ما ایرانی ها
خیلی به تدقق و تفکر و دانش بالا نیاز نیست که متوجه شویم خطرات اصلی که موجودیت ایران را تهدید می کنند از چه جنسی است و برخی بزرگان پی چه چیزی هستند. قدرت طلبی، ثروت اندوزی و منفعت جویی آفت و پاشنه آشیل ایران شده است.
مازندنومه؛ سرویس سیاسی، سردبیر: ما چون خوب تاریخ را نمی خوانیم، مرتب در حال تکرار آن هستیم. کافی است مثلا" تاریخ ایران را بعد از ساسانی ها، تسلط عرب ها بر صفحات مختلف کشور را مرور کنیم. دلیل نخست خاموشی رستاخیزهای ایرانی و جنبش هایی که علیه عباسی ها به وقوع پیوست، زورگویی داخلی، خیانت و مال و مقام پرستی بود. افشین که سرداری ایرانی بود، به سودای حکومت خراسان (مقام پرستی) بر بابک شورید و هموطنش را برای خرسندی خلیفه عباسی از بین برد.
یا مردم تبرستان به دلیل تطمیع شدن از سوی خلیفه عرب(مال پرستی)، به مازیار خراج و مالیات نمی دادند، او بر مردم سخت گرفت و به زور مالیات گرفت که در پایان هم به خدعه و خیانت اطرافیانش دستگیر و در بغداد اعدام شد.
یا بعد تر پسران بویه ماهیگیر به خاطر مقام پرستی و قدرت طلبی، از مرداویج زیاری جدا شدند و خود حکومت مستقلی تشکیل دادند و...
تاریخ ایران سرشار است از این خیانت ها، رشوه گیری ها، مال دوستی و مقام پرستی ما که مثلا" برادر مازیار وقتی دستگیر شد، از خلیفه عباسی امان خواست، شرطش هم این بود که محل دفینه و گنج های مازیار را نشان سپاه عباسی ها می دهد تا از مرگ نجات یابد.
یا در دوره غزنویان از شش وزیری که در طول نزدیک به چهل سال حکومت غزنوی ها به ان ها خدمت کردند، چهارتن به قتل رسیدند و اموال شان نیز مصادره شد، از جمله وزیر کاردانی به نام حسنک وزیر؛ پنجمی به زندان افتاد و اموالش مصادره شد و ششمی به نحو معجزه آسایی توانست متواری شود.
یا رشیدالدین فضل الله -وزیر لایق اولجایتو، شاه ایلخانی- به اتهام خیانت پیکرش دو نیم شد...
طبیعتا" در چنین شرایطی اصلی ترین هم و غم یک وزیر و صاحب منصب، حفظ مقام و موقعیتش، به هر قیمتی خواهد بود. این گونه بود که در تاریخ ما مهم ترین کار دولتی ها و حکومتی ها خنثی کردن توطئه ها و زیراب زدنی های مخالفان بود و بعد مملکت داری و رسیدگی به امور مردم.
ناپایداری مناصب حکومتی هم چنین سبب می شد که بسیاری از صاحب منصبان و بالادستی ها در خلال مدتی که قدرت را در دست داشتند، تلاش زیادی برای پر کردن جیب خود و ثروت اندوزی کنند تا هم در رفاه باشند و هم موقع گرفتاری با بذل و بخشش زیاد و رشوه دهی نجات یابند!
این گونه شد که ما ایرانی ها خصلت های ناپسندی را از تاریخ با خود همراه داریم. برای مثال اسراف و تبذیر خارق العاده ه به قول شاردن فرانسوی، «ایرانیان خراج ترین مردم جهان اند و در فکر فردای خود نیستند. هر قدر پول به دست شان برسد و یا دولت برای شان روی آورد قادر به نگهداری آن نیستند و همه را در اندک مدتی خرج می کنند.»
هم اکنون نیز این گونه ایم. شاهد مثال بحران بی آبی و خشکسالی است که برا ایران چنبره انداخته، ولی ما بی خیال فردا، امروز را با تمام توان مصرف می کنیم.
همین سیاحت گر خارجی که بیش از 300 سال پیش به ایران آمد نوشته: «ایرانیان در سفر و حضر، در خانه و خیابان، هنگامی که به دنبال کارهای شخصی خود می روند و یا مشغول گردش هستند مدام از دهان شان جملات حمد و سپاس و ادعیه و اذکار جاری است، ولی در عین حال از هماند هان هایی که ادعیه و اذکار الهی مدام جاری است، هزاران فحش رکیک و قبیح نیز همچون سیل جریان دارد. هنگام ناسزا گفتن زنان یکدیگر را نام می برند، در صورتی که اصلا" آن ها را نه دیده و نه شنیده اند...!»
