تعداد بازدید: 4506

توصیه به دیگران 4

شنبه 23 ارديبهشت 1396-9:40

نامزد برنامه محور ساری:

به جای شهر فروشی، ایده فروشی کنیم/ برای هر رسانه یک میز کار ایجاد می کنم

در گفتگو با قاسمعلی ایران منش -کارشناس ارشد فرهنگی و برنامه ریزی گردشگری- مطرح شد: ساری نیاز مبرم به مدیریت و برنامه ریزی خلاق و متعهد و دلسوز و با پشتکار دارد تا بتواند به شرایط مطلوب در حوزه گردشگری دست یابد/ باید ایده فروشی کنیم نه شهر فروشی. گردشگری فرصت خوبی برای ایده فروشی است/ اگر موفق به ورود به شورای شهر شدم برای هر رسانه یک میز کار ایجاد می کنم تا چشم مردم و جامعه باشند/ چرا پارک ملل را یکسره آسفالت کردیم؟! چرا طبیعت این پارک را حفظ نکردیم؟! در کدام قاموس نهضت آسفالت باید روی طبیعت را هم بپوشاند؟/ با تاسف، شورای شهر ساری در سال های اخیر بیشتر به شورای پیمانکاران، شورای شهرداری، شورایی فامیل و رفقا شباهت داشته است.


 مازندنومه، سرویس سیاسی: قاسمعلی ایرانمنش را آنان که می شناسند مهندس فرهنگی می دانند، او درهمزیستی با مردم و به جا آوردن کرامات انسانی از امعان نظر و سعۀی صدر قابل توجه ای برخوردار است و در این راستا بسیار نیکو و مستحسن و پسندیده عمل می کند.

او شاخصۀ مشارکت و "دخالت توده مردم" را درعرصۀ سیاسی اجتماعی، ازضروریات یک جامعه مدنی دانسته و خود از کنشگران سیاسی - اجتماعی در عرصه پراتیک و بینش و تئوریک است. به طور کلی "منِ اجتماعی" در ایران منش بسیار قوی است. بعد از سی سال خدمت ایران منش در عرصه های مختلف اجتماعی و فرهنگی، شاید عنوان "سردار فرهنگی" برای این شهروند ساروی غلو نباشد. با این کاندیدای پنجمین دوره شورای اسلامی شهر ساری به گفتگو نشستیم که می خوانید.

زندگی کاری تان را با کانون های فرهنگی و تربیتی شروع کردید. چرا؟

سال 67 بود که در رشته هنر از دانشکده هنر شهید مطهری تهران فارغ التحصیل و در آموزش و پرورش سوادکوه مشغول کار شدم و از همان زمان عرصه فرهنگی عرصه کار و زندگی ام شده بود و لذا از همان هنگام در کانون های فرهنگی و تربیتی سوادکوه و ساری به عنوان مدیر به نسل فردا مشغول خدمت هستم.

و قبل از آن؟

بنده زندگی ام با کار فرهنگی درهم است؛ بدین گونه که دختر بزرگم به من می گوید که از خانه شخصی مان در حد یک فرهنگسرا کار می کشم و یا در ایام نوجوانی مسئول فرهنگی انجمن های اسلامی بوده ام.

مهمترین و محبوب ترین فعالیت ها و سوابق فرهنگی خود را چه می دانید؟

وقتی بالغ بر سی سال در بخش های مختلف فرهنگی مشغول فعالیت باشید، انتخاب از میان شان کار ساده ای نیست! فعالیت و پایه گذاری کانون های فرهنگی و تربیتی و هنری در سوادکوه و نکا و ساری، معاونت دانشجویی دانشکده امام محمد باقرساری، سردبیری ماهنامه دانش آموزی وارش، فعالیت در شورای فرهنگ عامه و حوزه های مختلف بومی ومحلی مازندران، فعالیت های بی شمار حوزه گردشگری از جمله مدیریت مجتمع تفریحی و سیاحتی سلیمان تنگه(دهکده آرامش) و موزه بومی محلی سی تک از جمله آنهاست. از نظر من همگی مهم و البته محبوب.

