایی که ابتدا تعدادی از گوسفندهای یک چوپان برای خوردن آب وارد زمین ها روستای مجاور شدند و به علت خشکسالی، این موضوع خشم ساکنان روستا را برانگیخت و با حمله به چوپان، درگیری خونینی آغاز شد که دو کشته برجای گذاشت.
پس از درگیری در بلداجی (استان چهارمحال بختیاری) و آباده (استان فارس) این سومین درگیری در ایران بر سر آب طی کمتر از یک ماه گذشته است .
به احتمال طرح انتقال آب خزر به سمنان نیز علاوه بر مشکلات زیست محیطی فراوان، باعث بروز جنگ آب در شمال کشور خواهد شد. دکتر محمود شارع پور-عضو هیأت علمی دانشگاه مازندران و یکی از منتقدان طرح انتقال آب خزر به سمنان- چندی پیش اظهار داشت: « با اجرای این طرح جلوی دفاتر سیاسی و امنیتی تجمعاتی شکل می گیرد و باید برای تنشهای قومی و منطقهای آمادگی داشته باشیم.»
زمزمه های این جنگ را از هم اکنون می توان شنید؛ جایی که برخی مسئولان استان کویری برای انتقال آب به سرزمین مادری شان، زبان به تهدید باز کرده اند.
به تازگی نماینده دامغان در مجلس سخت به مخالفان انتقال آب خزر تاخته، تا جایی که محمد درویش -مدیرکل مشارکت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست کشور- نسبت به سخنان ابوالفضل حسن بیکی واکنش نشان داد و در کانال تلگرامی اش نوشت:
«نامش ابوالفضل حسن بیکی است؛ فرمانده قرارگاه سازندگی حمزه سیدالشهداء (ع)، رئیس فراکسیون اقتصاد مقاومتی و نایب رییس کمیسیون امنیت ملّی و سیاست خارجی در مجلس شورای اسلامی و نماینده کنونی مردم دامغان. وی روز شنبه بیست و سوم مردادماه سال جاری در دانشگاه امام حسین (ع) گفت: آنان که امروز با انتقال و تولید آب مخالفت می کنند؛ ساده لوحان، وطن فروشان، قلم به مزدها و فریب خوردگانی هستند که پا در جای پای موساد، CIA و انگلیس می گذارند. وی مخالفان انتقال آب دریای خزر را مزدور و وطن فروش نامید و تاکید کرد: مشکل آب کشور با انتقال آب دریای خزر و خلیج فارس حل خواهد شد و این حاصل صدها هزار ساعت کار مستمر مطالعاتی و پژوهشی متخصص ترین و با تجربه ترین کارشناسان خبره و متعهد نظام مقدس جمهوری اسلامی در این حوزه است. نکته مهم – فارغ از درست یا غلط بودن انتقال آب خزر به سمنان – نوع گفتگوی ایشان است! اینکه هرکس مثل ما فکر نمی کند، یا جاسوس و وطن فروش است یا ساده لوح، مزدور و فریب خورده! درست مثل طرفداران رایش سوم در سالها پیش یا هواداران اردوگاه تکفیری های داعشی در امروز. تاسف آورتر آنکه این سخنان را یک فرد عادی بر زبان نمی آورد، بلکه مقامی بر زبان آورده که یکی از متولیان امنیت ملی کشور است و باید بکوشد تا یکپارچگی و همدلی و وحدت را بیفزاید. یاد سخنان برخی طرفداران سدسازی افتادم که مخالفان خویش را در اردوگاه محیط زیستی ها، مشتی آدم احساساتی توصیف می کردند که عاجز از ارایه چند آمار و ارقام مستدل هستند. واقعاً متاسفم برای طرفداران غلبه تفکر سازه ای در مدیریت آب که اینک ابزاری جز منطق چکمه، ارعاب، تهدید و اتهام برای پیش بردن مقاصد خود نیافته اند. آیا با چنین ادبیاتی دیگر جایی برای بحث منطقی و مستدل باقی می ماند؟»
حدود بیست سال پیش که طرح انتقال آب از خلیج فارس به کویر یزد مطرح شده بود، دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی در کتاب «از سیر تا پیاز» خود نوشت:
«خوب، وقتی داده ها بر اساس اطلاعات غیر عادی باشد، آن وقت یک مهندس حسابگر می آید و می نشیند و به سرش می زند که بشود آب خلیج فارس را به کویر آورد وآب انبار کرد! حتی در همین سال های بعد از انقلاب، وزیر نیرو اعلام داشت با صرف هزینه ای معادل عدد یک با یازده صفر جلوی آن می توان قسمتی از آب کارون را به منطقه یزد هدایت کرد. خوب اگر بنا باشد این همه پول خرج شود تا آب کارون به یزد برسد، یک دهم آن را خرج کنید و تمام کارون را در مسیر خودش کنترل کنید و به مصرف کشت و زرع برسانید و آن جا را بهشت کنید، مازاد گندم و غلات را هم به یزد برسانید. مردم یزد از شما خشنودتر خواهند شد. آبی هم که به این قیمت به یزد رسیده باشد، دیگر آب نیست، تیزاب سلطانی است که طلای سفیدتوی آن حل کرده باشند. این نوع اشکالات از این جا ناشی می شود که ما در تهران می نشینیم و نقشه ایران و رودخانه ها را جلوی چشمان مان می گذاریم و بعد بر اساس نظریات خودمان تصمیماتی میگیریم که در طبیعت قابل اجرا نیست.»
