همیشه روی اسب برنده شرط بندی کردم
صادق محمدپور میر: برای من داشتن رزومه بدون باخت مهمه. همیشه روی اسب برنده شرط بندی کردم یعنی کارفرما و کالا لیاقت پیروزی و یا اصطلاحا “شخصیت قهرمانی” رو داشته باشند.امضای مشخصی مثل نام و شماره روی کار نمیذارم ولی مردم و همکارا میفهمند کار من هست. یعنی بین طرح انتخاباتی، عاشورایی،تبلیغ آرایشگاه یا فست فود ردپای من رو می بینن و بهم کامنت میدن.
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، مجتبی محمدیان: محمدصادق محمدپور میر، متولد بابل طراح گرافیک و مشاور تبلیغات و مدیر دفتر طراحی “میر استودیو”است. شروع کار حرفه ای او به عنوان طراح گرافیک از ۱۳۸۰ بود. صادق مدرک کارشناسی ارشد کارگردانی انیمیشن دارد و مدرس دانشگاه است و برگزارکننده کارگاه های برندینگ و گرافیک خلاق و البته داور چندین دوره مسابقات ملی بازی سازی و پوستر. کارهای او که رگه های ادبیات عامه را با خود به یدک می کشد در فضای شهرستان بسیار معروف است و برای خود سبکی دارد. چندی پیش با او درباره تبلیغات فضای تبلیغات در شهرستان بحثی را داشتم که تصمیم گرفتیم در زمانی دیگر به طور جدی تر گفتگوی نظام مندی با هم داشته باشیم. نتیجه شد این گفتگویی که می خوانید.
*می خوام گفتگو رو با یه نقل به مضمون از حرفهایی که در گذشته به خودم زدی شروع کنم. "اینکه تبلیغات در شهرستان با تهران فضای متفاوتی دارد" حداقل در تبلیغات محیطی. هدف من در این گفتگو بیشتر شناخت فرهنگ تبلیغات در شهرستان است. یعنی دوست دارم مخاطب تصویری درست از جنس تبلیغات شهرستان داشته باشد. ویژگی ها و حساسیتهای اون رو درک کنه؟ بذار با یک سواد تند و اساسی شروع کنم. آیا این تفاوت نگاه تهران نشین ها به تبلیغات تهران و شهرستان رو قبول داری؟ آیا بین درک یا به قول معروف سطح سواد بصرى در تهران و شهرستان تفاوت معنادار وجود دارد؟ این باور در بین حرفه های تبلیغات در تهران قطعا وجود دارد.
این فرضیه به احتمال زیاد درسته ولی به طور قطع نمیشه گفت. هرچند شبکه های مجازی سرعت تجربه بصری رو برای اغلب شهرستانی ها ،بالا برده اما همچنان تبلیغات در شهرستان ها بدون پیچیدگی و تفکربرانگیزی ادامه حیات میده.
*یعنی اعتقاد داری در تهران افراد بیشتر در معرض تبلیغات هستند؟ من این طوری فکر نمی کنم!
نه. بحث سطح سواد بصری مخاطب بود نه حجم تبلیغات اما میتوان فرض داشت که تهرانی ها بخاطر ارزشمند بودن، فضای خالی رو برای استفاده تبلیغاتی از دست نمیدن.
*تو نمونه ای دیدی از تبلیغاتی که اصلا درک نشود و ادامه یک کمپین در تهران باشد که حالا در یک شهرستان اکران شده و هیچ نزدیکی با فرهنگ یک منطقه غیر از تهران نداشته باشد؟
شمال بخاطر نزدیکی به پایتخت و رونق گردشگری جزو اولین گزینه برای نمایندگی دادن برندهاست. استراتژیست های تبلیغاتی انگار حوصله بومی کردن اقلام تبلیغاتی و ایده ها رو ندارند حتی برندی مثل کاله که متعلق به آمل هست، ایده هاش رو با در نظر گرفتن تبلیغات رقبا در تهران، حواله زادگاه خودش میکنه. یا مثلا گراد، که مینیمالش تو شهرستان درک نمیشه.
