نقد ادبیات در مازندران رشد نکرد
محمدجواد کشوری: متاسفانه به منتقدان ادبی فضا داده نشد و فضا به این سمت رفت که ما برای کتابهای چاپ شده فقط رونمایی بگذاریم.
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، شبنم لشگری: «محمدجواد کشوری» متولد 1366، اهل کیاکلا و دانشآموخته مقطع کارشناسی فیزیک است. از کودکی عضو کانون پرورش فکری بود و نوشتن را در این کانون و با شرکت در کارگاههای آموزش داستاننویسی «داریوش عابدی» آغاز کرد.
پس از ورود به دانشگاه، پا در وادی شعر گذاشت. نزدیک به 4 سال رباعی سرود و اکنون به گفته خودش شعر آزاد میسراید. «کیش رخ» نام مجموعه شعری از این شاعر جوان مازندران است که سال گذشته از سوی انتشارات «برگ جهان» منتشر شد.
در این کتاب 64 رباعی از کشوری گنجانده شده است. او در جشنوارههای متعددی حضور داشت و در بخش شعر کلاسیک جشنواره شعر دانشجویی بهار نارنج رتبه نخست را کسب کرد. «داریوش عابدی» نقش اصلی را در راه انداختن موتور نوشتن در او داشت و کارگاههای آموزشی او برایش بسیار تاثیرگذار بود. پس از آن خودش با مطالعه و تجربه سعی کرد که ورودش به دنیای شعر را جدیتر کند. در این بین ارتباطش با ادبیات داستانی را هم نگه داشت و سعی کرد برای ادبیات داستانی یک مخاطب جدی باشد. گپ و گفت ما را با این شاعر اهل مازندران بخوانید:
آقای کشوری، چه مشکلاتی در چاپ و انتشار کتاب برای نوشاعران وجود دارد؟
نخستین و بزرگترین مشکل در انتشار مجموعه شعر، نبود مخاطب است. اگر شما مجموعهای چاپ کنید و به کتابفروشیها برسد تازه مشکلات جدید آغاز میشود. یعنی کسی نیست که کتاب را بخرد و بخواند. اشعار شاعران تراز اول این مملکت از شعر گرفته تا داستان و رمان در تیراژ بسیار پایین منتشر میشود. تعدادی هم که به فروش میرسد بازخورد لازم را در کتابخوانی ندارند. به ویژه این چند سال که فضای مجازی رونق گرفت. در کل به نظر میرسد جایگاه لازم برای نوشاعران وجود ندارد.
شاید شعرِ خوب دارای یک سری ویژگیها باشد که در برخی آثار دیده نشود.
از نظر من شعر خوب و بد مفهوم ندارد. با شنیدن این واژهها ذهن دچار چالش میشود. وقتی اثری شعر باشد پس خوب است، اگر شعر نیست باید به دنبال این باشیم که چه کنیم که شعر کامل شود. بنابراین اصطلاح «شعر کامل» را باید به کار ببریم. زمانی استاد شفیعی کدکنی نظرشان بر این بود «شعر متنی است که در آن عاطفه و اندیشه و خیال بهکار برده شده باشد.» بعدها نظرشان را تغییر دادند و بیشتر تمرکزشان به سمت فرم در شعر رفت. به نظر من علاوه بر اینکه به بخش عاطفه، خیال، اندیشه و موسیقی دقت میکنیم، بخش فراموش شدهای بهنام فرم هست که باید به آن بیشتر توجه کرد. بنابراین در تشخیص شعر کامل هماهنگی فرم شعر و محتوا بسیار حائز اهمیت است.