سال ها می آید و می رود، خلق و خوی ایرانی ما بدون درس گرفتن از تاریخ، تغییر نمی کند.
خبرهای دست اندازی در بیت المال، مقام پرستی، منفعت طلبی، خیانت، فحاشی در فضای واقعی و مجازی، به هرکس که دل مان بخواهد و مانند اینها را امروز نه از طریق تاریخ نویسان و گردش سینه به سینه ای، بل از طریق رسانه های مختلف هر روزه به گوش مان می رسد.
یک روز می شنویم اختلاس فلان مبلغی شده، روز دیگر از دکل و نفتکش گم شده خبر می دهند، یک روز حقوق نجومی را هوا می کنند و بعد هم تخفیف های میلیاردی را در پایتخت. انگار ما ملتی هستیم که جبرا" باید خود را تکرار کنیم.
تفاوت هایی دارد تکرار تاریخی امروزمان با دیروز؛ این که امروز دیگر جدال لفظی و عملی با هم وطن، پرونده سازی و برآمدن و برداشتن افراد، درازدستی در بیت المال، خیانت و مانند این ها خیلی زود از طریق رسانه جهانی می شود و اعتبار کم رنگ ما را نزد جهانیان کم رنگ تر می کند. تازه ما را از مسایل اساسی تر غافل می کند.
ایران جایی است که در آن هرکس می تواند در هر زمینه ای اظهارنظر کند، حتی اگر تخصص اش را نداشته باشد. مهم نیست چه کاره ای، مهم این است که تو از این نمد کلاهی برای خودت بدوزی!
از دیگر سو وقتی آینده پژوهان و متخصصان و جامعه شناس های دلسوز وطن، از تاریک بودن آینده اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی کشور و در خطر بودن موجودیت سرزمینی به نام ایران ابراز نگرانی می کنند، واقعا" پرداختن به مسایل فرعی و کم اهمیت مثل کنسرت موسیقی یا فیلتر فلان سایت و دخالت در عزل و نصب فلان صاحب منصب درجه چندم و مانند این ها خنده دار نیست؟!
به باور کارشناسان مهم ترین تهدیدهای موجودیت خاک ایران به این قرار است:
*خطر پیری: بر اساس گزارش مجمع جهانی اقتصاد رشد جمعیت ایران به 1.11 درصد کاهش یافته است. بر این اساس ایران میان 135 کشور از نظر رشد جمعیت در رتبه 75 جهان قرار گرفته و تنها 60 کشور رشد جمعیت کمتری از ایران دارند. حتی برخی کشورهای اروپایی و توسعه یافته از رشد جمعیتی بیشتری نسبت به ایران برخوردارند، مانند لوکزامبورگ با 2.2 درصد، نروژ با 1.3 درصد، استرالیا با 1.17 درصد، بلژیک با 1.14 درصد و ایرلند با 2.25 درصد.
جمعیت هر کشور یکى از مهمترین مؤلفه هاى استراتژیک و همچنین یکى از مؤلفه هاى قدرت ملى هر کشور به شمار می رود. بررسی روند کنونى افزایش جمعیت در کشورمان نشان می دهد متوسط سن جمعیت کشور در 34 سال آینده به سمت 60 سال نیل خواهد کرد. از سوی دیگر جمعيت شناسان مي گويند جمعيت ايران عملا از سال 1435 پير مي شود.
*خطرگرمایشی، بی آبی و خشکسالی: ایران روزبه روز گرم تر و مصرف آب بیشتر می شود .
با گسترش شهرنشینی، افزایش جمعیت، بهبود شرایط زندگی و بهداشت عمومی نیاز به آب نیز افزایش یافته است. این درحالی است که میزان آب موجود تغییرنمی کند و با اقدامات اقتصادی وفناوری های نو، افزایش نمی یابد.
اگر همینطور به از بین بردن آبهای زیرزمینی ادامه دهیم، بیست سال دیگر نمیتوان در ایران کشوری با هفت هزار سال تاریخ زندگی کرد.
ایران رتبه نخست مصرف منابع آبی را در دنیا را دارد. هم چنین حفر 750 هزار حلقه چاه غیر مجاز در ایران، کشور را به مثابه یک آبکش کرده است.