از دانشکده امام محمد باقر علیه السلام بگوئید؟

اوآخر سال 1376 بود که معاونت فرهنگی دانشجویی را به اصرار دوستان پذیرفتم. همواره دغدغه خودآگاهی و آگاهی بخشی در زمینه های اجتماعی و سیاسی داشتم و دارم. فرصت بودن در کنار دانشجویان برای من با این روحیه، غنیمتی ارزشمند بود. دانشجویان آن دوره حتما به یاد دارند با وجود امکانات محدود در آن سالها، چه برنامه های خلاقانه و قابل توجهی تدارک دیده شد.

از عملکردهای عینی مانند میزبانی جشنواره های فرهنگی و هنری و ورزشی دانشجویان کشور برای اولین بار، تابلوی آزاد، تریبون آزاد، ایجاد تشکل های دانشجویی، چاپ نشریات دانشجویی گرفته تا رفتارهای فرهنگی و ذهنی مانند ارتقای فرهنگ نقد پذیری، پاسخگویی و ارتباط دو سویه مسئولان و دانشجویان.

به خاطر دارم از بابت فعالیت های ویژه فرهنگی مرکز و بالطبع اثربخشی بالا در جامعه ساری، معاون سیاسی استانداری وقت فرموده بودند این مرکز کوچک صدایش از دانشگاه مازندران هم بلند تر است.

چطور شد از دانشگاه و جمع دانشجویان به سازمان دانش آموزی برگشتید؟!

سال های خدمت فرهنگی در دانشگاه، هر چند لذت بخش بود و امیدهای بسیاری نسبت به آینده نسل جوان در باورم رویاند اما تجربه آن روزها نکته قابل تاملی را برایم رقم زد. واقعیتی غیرقابل انکار که هر چه سن آموزش کمتر باشد، انسان ها ظرفیت بالاتری برای آموختن دارند. این اصلی بیولوژیک و روانی بود اما به تجربه دریافتم فرهنگ سازی و نهادینه کردن گفتمان هایی که متضمن توسعه اجتماعی و فرهنگی باشد ممکن است در زمان دانشجویی اثربخشی کمتری داشته باشد. لذا به جمع دانش آموزان برگشتم و این رسالت را پی گرفتم.

از جشنواره نشریات دانش آموزی بگویید؟

آن روزها به اتفاق جمعی از دانش آموزان فعال و علاقمند شهر ساری، تولید و انتشار ماهنامه ای بنام «وارش» را آغاز کردیم. وارش، طوفانی از کشف استعدادها و علایق دانش آموزان در سراسر استان را به دنبال داشت. تا حدی که تقریبا تمامی شهرستان ها از گلوگاه تا رامسر مبادرت به تولید نشریاتی دانش آموزی کردند، نشریاتی که نویسندگان و مخاطبان همه دانش آموز بودند. برای تشویق و بها دادنبه این همه شور و علاقمندی، سازمان دانش آموزی مازندران برای اولین بار در کشور و با طراحی و مدیریت اجرایی بنده و همکاری دوستان، همراهی دانش آموزان و با حضور بیش از 100 نشریه دانش آموزی در سطح استان و کشور برگزار شد. باید عرض کنم امروز مفتخرم که بیش از 90 درصد همان دانش آموزان پس از گذشت یک دهه و بیشتر، نقش های گوناگون موثر علمی و اجتماعی و سیاسی در سطح ملی و منطقه ای دارند.

شما سابقه مدیریت مجتمع سد سلیمان تنگه سارییا همان دهکده آرامش را داشتید، ظاهر اقتصادی این تصدی، ذره ای از رویکرد فرهنگی و دغدغه اجتماعی تان کم نکرد بلکه آنجا را بستری مناسب برای این دست فعالیت ها نمود! بخاطر دارم جشنواره ماهیگیری، شونشیت، کنسرت های محلی،میزبانی هندبال کشور و برنامه های شاد و متنوع زیادی که با مدیریت شما برگزار شد. از آن زمان چه خاطره ای دارید؟

هفت سال از بهترین سالهای عمرم را به پایش قربانی کردم، اما کارشکنی ها، نبود همدلی و همراهی و انعطاف ناپذیری شرکت آب منطقه ای و بسیج وزارت نیرو بعنوان مالک از یک سو و سوء مدیریت ها، موازی کاری، نبود سازوکارهای مطلوب قانونی از سویی دیگر؛ نشد آنچه باید می شد...