وضعیت کنونی شعر استان مازندران را چگونه ارزیابی میکنید؟
ضعف شعر امروز ما به حاشیه رفتن اصل قضیه است. اصل قضیه برای شاعران جوان مازندران، مطالعه است. متاسفانه بهنظر میرسد که فضای شعر در استان مازندران به ویژه در جوانترها دیده شدن و شهرت است. در حالیکه اصلِ ادبیات مطالعه است و از دل آن مطالعات است که شعر از فیلتر خلاقیت عبور میکند و جاری میشود. ببینید ما در حوزه شعر دانشجویی چقدر عقب هستیم که میگوییم شعرای جوان باید مطالعه داشته باشند.
از سویی دیگر در دانش نقد ادبیات در مازندران رشد نکردیم. متاسفانه به منتقدان ادبی فضا داده نشد و فضا به این سمت رفت که ما برای کتابهای چاپ شده فقط رونمایی بگذاریم. در این فضاهای رونمایی و دورهمیهای شاعرانه و شعرخوانی فرصت به منتقدان داده نشد. اگر بخواهیم در حوزه ادبیات پیشرفت داشته باشیم این بخش قابل چشمپوشی نیست.
جشنوارههای شعر دانشجویی نمیتوانند فضای شعر دانشگاهی و دانشجویی را رونق دهند؟
اگر این جشنوارهها باعث شود که ما کمبودهای حوزه شعر که بحث مطالعه و ایجاد انگیزه برای کسب دانش و مرور آثار شاعران مختلف است را جبران کنیم، خوب خواهند بود. ولی اگر یک جشنواره بخواهد صرف اینکه کارنامه و رزومه برای فرد یا مرکز ایجاد کند اصلا مثمرثمر نخواهد بود.
در ادبیات داستانی به نظر شما چه جایگاهی داریم؟
بگذارید مثالی از ادبیات در سینما بزنم. فیلمهایی که در جهان فروش بالایی دارند از متن بسیار قوی برخوردار هستند. متنی که ما مینویسیم از قوت عناصر داستانی بالایی برخوردار نیست. برای همین این ضعف ها در متن نمایش و فیلمها مشهود است. در کتاب ها و نظر منتقدان نحوه داستاننویسی خوب آمده است و چیزی نیست که پنهان مانده باشد، بنابراین رازی در کار نیست. داستان از عناصری تشکیل شده است که اگر بر روی عناصر کار کنیم و وقت بگذاریم مسلماً میتوانیم متن قوی داشته باشیم. ما برای اینکه فیلمهایی هنری بسازیم در دام چیزهایی میافتیم که اعتقاد نویسنده نیست. یعنی فقط برای اینکه یک فیلم با تیپ هنری بسازیم درگیر نوشتن داستانهایی با ضد پیرنگ و خرده پیرنگ میشویم. در حالیکه هنوز فن نوشتن فیلمنامه با داستان شاه پیرنگ را پیدا نکردیم.
همانطور که «رابرت مککی» در کتاب «داستان، ساختار و سبک و اصول فیلمنامه نویسی» اشاره میکند. البته اخیرا در گروه هنر و تجربه فیلم های خوبی دیدم که از لحاظ عناصر داستان خوب بودند. کتب داستانی اصولاً تشکیل شده از ساختار داستان، امر واقع و پیرنگ، شخصیتپردازی و عناصر دیگر داستان است که مسلماً اگر بتوانیم عناصر داستان قوی داشته باشیم میتوانیم داستان خوبی بنویسیم. به نظرم با این تفاصیل جایگاه ما مشخص است.
چرا در ایران به غیر از چند نفر هنوز داستاننویس مطرح جهانی نداریم؟
این نوع داستان نویسی که به این شکل بخواهد جهانی شود برخلاف شعر در کشور ما پیشینه طولانی نداشت. بنابراین برای هماهنگی با پیشرفت جهانی زمان زیادی نیاز است. البته برخی کشورهای شرقی مثل چین و ژاپن نویسندگان مطرح جهانی زیادی دارند. یک مشکل که در داستاننویسی وجود دارد فضای موجود است. اولاً در کشور خودمان که مبدأ است داستان باید مورد توجه قرار بگیرد و سپس به وسیله ترجمه، جهانی شود. در ادبیات داستانی ما ترجمه و فضا یافتن برای مطرح شدن در عرصه جهانی وجود ندارد.