بی توجهی به این بحران، فقر، قحطی، مرگ و میر و مانند این ها را به دنبال خواهد داشت.
*خطرآلودگی: متاسفانه با افزایش فعالیت های اقتصادی خطرآلودگی نیز بیشترشده است. دفن غیرعلمی زباله های بیمارستانی و خانگی و صنعتی تهدیدی جدی برای سلامت مردم ماست. همچنین نبود سامانه فاضلاب شهری، رعایت نکردن بهداشت عمومی و ریختن زباله های شهری به دریاها و رودخانه ها سلامت مردم و خاک را در معرض خطرات جدی قرار داده است.
*خطر از بین رفتن گونه های جانوری وگیاهی: با بی توجهی مردم، دولت های مختلف و نهادهای مسئول نسبت به حفظ گونه های جانوری وگیاهی،گسترش بی رویه زندگی شهری، جنگل زدایی و توسعه ویلاسازی درمحیط های سرسبز خطرکاهش گونه های جانوری وگیاهی بیشترشده است.
*خطر اتلاف منابع زیرزمینی و رو زمینی: ما در سده معاصر به اتلاف دیوانه وار منابع زیرزمینی و روزمینی که درطول میلیون ها سال به وجود آمده است، روی آورده ایم. استخراج بیش از اندازه شن و ماسه، سنگ، نفت، گاز و معادن به فقر زمین کشورمان دامن زده است و درآینده نه چندان دور با خطرات و محرومیت های فراوانی از این حیث روبه رو خواهیم شد.
*خطرسلامت و بهداشت: بیشترمردم ما با عناوینی چون ترا ریخته، هورمونی،تولید مصنوعی، سموم گیاهی،کود شیمیایی و مانند این ها آشنا هستند. متاسفانه سلامت مردم و محیط زیست در اثر فعالیت، تحقیق وتغییر در ژنتیک گیاهی، استفاده بیش از حد ازسموم وکود شیمیایی وپرورش چهارپایان،طیور وماهی ها به شکل مصنوعی، به شدت به خطرافتاده است
آثار زیان بار تحولات فوق به حدی است که حشرات نیز از محصولات هورمونی فرارمی کنند.
از 650 آفت، بیماری و علف هرز در کشور، 427 نمونه آن در مازندران وجود دارد، لذا مصرف سموم در این استان نسبت به سایر استان ها بالاست به طوری که گفته می شود میزان مصرف سموم در مازندران 5 برابر متوسط کشوری است.
وجود سموم در محصولات کشاورزی باعث بروزی انواع بیماریها از جمله سرطان( که شایع ترین آن سرطان دستگاه گوارش است)، نازایی، پارکینسون،کاهش رشد و نمو جنین می شود.
هزار و 200 هکتار از اراضی استان مازندران زیر کشت توت فرنگی قرار دارد که در 211 نمونه گرفته شده از این محصول، میزان درصد آلودگی آن به سم کاپتان 22 درصد، دیازنیون 27 درصد و لیندان 18 درصد برآورد شد.
5/27( بیست و هفت و نیم) درصد نمونه های توت فرنگی حداقل به یک سم آلوده بودند.
بررسی 4 سم دیازنیون، دورسبان، لیندان و مالاتیون در خیار نشان می دهد میزان این سموم در خیار به ترتیب 26- 17- 4 و 16 درصد است.
این که حداقل یک سم در خیار وجود داشته باشد، 49 درصد است و در محصول کدو نیز میزان سم لیندان 42 درصد- دیازنیون 63/2( دو و 63 صدم) درصد- دورسبان 89/7( هفت و 89 صدم) درصد است.
بر اساس اندازه گیری های انجام شده، آلودگی به حداقل یک سم در محصول کدو 50 درصد برآورد شده است.
*خطر فقر: فقر و نداری با گسترش تبعیض، رانت خواری، سیاست ها و برنامه های راهبردی غلط، خشکی و توسعه نیافتگی منابع انسانی و مادی کشور ارتباط دارد.
آمارها میگویند از سال ۸۴ تاکنون هزینه خانوار در ایران ۴.۷ برابر و درآمدها ۴.۴ برابر شده، با این وجود زندگی خانواری با درآمد ماهیانه کمتر از ۲.۷ میلیون تومان به معنای قرار داشتن زیر خط فقر است.