* سرمایه های اجتماعی را خرج کردیم
ایران رتبه نخست مصرف منابع آبی را در دنیا را دارد. هم چنین حفر 750 هزار حلقه چاه غیر مجاز در ایران، کشور را به مثابه یک آبکش کرده است.
تحلیلگران میگویند به بیش از صد میلیارد دلار سرمایهگذاری در ده سال آینده و تعویض محصولاتی که به آب زیاد نیاز دارند مانند گندم و برنج، نیاز است تا وضعیت آبیاری بهبود یابد. در همین حال باید برای بیابانزدایی و جلوگیری از تخریب جنگلها تلاش شود.
رییس جمهوری اسلامی ایران -حسن روحانی- بارها در مورد بحران آب و حل آن صحبت کرده است، اما اصلاحات نیاز به تأمین مالی و سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی دارد.
دکتر محمود شارع پور -استاد جامعه شناسی دانشگاه- که سال هاست در حوزه «سرمایه اجتماعی» مطالعه می کند، گفته: «برای اجرای پروژه انتقال آب خزر به سرمایه اجتماعی نیاز است و استانهای شمالی سرمایه اجتماعی این مسأله را ندارند، به طوری که در سال گذشته در دادههای سرمایه اجتماعی کشور در آمد مازندران بسیار ضعیف بوده است.
در بحث سرمایه اجتماعی عنصرهایی مانند احساس اعتماد و امنیت مطرح است که در ایران کیمیاست و یافت نمی شود. در واقع ما در دو دهه اخیر اندک اندک سرمایه های مهم اجتماعی خود را سوزانده و خرج کردیم.
در دهه پنجاه شمسی سرمايه اجتماعي در ايران در حال كاهش بود، ولي با وقوع انقلاب اسلامي روندي افزايشي پيدا كرد و بر ميزان آن افزوده شد.
با پايان جنگ، روند كاهشي سرمايه اجتماعي آغاز شد و از ابتداي دهه هفتاد تاكنون ادامه يافته است.
متاسفانه در هشت سال دولت گذشته بر شتاب كاهشی آن افزوده شد. افزايش چشمگير چكهاي برگشتي، افزايش پروندههاي دادگاهها و افزايش طلاق، برخي از پيامدها و نشانههاي كاهش سرمايه اجتماعي در ايران است. يكي از دلايل اصلي انصراف ندادن مردم از دريافت يارانه هم پايين بودن سرمايه اجتماعي عنوان شده است.
در این شرایط بغرنج مردم به يكديگر و مهمتر از آن به نهادهاي اجرايي اعتماد نمی کنند. نتيجه طبيعي اين اتفاق آن است كه ديگر مردم منافع گروهي را بر منافع فردي ترجيح نداده و اولويت را منافع فردي و شخصي قرار ميدهند.
در جامعهاي كه سرمايه اجتماعي كاهش يافته است نميتوان انتظار داشت كه مردم در اقدامات داوطلبانه مشاركت كنند و با ميل و رغبت منافع فردي خود را ناديده گرفته و درپي منافع اجتماعي حركت كنند.
انتقال آب خزر به سمنان اگر هم خسارتی برای مازندرانی ها نداشته باشد -که دارد- چون اعتمادی به مسئولان وجود ندارد و سرمایه اجتماعی فروپاشیده است، غیر از خشک شدن خزر، جنگ آب، قحطی و بحران های زیست محیطی دیگر، حتما" با انفعال مردم و اعتراض های مدنی روبه رو خواهد شد.
*تاریخ تکرار می شود؟
میرزا خلیل خان ثقفی -پزشک دربار قاجار- در خاطرات خود از اوضاع حاکم بر تهران در قحطی و خشکسالی بزرگ سال های جنگ جهانی، این چنین می گوید:
«رسيدم به گذرِ تقي خان. در گذر تقي خان يك دكان شيربرنج فروشي بود. در روي بساط يك مجموعه بزرگ شيربرنج بود كه تقريباَ ثلثي از آن فروخته شد و يك كاسه شيره با بشقاب هاي خالي و چند عدد قاشق نيز در روي بساط گذاشته بودند. من از وسط كوچه رو به بالا حركت ميكردم و نزديك بود به دكان برسم كه ناگهان در طرف مقابلم چشمم به دختري افتاد كه در كنار ديواري ايستاده و چشم به من دوخته بود.