هرچند از گزند برخی مسئولان ساروی نیز ایمن نبودیم...یکی از مهمترین و زیباترین فرصت های توسعه گردشگری ساری را به دست خودمان تباه می کنیم. بگذریم

با این همه باور دارم، سد سلیمان تنگه ساری از نظر جانمایی و چشم انداز زیبا ترین سد ایران است. تاکنون از این فرصت، استفاده بهینه نشده است. بعنوان یک کارشناس مدیر در این حوزه، معتقدم حداقل استعداد چندین مجتمع و هتل و تفریگاه آبی و گردشگری بوم گردی در آن نهفته است و براحتی امکان تبدیل شدن به قطب گردشگری ساری را داشته و دارد.

در حافظه تاریخی فرهنگ بومی استان، نام ایرانمنش با برنامه«شونیشت» گره خورده! اولین جرقه این ایده کجا بود؟
سال 1383 بود که طرح «شونیشتیلدا شو» را باتفاق هنرمندان شعر، ترانه و موسیقی مازندران و با هدف پاسداشت فرهنگ بومی و ارج نهادن به هنرمندان پیشکسوت، بنا نهادیم. تا به امروز نیز هر آنچه در توان داشته ام در راستای این هدف و افزایش همدلی و هم افزایی هنرمندان این حوزه، انجام داده ام. تولید سالنامه تبری در طی 4 سال اخیر نیز از خروجی های این برنامه است.

از تابستان شاد چه خبر؟

تابستان شاد ساری جشنواره ویژه ای بود با محوریت فصل تابستان و فضای بومی شهر ساری و شامل برنامه های فرهنگی،هنری، ورزشی، زیست محیطی و توریستی از جمله: عصری شعر برای رود تجن، جشن گریم و نقاشی کودکان، پاکسازی رود تجن از سد سلیمان تنگه تا دریا، جشنواره بزرگ نمایشگاهی و فروشگاهی روستا در شهر، صعود و همایش آیینی میثاق با شاهدژ، جشنواره لباس های محلی چادرشو، کنسرت پاپ ساحلی، جشن 26 عید ماه تبری، مسابقه کشتی لوچو، کارگاه ساری شناسی، میثاق با شهدای مدافع حرم در جوار رود تجن،جشنواره ماهیگیری، مسابقه تیراندازی، مسابقه عکس مردمی، مسابقه فیلم کوتاه با گوشی با موضوع شادی و تابستان، مسابقه رالی شهری خانوادگی، جشنواره قلم و غیره؛ که در تابستان 95 در ساری برگزارشد. معتقدم این برنامه براحتی ظرفیت ملی و حتی بین المللی شده بعنوان برند ساری را دارد.

چرا تابستان شاد؟

افسردگی جامعه ایرانی را در برگرفته است و ساری هم مستثنا از این مشکل شوم نیست و لذا باید چاره اندیشید و چه بهتر از فصل فراغت ، اوقات فراغت هم مثل فرهنگ مظلوم مانده است و مسئولان از این فرصت که در شرایطی تهدید را هم در خود می پروراند هیچ بهره ای نمی برند و تابستان شاد در درون غنی سازی اوقات فراغت را هدف قرار داده است که در سال 96 بنام ساری سند خورد .

تابستان شاد می تواند از برنامه هایی باشد که برای مقصد گردشگری شدن ساری موثر باشد، تابستان شاد فابلیتیک برند ملی و بین المللی برای ساری را یدک می کشد اگر با آن به مهربانی برخود شود که متاسفانه در تولدش با آن اینگونه برخورد نشد کع بعدا بیشتر پیرامئنش صحبت می کنم .

میانه تان با ورزش چطور است ؟

بی نهایت به کوهنوردی علاقه مندم و سالهای متمادی با جمعی از دوستان، گروه کوهنوردی بلندا را بنیان گذاشتیم.

البته علاقمندی ام به فرهنگی کردن ورزش نیز به سالهایی دور باز می گردد؛ ایامی که مدیریت کانون شهید آوینی را برعهده داشتم اولین کسی بودم که افتخار طراحی و برگزاری مسابقات محلات را در فصل تابستان و در چندین دوره متوالی داشتم. آن زمان که حتی از فوتسال جام رمضان نیز خبری نبود و بسیاری از کسانی که ادعای مدیریت ورزشی شهر ساری دارند د رآن دوران نوجوانی بیش نبودند.