*خطر بیکاری: عواملی چون فقر، حوادث غیرمترقبه، ناآگاهی، خشکی سرزمینی، رکوداقتصادی، جنگ، درگیری، بی عدالتی اجتماعی، پول شویی، اختلاس، فساد اداری و مالی و بی انضباطی پولی در گسترش بیکاری نقش به سزایی دارند.
در خوش بینانه ترین حالت نرخ بیکاری در کشور و مازندران بین 10 تا 12 درصد است. تعداد لشکر بیکاران نیز بین 5 تا 7 میلیون نفر تخمین زده می شود.
*خطر تجرد و بیوگی: بالارفتن سن ازدواج، پدیده پیر دختری و پیرپسری، گسترش طلاق و طلاق عاطفی، ازدواج سفید و زندگی بیوگی جزو مهم ترین خطرات کنونی جامعه ایرانی محسوب می شود.
رشد طلاق در مازندران 13 درصد و رشد ازدواج کمتر از چهار درصد است.
در تیرماه سال 95 هم ما شاهد افزایش ۴۰ درصدی طلاق در سوادکوه، ۳۴ درصدی طلاق در جویبار و 10.5 درصدی طلاق در قائمشهر بودیم. از هر چهار ازدواج در استان مازندران یک ازدواج منجر به طلاق میشود.
*خطر تعصب و جزم اندیشی: تعصب و جزم اندیشی تهدید جدی برای معرفت، معنویت و برخورداری از درک مفاهیم عالی است. انسان متعصب نمی تواند به راحتی جایگاه رفیع آزادی، معرفت، دموکراسی وحقوق شهروندی را درک کند. تعصب دروازه بلند جهل است و متاسفانه در کشور ما این واژه گاه به جای غیرت و ارزش مداری می نشیند.
*خطراعتیاد: اعتیاد به مواد مخدر، الکل وهر عادت منفی دیگراستحکام جامعه را مخدوش می کند.
ایران برای مبارزه با مواد مخدر هزینههای سنگینی پرداخته و نزدیک به 4 هزار شهید تقدیم کرده که نزدیک به 90 نفر از این شهدا مازندرانی هستند.
طبق آمار 52 درصد معتادان کشور متاهل هستند دو درصد از دانش آموزان ما نیز معتاد هستند.
همچنین شیوع اعتیاد بین زنان نیز تاسف برانگیز و آمار ۳۷۰۰ نفری بانوان معتاد در مازندران هم قابل توجه است. متأسفانه هر روز قبح اعتیاد در میان بانوان استان مازندران کمتر میشود و مجالس شادی و قهوهخانهها محلی برای دورهمیهای دستهجمعی و استفاده از مشروبات و قلیانکشی باب شده است.
*خطر نبود شفافیت داده های اقتصادی: اقتصاد خوب اقتصادی است که داری شفافیت است. اگراقتصاد کشوری به صورت زیرزمینی و رانت اداره شود، نمی تواند شفافیت کافی داشته باشد. اقتصاد برتر و پویا نیازمند بستری شفاف، آزاد، رقابتی و شبکه اطلاع رسانی قوی است.
پول شویی، اختلاس، حقوق نجومی، تخفیف های میلیاردی، غارت بیت المال و گسترش بی عدالتی عمدتا درمحیط غیرشفاف به وجود می آید.
*خطرتجزیه: اگر کشوری دارای تکثر قومی، دینی، مذهبی و زبانی باشد، ممکن است با خطرتجزیه مواجه شود. اما البته عامل تکثر به تنهایی نمی تواند سبب تجزیه باشد، بلکه عوامل دیگری چون تبعیض، پول شویی، ناامنی، نقض حقوق شهروندان، تبلیغات بیگانگان، مشکلات اقتصادی، نبود تعادل سطح رفاه مناطق مختلف کشور، تعصب، ناآگاهی، فقر و مانند این ها به آن دامن می زند.
همچنین دیکتاتوری اکثریت و نادیده گرفتن جایگاه و حقوق اقلیت های قومی، حزبی، دینی ، مذهبی وسایر مخالفان سیاسی در درازمدت به از هم پاشیدگی وجدایی کشورمی انجامد.
اگر کشوری می خواهد وحدت و همبستگی داشته باشد، نباید از تکثر زبانی، دینی ،قومی، فکری و مانند این ها بهراسد.
با گسترش عدل، مساوات، برادری، دوستی، مهرورزی، رفاه، بهداشت وآموزش همگانی، اطلاع رسانی درست، رعایت ارزشه ای اجتماعی ، توسعه مدنی و حقوق شهروندی و مانند این ها می توان از تجزیه کشورها پیشگیری کرد.