*کمی قبلتر اشاره به سواد بصری داشتی. به نظرت اساسا باید سواد بصری رو در مردم بهبود داد یا اینکه بر اساس اون کار کرد؟ می خوام بدونم ارتقا سواد بصری رو وظیفه تبلیغاتچی می دونی یا کس دیگری؟ آیا تبلیغاتچی باید کارش را بر اساس سواد بصری پیش ببرد یا دغدغه ارتقا ان را هم داشته باشه؟
این سوال دغدغه خیلی از همکارهای تحصیل کرده است همیشه موج غالب و اکثریت با تبلیغاتچی هایی بوده که ریسک نمیکنند و میخوان تو کوتاه مدت نتیجه بگیرند. نظر شخصی من پیدا کردن مرز بین رضایت سفارش دهنده و مخاطب و از طرف دیگه رضایت وجدان ایده پرداز و طراح برای خلاقیت آوانگارد هست. هرچند تلاش اقلیت در بلند مدت به ثمر میشینه. اما فعلا معتقدم کشف این مرز، بهترین حالت ممکنه.
*تو این زمینه پس از عملکرد خود رضایت داری؟
بله. نسبتا راضی هستم.
*تو به عنوان یک تبلیغاتچی با کارفرماهای زیادی سروکار داشتی. کیفیت تعامل با کارفرما در محیطی که تو اون مشغول به کاری چطور است؟ ایا کارفرما در کارها ورود پیدا می کند؟ ایا اعتماد وجود دارد؟ یا اعتماد سفارشدهندگان به طراحان و تبلیغاتچىها کم است؟ اساسا با توجه به کارهایی که ازت دیدم دوست دارم بدونم این رابطه رو چطور مدیریت می کنی؟
دانش جامعه شناسی بهم کمک کرد که برای هر مشتری یه شیوه برخورد متفاوت رو انتخاب کنم. میشه گفت بیش از ۹۰ درصد تبلیغاتچی ها تو شهرستان سود رو در دلالی بیلبوردها و چاپ میبینن. حتی برای طراحی و یا مشاوره فاکتور و قرارداد جداگانه ای ندارند. سعی میکنم کارفرما به این نتیجه برسه که من هم دلسوز برند و مجموعه اش هستم. و وفاداری خودم رو اثبات کنم. البته مرور رزومه ام باعث میشه بهم اعتماد کنند و روی نظرات شخصیشون پافشاری نداشته باشند.
*در مورد دخالت های کارفرما و یا دیدگاههای ویرایشی او چیزی نگفتی؟ چقدر این اتفاق می افتد هم از موضع کلی بگو و هم در این مورد شیوه کار خودت رو می خوام بدونم که ایا با کارفرما تعامل می کنی یا پای دیدگاه خودت می مانی؟
مواقعی پیش میاد که کارفرما دلش میخواد وقتی هزینه ای میکنه قلبا رضایت داشته باشه. من سعی میکنم بهش حق انتخاب بین گزینه های مورد قبول خودم رو بدم. گاهی کارفرماها با توجه به شناخت تجربی از رقبا، نکاتی رو میگن که خودمون تو تحقیقاتمون بهش نرسیدیم. اما کتمان نمی کنم که در چهار سال تا خودم راضی نباشم کاری به مرحله اجرا نمیرسه. هر هفته یا ۱۰ روز جلسه حضوری با کارفرماها دارم.
*آیا تو محیطی که داری کار می کنی هم به محدوده برند شدن گرافیستها وارد شدیم. تو محیط کاری تو گرافیستها برند می شوند؟ امضا دارند؟ کارفرمایان به صرف نامشان طرح شان را قبول می کنند؟ یا نه اهمیتی ندارد؟
این اتفاق به ندرت دیده میشه . . . شاید نتونم نام ببرم از کسی. ولی در مورد خودم سعی کردم برای بدست آوردن این جایگاه تلاش کنم.
*و نتیجه تا این جای کار چطور بوده؟
برای من داشتن رزومه بدون باخت مهمه. همیشه روی اسب برنده شرط بندی کردم یعنی کارفرما و کالا لیاقت پیروزی و یا اصطلاحا “شخصیت قهرمانی” رو داشته باشند.امضای مشخصی مثل نام و شماره روی کار نمیذارم ولی مردم و همکارا میفهمند کار من هست. یعنی بین طرح انتخاباتی، عاشورایی،تبلیغ آرایشگاه یا فست فود ردپای من رو می بینن و بهم کامنت میدن.
*موافقی یه ذره درباره خلاقیت صحبت کنیم. در مورد خلاقیت تو جز و اون دسته هستی که خلاقیت رو شرط لازم می دونند و هر کار تبلیغاتی رو به زور خلاقیت را در دلش فرو می برند، یا نه؟ این رو می خوام بر اساس محیط کاری خودت بیشتر توضیح بدی.
