شبکه هاي اجتماعي جايگزين رسانه های سنتي نمي شوند
جناب فرماندار! در شبکه های اجتماعي همه توليدکننده خبر و رويداد هستند و از آنجا که همه مهارت ها و صلاحيت هاي کافي براي اطلاع رساني را ندارند، هر مطلبي، راست و دروغ ممکن است در اين فضاي بي در و پيکر منتشر شود(که مي شود!) مخاطب و گيرنده خبر بايد همه ي مطالب را از آزمون صحت وخطا بگذارند وتنها راه راستي آزمايي خبرهاي و رويداد ها، مراجعه به رسانه های سنتي است.
مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، بهروزصادقي، سردبیر پیک خزر: لابلاي اخبار و گزارش هاي خبرنگاران شريف رسانه هاي غرب مازندران به ويژه شهرستان چالوس، خواندم که فرماندار محترم اين شهرستان درگفتگويي با اصحاب رسانه (از نوع مکتوب و سنتي) اظهار داشته است که «عمر رسانه هاي مکتوب به پايان رسيده و استقبال مردم به سمت و سوي شبکه هاي مجازي کشيده شده است».
هرچند به عنوان يک شهروند براي اظهارات ايشان احترام قائلم و ديدگاه ايشان به عنوان يک نظر بسيار محترم است؛ اما به عنوان دانش آموزي که افزون بر 45 سال است در اين عرصه طلبگي مي کنم و به عنوان دانش آموخته بالاترين رده هاي روزنامه نگاري در ايران و خارج از کشور و فردي رسانه اي که حدود نيم قرن شبانه روز در بزرگترين نشريات کشور خبرنگاري، سردبيري ومعلمي کرده است، براي اطلاع ايشان و ديگر کساني که بر اين پندارند، ناگزير از بيان مطالبي تخصصي هستم؛ شايد به کارشان بيايد و زين پس همين طور کتره اي سخن بر زبان نرانند.
در عصري به سر مي بريم که از يک سو، گسترش دانش و اطلاعات به صورت انفجاري رخ مي دهد. از سوي ديگر دستيابي به اطلاعات، جريان اطلاعات و ارتباطات، مرزها و محدوديتهاي گذشته را در نورديده است. در اين ميان شبکه هاي اجتماعي متعدد، کاربردهاي گوناگون و جذاب آن و اقبال روزافزون مردم (درهمه ي نقاط جهان) به استفاده از دستاوردهاي جديد ارتباطي راه را براي رسانه های سنتي اعم از نوشتاري، شنيداري و ديداري سخت تر از گذشته کرده است. اما اين رهيافت جديد ارتباطي، هرگز و درهيچ نقطه از جهان، عمر رسانه های سنتي را به پايان نرسانده، بل درسايه هم افزايي ها و تحولات پيايند خود، آنان را درمسيري تازه وکارآمد تر از گذشته قرارداده است.
دراين وادي(عصر حضور رسانه هاي مجازي و«وب») هرچند که مي توان فراتر از روزنامه عمل کرد، اما توانمندي و ويژگيهاي رسانه هاي چاپي ، قوي تر از آن است که در رقابت با شبکه هاي مجازي حذف شوند و تا زماني که مخاطبان رسانه هاي چاپي وجود دارند، اين رسانه ها نيز وجود خواهند داشت.
اگرچه امروز شبکه هاي اجتماعي با سرعتي که در انتقال اطلاعات دارند رقيبي جدي براي مطبوعات و خبرگزاريها محسوب مي شوند، تمامي کارشناسان و متخصصان ارتباطات اجتماعي براين باورند که به سبب مشخص نبودن صحت و سُقم اخبار در شبکه های اجتماعي و از آن جا که نميتوان خط خبري خاصي را در آنها پيگيري کرد؛ بسياري از اخبار نادرست و بدون کارشناسي از طريق شبکه هاي اجتماعي، درجامعه انتشار مي يابد که پيامدهاي آنها بسيار نامطلوب خواهد بود.