اکنون نیز معتقدم باید مسابقات و جشنواره های ورزشی در تمام رشته ها و سطوح محلات و مدارس و روستاها در گروه های خانم ها و آقایان برگزار شود که در صورت موفقیت و راه یابی به شورا این مهم را در دستور کار قرار خواهم داد. البته توجه به کلیه هیات های ورزشی و توزیعمنابع و امکانات بصورت عادلانه و متوازن از برنامه های من است که به امید حق عملی خواهم کرد .

دیدگاه تان نسبت به رسانه ها و نقش اجتماعی آنها چگونه است ؟

رسانه رکن چهارم دموکراسی و دیده بان اصلی مردم و مطالبات آنها نسبت به عملکرد مسولین است. باور دارم به رسانه منصف و منتقد باید بیش از رسانه های همسو میدان داد. همواره در تصدی های مدیریتی خود این روحیه را داشته ام و معتقدم رسانه ها و انتقاداتشان موجب میشود تا نلغزم و نگذارم دیگران بلغزند. چون این دیدبانان زودتر و بهتر خواهند دید و چراغ خطر را روشن خواهند کرد. مسئله ای که درکشور ما آنچنان که باید و شاید به آن پرداخته نمی شود.

برای رسانه چه طرحی دارید؟

به نظر من باید فضا و امکانات مطلوبی در شورای شهر و شهرداری ساری برای رسانه ها ایجاد شود. در این صورت است که توزیع عادلانه و متوازن منابع به صورت شفاف و قابل دید همگان رقم می خورد و انحصارگرایی رسانه ای و پنهان کاری و بت انگاری مقاصد خاتمه می یابد.

اگر موفق به ورود به شورای شهر شدم برای هر رسانه یک میز کار ایجاد می کنم تا چشم مردم و جامعه باشند و بر رفتار شهردار و شورایی هایی که خیلی ها از این نبود نترسیدند و لغزیدند.

فرهنگ شاخه ها و لایه های متعددی دارد. از فرهنگ گفتید و این همه تنوع کاری و تجربه در فعالیت های فرهنگی داشته اید. اما تخصص اصلی تان گردشگری است؟

باید ایده فروشی کنیم نه شهر فروشی. گردشگری فرصت خوبی برای ایده فروشی است و نیز از فرهنگ جدا نیست و آنرا بخش اعظمی از تبادل و تعلق فرهنگی می دانم. معتقدم ساری باید مقصد گردشگری شود. در چند سال آتی گردشگری محور توسعه جهان خواهد بود و می بایست سهم ساری را از این بازار و صنعت پاک بدست آوریم.

باید مشکلات زیرساختی درحوزه گردشگری ساری به حداقل برسد و مدیریت شهری توجه و تامل ویژه ای به این بخش کند. شهروندانمان باید بیاموزند چطور خدمات بفروشند و درآمد کسب کنند. حتی برای جذب توریست ها خارجی نیز می توان امکانات و برنامه داشت.

به نظر شما شهر ساری به چه میزان از پتانسیل های گردشگری برخوردار است؟

همیشه گفته ام و باور دارم ساری را باید به مقصد گردشگری تبدیل کرد، این شهر سرشار از جاذبه ها و پتانسیل های بالقوه و فراموش گشته و نادیده انگار شده گردشگری است.
کوه، دشت، رودخانه و جنگل و دریا؛ همه وهمه از موهبت های الهی است که به ساری ارزانی شده. هیچ شهری در کشورمان نیست که این گونه مجموعه ای از جاذبه های فرهنگی و طبیعی و تاریخی را یکجا داشته باشد. حالا در کنار این جاذبه ها، سرمایه انسانی جوان و پویا و جویای کار نیز بیفزایید! اما ساری نیاز مبرم به مدیریت و برنامه ریزی خلاق و متعهد و دلسوز و با پشتکار دارد تا بتواند به شرایط مطلوب در حوزه گردشگری دست یابد.

به نظر شما چرا تاکنون ساری به مقصد گردشگری تبدیل نشده؟ چه موانع و مشکلاتی وجود داشته است؟

همانطور که اشاره شد در درجه اول نیاز به مدیران شهری خلاق و صاحب ایده و در عین حال دغدغه مند هستیم. مشکلات زیر ساختی، مدیریتی و فرهنگی بر سر راه مقصد گردشگری شدن ساری وجود دارد.