دفعتاَ نگاهش از سوي من برگشت و به بساط شيربرنج فروشي افتاد. آن دختر، شش، هفت سال بيشتر نداشت. لباس ها و چادرش پاره پاره بود و چشمان و ابروانش سياه و با وصف آن اندام لاغر و چهره زرد كه تقريباَ به رنگ كاه درآمده بود بسيار خوشگل و زيبا بود. همين كه نگاهش به شيربرنج افتاد لرزشي بسيار شديد در تمام اندامش پديدار گشت و دستهاي خود را به حال التماس به جانب من و دكان شيربرنج فروشي كه هر دو در يك امتداد قرار گرفته بوديم دراز كرد و خواست اشاره كنان چيزي بگويد اما قوت و طاقتش تمام شد و در حالي كه صداي نامفهومي شبيه به ناله از سينه اش بيرون آمده، به روي زمين افتاد و ضعف كرد.
من فوراَ به صاحب دكان دستور دادم كه يك بشقاب شيربرنج كه رويش شيره هم ريخته بود آورده و چند قاشقي به آن دختر خورانديم. پس از اينكه اندكي حالش به جا آمد و توانست حرف بزند. گفت : ديگر نميخورم، باقي اين شيربرنج را بدهيد ببرم براي مادرم تا او بخورد و مثل پدرم از گرسنگي نميرد.»
آیا قحطی و خشکسالی در پیش است و تاریخ تکرار خواهد شد؟ آری، سه آفت تاریخی هم چنان ایران را تهدید می کند: دشمن، دروغ و خشکسالی.
- شنبه 30 مرداد 1395-13:25
به نظر من این پروژه انجام نشدنی است نه توان اجرایی اش را دارم نه عموم مردم شمال و غیر شمال ایران موافق. تجربه دریاچه ارومیه ، زاینده رود ، کارون ، الیگودرز برای همه امان کافی است...شمالی ها مهد غیرت و صاحبان ایرانند. نه آبی از کاسپین به سمنان می رود ان شاءالله نه امثال تو می توانند از درد و رنج مردم برای خود دکانی درست کنند...
- چهارشنبه 27 مرداد 1395-18:9
واقعا ترس بر ما مستولی شد. این چیزهای ساده رو مسئولان نمی دانند؟ چرا اقدام نمی کنند؟ تکلیف فرزندان ما چه می شود؟
- سه شنبه 26 مرداد 1395-22:43
مقاله خوبی بود. واقعا ما این همه بدبتی داریم اقایان دارند سر مساله هیچ و پوچ کشور را درون باتلاق می اندازند. الان اب مساله است و نه چیز دیگر
- سه شنبه 26 مرداد 1395-17:33
ضمن تشکر از سر دبیر محترم که به موضوعی با اهمیت اشاره کرد . نکته ای اینجاست که شاید فراموش شد و آن قیاس نه چندان درست است بین گذشته و امروز ، اگر شرایط مثل گذشته بود و این سالها در چند نوبت ،چندین میلیون تن گندم و برنج از خارج خریداری و در سیلو ها انبار نمی شد ، سالهای قحطی و آدمخواری برای ما ایرانیان بود . اینطور نشد چون پول نفت مساله را حل کرد و هنوز هم حل می کند . تاسف اینجا است که نفت دست دولت است و به اصطلاح دولت رابی خیال می کند !! بردن آب شور از دریای مازندران تا استان سمنان از همان بی خیالی هاست . آب شور را به ارتفاع چند هزار متری پمپاژ کردن برای ولایتی که بی حساب و بی کتاب محل سکونت مردم غیر بومی و مردمی از سایر مناطق ایران شده است نمونه کارهای بی حسابی است که دولت نفت و گاز فروش ما ، به فکر آن می افتد . بیاد بیاوریم تا دهه ها پیش از این سمنان و دامغان بر روی هم از یک شهر کوچک مازندران هم کم جمعیت تر بود . سرخوشی نفتی با ماچه ها نکرد !!
- جمعه 29 مرداد 1395-11:44
همه چیز از آنجا نشات میگیرد که شمالی ها برای داشته های خود ارزشی قایل نشده و بدون اندک مقاومتی شدیم بی غیرت و بی بخار، و تمام داشته های خود را در اختیار خوشگذرانی ایران قرار دادیم.زیر یوغ ایران بودن چیزی جز فلاکت و بدبختی برای مردمان ما ندارد. مگر شمال تفرجگاه کویریان نیست؟مگر برنج مستمسک دلالان و تاجران برای ارضا حرص سیری ناپذیرشان نیست؟مگر ما کارگران، کویرمردان نیستیم؟مگر محیط زیست وسیله ای برای نیازمند کردن مرمان شمال به حکومت ایران نیست؟ و بسیاری از موارد دیگر.
می بینید که همه ی این اتفاقات از روی شکمسیری و بی خیالی ناشی از پول نفت نیست بلکه همه چیز از روی برنامه است تا مردمان شمال با بسیاری از موهبتهای فراوان،گدای نان شب خویش شوند.- يکشنبه 12 دی 1395-19:52
میخوای زیر یوغ روسیه بری؟؟
یعنی چی زیر یوغ ایران؟؟؟!!!!!!