شک نيست که بعد از ظهور اينترنت، سرعت اطلاع رساني افزايش چشمگيري یافته است، اما همزمان با گسترش يافتن شبکه هاي مجازي خبر رساني، رسانه های نوشتاري نيز متناسب با اين دگرگوني، به بازتعريف جديدي در راستاي عملکرد خود براي تامين نياز مخاطبان در حوزه ي اطلاع رساني اقدام کردهاند.
در اين زمينه بسياري از نشريات و روزنامه ها، ضمن همگام سازي خود با شرايط جديد اطلاع رساني،در بستري نوين قرار گرفته و بيشتر به سمت روزنامه نگاري تحليلي پيش مي روند.
به ويژه در تمامي کشورهاي پيشرفته و توسعه يافته جهان غرب، بعد از بوجود آمدن فضاي «وب» که اطلاع رساني در حوزه ی رسانه لحظهای شد، روزنامهها تعاملي تر شده و مخاطبان رسانه های سنتي براي اطمينان يابي از اخبار دريافتي و دستيابي به تحليلها و ديدگاههاي مختلف و حصول اطمينان از صحت خبرهاي دريافتي از شبکه هاي مجازي همچنان به رسانه هاي نوشتاري مراجعه مي کنند.
خوشبختانه در چرخه ي اين تحول خبرنگاران نيز دريافته اند که بايد به سمت «روزنامه نگار» بودن حرکت، اخبار خام را به تحليل تبديل و از رويدادها ابهام زدايي کنند و به مخاطبان خود ارايه دهند. به ديگر عبارت، تحليل، تببين خبر، شفاف سازي وابهام زدايي از اخبار شبکه هاي مجازي از وظايف روزنامه نگاري نوين است. يعني هرچند نشريات به سبب محدوديتهاي زماني نمي توانند برسرعت انتشار اخبار جديد از طريق شبکه هاي مجازي غلبه کنند، اما تا روز بعد وقت دارند تحليل هاي صحيح تري از خبر روز گذشته ارايه و به نياز مخاطباني که از گوشه و کنار (فضاهاي مجازي) خبرهاي ضدو نقيضي دريافت کردهاند، پاسخ دهند.
روزنامه نگاري نوين درعصر «وب» به اين يقين دست يافته که کارکرد روزنامهها نه خود «خبر»، بلکه «بعد از خبر» است. به اين ترتيب به روشني در مي يابيد هر چند روزنامهها متناسب با تحولات تکنولوژيک وسايل ارتباطي، از نظر شکلي تغيير نيافته اند اما از نظر کارکرد متحول شده و به همان نسبت، تغيير مخاطب را نيز تجربه کرده اند. البته اين که نشريات ما تا چه حد دراين زمينه توفيق داشته اند، خود حديث ديگري است ولي به هرحال کما بيش دراين مسير گام برمي دارند.
جناب فرماندار! اصراري به تغيير ديدگاه و نظر شما دراين زمينه و ديگراني که چنين مي پندارند، ندارم اما بگذاريد اين را هم به جنابعالي يادآورشوم: وجه مشترک رسانه هاي سنتي اين است که در آنها محتوا، نخست دروازه باني (Gatekeepering)مي شود و سپس در اختيار مخاطب قرار مي گيرد. يعني وقتي خبري از راديو، تلويزيون يا مطبوعات انتشار مي يابد، احتمال اينکه صحت داشته باشد بيشتر است و اين امر سلامت روحي و رواني مخاطب و جامعه را تضمين مي کند، اما دررسانه هاي اجتماعي چنين چيزي متصور نيست.
در شبکه های اجتماعي همه توليدکننده خبر و رويداد هستند و از آنجا که همه مهارت ها و صلاحيت هاي کافي براي اطلاع رساني را ندارند، هر مطلبي، راست و دروغ ممکن است در اين فضاي بي در و پيکر منتشر شود(که مي شود!) مخاطب و گيرنده خبر بايد همه ي مطالب را از آزمون صحت وخطا بگذارند وتنها راه راستي آزمايي خبرهاي و رويداد ها، مراجعه به رسانه های سنتي است.