ساری روزگاری پایتخت تابستانی بود، پایتخت تابستانی یعنی مقصد گردشگری! صرفا با بلال فروشی نمی شود درآمد کسب کرد! نباید اجازه دهیم پلاژها تمام نیروها و تامین مایحتاج خود را از تهران انجام دهند.

حتی می توان صدای قورباغه را به میهمان نان فروخت! گام زدن روی برگ های پاییزی جنگل هیرکانی، صدای رودخانه تجن، نگاه به دشت فریم دودانگه ....

مگر حمام وزیری خانه کلبادی ساری چه فرقی با حمام گنجلعلی خان کرمان دارد؟!

مگر ساخت مسجد فرح اباد ساری به لحاظ تاریخی و معماری همسنگ با مسجد امام اصفهان نیست ؟!

مگر نمی شود شوپه را یک تور سیاحتی تعریف کرد؟!

مگر نشا و نشا پلا را نمی شود مثل گلابگیری کاشان جا انداخت؟!

چرا باید ساری را پایتخت نارنج بنامیم؟! بهارنارنجی که مدت آن تنها 10روز است؟! چرا ساری را پایتخت طبیعت نمی نامیم که سالانه باشد و بدون محدودیت زمانی؟!

مگر نمی شود جشنواره غذا و محصولات جنگلی مانند: دشو، کنس ترشی، هلی ترشی، زرد کیجا و غیره برگزار نمود؟! چه میزان جنگل هیرکانی را در جذب درآمد توریستی مان لحاظ کرده ایم؟!

چرا ساحل دریا را این گونه رها کرده ایم؟! چرا مرداب عالیواک را خفه کردیم؟!

چرا می خواهیم برای سکوتپه تله کابین بزنیم؟! در حالی که «تله سی» ارزان تر و دست یافتنی تر است و بدون اینکه گردشگران را زیر سقف تله کابین ببریم، بر روی صندلی متحرک و زیر آسمان و طبیعت جاذبه بالاتری را فراهم خواهیم کرد...

چرا می خواهیم مجل شهذ بازی را -که پر از درختان ازار( آزاد) هست و بی رقیب در دنیا- بفروشیم و با پولش آسفالت درست کنیم؟!

چرا پارک ملل -به بیان بنده اگر به نام پارک تجن بود- را یکسره آسفالت کردیم؟! چرا طبیعت این پارک را حفظ نکردیم؟! در کدام قاموس نهضت آسفالت باید روی طبیعت را هم بپوشاند ؟! و آن را خفه کرد؟!

با این وضعیت مدیریت شهری و نگاه تنگ نظرانه و غیرکارشناسی که به مقوله طبیعت و جاذبه های گردشگری وجود دارد، هر ساروی ساری دوست، باید نگران آینده ساری باشد...
با این روش، قطعا تا چند وقت دیگر شاهد هجوم نهضت آسفالت در سکو تپه و جنگل هیرکانی و ساحل دریا خواهیم بود!


با توجه به اینکه شما کاندیدای پنجمین دوره انتخابات شورای شهر ساری هستید؛ شورای چهارم را چگونه ارزیابی می کنید؟

با تاسف، شورای شهر ساری در سال های اخیر بیشتر به شورای پیمانکاران، شورای شهرداری، شورایی فامیل و رفقا شباهت داشته است. لذا به شورای چهارم از 20، نمره 7 می دهم!

در رابطه با جلب مشارکت شهروندان در مدیریت شهری چه برنامه ای دارید؟

راهکارهای بسیاری در این زمینه وجود دارد. از جمله برنامه های بنده ایجاد«شورایارها»و تکمیل آن با پروژه «شهردار مدرسه» با همکاری اداره آموزش و پرورش می باشد. هر چند طرح مشابهی را سالهای پیش در مدرسه شهید مطهری اجرا نموده و نتایج بسیار مثبتی دربر داشت. بطور خلاصه، در طرح «شهردار مدرسه» دانش آموزانی که شهردار می شوند ضمن همیاری مدیر مدرسه و مشاورین شهرداری مرکزی ساری و مناطق، عضو "پارلمان شهردار مدرسه" خواهند بود. نگاه کلی و هدف دراز مدت این طرح علاوه بر جلب و جذب مشارکت اجتماعی شهروندان در مدیریت شهری، افزایش سرمایه اجتماعی نهاد شورا و شهرداری و همچنین ارتقای فرهنگ شهروندی برای نسل بعدی را به دنبال دارد.