به عنوان کسی که داستان را میشناسید، چگونه رمان خوبی میخرید که پولتان هدر نرود؟
شاخصه خوب بودن داستان، قوت در عناصر داستان است. اما چگونگی تشخیص آن به مطالعه خودمان برمیگردد. ما اگر در این زمینه مطالعات زیاد و کتب متعددی خوانده باشیم این مسائل به راحتی برایمان قابل تشخیص است. اصولاً در خرید کتاب با این دیدگاه مواجه نیستیم که میخواهیم کتابی بخریم که به قیمت آن بیرزد. اصلاً برای برخی کتب نمیتوان قیمت تعیین کرد. چون هزینه کاغذ و چاپ و ارزش معنوی دو بخش جدا از هم هستند. مثلا خرج کردن برای آثار نویسندگانی همچون «هوشنگ مرادی کرمانی»، «محمود دولتآبادی»، «هوشنگ گلشیری» و «جعفر مدرسزاده» به نظر من هزینه نیست. بنابراین هر وقت رمانها و داستانهای خوب کشورمان و جهان را خواندیم، میتوانیم پی این باشیم که کتابهایی ارزش خواندن دارند یا نه! داستانها و رمانهای خوب را هم امروز میتوان از طریق یک جستوجوی ساده اینترنتی و خواندن نقدها تشخیص داد.
چرا رمانهای خارجی خوب ترجمه نمیشود و بعضا رمانهای برگردان شده به فارسی دلچسب نیستند؟
بیانصافی است که بگوییم رمانها و داستانها خوب ترجمه نمیشود. ما مترجمهای خوبی داریم مثل «نجف دریابندری»، «مهدی سحابی» و «عبدالله کوثری» و «سهیل سمی» داریم که بسیار عالی و روان ترجمه میکنند. بنابراین ما کار خوب داریم که باید بخوانیم. پس از مطالعه این آثار با اثر مترجمهای خوب دیگر هم آشنا خواهیم شد. به غیر افرادی که نام بردم از مترجمهای خوب دیگری مثل «محمد قاضی» داریم که رمان «دن کیشوت» را ترجمه کرد. به نظرم کشش و ارزش آن انقدر زیاد هست که ترجمههای بد به حاشیه میروند.
نظر شما درباره رمانهای نویسندگان مازندرانی که درونمایه بومی دارند چیست؟
در برخی از این آثار اتفاقات ادبی خوبی رقم میخورد. برای مثال «اسدالله عمادی» یکی از نویسندههای بسیار مطرح مازندران و از افتخارات حوزه داستاننویسی استان است. داستان کوتاهی از ایشان در مجموعه «داستانهای محبوب من» که «علیاشرف درویشیان» گردآوری کردند هست. این کتاب چکیپده داستانهای مطرح از دهه ۴۰ تا امروز هست که داستان آقای عمادی هم در این کتاب گنجانده شده و به نظرم برای ادبیات مازندران جای افتخار دارد.
در مورد بومیگرایی معتقدم پیش از هر چیز اصول داستاننویسی باید مد نظر باشد. نمیشود اصل را فدای بومیگرایی کرد. یعنی اگر کسی بخواهد داستان بنویسد اصل بر عناصر داستان است و سپس در آن از المانهای و عناصر بومی می توان استفاده کرد. روندی که در داستانهای تعدادی از نویسندگان مازندرانی رعایت میشود.
نمونه شعرهای محمدجوادکشوری:
این بار کلاغ زیر این سقف کبود
در جملهی آغازِ یکی بود و نبود
بیدغدغهی رسیدن فلسفیاش
آرام گرفته بود در باغ شهود
در ماهیتم سر دو راهی بودم
درگیر تناقضات واهی بودم
دیروز سرانجام خودم را خوردم
عقلم نرسید، گربهماهی بودم!