*خطر نقض حقوق شهروندی: رعایت حقوق شهروندی معیار بسیارخوبی برای تشخیص سلامت حاکمیت است. اگر حاکمیتی به حقوق شهروندان خویش اعتباری قائل نشود، نمی توان گفت که متعادل است.
دولت متعادل دولتی است که حقوق همه شهروندان خود را بدون توجه به مذهب، عقیده، رنگ، قومیت، زبان وعلائق آنان پاس دارد.
*خطر بی اعتقادی: در دنیای امروزکمتر جامعه است که دارای نظام اعتقادی مشخصی نباشد. باورهای دینی نقش زیادی در انضباط درونی افراد دارد.
اگر جامعه ای به سوی بی اعتقادی سوق پیدا کند و ارزش های دینی خودر ا به باد انتقاد بگیرد، از درون تهی می شود. به باور کارشناسان بنا به دلایل مختلف جامعه جوان ایرانی امروز با خطر و تهدید بزرگ بی اعتقادی روبه روست و بسیاری از رسم ها و اعتقادهای دینی ما جنبه تصنع و تظاهر یافته است.
*خطرسانسور: آزادی نعمت بزرگ الهی است. اگر اندیشمندان، نویسندگان، روزنامه نگاران وصاحبان نظر نتوانند آزادانه استعداد، فکر و هنرهای درونی خویش رامطرح کنند، خطرسانسور عقاید مردم بروزمی یابد.
سانسور ممکن است برای ثبات و آرامش جامعه فوایدی داشته باشد و حکومت ها با خیال راحت به فرمانروایی خود ادامه دهند، اما نقص عمده این است که به انقباض فکری اندیشمندان وصاحب نظران منجرمی شود.
دموکراسی در جامعه بدون سانسور تحقق می یابد. اگر حاکمیتی از تبادل آزاد آرا و اندیشه های مختلف جلوگیری کند، بی تردید به استثمارشهروندان خویش دامن می زند. حتی باورهای دینی در بسترهای فکری آزاد رشد وتعالی بیشتری می یابد، چرا که محیط های گفتگو وتبادل نظر، جایگاه واعتبار ادیان وآرای اندیشمندان را ارتقا می بخشد.
*خطر کاهش علاقه مردم به کتابخوانی: با گسترش رسانه های جدید مانند تلویزیون و اینترنت، میزان مطالعه مردم به شدت کاهش یافته است. این درحالی است که دیدگاه های افراد اندیشمند کمتر در شبکه های تلویزیونی مطرح می شود.
مردم ايسلند در سال، ۴۰ کتاب مي خوانند که بعد از کشور فنلاند با خواندن ۴۷ کتاب در سال، بيشترين مردم کتابخوان را دارند و هر ۱۰ شهروند ايسلندي در طول زندگي خود يک کتاب تاليف مي کنند که بر اساس اين آمار ايسلند، بزرگ ترين کشور توليد کننده نويسنده در جهان محسوب مي شود. اگر اين نکته را مدنظر داشته باشيم که فقط ۱۰۰ هزار نفر در «ريکياويک» پايتخت ايسلند زندگي مي کنند به اين نتيجه مي رسيم که ۱۰ هزار نويسنده در اين شهر وجود دارد و خريد کتاب در ايسلند بيش از ديگر کشورهاي دنياست.
بر اساس گزارش يونسکو، ژاپن از نظر عادت به کتابخواني جايگاه نخست را در جهان دارد و ۹۱ درصد مردم اين کشور به طور معمول کتاب، روزنامه و مجله مي خوانند؛ براي مثال يک ژاپني در سال بين ۴۶ تا ۴۷ کتاب مي خواند و ۶۵ درصد مردم کره جنوبي نيز عادت به مطالعه دارند.
اعداد و ارقامی که هر سال مسئؤلان از میزان مطالعه در کشور ارائه می کنند هر چند با هم متفاوت است اما در همه این آمار یک محور مشترک وجود دارد و آن هم پایین بودن سرانه مطالعه در ایران است .
طبق آمارهاي جهاني، آمريکايي ها ۲۰ دقيقه، انگليسي ها۵۵ دقيقه و ژاپني ها ۹۰ دقيقه از وقت خود را در شبانه روز به مطالعه کتاب اختصاص مي دهند.