مشتری مداری را در طرح هایتان آورده اید؟

بله از دغدغه هایم هست، وقتی می گوئیم ساری باید مقصد گردشگری شود، یعنی باید بلد باشیم چگونه بهینه کسب درآمد بکنیم و از آنجا که گردشگران مشتری تمام عیار می باشند و باعث درآمد پایدار می شوند باید خود را برای مواجهه شدن با آنها آماده نمائیم و لذا اجرای "کارگاه های مشتری مداری"از برنامه های بنده می باشد .

نظرتان در خصوص امور عمرانی شهر ساری چیست ؟

با توجه به اینکه تجربه تخصصی و مطالعاتی بنده در این بخش محدود است، بطور مستقیم ورود نمی کنم اما قطعا از نظرات و مشاوره متخصصان امر بهره خواهم برد.

و نیز امور امور بودجه بندی و حقوقی ؟

در این بخش نیز به دلایل فوق، ورود نمی کنم. اما برای فرهنگ و هنر ، گردشگری، ورزش و محیط زیست برنامه های خلاقانه مدون داشته و پس از ورد به شورا بیشترین چانه زنی را برای تصویب سهم کیفی و کمی این حوزه ها خواهم داشت.

در جایی گفتید پس از عضویت در شورای منتخب، هدیه ای برای شهرداری دارید ؟

بله طرح و بسته دوستی با عنوان «خانواده بزرگ ساری–شاد و دوستدار یکدیگر» که بمانند یک ngo بزرگ و فراگیر عمل خواهد کرد. در طرح شهر دوستی ساری شهری و روستایی، دودانگه ای و چهاردانگه ای ، چپ و راست، اصولگرا و اصلاح طلب معنا ندارد و همه با رعایت سلائق و عقاید برای توسعه و حرکت بسوی شهر پایدار گام بر می داریم.

بنده به عنوان یک سوادکوهی که زادگاهم را دوست دارم و نیز ساری را که محل زندگی خود و فرزندان است، برای سنگینی ای که بر خاک این شهر مظلوم تحمیل می کنم بر خودم فرض می دانم با این آب و خاک مهربان باشم و تمام توان خودم را همچون گذشته برایش به کار ببندم و لذا با توجه به شرایطی را که همگان می دانند که فضای شهر و شهرستان را بغرنج کرده است طرح و برنامه دوستی و آشتی خانواده بزرگ شهری را بعنوان هدیه خودم به شهر ساری می نویسم و با یاری گرفتن از بزرگان آن را اجرایی می کنم .

برای معلمان چه طرح و برنامه ای دارید؟

معلمان و فرهنگیان نیز از جمله اقشاری هستند که مطالباتشان همواره مورد بهره برداری های شخصی و گروهی قرار گرفته؛ بی آنکه ذره ای توجه واقعی و دغدغه مند وجود داشت باشد. مکانی را در مرکز شهر به نام باشگاه فرهنگیان می آراییم؛ در حالیکه کمترین کاربرد را برای فرهنگیان دارد!

با توجه به اینکه حدود 30 است افتخارم تعلق به خانواده بزرگ معلمان است، از نزدیک با جنس مسائل و دغدغه هایشان آشنا هستم. د راین راستا طرح و برنامه های بسیاری دارم. از جمله آن می توان به طرح خانه یاباشگاه واقعیمعلمان ، اشاره کرد. مرکزی ایجاد کنیم که در طول روز به معلمان خدمات بدهد. این مجموعه می تواند با مشارکت و سرمایه گذاری خود معلمان انجام شود و از طبخ و ارائه غذاهای آماده و نیمه آماده با قیمت مناسب تا خدمات رفاهی و فرهنگی را در برگیرد.