دراين نوشتار بي آن که بخواهم فرد يا مقام خاصي را طرف خطاب قرار دهم، بايد بگويم رشد و توسعه شبکه هاي مجازي، خود به روند تکاملي و نقش تاثيرگذاري که رسانه های مکتوب به ذات خود دارا ولي به دلايلي از آن غافل بودهاند، با شتاب و سرعت بيشتري رشد داده و خود به زايشگاه روزنامه نگاري متعهد و تحليگرا تبديل شده است.
دراين پروسه ديگر خبرنگار متملق و چاپلوس که دور و بر مقام هاي اجرايي يا هر فرد ديگري که به پست و پول و پارتي بند است و به مثابه کارمند روابط عمومي فرد مورد نظر درقالب خبرنويس ايفاي نقش مي کند، جايگاهي نخواهد داشت، بلکه روزنامه نگاراني ظهور مي کنند که با تکيه بر ادبياتي مستحکم و پرمايه، ذهني تحليگر و آينده بين، متاثر از وجدان حرفه اي و تعهد اجتماعي، سياسي ملي و ميهني، به عرصه مطبوعات و رسانه هاي مکتوب جان تازه ای مي دمند و بر حيثيت و اعتبار اين گونه رسانهها مي افزايند.
شايد ازهمين رو باشد که برخي( بازهم منظور شخص خاصي نيست، بلکه اين جريان نيز يک روند ناگزير و برپايه برخي مصلحت انديشي ها و...شکل مي گيرد) با فرار به جلو و به اميد ايجاد تاخير در روند تکاملي مطبوعات و خالي شدن عرصه رسانههای نوشتاري از نيروهاي فعال، ازهم اکنون به نوعي سنگ يکه تازي فضاهاي مجازي در عرصه خبر را برسينه مي زنند، غافل ازآن که خبرپراکني درشبکه هاي مجازي -که کانونهاي القايي و فعال آنان فقط به شبکههای داخلي محدود نخواهند بود- فضايي بي در وپيکر است.
بدون انکار تاثيرعميق بسياري از شبکه هاي مجازي انديشه گرا که متعهدانه در ميسر تعالي انديشه وعمل مي کوشند و بسياري از سرمايه هاي علمي و دانشگاهي کشور درآنها قلم مي زنند و به اميد گسترش اين گونه شبکه هاي تاثيرگذار که خود گامي درعرصه توانمندسازي وافزايش غناي مطبوعات چاپي است، شايد بي ربط نباشد يادآورشوم که بسياري افراد با هر سليقه رفتاري و علائق فکري و ذهني و وابستگي هاي گوناگون، فضاي مجازي را بستري دلخواه و مناسب مي يابند و بدون هيچگونه قيد وبندي فارغ از هرگونه پيگيريهاي حقوقي، هرنوع مطلبي را بدون تعهد ومسووليت انتشار مي دهند. بي ترديد پيامدهاي شوم اين گونه شبکه هاي مجازي ضمن خدشه وارد کردن به امنيت روحي و رواني جوامع، ميتواند به ويژه براي کساني که به منابع قدرت و آن هم از نوع قدرت حاکم، بند(!!) هستند، بسيارخطرناک باشد؛ بنابراين اينگونه افراد چندان به کارکرد فضاهاي مجازي دل نبندند.
آقاي فرماندار! در عصر چند رسانه اي امروز، هيچيک از کارشناسان ارتباطات اجتماعي، انديشه کساني را که معتقدند:«عصررسانه هاي کاغذي به سر آمده است»، باور ندارند. در طول زمان، بسيار رسانه هاي جديد شکل گرفتهاند. وقتي «راديو» ظهور کرد، عده اي آن را پايان دوره مطبوعات مي دانستند، همانطور که وقتي «تلويزيون» آمد برخي ظهور آن را پايان «راديو» پيشبيني مي کردند، اما باور کنيد يا نه، در حوزه رسانه هيچگاه با آمدن فرزند نورسيده به خانواده، فرزند کهنه فراموش نشده است. يکي از ويژگيهاي اين عصر آن است که فرزند جديد به دنبال هم افزايي براي ارايه يک بسته جديد است و رسانه اي موفق است که ترکيبي از همه رسانهها باشد. شايد لازم باشد يکبارديگر چشم هايمان را بشوييم.