خلاقیت به معنی ایجاد چیز نو واقعا برام مهمه که خودم و مخاطب سوپرایز بشیم با کار معمولی برند خودم رو خدشه دار نمی کنم اعتراف میکنم از حاشیه داشتن هم بدم نمیاد. چون الزاما برای پول کار نمی کنم. در این ۱۵ سال بین تولیدات گرافیکی و تبلیغاتی ام بیش از ۶۰ درصد ، کارهایی بوده که خاص نبوده. ولی چند سال اخیر از من انتظار کار معمولی ندارند و برای کار معمولی سراغم نمیان شاید بعضی کارها به نسبت تهران معمولی به نظر بیاد ولی همیشه سعی کردم نسبت به منطقه خلاف آمد باشم.
*این اپیدمی که حداقل در تهران راه افتاده و “تبلیغات خلاقی که مخاطب نمی فهمه”رو، چه دیدگاهی دربارش داری؟ دوست دارم بی تعارف درباره اش صحبت کنی؟
باید نسبت به کارفرما و هزینه ای که بابت طرح و ایده من و اجاره رسانه و چاپ پرداخت میکنه، مسئول باشیم. شاید روزی نباشه که افسوس این رو نخورم که چرا فلان کمپانی با هزینه میلیاردی چنین طرح غیرقابل فهم یا خیلی معمولی رو اکران کرده. افراط و تفریط مشکل اصلیه و چاره پیدا کردن همون مرزیه که بالا گفتم.
*پس حداقل اعتقاد داری که یک سری از تولیدات تبلیغاتی فقط خلاقند ولی موثر نیستند؟
صد در صد. همیشه مسیر متفاوت، میانبر بحساب نمیاد.گاهی ختم به ناکجاآباد میشه.
*عمده کارهای تو که من دیدم یه ساز مخالف با روند تبلیغات شهرستان است؟ این ظرفیت پذیرش رو چطور در کارفرما به وجود آوردی؟
این فرصت و شانس برای همه وجود نداره و اغلب طراح ها در شهرستان تقریبا اپراتور کارفرما هستن. اگر سیمان کارفرما سفت بود و با چند ساعت مذاکره نرم نشد قراردادی نمیبندم. اما اکثرا با فضای ذهنی که براشون در مورد موفقیت برند به وجود میارم ساز موافق رو ترجیح میدن. با پوشش رسمی، ادبیات دلسوزانه و دایره واژگان وسیع تخصصی ، آوردن مثال از موفقیت های گذشته و قول کاهش هزینه های تبلغات میشه کارفرما رو مجاب کرد.
*در کارهای تو نوعی ادبیات عامه یا علاقه مندی عامه دیده می شود که خوب از ان استفاده می کنی. به عنوان یه تبلیغاتچی خلاق درباره راههاى رسیدن به ایدهى خلاق هم صحبت کنیم. آیا تکنیک ویژهاى براى ایدهپردازى و رسیدن به یک نتیجه درخشان وجود دارد؟
از نظر شخصیتی آدم شوخی هستم و تجربه نویسندگی طنز هم دارم. و به مزه دار بودن و شوخی داشتن در همه آثار تبلیغاتی معتقدم. حتی در رسمی ترین ،غم انگیزترین و لاکچری ترین موضوعات باید ایده بامزه یافت. مردمی که با بمباران تبلیغاتی مواجه هستن، حتی اگر مشتری آن کالا و پیام نباشند به واسطه بامزگی،جذب آن میشوند و برای دیگران تعریف میکنند. اینجا بازاریابی شفاهی هم خودبخود راه می افتد.
*به عنوان سوال اخر در محیط تبلیغات در شهرستان چه چالش ها، مسایل و یا مشکلاتی می بینی که امیدواری وجود نداشته باشد و یا برطرف شود؟ دو مورد از اساسی ترین ها را ممنون می شم با ما در میون بذاری؟
مهمترین نکته اختلاط صنفی است. یعنی چاپخانه ها وارد حریم طراح ها و صاحبان بیلبورد ها و حتی تابلوسازی می شوند. از طرفی کانون های تبلیغاتی درامد اصلی شان را منوط به سود سفارشات چاپی و ارائه کالا بجای خدمات کرده اند. این اپیدمی انگار در تهران هم شایع است. از طرفی نبود نظارت و تعرفه مشخص از سوی اتحادیه ها. و مشکل مهم دیگری که گفتنش به نفع من و شما نیست و همه میدانیم.
برخی نمونه کارهای صادق محمدپور را در ادامه با هم می بینیم.
*این گفتگو پیشتر در کافه بازاریابی منتشر شد.