در جایی هم از خانه هنر و خانه جوانان اسم بردید؟

بالغ بر بیست و پنج سال است که فریاد بر می آورم که مگر در همین شهر، سالهای قبل از انقلاب که جمعیت کمتر از نیم جمعیت حاضر بوده است ما کاخ جوانانی داشتیم در مکان سپاه پاسداران و بسیج مقاومت در میدان امام و خانه جوانان در هلال احمر ،و نیز 5 سینما ( فرهنگ، سپهر، مولن روژ، ایران و ...) حالا که درگیر جنگ نرم و نفوذ فرهنگی هستیم حای خالی اینها را با چه پر کرده ایم؟

خانه هنر را بنا می نهیم و نیز جشنواره های مختلف را با رویکرد عرضه داشته ها ، کشف استعدادها و فروش خدمات انجام می دهیم تا هم روح شادی را به شهروندان و میهمانان هیدیه دهیم و هم ارتقا هنر و گرایش مردم بسوی فعالیت های هنری را تقویت نمائیم.

در بحث فرهنگ و هنر شهری به مفهوم سبک معماری بومی ساری اشاره داشتید، چه پیشنهادیا برنامه ای در این زمینه دارید؟

در پیوند بین فرهنگ بومی و هنر ایرانی-اسلامی عامل اقلیم نیز بسیار تعیین کننده است. چرا اصقهان و تبریز می توانند سبک معماری بومی داشته باشند ولیکن ما نمی توانیم ؟ بنظرم باید مهندسان و هنرمندان در این خصوص ورود بکنند و الگوهای بومی را جهت سبک اصلی خودمان برگزینیم و سبک معماری ساری را برند سازی کنیم .

با توجه به اینکه ما مصالح و متریال بومی داریم باید معماری مخصوص به خودمان را داشته باشیم و برای استقبال از اینکار بسته های تشویقی را تنظیم نمائیم. در این زمینه با تیم مشاوران جوان حوزه معماری در شهر و استان طرح و برنامه هایی نیز برای آینده تدوین کرده ایم که انشاله پس از حضور در شورا برای تحقق آنها تلاش خواهیم کرد.

در خصوص فعالیت هایی که در سال های اخیر انجام شده، فکر می کنید این سبک معماری مورد توجه بوده است؟ مثلا در ایجاد پارک ولایت؟

بطورکل سبک معماری بومی در شهر ساری بسیار کمرنگ بوده و به نظر می رسد مدیریت شهری هیچ اهتمام و دغدغه ای در این زمینه به خرج نداده است. تا آنجا که سبک های معماری اروپایی از قبیل رومی بسیار در مرکز و حتی نقاط توریسم پذیر شهر به چشم می خورد!

و اما درباره پارک ولایت، معتقدم به شهر خیانت شده است ، این چیری که ما کی بینیم توهین به مفهوم پارک و توهین به مردمی است که سالها انتظارشان را با ساختمان های جور و باجور نا امید کردیم...

این پادگان اگر فقط و فقط تابلویش به «بوستان« تغییر می کرد و پس از برداشتن دیوارها، با دو سه لاین سنگ فرش آراسته می شد؛ بهترین، زیبا ترین و کاربردی ترین فضا بعنوان پارک در مرکز شهر ساری می شد.

شهرداری و شورای شهر شُش ساری را مسدود کردند، فضایی که یک نسل از مشاهده درون آن محروم مانده بود را مجددا استتار نمودند، اینهمه ساختمان با این همه هزینه احداث شد... هر «ماه عسلی» زود پایان می یابد.

کاش آقایان در پادگان را باز می کردند و اجازه می دادند شهروندان از محیطی که بالغ بر هفتاد سال پشت دیوار پنهان بود، بازدید کنند. نه اینکه برای «آن کار دیگر» خود دور تا دور آن را پرده بکشند و درخت های اِزار (آزاد) را که ارزش هر کدام کمتر از جان یک انسان نبود، قطع شود...کاش فقط سنگ فرشی بود چهار لاین که چهار باغ نارنجش می نامیدیم .

اشتباهاتی که در مسیر برنامه ریزی و مدیریت شهری اتفاق می افتد هزینه ای گزاف دارد چرا که بهایش را مردم و آیندگان پرداخت می کنند.

برای صیانت و حفظ محیط زیست شهری چه دغدغه و برنامه ای دارید؟

ما بخشی از محیط زیست هستیم، دغدغه بنده برای آیندگان است. آنها که وارث این زمین و آب و خاک می شوند، در آن روز که ما نیستیم...مدیریت شهری در جهت حفط محیط زیست باید برنامه ریزی های بلند مدت و کوتاه مدت داشته باشد.