عطر تو نامهایست
که بر شاخهای مینشیند
و همه را پستچی میکند.
عطر تو امّا
پستچی نمیخواهد
نامهای سرگشاده است
که تنها باید ایستاد
و از آوازش لذّت برد.
در تاریکی زهدان
حقیقت
سر بریدهی خود را
همچون فانوس
در دست گرفته و
به جست و جوی برادر دوقلویش
فکر میکند:
«چرا مرگ فرشته دارد امّا
تولّد نه.»
- دوشنبه 10 آبان 1395-0:29
سلام
آقای کشوری را مدت کمی نیست که می شناسم و با آثارش آشنایی دارم . نمی دانم مجموعه اش را چطور بست ولی می توانم حدس بزنم کار خوبی درامده باشد
او در حوزه ترجمه هم دستی دارد که اگر جدی تر بگیرد موفقیت هایی نیز خواهد داشت شاعر خوب و توانایی است
آنچه در باره نقد و رونمایی گفت به نظر می رسد برداشت مقبولی نباشد چون رونمایی ها برای بازار یابی و فروش تدارک دیده می شوند و ناچارا باید به آن تن داد . دنیای مجازی فضای خرید کتاب را تقلیل داده است از سویی چند منتقد پخته داریم که دغدغه نان اجازه دهد آثار را با همان جدیت که نوشته شد نقد کنند ؟ از این نظر که نقد ها کلا اتفاقی است می توانم موافق باشم چون بی توجهی به نسل جوان و سطحی نگری در رایج در بین آنان مجال آن را نمی دهد تا منتقدین رجوعی به آنها داشته باشند.
به نوبه خود انتشار مجموعه شعرهایش را تبریک گفته و آرزو می کنم شاعران مازندران کمیته منتقدان تحصیل کرده ای را بشناسد که وقت و مجال نقد داشته باشند . به محمد جواد حق می دهم چون آخرین جلسه نقد جدی که اتفاق افتاد و من هم حضور داشتم یادم نمی آید . - يکشنبه 9 آبان 1395-20:12
باید منتظر ماند تا گله ساندویج فروش ها را هم بشنویم ، این که گله آغاز کنند و بگویند ساندویج های خوشمزه مان را کسی نمی خورد ! !
برادر ! شما و الگوی های ادبی نویس شما باید زبان مردم و یا قشری از مردم که هدف انتخاب می شوند را یاد بگیرند تا به شعر و یا به رمان با آن ها صحبت و درد دل کنید و الا کتاب شما همیشه بی مشتری است . شما ها به مشتری های کتابخر اما کتاب نخوان عادت کرده اید . شما و بزرگتر های شما ( در شعر و یا رمان ) چرا طلبکار مردم هستید ؟ - يکشنبه 9 آبان 1395-20:1
برای برادر و شاعر جوان عزیزمان جناب محمد جواد کشوری که زمینه استفاده از آثار ادبی و کلاس ادبیات داستانی ایشان به خصوص در دو جشنواره پنجم و ششم شعر دانشجویی بهار نارنج در دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیع فراهم شده است صمیمانه آرزوی توفبق دارم .
ادبيات داستاني تاثير گذار ترين عنصر فرهنگي و هنري و تجلي زيباترين احساسات بشري است . تاثير گذار ترين و ماندگارترين كتاب ها ، كتاب هاي مقدس مانند كتاب مقدس ، عهد قديم ، عهد جديد ، قرآن مجيد و... با قصه آميخته شده اند . مفاخر و مشاهير ادبيات كشورمان چون مولوي و فردوسي و ديگران ، قالب داستان را براي بيان افكار و انديشه هاي جاودانه ي خود برگزيدند.
