تعداد بازدید: 3616

توصیه به دیگران 12

پنجشنبه 6 آبان 1395-11:31

به بهانه نشست مدیران مسئول روزنامه های استان

شرح پریشانی و قصه بی سروسامانی روزنامه های محلی مازندران

روزنامه ای که یک یادداشت سردبیر ندارد، مطالب آن رپرتاژی و نخواندنی است و خبرهایش را از روابط عمومی ها و سایت ها و خبرگزاری ها کپی و برای بازنشرش فاکتور هم صادر می کند، نمی تواند با جریان فرهنگی-رسانه ای حرفه ای و کاربلد رقابت کند و ناگزیر در پی حذف آن برمی آید.


 مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، سیدروح الله شجاعی: نشست اخیر مدیران مسئول روزنامه های استان مازندران را از یک جهت باید به فال نیک بگیریم، اینکه روی منافع مشترک مان می توانیم گرد یک میز جمع شویم و فارغ از تفکرات سیاسی و جناحی، در موضوعی تصمیم واحد بگیریم.

البته خبرهایی که از آن نشست مخابره شد منافع مشترک روزنامه های محلی را چنین عنوان کرد: همه علیه یک روزنامه موفق استان!

در شگفت شدم که دیدم مدیران مسئول روزنامه های محلی علیه یک جریان رسانه ای تولیدگرا و بدون حاشیه در استان موضع گرفته اند و هم و غم شان نه ارتقای خود، بلکه منکوب و زدن دیگری است!

آن ها توقف انتشار روزنامه ای را خواستار شدند که غالب محتوای آن را مطالب اجتماعی و فرهنگی است و بدون تعارف مخاطبان خوبی را هم به سوی خود جلب کرده است.

اینکه مدیر مسئول چند روزنامه نه چندان خواندنی استان، در حالی که روزنامه های خودشان دچار نبود محتوا و تولید و ضعف اصول ژورنالیستی است، در عصر تعدد و تکثر رسانه ها، درصدند جلوی یک جریان رسانه ای فرهنگی -همشهری مازندران- را بگیرند، جای تعجب دارد و در این بین سکوت مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی مازندران و معاون فرهنگی اش معنادار می نماید!

روزنامه همشهری به عنوان جریان رسانه ای وابسته به شهرداری تهران فعالیتش را از ابتدای دهه 70 با شیوه ای نوین در روزنامه نگاری آغاز کرد و با گذشت بیش از 25 سال، بی تعارف باید اذعان کرد گوی رقابت را از سایران ربوده است.

این دستگاه بزرگ رسانه ای با داشتن 12 هزار نیرو در سراسر کشور و با داشتن ساختاری کاملا" حرفه ای در بخش های مختلف، هر روز در استان ها نیز ضمیمه هایی را انتشار می دهد.

  هرکس مختار است موافق یا مخالف یک جریان رسانه ای باشد، اما حق ندارد اعلام کند ما باشیم، لیکن دیگری نباشد، چون از ما قوی تر است!

همشهری مازندران هر روز با چند مصاحبه و گزارش تولیدی و اختصاصی منتشر می شود و اقشار مختلف مردم با سلایق گوناگون -به خصوص اهالی فرهنگ  و هنر- از اتفاق خرسندند.

این روزنامه تولید می کند و برخی مطالب آن را همین روزنامه های کم رمق استانی با حذف منبع اصلی، بازنشر می دهند!

تفاوت دیگر همشهری مازندران با روزنامه های محلی ما این است که با محتوایش کاسبی و برای تولید وجه طلب نمی کند! شاید همین نکته باشد که به مذاق مدیران مسئول خوش نیامده است.

 این که روزنامه های محلی در اداره خود دچار چالش هستند، بر همگان روشن است، اما چطور می شود حداقل ملزومات حرفه ای را نداشته باشند و انتظار درآمد، اقبال مخاطب و فروش بالا را داشته باشند؟

روزنامه ای که یک یادداشت سردبیر ندارد، مطالب آن رپرتاژی و نخواندنی است و خبرهایش را از روابط عمومی ها و سایت ها و خبرگزاری ها کپی و برای بازنشرش فاکتور هم صادر می کند، نمی تواند با جریان فرهنگی-رسانه ای مورد اشاره رقابت کند و ناگزیر در پی حذف آن برمی آید.

گیریم از فردا جلوی انتشار همشهری مازندران را گرفتیم، مخاطب این رسانه، روزنامه شما را می خواند؟ ساده انگارانه است فکر کنیم اوضاع درست می شود.