باید با طرح ها و برنامه هایی که رویکرد فرهنگی و فرهنگ ساز دارن، کاری کرد حمایت و حفاظت از محیط زیست، اجتماعی و عمومی گردد. باید به محیط زیست احترام گذاشت و آن را مقدم بر هر چیز بدانیم .

چند سالی در راستای تقویت نگرش محیط زیستی«سالنامه تخصصی زمین» را تهیه و تولید کردم و نیزیک تشکل زیست محیطی بنام «زمین» و یک تشکل دیگر که جوانانه است را بعنوان «فرزندان دریا» شکل داده ایم که در حال دریافت مجوز فعالیت آن هستیم.

و حرف آخر؟

بنده در خلال این مصاحبه، چارچوب های غالب فکری و فرهنگی خود را عرضه نمودم. همچنین به طور خلاصه به برخی طرح ها و برنامه هایی که برای مدیریت فرهنگی شهر در نظر دارم، اشاره شد.

اگر مورد لطف پروردگار و اعتماد و حمایت شهروندان گرامی قرار بگیرم، قاطعانه پی گیر همه این موارد خواهم بود. اگر هم نه، در خدمت سایر دوستان هستم برای هرگونه کمک و مشاوره و راهنمایی در این زمینه.



 


  • دوشنبه 25 ارديبهشت 1396-17:51

    وقتی (خان) باشی و ( عمو)ی خلایق - خانَمو - (من شمِه مَله سَرِ میرزَمومه - من شمِه سلیک پلیکِ عمومه ) احساس میکنی دشوارت هست که واردِ مسائلِ سیاسی بشوی و دل رنجه گردی از تحریف و سخنانِ سخیف و دروغهای آشکار که به فلاکت بارترین ایام بر مردمِ شر یفِ ما حواله میشود !
    اما این نیز هست که اگر به حرمتِ ساز و سرودِ خویش ، ازین بازارِ مکاره روی برمیگردانم ، بعضاً - و الزاماً - در مقامِ عضوی و احدی از هیئت منصفه خلق ، باید برای ارائه نظر و ادای شهادت ، پا پیش بگذارم .
    این بنده بی مقدار میتوانم گواهی بدهم که جناب ایران منش ، از نجیب ترین و به زمره صالحانِ فرهنگیِ دیارِ ما هستند که کمر به خدمت در شورای شهر بستند و به یک معنی ، جان به خلعتِ عشق کشیدند و به میان آمدند .
    گفتنی ست که ورود ایشانِ گرامی به داوطلبی شورای شهر هم به اصرارِدوستان بودو پیشنهادِ بسیاری از برجستگانِ فرهنگی - سیاسی و فرهیختگانِ نام آشنا .
    آشنائی با اوی همدیار در مسیرِ کارِ فرهنگی پیش آمد و از شما چه پنهان که این بنده از منتقدینِ پر و پا قرصِ رفتارش بودم که برای اعتلای فرهنگ و هنر بومی - و احیای حیات طبیعی این دیار - از زندگی و آسایش و آرامش خانوادگی خود مایه میگذاشتند و در واقع ، همه ی توانِ خود و زندگی معززش در طبق اخلاص بود . من بعضاً حضور و هزینه ایشان را زیادتِ خودمان میدانستم و از اینکه زندگی و شرکای دلبندِ زندگیِ خو د را خسته میکند به شرمساری میرسیدم!
    من نمیخواهم دیگران و امورِ معمولشان را برای این شهر زیرِ سوآل ببرم که ( انشااله) هرچه کردند به همه ی بضاعت و استطاعتشان بوده است اما شایستگانی امثالِ جناب ایران منش میتوانند در کنارِ دیگرانِ ارزشمند در ارائه خدمات خوب به شهر و شهروند ان ، آرزوی ما را به تعالی شهرمان تحقق بخشند . به امید روزی که انسانهای شریف و خدوم درشورائی به ترکیبِ صالحینِ مورد وثوق - نظیر جناب ایران منش - قرار گیرند و دلِ ما را به قرار و قوام برسانند .


    ©2013 APG.ir