به قول يكي از انديشمندان " داستان ، پاسخگوي بي پايان روح آدمي است . هنر و ادبيات داستاني در چنين زمانه اي از عشق سخن مي گويد و از تنهايي انسان و از بي معني بودن زندگي امروزي و یا جستجو گري براي معني و مفهوم جديد" .
ناصر ايراني داستان نويس و منتقد ادبي معاصر چه زيبا گفت : " تنها راه بیرون شد از بنبستی که ادبیات در آن گیر کرده است این است که اولا قید فلج کننده سیاست را از دست و پای آن ادبیات باز کنیم؛ و ثانیا خاک و هوای فرهنگی کشورمان را نرم و آزاد سازیم تا امکان زایایی و رشد و اعتلای هنر رمان در ایران پدید آید. درخت تنها در خاک نرم و هوای آزاد خوب رشد میکند ، نه روی سنگ و زیر سقف کوتاه و تاریک ، اگر خاک و هوای فرهنگی کشورمان را نرم و آزاد کنیم زمینه ي بسیار مساعدی از برای پیدایش جنگلی از رمانهای خوب و عالی فراهم میآوریم".
بيش از سه دهه از عمر انقلاب می گذرد ولي هنوز از سياست هاي محدوديت انديش و سخت گيرانه ي فرهنگي و هنري رهايي پيدا نكرديم . با اين تصدي گري هاي بيش از حد دولتي فرهنگي ، هنري و رسانه اي ، انتظار داريم كه آثار ادبي و هنري و داستاني فاخر و ماندگاري خلق شود ؟ .
گفتني هاي ناگفتنی فراوان هست . تجربه جهانی شگفت قرون وسطی که کلیسا را در برابر فکر و اندیشه قرار داد و نیز تجربه تلخ قرن بیستم که حکومت شوروی را به مصاف با نویسندگان و روشنفکران و هنرمندان کشاند پیش روی ماست . هیچ دولت و حکومتی از طرد و حذف نویسندگان و روشنفکران بهره ای نبرده است . با همه مضایقی که در برابر نویسندگان شوروی بوده است ببینید چه اتفاق شگرف و شگفتی افتاده است : رمان سه جلدی گذار از رنج ها نوشته ی الکسی تولستوی که به فارسی هم ترجمه شده است بدون شک ماندگارترین و زیباترین و خواندنی ترین رمانی است که پیروزی انقلاب اکتبر را به تصویر می کشد . این رمان چگونه خلق شده است .
تولستوی پس از پیروزی انقلاب از کشور می گریزد . با تلاش و پیگیری لنین و برادرش ، تولستوی که ضد انقلاب اکتبر و معاند آن بود به کشور بر می گردد . ثمره این بازگشت خلق رمان سه جلدی گذار از رنج ها ست که 22 سال نگارش آن طول می کشد . و این است نتیجه شگفت و شگرف همراهی و همگامی و تعامل با نویسندگان و روشنفکران و هنرمندان بویژه آنانی که بر خلاف ما می اندیشند . ناامید نباشیم تا با تلاش های بیشتر و رنج های افزون تر ، شاهد رویش بیش از پیش فرهنگ گفت و گو ، مدارا ، کثرت پذیری ، احترام به حقوق و آزادی های دیگران بخصوص مخالفان و منتقدان و خالقان آفرینش های فرهنگی و هنری باشیم .- چهارشنبه 12 آبان 1395-11:3
آقا صمد ، شما هم به جای نقد کتاب و نقد کار نویسندگان پرتعداد و پر تصویر و پر مدعای شهر که اغلب دوستان و نزدیکان و نون به قرض یکدیگرند ، از ارباب قدرت ( ادارات ) بی ذکر نام می نالید ! آیا بهتر نیست گاهی هم به جای اشاره به شاهکار تولستوی نقدی هم به حاصل کار عزیز کرده های بیخود ما داشته باشی که همه جا صدر نشین می شوند و دیدن حقیقت را برای مشتاقان آن دشوار می کنند ؟