بر اين اساس آماري که از سرانه مطالعه کتاب در ايران در کنار تمام نوسانات عددي(از ۲ دقيقه به ۱۵ دقيقه و آخرش ۱۸ دقيقه رسيد) تا حالا ارائه شده است، نشان مي دهد که ايرانيان به ميزان ناچیزی به مطالعه کتاب علاقه مند هستند.
*خطر فساد اخلاقی : اگرجامعه ای برای ارزش های اخلاقی خود اعتباری قائل نشود، نمی تواند زندگی همراه با امنیت، حرمت، انسانیت، مهرورزی و عدالت را تجربه کند.
ارزش های اخلاقی و دینی حافظ عقل، باور، سلامت، بهداشت، حیثیت و جان و مال انسان هاست. زنگ خطر سقوط اخلاق در جامعه ما شنیده می شود. افزایش بیماری های مقاربتی و ایدز، خیانت همسران، دوستی های خیابانی و ارتباط های نامشروع، قتل و جنایت، سرقت، کلاه برداری، شنود و ضبط مکالمات و پرونده سازی، تهمت و دروغ اکنون امری عادی در این مملکت شده است.
*خطر سرمایه های اجتماعی لرزان: بدون شک سرمایه اجتماعی در کنار دیگر سرمایههایی همچون منابع انسانی و طبیعی میتواند در نیل به توسعه پایدار و ارتقای شاخص های رفاه عمومی هر کشور نقش مهمی ایفا کند.
برخلاف کشورهایی مانند نروژ، سوئیس، کانادا، سوئد و نیوزیلند ایران از نظر شاخص رفاه اجتماعی و مفاهیمی مانند ثروت، بهداشت و خوشبختی در دنیا رتبه خوبی ندارد و حداقل از 100 کشور دنیا عقب تر است.
شاخص های سرمایه اجتماعی در عناوین متعددی همچون همبستگی و وحدت ملی، مشارکت و مسئولیت پذیری اجتماعی، توسعه نهادهای مدنی و آزادی بیان قابل سنجش و اندازه گیری است.
ایران در بخش سرمایه اجتماعی به مثابه مهمترین اندوخته و ثروت معنوی ملت ها دچار چالش و لغزش بسیاری است. هم اکنون اعتماد عمومی بین مردم-مردم و مردم- دولت/حاکمیت به حداقل رسیده است و روابط بین فرادست و فرودست شکننده و عاری از هرگونه اطمینان و اعتماد شده است.
خیلی به تدقق و تفکر و دانش بالا نیاز نیست که متوجه شویم خطرات اصلی که موجودیت ایران را تهدید می کنند از چه جنسی است و برخی بزرگان پی چه چیزی هستند. قدرت طلبی، ثروت اندوزی و منفعت جویی آفت و پاشنه آشیل ایران شده است.
- چهارشنبه 21 مهر 1395-14:47
تصمیم سازان وتصمیم گیرندگان حاکم با توجه به انحصار رسانه ایی وامکانات مادی ومعنوی وهزینه های هنگفت بویژه درعرصه فرهنگ چناچه به این آمار ها واطلاعات حقیقی و واقعی دسترسی دارند باید تغییر مشی داده وفاصله ی کوتاه تا فروپاشی اجتماعی را جدی گرفته وچاره ایی بیاندیشند البته اگر برای این امر اهمیتی قائل هستند
- چهارشنبه 14 مهر 1395-10:4
مثل همیشه خواندنی بود. مسئولان که مشغول جنگ کنسرت و فوتبال شب تاسوعا هستند. مردم بیچاره!
- دوشنبه 12 مهر 1395-18:59
جالب و هشداردهنده بود. استفاده کردیم.
- يکشنبه 11 مهر 1395-6:40
آقا علمی و قابل توجه بود. آینده ایران در خطر است. مرسی از هشدارهای مکررتان
- شنبه 10 مهر 1395-23:4
جناب سردبیر قصد نوشتن مطلبی با عنوان هیولای نکبت داشتم که در اثر اشکال در کار رایانه نوشتن حرف " و " برایم غیر ممکن شد و آنجه که به قلم آمد ْهی نکبت !! . از آب در آمد . از همه بدتر این که این جند حرف ناقص بی هیج قصدی و فقط با اشتباهی مضحک برایتان ارسال شد .
قصدم آن بود بگویم هیولای بی شکلی که شما به آن اشاره می کنید نه سر و نه دم دارد و نه جشم و نه گوش پس برای هیج کس قابل شناسایی نیست .