مثالی می زنم، هرچند مع الفارق باشد؛ شهرداری تهران روزنامه منتشر می کند، شهردار و شورای شهر ساری هم نشریه ای به نام «سارویه» دارند، تفاوت از زمین تا آسمان است. سارویه بعد از گذشت 10 سال از انتشارش از شماره 101 تجاوز نکرده و  به صورت ماهنامه غیر منظم منتشر می شود! جریان رسانه ای که می توانست تریبون شهرداری مرکز استان باشد، ولی امروز بر اساس شنیده ها محتوا  و نحوه ی انتشار آن محل اختلاف بین شورای شهر و شهرداری ساری شده است.

راه برون رفت از این وضعیت تنها حرفه ای گری و رعایت اخلاق رسانه ای است. طی یک دهه اخیر تعداد روزنامه ها در مازندران از نظر کمی رشد 600 درصدی داشته است، اما در تولید محتوا و کیفیت 6 درصد رشد داشته ایم؟! کدام روزنامه استان در حال حاضر قدرت جریان سازی دارد؟(که اگر جریان ساز بودند همین نشست مدیران مسئول روزنامه ها، منتج به نتیجه می شد. ما مطمئن هستیم هیچ اتفاقی برای همشهری مازندران نمی افتد!)

 اشکال کار به نهاد بالادست و ناظر بر می گردد، جایی که وزارت ارشاد در سالهای اخیر بدون در نظر گرفتن صلاحیت حرفه ای و توان مالی اشخاص، مجوز نشریه صادر می کند، در حالی که خروجی اش خیلی مورد ارزیابی قرار نمی گیرد.

اینکه یک خبر با یک تیتر مشترک در تمام روزنامه های استان بازنشر می شود، اینکه یک یادداشت پر از اشکال و ضعیف مدیر مسئولی در دو روزنامه، همزمان منتشر می شود، اینکه اندک مطالب تولیدی توسط سایت ها و خبرگزاری های استان تولید و در روزنامه ها بدون ذکر منبع بازتاب پیدا می کند، اینکه برخی مدیران استان با در اختیار گرفتن نیمه صفحه اول  روزنامه های محلی، مثلا"توان مدیریتی شان را به رخ می کشند، همه حکایت از پریشانی و بی سروسامانی در اداره رسانه دارد.

*مطلب مرتبط:

با رفتارهای سلبی و حذفی جلوی آگاهی عمومی را نگیریم



 


  • محمد عظیمیپاسخ به این دیدگاه 11 0
    جمعه 7 آبان 1395-23:40

    با سلام و درود. باتوجه به مطالب مطروحه ی فوق، نمونه ای از این بی توجهی و خبرسازی غیرحرفه ای در روزنامه دیار سبز به تاریخ پنجشنبه 6 آبان ماه به شماره 1722 اتفاق افتاده است. تیتر مطلبی اختصاصی با عنوان (میراث، بی اعتنا به هوتو) در گزارش 4 به چاپ رسیده است که در مورد بی توجهی به غار هوتو و کمربند در شهرستان بهشهر اختصاص یافته است و نظرات سه نفر (منجمله) اینجانب را تحت عنوان گفتگو با دیار سبز عنوان کرده است. قابل ذکر است که اینجانب هیچ گفتگویی در چند سال اخیر با این روزنامه نداشته و نظرات دیگران نیز مربوط به گذشته می باشد. اشتباهات فراوانی در مطالب گفته شده وجود دارد و نشان می دهد تهیه کننده ی محترم آن بسیاری از اطلاعات تاریخی و منطقه ای را نمی داند. این نمونه ای از تخلفات و تیترسازی و صفحه پرکنی روزنامه های مازندران است که با سوء استفاده از افراد و مطلب سازی، می خواهند در جامعه آگاهی بخشی نمایند.

    • هادی نیک زادپاسخ به این دیدگاه 17 0
      پنجشنبه 6 آبان 1395-21:51

      جناب شجاعی بزرگوار... بگذارید چیزی برایتان بگویم که چند روز پیش اتفاق افتاد! هم زمان شدن نوشته ی خواندنی شما با این اتفاق برایم بسیار جالب بود... مدت هاست که بیماریِ مسریِ بیکاری گریبانِ وصله دار ما را گرفته است و هنری جز قلم راندن ندارم، به فکر افتادم مقاله هایی که از اعماقم نوشته ام و ماه هاست در حالِ پوسیدن است را به دفاتر نشریه های استانی ببرم تا شاید چندر غازی تهِ جیبِ بی تهمان را بگیرد... خدمتِ روزنامه فروشِ زحمت کشی رسیدم که سیگارهایش هزار برابر سودمند تر از کاغذهایش بودند، از هر چه نشریه ی مازندرانی که تا به حال نخوانده بودم یکی طلب کردم و... نمی دانم این روضه را چگونه بخوانم که کمتر بگریاند! باری، بعد از آن روز، شیشه های خانه ی ما برق می زند! هیچ لکه ی مزاحمی جا نماند! می ساییدم و به این می اندیشیدم که دیگر هرگز ننویسم!

      تهوع! فقط همین!


      ©2013 APG.ir